گنبد حرم حضرت رقیه (س)- سوریه - دمشق
نوحه شنیدنی در مورد حضرت رقیه (س) با صدای حاج صادق آهنگران
گنبد حرم حضرت رقیه (س)- سوریه - دمشق
نوحه شنیدنی در مورد حضرت رقیه (س) با صدای حاج صادق آهنگران
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، آزاده مصطفی ترک همدانی میگوید: مرحوم حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت برایمان خاطرات و معجزات زیادی تعریف میکرد که خاطره زیر یکی از همان هایی است که ایشان برایمان گفت و در کتاب اروند منتشر شده است.
سید آزادگان گفت: در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونه ای که عراقی ها متوجه نشوند.
روزی جوان هفده ساله ضعیف و با جثهای نحیف، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «اذان میگویی؟ بیا جلو!»
یکی از برادران به نام اسدآبادی میدانست که اگر این مؤذن جوان ضعیف با آن جثه نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید. به سمت پنجره رفت و به نگهبان عراقی گفت: «من اذان گفتم نه او».
آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) عن وصیته لابنه محمد بن الحنفیة: «ایّاک و العجب، و سوء الخلق و قلّة الصبر فانّه لایستقیم لک علی هذه الخصال الثلاث صاحب و لایزال لک علیها من الناس مجانب».[1]
امیر المومنین(ع)در وصیتش بفرزند خود محمد بن الحنیفه فرمود: از خود بینی و بد خلقی و کم صبری دور باش که اگر این سه خصلت را داشته باشی هیچ رفیقی با تور است نیاید و همواره مردم از تو کناره گیرند.
این روایت از توصیه های پدرانۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزند گرامی خود می باشد و چون آن حضرت پدر همۀ امّت است لذا این نصایح مربوط به همگان می شود. می فرمایند: از سه خصوصیت بر حذر باش که اگر دارای این سه خصلت باشی، مصاحب و همدمی پیدا نمی کنی و این صفات بین تو و مردم فاصله می اندازد:
1- عجب و خودشگفتی؛ و این امر تنها مربوط به عبادت هم نیست، بلکه ممکن است انسان از علم یا قدرت یا مقام یا محوبیتِ خود شگفت زده شود که این صفت از اوصاف خبیثۀ روح انسان است، و نتایج سوئی هم دارد؛ چون شخص معجب از اینکه دیگران خصوصیات او را درک نمی کنند گله مند شده و لذا به آنان با بغض نگاه می کند و از طرف دیگر چون دیگران را در حدّ خود نمی داند به آنان با دیدۀ تحقیر می نگرد و نیز چون خود را از دیگران برتر می داند، خود را صاحب حق می داند و لذا طلبکاری می کند!
2- سوء خلق؛ که در اینجا به معنای اخصّ کلمه یعنی ترشروئی و بدخلقی با دیگران می باشد.
3- بی تحمّلی و کم صبری؛ که اگر به انسان اعتراضی شود یا حرفی بر خلاف میل او زده شود، طاقت خود را از دست می دهد.
پی نوشت:
[1] خصال شیخ صدوق، باب الثلاثة، حدیث 178.
تاریخ انتشار : 1401/10/27
فی الفقیه، و من الفاظ رسول الله(صلی الله علیه وآله) الموجَزة: خیرُ ما اُلقی فی القلب، الیقین.[1]
بهترین چیزی که خدای متعال در دل انسان قرار می دهد، یقین است.
اگر یقین نبود و شک بر وجود انسان مستولی بود، اهداف برای انسان نامفهوم و مبهم بود. هدفها که روشن نبود، حرکت، حرکتِ مستقیم و صحیح و مستمری نخواهد بود. لذاست که خدای متعال در مورد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: آمَن الرسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ آمن بالله و ملائکتِه و کتبه و رسُله.
با بیّنه حرکت کردن، با یقین حرکت کردن، تفاوت می کند با حرکتی که از روی تردید و شک باشد. لذا در دعاها هم درخواست یقین از خدا می شود؛ «و اجعل النور فی بصری و البصیرة فی دینی و الیقینَ فی قلبی».
آیا یقین چیزی است که وقتی پدید آمد، همیشه در دل انسان باقی بماند، یا باید آن را آبیاری کرد؟ دوّمی درست است، یقین حاصل می شود، لکن گاهی حوادث و عوارضی که در نفس برای انسان پیش می آید، مانند: شهوت، غضب، اَطماع و انواع و اقسام ضعف های اخلاقی، یقین را در انسان تضعیف می کند، تردید و شک بوجود می آورد. یکی از آثار بسیار سنگین و سختِ گناهان، از بین رفتنِ یقین است.
«ثمّ کان عاقبةَ الذین أساؤوا السوآء ان کذّبوا بآیات الله». وقتی انسان کار خلاف، کار غلط، بر اساس خواسته ها، شهوات نفسانی و ضعف های اخلاقی انجام می دهد، به تدریج برای این که عملِ خود را توجیه کند، پایۀ اعتقاداتِ خودش را مثل موریانه ای خودش از بین می برد و پوک می کند.
شباب عمر به دانش گذشت و شِیب به جهل! جوانی جوانیِ ایمانی، امّا شِیب و پیری، شیبِ جهالت! این، ناشی از همین است، یک تخلفی از انسان سر می زند، اگر تقوا بود، انسان جلوی آن را می گیرد؛ «انّ الذین اتَّقَوا اذا مسَّهم طائفٌ من الشیطان تذکَّروا» (اعراف:201)، به مجرّدی که شیطان نزدیک شد، به خود می آید، تذکّر پیدا می کنند.
تقوا اگر بود، این است. تقوا اگر نبود، این گناه اثر خودش را می بخشد، گناه بعدی می آید آن اثر را عمیق تر می کند و به تدریج آثار گناه موجب می شود که انسان پایه های عقیده اش هم ضعیف شود. بنابراین، مهمترین چیزی که خدای متعال در دل انسان می گذارد، یقین است و این یقین را باید حفظ کرد.
پی نوشت:
خاطره بیاد ماندنیِ خلبانِ زنِ نیروی دریایی آمریکا، کارا هولتگرین جمعی ناو هواپیمابر آبراهام لینکن… از کمک یک خلبان ایرانی
سال ۱۹۹۱ در جنگ اول خلیج فارس درگیری در اوج خودش بود که دستور ماموریت برام صادر شد، خیلی سریع با کابین دومم سرگرد توماس مسئول رادار هواپیما به سمت هواپیمای خودمون روی عرشه رفتیم و اف ۱۴ دی به شماره ۳۲۶۵ رفتیم.
امروز ۲۶ محرم مصادف با شهادت علی بن حسن مثلّث در زندان منصور دوانقی - سال ۱۴۶ هجری قمری است.
منصور دوانقی، دومین خلیفه عباسی به خاطر قیامهای محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله بن حسن مثنّی در مدینه و بصره و مخالفتهای عدهای دیگر از بنی الحسن (ع) با دستگاه جور بنی عباس، نسبت به نوادگان امام حسن مجتبی (ع) که از علویان مبارز و ذی نفوذان عصر خود بودند، سخت گیریهای زیادی اعمال میکرد و زندگی را بر آنان بسیار دشوار مینمود.
وی، علاوه بر سرکوب قیامهای بنی الحسن (ع) و کشتن تعدادی از آنان، از جمله محمد (نفس زکیه) و ابراهیم (قتیل باخمری)، بسیاری از آنان را دستگیر و در سیاه چالهای مخوف زندانی کرد.
منصور، در سال ۱۴۰ قمری وارد مدینه شد و افراد سرشناس بنی الحسن (ع)، مانند عبدالله بن حسن مثنّی، ابراهیم بن حسن مثنّی، ابوبکر بن حسن مثنّی، حسن بن جعفر بن حسن مثنّی، عبدالله بن داوود بن حسن مثنّی، علی بن داوود بن حسن مثنّی، عباس بن داوود بن حسن مثنّی، محمد بن ابراهیم بن حسن مثنّی، اسحاق بن ابراهیم بن حسن مثنّی، عباس بن حسن مثلّث، علی عابد بن حسن مثلث و علی بن محمد نفس زکیه را دستگیر کرد و به مدت سه سال در مدینه زندانی کرد. در سال ۱۴۴ قمری نیز محمد دیباج (برادر مادری عبدالله بن حسن مثنّی) را بر آنان افزود و مأموران حکومتی، بر بدنش چندان تازیانه زدند که لباسش با پوست بدنش به هم آمیخت.
در همین سال، تمامی آنان را در بندهای آهنین کرده و با وضعیت رقت باری به سوی عراق حرکت دادند و در زندان هاشمیه (در حوالی کوفه) در سردابی نمور و تاریک زندانی نمودند و بر آنان بسیار سخت گرفتند. این فداکاران یکی پس از دیگری در آن زندان مخوف و هولناک مظلومانه به شهادت میرسیدند و بدون اینکه امکان تغسیل و تکفین آنان وجود داشته باشد، بر روی هم انباشته شده و مرگ سایرین را تسریع مینمودند.
نخستین کسی که از آن جمع به دیار باقی شتافت، علی بن حسن مثلث بن حسن مثنّی بن امام حسن مجتبی (ع) بود.
وی از عابدان و زاهدان عصر خود و به «علیّ الخیر» و «علیّ العابد» معروف بود و در عبادت و بندگی، به ویژه در نماز و تهجّد، حالت خشوع و حضور قلب کامل داشت. وی، در حالی جان داد که سرش در سجده عبادت بود. علی بن حسن مثلث، به هنگام شهادت، چهل و پنج سال داشت و دارای پنچ پسر و چهار دختر بود. یکی از فرزندانش حسین بن علی، معروف به شهید فخ است که سالهای بعد، بر ضد بنی عباس قیام کرد و در سرزمین فخ، همانند ابا عبدالله الحسین (ع) مظلومانه به شهادت رسید و اهل بیتش به اسارت دشمن در آمدند. (۱)
۱- نک: منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج۱، از ص ۲۵۰ تا ۲۷۸؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۱۶۷
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج
شجره نامه سادات طباطبایی فرزندان امام حسن مجتبی (ع) -
این شجره نامه از روی کتاب « رساله انساب » نوشته آیت الله العظمی بروجردی (ره) تهیه شده است.
ایمان به خدا، پیامبران و عالم غیب از نعمت هایی است که هیچ نعمتی در ردیف آن قرار نمی گیرد و سعادت و شقاوت ابدی انسان به آن مربوط است. ایمان که اعتقاد قلبی و التزام عملی است، دارای درجات و مراتبی است. همه افراد با ایمان در یک پایه از ایمان قرار ندارند، بلکه هر فردی در طول عمر خود قابلیت ارتقا به مراتب بالاتر یا تنزل به مراتب پایین تر را دارد. تمام روایاتی که بیانگرت فاوت ایمان، تقوا و یقین و نیز بیانگر برتری یقین بر تقوا و تقوا بر ایمان است، به درجات و مراتب ایمان اشاره دارد به این معنا که وقتی ایمان قوت پیدا کرد، تقوا حاصل می شود و از آن هم که قوی ترشد، یقین که مرتبه والای ایمان است،به دست می آید.
با حکم رئیس قوه قضاییه، حجتالاسلام والمسلمین موحدیآزاد که تاکنون عهدهدار ریاست دادگاه انتظامی قضات بود، جایگزین حجتالاسلام والمسلمین منتظری در سمت دادستان کل کشور شد.
با حکم رئیس قوه قضاییه، حجتالاسلام والمسلمین موحدیآزاد که تاکنون عهدهدار ریاست دادگاه انتظامی قضات بود، جایگزین حجتالاسلاموالمسلمین منتظری در سمت دادستان کل کشور شد.
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمد موحدی آزاد در ۱۵ شهریور ماه سال ۱۳۳۹ در یکی از محلههای قدیمی قم متولد شد. در سن ۲۴ سالگی بر منصب قضاوت نشست و ۳۱ سال قضاوت در کارنامه کاریاش به چشم میخورد. او دارای تحصیلات حوزوی در رشته فقه و اصول است.
حجت الاسلام و المسلمین موحدی آزاد پیش از این رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات، دادستان انتظامی قضات، معاون قضائی رئیس کل دادگستری تهران و سرپرستی دادگاههای انقلاب اسلامی تهران را عهده دار بود، اولین تجربه کاری خود را در دستگاه قضایی از دادیاری در استان تهران آغاز کرد. وی ۱۰ سال سمتهای دادیاری، دادیاری جانشین، بازپرس، معاون دادستان و دادستان را عهده داشت و از دیگر خدمات قضایی وی میتوان به ۱۰ سال ریاست دادگاه بدوی و یکی از شعب دادگاه انقلاب اسلامی در تهران اشاره کرد.
حجت الاسلام موحدی آزاد همچنین ۱۰ سال ریاست دادگاه تجدید نظر تهران را بر عهده داشت. وی همچنین مدتی در سمت ریاست دادگاه انقلاب اسلامی تهران مشغول به فعالیت بود.
دعای ازدواج از امام صادق (ع)
ابوبصیر می گوید، امام صادق (ع) فرمود: هر گاه یکی از شما بخواهد ازدواج کند، چه می کند؟ عرض کردم: نمیدانم قربانت گردم، فرمود: هرگاه کسی قصد ازدواج داشت، پس ابتدا دو رکعت نماز به جا آورد و خداوند عزّوجلّ را سپاس گوید.
سپس بگوید:« اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَهً وَ قَیِّضْ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی »
ترجمه دعا
پروردگارا من می خواهم زنی را به همسری گیرم، پس از میان زنان، پاکدامن ترین آنان و نگهدارنده ترین شان نسبت به جان و مالم و آن که روزیش فراوان تر و برکتش افزون تر باشد برایم مقدّر بفرما و از او فرزندی پاک و برومند نصیبم کن که در زندگی و مرگ من جانشینی صالح برایم باشد.
روزانه ۱۰۰ صلوات و ۱۰۰ مرتبه استغفار هم موثر است ان شاءالله
شهادت عبدالله بن عفیف ازدی به دست عبیدالله بن زیاد در ماه محرم سال 61 هـ.ق
عبدالله بن عفیف ازدى، شخصیت بزرگوارى از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و در جنگهاى جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود. به همین دلیل، مشغول عبادت بود. او هنگامى که شنید عبیدالله بن زیاد(علیه اللعنه) به امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السلام) نسبت دروغ مىدهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش اى پسر مرجانه. دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد. اى دشمن خدا! فرزندان پیامبر(صلى الله علیه و آله) را مىکشى و در منابر مؤمنین این چنین سخن مىگویى؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیلهاش به خانه رفت؛ ولى بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتها، او و دخترش دستگیر شدند و همان طور که از خدا خواسته بود، به دست بدترین خلق یعنى عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید.
منبع: آوینی کام
گریه امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بر اسیری زینب (سلام الله علیها)
حاج ملا سلطانعلی، که از جمله عابدان و زاهدان بود، می گوید:
«در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم، عرض کردم: مولای من! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که «فلانذبنک صباحا و مساء و لابکین عینک بدل الدموع دماء» صحیح است؟
فرمود: آری!
گفتم: آن مصیبتی که در سوگ آن، به جای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (ع) است؟ فرمود: نه! اگر علی اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه می کرد!
گفتم: آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟ فرمود: نه! بلکه آن حضرت عباس هم در حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه می کرد!
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟ فرمود: «مصیبت اسیری عمه ام زینب (س) است.»
نیمه رجب، سالروز وفات حضرت زینب کبری(س) را بر حضرت امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و همه مدافعین حرم و ارادتمندان به آن بانوی مظلومه تسلیت عرض می کنیم.
تصویر بزرگ آن خیلی زیبا است . روی عکس بالا کلیک کنید.
حضرت سجاد علیه السلام فرموده است: به روایت قطب راوندی در کتاب دعوات که روز عاشورا پدرم امام حسین علیه السلام در حالی که خون جوش می زد مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرجان دعائی را که حضرت زهرا سلام اللّه علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از جبرئیل آموخت و به من تعلیم داد حفظ کن از برای هر حاجت و همّ و غم و پیشامد کار بزرگ و هر مصیبت ، مفید است و فرمود دعا کن و بگو:
بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا.
به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.
به حق یس و قرآن حکیم و به حق طه و قرآن عظیم، ای که بر نیازهای خواهندگان توانایی، ای که آنچه در باطن است میدانی، ای خارج کننده غم و اندوه از گرفتاران، ای گشاینده غم از غمناکان، ای رحم کننده به پیرمرد از کارافتاده ، ای روزی دهنده به کودک صغیر، ای کسی که به تفسیر و توضیح من نیازی نداری، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنین و چنان کن.
(دعوات، قطبالدین راوندی، ص54) و مفاتیح الجنان
-------------------