عکس/ بازدید سردار سلامی و سردار حاجیزاده از پهپاد غزه
سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه و سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه - یکشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۳
#سردار_شهید
اللهم عجل لولیک الفرج
عکس/ بازدید سردار سلامی و سردار حاجیزاده از پهپاد غزه
سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه و سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه - یکشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۳
#سردار_شهید
اللهم عجل لولیک الفرج
پس از پایان موفقتآمیز عملیات ثامنالائمه (علیه السلام)، پنج تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه جهت تقدیم گزارش به امام خمینی (قدس سره) به وسیله یک فروند هواپیمای سی ـ 130 عازم تهران شدند. هواپیما در ساعت 19 و 59 دقیقه از روز هفتم مهرماه در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه میشود و به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپیما همزمان خاموش میشود. خلبان تلاش میکند هواپیما را در همان منطقه به زمین بنشاند. چرخهای هواپیما به وسیله دستگیره دستی باز میشود و هواپیما در زمین ناهموار فرود میآید؛ اما پس از طی مسافتی، در نقطهای متوقف و بال چپ هواپیما به زمین اصابت میکند. هواپیما آتش میگیرد و 49 نفر سرنشین آن از جمله 5 تن از سرداران رشید اسلام با نامهای فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهانآرا به درجه شهادت نائل آمدند. هشتم مهرماه به مناسبت شهادت ایشان، روز بزرگداشت فرماندهان شهید دفاع مقدس نامگذاری شده است.
بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) پس از اطلاع از ماجرا، فردای وقوع حادثه با صدور پیامی تاثر خود را از این حادثه بیان کردند.
به گزارش روسیا الیوم، صفحه متعلق به حشد الشعبی در توئیتر، تصویری را از عملی کردن وصیت ابومهدی المهندس معاون رئیس سازمان حشد الشعبی منتشر کرد.
شهید ابومهدی المهندس وصیت کرده بود که پس از شهادتش وی را داوطلب حشد الشعبی بخوانند.
در تصویری از گواهی شهادت شهید المهندس که صفحه حشد شعبی در توئیتر منتشر کرده آمده است: «این گواهی وفات نیست بلکه سندی است از شروع یک حیات ابدی که در آن طبق وصیت شهید ذکر شده است: «داوطلب حشد الشعبی».
هم چنین بر اساس اعلام حشد الشعبی، قرار است پیکر شهید المهندس بنا به وصیت وی، در وادی السلام واقع در نجف اشرف به خاک سپرده شود.
در جریان حمله آمریکا به کاروان حشد الشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به همراه ابومهدی المهندس معاون حشد الشعبی و چند نفر از اعضای این سازمان به شهادت رسیدند و برخی دیگر نیز مجروح شدند.
سردار شهید عبدالحسین برونسی
نام پدر:حسینعلی
محل تولد:شهرستان مشهد
تاریخ تولد:1321/6/3
تاریخ شهادت :1363/12/25
محل شهادت :شرق دجله
منطقه :عملیات بدر
مسؤلیت :فرماندهتیپ لشکر 5 نصر
کودکی را که عصر روز بیست و سوم شهریور ماه هزار و سیصد وبیست و یک صدای گریهاش در گلو پیچید عبدالحسین نام نهادند. وقتی در لباس سربازی به روستا آمد مردم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند. ورود مأمورین اصلاحات ارضی شاه و عدم قبول آب و ملک باعث مهاجرتش به شهر مشهد شد.
مشاغل متفاوت را آزمود و چون در هر کدام شبههای بود دست به بنایی زد. با ارشادات مقام معظم رهبری با مسایل سیاسی آشنا شد و پا در رکاب مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت و مأمورین ساواک در زیر شکنجه دندانهایش را شکستند. انقلاب که پیروز شد، جزو اولین افراد اعزامی به کردستان بود.عرصههای نبرد حق علیه باطل بستر مناسبی بود که استعداد بالقوه او ب هفعل در آید و از فرماندهی گروهان، به فرماندهی تیپ هجدهم جوادالائمه برسد و دراین سالها رشادت و ایثارگری او زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که دشمن چنان هراسی از برونسی داشت که برای سرش جایزه تعیین کرد. این سردار سرفراز بعد از زیارت خانه خدا به مرحلهای از شهود رسیدهبود که زمان و مکان شهادت خودش را میدید و سرانجام در عملیات بدر، پس از رشادت بسیار در چهار راه خندق در 1363/12/25 به شهادت رسید.
1) آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، به سوی خدا پر کشید.
2) پیش از اینکه عملیات بدر آغاز شود ، ما به عنوان مسئول پشتیبانی می رفتیم خدمت فرماندهان محترم از جمله شهید برونسی ، ظهر بود ساعت حدود 11/30 الی 12بود ، کنار جمعی از فرماندهان گردان هایشان نشسته بود از جمله یکی از فرمانده ها شهید فرومندی بود که نشسته بودند ، من جلو رفتم و احوالپرسی کردم و بعد پیرامون عملکرد گردان ابوالفضل(سلام الله علیه) که در عملیات تشکیل شده بود ، سؤال کردم که از نحوه پشتیبانی عملیات خیبر راضی بوده اید ؟ گفت : من از کار راضی هستم . خدا انشاء ا... کمکتان کند . اما یک چیزی که به من گفت که خیلی من را تکان داد ، گفت : فلانی ما از عملیات خیبر ، سالم برگشتیم . این دفعه به شما می گویم ، آن دستوری که حضرت امام در رابطه با منطقه بصره دادند که اگر بخواهیم به اهدافمان برسیم . من دو راه بیشتر ندارم . می گفت : این دفعه یا به اهدافی که نظر حضرت امام است می رسیم و یا جنازة من برمی گردد ،به غیر از این دو راه ، راه دیگری وجود ندارد ، خیلی برای من جالب بود . بعد با خودم گفتم : آقای برونسی اینطوری محکم صحبت نکن . گفت : قطعاً هیچ شکی ندارم . در این عملیات یا به اهدافی که نظر امام است می رسیم یا اینکه جنازة من بر می گردد . بعد از عملیات هم دیدم که واقعاً همینطوری شد ، جنازه اش هم برنگشت .
کتاب: خاکهای نرم کوشک - سعید عاکف ، خاطرات شهید برونسی
خیلی کتاب زیبایی است . هر کس بخونه عاشقش میشه
سردار رشید سپاه اسلام شهید حسین خرازى در سال 1336 هـ.ش در اصفهان به دنیا آمد. وى پس از اتمام دوران دبیرستان، در سال 1355 ش به خدمت سربازى اعزام شد و با فرمان امام خمینى مبنى بر فرار سربازان از پادگان ها، به سیل خروشان مردم پیوست. شهید خرازى درابتداى پیروزى انقلاب، با عضویت در کمیته دفاع شهرى اصفهان به حراست از جاده هاى حساس شهر مشغول بود. سپس یک سال پس از انقلاب، همزمان با توطئه گروهک هاى ضد انقلاب در گنبد و ترکمن صحرا، به آن منطقه اعزام شد و به فرماندهى نیروها در یکى از محورهاى منطقه پرداخت و سپس چندین ماه در منطقه کردستان در راه دفاع از کیان اسلامى جانفشانى نمود.
شهید حسین خرازى،همزمان با آغاز جنگ و سقوط خرمشهر، به خوزستان اعزام شد و در منطقه خط شیر، فرماندهى نیروهاى بسیج در مقابله با قواى متجاوز بعث را برعهده گرفت. عملیات هاى فرمانده کل قوا، ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس، خیبر، بدر، والفجر8 و کربلاى 4 و 5، صحنه هاى فراوانى از رشادت ها، ابتکار، خلاقیت و حسن فرماندهى این سردار رشید اسلام بود، ضمن آنکه وى در عملیات خیبر در اسفند 1362 نیز، دستِ راست خود را در راه خدا تقدیم کرد.
سرانجام شهید حسین خرازى این سردار رشید سپاه اسلام در جریان عملیات بزرگ و غرورآفرین کربلاى 5 در حالى که فرماندهى لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده داشت، در 8 اسفند 1365 در خاک پاک شلمچه به فیض عظماى شهادت نائل آمد و این عملیات، آخرین وداع با جهان مادى و آغاز حیات ابدى او را رقم زد. پیکر مطهر این شهید والا مقام پس از تشییعى با شکوه، در گلستان شهداى اصفهان تخت فولاد به خاک سپرده شد.
از ترس گلوله
«زمین گیر شده بودیم. دشت صاف بود، بی هیچ پستی و بلندی. حتی بوته ای هم نبود که بشود پشت آن پناه گرفت. همه درازکش به زمین چسبیده بودیم. شب بود و تاریکی آن، حداقل محافظ ما در برابر آتش سنگین عراقی ها. اگر سر بلند می کردیم، ترکش روی پیشانی مان می خورد. صورتم را روی خاک ها چسبانده بودم. یک عراقی پشت دوشکا نشسته بود و آتش می ریخت. چندتا از بچه ها هم رفتند خاموشش کنند، فایده ای نداشت. صبح داشت نزدیک می شد. می دانستم اگر هوا روشن شود، همه بچه ها قتل عام می شوند. در همین حال، ماشینی جلو آمد و آرام آرام به ما نزدیک شد و بعد ایستاد. خودی بود، اما چه کسی این همه پردل بود! راننده اش سریع و چابک از پشت فرمان پرید پایین. پشت سرش کسی که برآمدگی بی سیمش معلوم بود، شروع کرد با بی سیم چی به حرف زدن. در یک چشم به هم زدن، دیدم روی کاپوت ماشین ایستاده، فضایی که همه دراز کشیدند از ترس گلوله، او زیر تیربار ایستاد و دوربین دید در شب را جلوی صورت خود گرفت و شروع کرد به گِرا دادن به بی سیم چی. طوری روی ماشین با دست به مواضع و نقاط حساس دشمن اشاره می کرد که انگار در سنگر ایستاده و فرمان می دهد. او ایستاده بود و گویی تیرها و ترکش ها از او واهمه داشتند. آری حاج حسین بود که با یک دست، این چنین نیروها را هدایت می کرد».
- مرجان فولادوند، پروانه در چراغانی(قصه فرماندهان 5)، تهران، نشر شاهد و سوره مهر، 1380، چ2، ص 48.
منبع : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما 1391/12/08
خاک پاک شلمچه - نوروز 1389
نفربر شهید عزیز و بسیجی مخلص ، سرلشگر حاج حسین خرازی- شلمچه 1389
شادی روح پاکش صلوات