سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

شهید: طیبه واعظی دهنویزندگینامه شهید طیبه واعظی شهید شاخص بسیج در سال 94

شهید سال بسیج در 94

نام پدر: محمدصادق

ولادت: 24 تیر 1337

شهادت: 03 خرداد 1356

محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران

آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران

طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.
طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.

منبع: نوید شاهد

اینها را ننوشتم که آمار وبلاگم بالاتر بره ! بخاطر قدردانی از این بانوی مجاهد و شهید و همسر و برادرش که ماها قدر این عزیززان را بدانیم و بفهیمیم که برای انقلاب اسلامی چه انسانهای پاکی فدایی شده اند و چه خونهای قشنگی به پای این انقلاب ریخته شده . باشد که از آرمانهای انقلاب و خون شهدا و راه امام  ولایت فقیه بیشتر مراقبت و محافظت کنیم.

شادی روح پاکشان سه صلوات بفرستید https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg

۲ نظر موافقین ۲ ۲۲ تیر ۹۹ ، ۱۱:۴۱
ع . شکیبا---۵۵۲

خیلی به مسئله حجاب اهمیت می داد. به همسرش که معلم بود می گفت تو که مبلغ دین در مدارسی به دختران بگو حجاب از ارزش های بزرگ الهی است. حجاب برای زن به عنوان واجب شرعی است. بگو این انقلاب و این نظام ساده و راحت به دست نیامده و ثمره خون های بسیاری است. می گفت اگر جایی را می دانی که افرادش به حجاب ملزم نیستند از من نخواه بیایم و آنجا باشم. می گویند وقتی بدحجابی را می دید واقعا زجرکش می شد...  (شهید یعقوب خدادوست)

متاسفانه از این شهید عزیز اطلاعات زیادی به دست نیامد که مطمئن باشیم این خاطرات مربوط به همین شهید است .

 

اطلاعات شهید خدادوست :

امنیت و آرامشی که امروز در کشور وجود دارد مرهون همین جانفشانی های شهدا است و مردم ایران اسلامی نیز قدردان این مجاهدت ها و فداکاری ها هستند.
گفتنی است، شهید یعقوب خدادوست در سال 1371 در درگیری با اشرار ضد انقلاب در منطقه لوریک سلماس به فیض شهادت نائل آمد.

اینجا کلیک کنید

مطالب مرتبط: حجاب و بدحجابی، شهیدان ، زن ایرانی

۰ نظر موافقین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۰۹:۵۷
ع . شکیبا---۱۴۶

خاطره حمید سبزواری از کشف حجاب در سبزوار

حمید سبزواری، شاعر انقلابی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان "حال اهل درد" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اوضاع سبزوار در دوران کشف حجاب رضاخانی می‌گوید:

جریان کشف حجاب را کاملا یادم هست. در این زمان من ۹یا۱۰سال داشتم و فقط می‌دانم که عده‌ای را دعوت کردند در باغ ملی. ما بچه بودیم رفتیم. صدای ساز و آواز می‌آمد و گفتند نمایش می‌دهند و من رفتم پشت در؛ زن‌ها اول با حجاب آنجا رفتند و وقتی که آمدند بیرون، دیدیم که اینها حجاب ندارند. بعضی از آنها یک کلاه سرشان گذاشتند، سرشان را از خجالت داخل آن کردند. برخی از آنها دستشان را به صورتشان می‌گرفتند و از آنجا به سرشان می‌گرفتند؛ با یک وضع بسیار موهنی از آنجا خارج می‌شدند.

گرچه این زنانی را هم که دعوت کردند بیشتر آنها زنان رؤسای ادارات و وابستگان به ادارات دولتی بودند و همچنین چند نفر از تجار معروف سبزوار. مردم که دور این‌ها را گرفته بودند هم نگاه می‌کردند، این‌ها واقعا با یک حالت شرمندگی از جلوی مردم رد می‌شدند.

بعد از فردای آن روز، شروع کردند به گرفتن زن‌های محجبه و دستور این بود که هیچ مردی حق پالتو پوشیدن نداشت. عباها را از دوش مردم برداشتند، پوشش مردم را دستور دادند باید کت و شلوار باشد. پالتو پدر مرا در خیابان قیچی کردند، تکه پایین آن را دستش دادند او به خانه آمد و نشست و گفت: «آدم مرگش برسد بهتر از این است که در این اوضاع زندگی کند.» من یادم می‌آید که این مرد نشست و کلی گریه کرد و بر حال و روز مردم و ستمی که بر مردم می‌رفت.

هیچ‌کس هم جرأت نمی‌کرد حرف بزند، علت هم آن بود که جاسوسان رضاشاه همه جا بودند و بیشتر آن‌ها با اسلام در تضاد بودند و این‌ها در میان خانواده‌ها جاسوسی می‌کردند، عده زیادی از سبزواری‌ها را نیز تبعید کردند که اسامی این‌ها را به‌خاطر ندارم، فقط می‌دانم که عده‌ای را از آن‌جا تبعید کردند، از روحانیون نیز عده‌ای را تبعید کردند.

ای لعنت بر رضاشاه دیکتاتور

این خاطرات را بخوانید و دیگر نگویید حجاب اجباری !

۱ نظر موافقین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۵
ع . شکیبا---۳۱۲

بهلول

یادمان عالم مجاهدمرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد تقی بافقی 

عالمان و دانشمندان دلیر و فداکار با تأسی از سیره رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله که قرآن می‌فرماید: یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن ‌المنکر، در سخت‌ترین دوران، از اسلا‌م و مکتب تشیع دفاع کردند و با دشمنان دین به ستیز و مبارزه برخاستند. عالم پارسا، و آیت شجاعت و تقوا حاج شیخ محمدتقی بافقی، نمونه عینی دانشمندان دلیر و فداکار شیعه است که ذکر و یادش شیرین و بس دل‌رباست و چه خوش گفت آن‌که گفت:

انصاف می‌دهم که دلیران و دلبران

بسیار دیده‌ام نه به این حسن و دلبری

ایشان در شهرستان بافق، متولد شد پس از طی دوران کودکی در چهارده سالگی جهت تحصیل علم و کمال قدم به حوزه علمیه یزد نهاد و در شمار سربازان امام زمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف درآمد. با تلا‌ش و پشتکار، سالیانی چند در محضر اساتید بزرگ و به‌نام یزد زانوی ادب و شاگردی زد و مقدمات و سطح را به پایان رسانید. آن‌گاه برای ادامه و تکمیل تحصیل، راهی عتبات عالیات شد. مدت هفده سال در نجف اشرف از محضر اعاظم و اساطین علم و عمل حظ و بهره کامل برد و گام‌های بلندی را در تهذیب نفس و خودسازی برداشت و در عداد نوادر عصر درآمد.

مرحوم بافقی در سال 1337 قمری با کوله‌باری از دانش و فضل جهت خدمت و رسالتی بزرگ به حوزه علمیه قم بازگشت و در تأسیس و احیای حوزه علمیه قم همچون بازوی محکم و یار فداکار آیةاللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری ایفای نقش کرد.

بنا به گفته میرزا عبداللّه طهرانی چهل ستونی، تا وقتی که حاج شیخ بافقی در قم بود، طلا‌ب روز بسیار خوشی داشتند؛ از عمامه تا کفش پای ایشان را متکفل بود. هر طلبه‌ای درد دلی داشت به ایشان می‌گفت و ایشان مشکلا‌ت را برطرف می‌کرد.

آن عالم ربانی در عین برخورداری از شجاعت و قوت قلب، نسبت به طلا‌ب و ضعفا رئوف و مهربان بود و چون مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین علیه‌السلا‌م جامع اضداد بود. در عمل به دستورات اسلا‌م و اقامه امر به معروف و نهی از منکر خیلی جدی و کوشا بود. و در این راه حتی از شاه، وکیل و وزیر هم خوف و هراس به دل راه نمی‌داد. او بارها رضاشاه را مورد خطاب قرار داد و امر به‌معروف و نهی از منکر کرد و در آخرین نامه، سوره تکاثر را برای شاه نوشت.

جریان کشف حجاب

لحظات تحویل سال 1306 شمسی و مراسم نوروز از راه می‌رسید و مردم طبق سنت، از دور و نزدیک در حرم کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها اجتماع کرده بودند. جماعتی از زنان دربار و خانواده رضاشاه نیز که حجاب درستی نداشتند در قسمت فوقانی ایوان آیینه به تماشای مردم مشغول بودند. این منظره برای مؤمنین و ارباب غیرت و ناموس بسیار ناخوشایند و غیر قابل تحمل بود.

مرحوم بافقی پس از اطلا‌ع از این صحنه زشت، پیغامی به این مضمون فرستاد: اگر شما از غیر دین اسلا‌م هستید، پس این‌جا چه می‌کنید؟ و اگر مسلمانید، چرا در حضور این همه جمعیت چنین مکشفة‌الوجه و الشعر نشسته‌اید؟! می‌رفت که این حادثه تبدیل به قیام و شورشی علیه طاغوت شود، خبر این حادثه به تهران رسید و رضاشاه، خود با همراهان به قم آمد و حرم مطهر را به محاصره درآورد، با کفش وارد حرم مطهر شد و ضمن شکستن حرمت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها مرحوم بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد و هرچه توانست با مشت و چکمه پا، بر سر و بدن آن عالم وارسته و مجسمه تقوا زد! اما آن مرد خدا و عاشق اهل‌بیت علیهم‌السلا‌م مرتب می‌گفت: یا صاحب‌الزمان، یا صاحب‌الزمان ... آنگاه آن عالم نستوه و مبارز را به تهران فرستاد و حبس و زندانی کرد. ایشان حدود شش ماه در زندان ماند، ولی از غذای زندان نخورد. هرشب یک ظرف غذا که برای زندانیان می‌بردند، برای ایشان هم می‌بردند. سه شبانه‌روز گذشت، دست به غذا دراز نکرد. وقتی پرسیدند: چرا نمی‌خوری؟ گفت: غذای سلطان جائر حرام است. یک پاسبان به حال او رقت کرد و گفت: با این وضع تلف می‌شوی، خوب است از بیرون چیزی تهیه کنی. گفت: من هفت سنار موجودی دارم؛ اگر ممکن است برایم سبزی تره و نخودچی تهیه کن؛ و مدتی را با آنها سر کرد.

خود آن مرحوم در این‌باره می‌فرمود: کم‌کم بدنم ضعیف شد، کارم به جایی رسید که نمی‌توانستم ایستاده نماز بخوانم تا این که یک روز به خدا عرضه داشتم: خدایا آخوندت می‌جنبد؛ اشاره به این‌که تو خود گفته‌ای: «و ما من دابة فی‌الا‌رض الا علی اللّه رزقها»(هود/6)، چیزی نگذشت که وعده «من یتق‌اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا‌یحتسب»(طلاق/2و3)؛ به سر حد وفا پیوست، در زندان باز شد، سیدی با ماموری وارد شد و مجموعه‌ای از چلو خورشت و سایر لوازمات در جلوی من گذاشت و گفت: کل هنیئاً لک و صبغا.

حضور حاج شیخ در زندان، فضای آن‌جا را دگرگون کرد و جمع کثیری از زندانی‌ها به توصیه ایشان توبه کرده، با ایشان نماز جماعت اقامه می‌کردند و او چون یوسف صدیق، بندگان خدا را به توحید و خداپرستی دعوت می‌کرد. به قول صاحب کتاب التقوی و ما ادراک ماالتقوی، حتی زندان‌بان‌ها هم متاثر و متحول شدند. ماموران یهودی بر وی گماشتند که آنها هم از رفتار و تأثیر کلا‌م آن روح قوی ایمان، متحول شدند. مرحوم بافقی این چنین زندگی طاغوت را با استقامت و روح ایمانش زندانی خود کرده بود. چنان‌که امام خمینی قدس‌سره در درس اخلا‌قی که در آن زمان برای طلا‌ب ایراد می‌کردند، هرگاه می‌خواستند یک مرد مجاهد و یک مؤمن حقیقی و یک آدم واقعی را معرفی کنند، می‌فرمودند: هر کس بخواهد در این عصر، مومنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او و به دست وی ایمان می‌آورند، مسافرتی به شهر ری نموده، بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلا‌م، مجاهد بافقی را ببیند.

صاحب کرامات عجیب

به‌راستی مرحوم بافقی گوی سبقت را از همگان ربوده، صاحب کشف و کرامات عجیبه بود. وقتی از حاج شیخ عباس تهرانی راجع به ایشان سئوال کردند، در جواب فرمود: حاج‌شیخ محمدتقی بافقی، فقط یک عیب دارد و آن این‌که در زیر آسمان یکی است و دومی ندارد!

آن فقیه وارسته ارتباط نزدیکی با اربابش حجةبن‌الحسن‌العسکری عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف داشت. صاحب کتاب آثارالحجة نوشته است: از حاج شیخ محمدتقی بافقی پرسیدم، باب ملا‌قات را مفتوح می‌دانید یا مسدود؟ فرمود: به چند دلیل مفتوح و ادلّ دلیل بر امکان شیء وقوع آن است. عرض کردم شما خدمت حضرت مشرف شده‌اید؟ اشاره به دهان خود کردند. فهمیدم مرادشان کتمان تشرف خود می‌باشد.

چهارصد عبا برای طلاب

در زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری قدس‌سره که تعداد طلا‌ب علوم دینی به چهارصد نفر رسیده بود، در زمستانی سرد، طلا‌ب از مرحوم بافقی که مقسم شهریه حاج شیخ بود، عبای زمستانی خواستند. ایشان هم از مرحوم حاج شیخ درخواست کردند و حاج شیخ گفت: چهارصد تا عبا را از کجا بیاورم؟! مرحوم بافقی گفت: از حضرت صاحب‌الزمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف بگیرید!! فرمود: من راهی ندارم! شیخ محمدتقی گفت: پس من انشاء‌اللّه می‌گیرم! شب جمعه به مسجد جمکران رفت، روز جمعه خدمت حاج شیخ عبدالکریم رسید و گفت: آقا حضرت صاحب‌الزمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف وعده فرمودند که فردا چهارصد عبا را مرحمت می‌کنند. روز شنبه توسط یکی از تجار، عباها رسید و بین طلا‌ب تقسیم کردند.

سرانجام آن عالم مجاهد، در اثر آسیب‌های روحی و جسمی که از رضاخان دیده بود، جان خود را در راه امر به معروف و نهی از منکر نهاد و در شهر ری محل تبعیدگاهش، به لقاء‌اللّه پیوست و پیکر مطهرش پس از حمل به قم در جوار کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها به خاک سپرده شد.

عاش سعیدا و مات سعیدا

منبع: https://hawzahnews.com/news/237462

لعنت بر رضاشاه خبیث !

مطالب مرتبط: علما و بزرگان ، حجاب و بدحجابی، رضاشاه

۰ نظر موافقین ۱ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۰:۴۶
ع . شکیبا---۲۳۳

رهبر انقلاب: مبارزه با مفسدان، بدون ملاحظه ادامه یابد/ مقابله با فساد درون قوه قضائیه؛ مطالبه قضات متدین و عموم مردم

رهبر معظم انقلاب: مبارزه با مفسدان، بدون ملاحظه ادامه یابد/ مقابله با فساد درون قوه قضائیه؛ مطالبه قضات متدین و عموم مردم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: مبارزه با فساد که در این دوره به اوج خود رسیده است، باید بدون اغماض و بر اساس حق و عدل و قانون و هم‌چنین بدون تعدی و ظلم به افراد بی‌گناه، با قدرت ادامه یابد.

به گزارش خبرگزاری فارس، حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی، پیش از ظهر دیروز(شنبه 7 تیرماه) در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوّه قضائیه، با ابراز خرسندی از اقدامات انجام شده در یک سال اخیر، بر لزوم استمرار حرکت تحولی در قوه قضائیه به صورت متوازن و با محوریت مردمی بودن قوه تأکید کردند و گفتند: مبارزه با فساد که در این دوره به اوج خود رسیده است باید بدون اغماض و بر اساس حق و عدل و قانون و همچنین بدون تعدی و ظلم به افراد بیگناه با قدرت ادامه یابد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین با تأکید بر اینکه ماجرای کرونا تمام نشده و همچنان ادامه دارد، همه مردم و مسئولان را به جدی گرفتن رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی و جلوگیری از شیوع مجدد ویروس کرونا فراخواندند.

مردم را در جریان روند اجرای سند تحول قضایی قرار دهید

۰ نظر موافقین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۲:۵۵
ع . شکیبا---۲۰۵

آیت الله مرعشی نجفی 1

 هدیه و کرامت حضرت عبدالعظیم حسنی به آیت الله مرعشی نجفی (ره)

آیت الله العظمی مرعشی نجفی، پس از آنکه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می‌برد به تهران می‌آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می‌شود. پدر دختر، شرطی را برای ایشان مطرح می‌کند تا پس از تحقّق آن، دختر به خانه بخت برود.

شرط پدر دختر، تهیه این اقلام بود: یک جفت گوشواره، چهار عدد النگو، دو عدد پیراهن، دو قواره چادری و دو جفت کفش.

اگر چه درخواست خانواده عروس، چندان سخت و چشمگیر نبود، ولی برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود.

ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می‌شود امّا قبل از حرکت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام در شهر ری توقف می ‌کند.

آن عالم بزرگوار قبل از آنکه به حرم مشرف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می‌ایستد و تمام حواسش به شروطی است که از عهده انجام آن بر نیامده است. در این لحظه کاملا متوجه آن حضرت می‌شود و مشکل را با عبدالعظیم حسنی در میان می‌گذارد.

چند لحظه بعد، کسی دست روی شانه‌اش می‌گذارد و آرام به گوشش می‌خواند که: آقا، بسته‌تان را بردارید تا خدای نکرده کسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینکه او را از چنین حالی بیرون آورده‌اند، مکثی می‌کند و بعد می‌بیند، بسته‌ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی‌کند، اما بلافاصله طنین صدایی را که لحظاتی قبل او را متوجه این بسته کرده بود در ذهنش می‌نشیند. نگاه جستجو‌گرش کسی را نمی‌یابد، بسته را می‌گشاید و می‌بیند درون بسته، این اشیاء وجود دارد؛ دو جفت کفش زنانه، دو قواره چادری، دو عدد پیراهن، چهار عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره!

ایشان پس از این کرامت «خادم افتخاری» آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شده و تا آخر عمر شریفشان این مدال خادمی را به سینه داشتند.

https://media.farsnews.ir/media/Uploaded/Files/Images/1391/08/04/13910804210426267_PhotoL.jpg

حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری

مطالب مرتبط : علما و بزرگان ، آیت الله مرعشی نجفی ، امامزادگان

۰ نظر موافقین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۱:۲۴
ع . شکیبا---۲۶۴

نماز روز یکشنبه ماه ذیقعده

سیدبن طاووس برای روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت کرده؛

 مختصر آن فضیلت این است که هرکه آن را بجا آورد، توبه‌اش پذیرفته، حق و گناهش آمرزیده می‌شود و طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند و با ایمان از دنیا برود و ایمانش از او گرفته نشود و قبرش وسیع و نورانی گردد و پدر و مادرش از او راضی شوند و آمرزش حق نصیب پدر و مادر و فرزندان و نژاد او گردد و روزی او توسعه یابد و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند و جانش را به آسانی بستاند.

 

و کیفیت آن نماز چنین است :روز یکشنبه غسل بجا آورد و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره»حمد«را «یک مرتبه» و سوره»توحید«را «سه مرتبه» و سوره» فلق «را «یک مرتبه» و سوره »ناس« را «یک مرتبه» بخواند و پس از نماز «هفتاد مرتبه» استغفار کند و استغفار را با « لاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛ هیچ جنبش و نیرویی جز به خدای والای بزرگ نیست» ختم نماید، سپس بگوید :یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فَإِنَّهُ لَایَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ ؛ ای توانا، ای آمرزنده، گناهان من و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرز که گناهان را جز تو کسی نمی‌آمرزد.


بهترین زمان خواندن نماز: بعد از نماز عصر 

سفارش علما: بهتراست بعدازاین نماز گرانقدر مناجات تائبین از مناجات خمس عشر خوانده شود. (اینجا)

(چهار رکعت : به صورت دو نماز دو رکعتی و در آخر ، ذکرها و دعاهای فوق را بخواند.)

(اقبال الاعمال، ص ۶۱۴)

مطالب مرتبط: ماه ذیقعده ، نماز و عبادت ، پدر و مادر

۱ نظر موافقین ۲ ۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۰:۱۶
ع . شکیبا---۳۲۳

https://static3.borna.news/thumbnail/G5pOa0U7Cl0D/7wt65Gb8rql7LMCB_3wsMc5Q4pNUF6G4zDCli5KQNt3Odaq5tWrySVbzwWLQpqygLJNGmuP5oM5cLkLoTnBAg-w0ueiy-VA7naQjm-DvFlaCH0tgTO-wSA,,/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%DA%AF%DB%8C.jpg

خورشید گرفتگی پدیده ای است که ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد و مانع رسیدن نور خورشید به نواحی خاصی از کره ی زمین می شود.

 دبیر مؤسسه نجوم آساره در این خصوص اظهار کرد: این کسوف حدود ساعت 9 صبح آغاز و حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۰:۲۰ در اغلب نقاط کشور به اوج خود می‎رسد و از ساعت ۱۱:۳۰ به بعد به تدریج پایان می‎یابد.
مینا علیزاده ادامه داد: بیشترین مقدار گرفت خورشید در ایران در منطقه چابهار(جنوب شرقی کشور) با ۹۵ درصد گرفتگی خواهد بود.
این خورشید گرفتگی آخرین کسوف قرن 14 شمسی در ایران می باشد. 

وی خاطرنشان کرد: دقت کنید که به هیچ عنوان با چشم غیر مسلح, عینک آفتابی, ورق عکسبرداری و... برای دیدن استفاده نکنید؛ به این علت که به بینایی آسیب جدی وارد می کند و ممکن است باعث کوری افراد شود !!!

دبیر مؤسسه نجوم آساره همچنین عنوان کرد: بهترین راه استفاده از فیلترهای خورشیدی, عینک خورشیدگرفتگی یا عینک جوشکاری با شماره 14 می باشد؛ ضمن این که می توانید با مراجعه به صفحات مجازی منجمان به صورت زنده به مشاهده ی این پدیده بنشینید.

نماز آیات چگونه بخوانیم ؟

۱ نظر موافقین ۱ ۰۱ تیر ۹۹ ، ۰۹:۰۰
ع . شکیبا---۲۲۶