سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب(س)» ثبت شده است

https://snn.ir/files/fa/news/1398/6/28/779970_289.jpg

امام زین العابدین (ع) فرمود:

ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمّه ام زینب(س) بسته شده بود.

منبع: آوینی کام

۶ نظر موافقین ۲ ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۵۳
ع . شکیبا---۱۰۱۱
حضرت زینب (س)

گریه امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بر اسیری زینب (سلام الله علیها)

حاج ملا سلطانعلی، که از جمله عابدان و زاهدان بود، می گوید:

«در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم، عرض ‍ کردم: مولای من! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که «فلانذبنک صباحا و مساء و لابکین عینک بدل الدموع دماء» صحیح است؟

فرمود: آری!

گفتم: آن مصیبتی که در سوگ آن، به جای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (ع) است؟ فرمود: نه! اگر علی اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه می کرد!

گفتم: آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟ فرمود: نه! بلکه آن حضرت عباس هم در حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه می کرد!

پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟ فرمود: «مصیبت اسیری عمه ام زینب (س) است.»

نیمه رجب، سالروز وفات حضرت زینب کبری(س) را بر حضرت امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و همه مدافعین حرم و ارادتمندان به آن بانوی مظلومه تسلیت عرض می کنیم.

حرم مطهر حضرت زینب (س)

تصویر بزرگ آن خیلی زیبا است . روی عکس بالا کلیک کنید.

۴ نظر موافقین ۶ ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۰
ع . شکیبا---۲۲۷۳

داستان توسل به حضرت زینب (س)

 http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1393/12/3/2996258_576.jpg

حضرت زینب علیهاالسلام

سرت را پایین مى‏ اندازى، طاقت این که سر بلند کنى و به چشمان مادر خیره شوى را ندارى. نگاهت را به گوشه تاقچه روى عکس پدر، که خیره نگاهت مى‏ کند، ثابت مى‏ کنى؛ این روزها عجیب دلِ گرفته‏ اى دارى!

هنوز نتوانسته‏ اى باور کنى که براى همیشه، خانه‎نشین شده ‏اى. وقتى یادت مى‏ آید که درس و مدرسه را براى همیشه مى‏ خواهى ترک کنى، دلت مى‏ سوزد. احساس مى‏ کنى از نوک پا تا سرت تیر مى‏ کشد و اندوهى عمیق تو را از بودن، پشیمان مى ‏کند.

ـ فوزیه، دخترم! اینقدر به خودت فشار نیار، من تحمّل غصّه‏ هاى تو را ندارم.

نگاهت را بر مى‏ گردانى؛ به گوشه اتاق که مادر نشسته خیره مى ‏شوى؛ یک لحظه آرزو مى‏ کنى کاش پاهایت رمقى در خود داشت و مى‏ توانستى بلند شوى، مى‏ دویدى و مادر را در آغوش مى‏ کشیدى!

آب دهانت را قورت مى‏دهى. بغضى سنگین، گلویت را مى ‏فشارد. مى ‏خواهى چیزى به مادر بگویى؛ مى‏ خواهى چیزى بگویى و درد مادر را کمى تسکین دهى. زبان در دهانت نمى‏ چرخد. پرده اشک جلوى چشمانت را مى‏ گیرد و چهره شکسته و خسته مادر را تار مى ‏بینى.

۹ نظر موافقین ۴ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۰
ع . شکیبا---۱۴۴۷

روایت السابقون السابقون مدافعان حرم از زبان دختر شهید محرم ترک

دختر شهید محرم ترک

دختر اولین شهید مدافع حرم «محرم ترک» دلنوشته‌ای را در مراسم چهارمین سالگرد شهادت پدرش قرائت کرد.

اوایل سال 1390 بود که زمزمه‌های اتفاقی بزرگ، کشوری پرسابقه به نام سوریه را به تدریج تحت تاثیر قرار می‌داد. تنش، منطقه‌ای بزرگ از خاورمیانه و آفریقا را در برگرفته بود و سوریه، ظاهرا مکان مناسبی برای تغییر وضعیت دنیا تشخیص داده شده بود. به فاصله چند ماه، سوریه از کشوری زیبا و آرام، تبدیل به منطقه‌ای پرآشوب و تنش شد. خیلی زود سوریه به محل تجمع گروه‌های مختلفی از افراطیون تکفیری‌ تبدیل شد و سرانجام «داعش» هم وارد میدان شد و جنگی بزرگ و آخرالزمانی بر سر آرمان‌های بزرگ بشری در سوریه آغاز شد.

واضح است که کشوری با مختصات «جمهوری اسلامی ایران» با پشتوانه‌ای به نام «انقلاب اسلامی» در چنین شرایطی که بزرگترین آرمان‌های انسانی و الهی به خطر افتاده بود، آرام نمی‌نشست، در چنین شرایطی حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران از کشور سوریه، که تبدیل به خط مقدم ایستادگی و مقاومت شده بود آغاز شد. به فاصله اندکی پس از آن ایران اعلام کرد که فرماندهان نظامی‌‌اش را به درخواست سوریه برای کمک مستشاری به سوریه اعزام کرده است. محرم ترک یکی از نظامیان و فرماندهان برجسته تخریب بود که در همان ماه‌های ابتدایی نبرد سوریه برای انجام مأموریت مستشاری به این کشور اعزام شد. او بیست و هشتم دی سال 1390 در آخرین روز ماموریتش بر اثر سانحه انفجار به شهادت رسید و نامش بعنوان اولین شهید مدافع حرم ایرانی در لیست فدائیان حضرت عقیله بنی‌‌هاشم(سلام الله علیها) ثبت شد.

دختر این شهید در چهارمین سالگرد شهادت پدر شهید مدافع حرمش، دل‌نوشته‌ای را در مراسم قرائت می‌کند. متن این دل‌نوشته در ادامه می‌آید:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

«و لاتحسبن الذین قتلوا فی السبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون...» «هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه آنان زنده هستند و نزد خداوند متعال در حال ارتزاق هستند»؛ «السابقون السابقون اولئک المقربون» «...و باز خداوند در قرآن می‌فرماید کسانی که السابقون و پیشی گیرندگان بودند نزد خدا از مقرب‌ترین‌ها هستند».

امروز می‌خواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است. عده‌ای فکر می‌کنند که بابای من مرده است ولی می‌دانم که من هم مثل همه شما پدر دارم. با او حرف می‌زنم. مشورت می‌کنم نگاهش می‌کنم با او بیرون می‌روم و گاهی هم مثل همه شما با او بازی می‌کنم. البته تنها یک فرق کوچک با شما دارم و آن فرق این است که پدر من عکسی است که در کنار طاقچه ما است.

در یک روز سرد زمستانی که همه مهیای استقبال از «بابا محرم» بودند تلفن به صدا درآمد؛ مادر تلفن را برداشت و بعد از چند ثانیه صحبت کردن تلفن از دستش رها شد با صدایی لرزان گفت: «فاطمه جان! پدر آمد». آری «پدر» واژه‌ای بس غریبانه است. شب قبل از شهادتش در خواب دیدم که با لباس سفید و کوله‌باری در دست، با من خداحافظی می‌کند و وصیت و سفارش «محمدحسین» و «مادر» را به من می‌کرد. و ما ادراک ماالمادر! من گریه می‌کردم و او مرا سفارش‌ها می‌کرد و از آن روز به بعد حتی در خواب هم او را ندیدم.

او هیچوقت طاقت دوری مرا نداشت و من هم هیچوقت طاقت فراقش را نداشتم. شاید فقط کسانی بتوانند درک کنند که داستان کرب و بلا و داستان غریبی و اسیری حضرت رقیه(س) را خوانده باشند داستان درخواست بابا و آوردن غذا به خرابه... بگذارید نگویم تحملش سخت است... حتی تصورش هم برای شما سخت است. من مانده‌ام اگر بابا دست مسیحایی بر سرم نکشیده بود الان چگونه می‌توانستم با شما مردم خوب صحبت کنم؟ درد و دل‌ها بسیار است و وقت کم بگذاریم و بگذریم.

اما از محبوب خویش بگویم که شهدا که بودند و چه کردند و از ما چه می خواهند؟ به قول امام خوبی‌ها حضرت روح‌الله، «شهدا در قهقهه مستانه خویش عند ربهم یرزقون هستند، شهدا تبلور همه خوبی‌ها هستند». بابا می‌گفت: «هرجا ظلمی به مظلومی در هرجای کره زمین شود باید در مقابل آن ظالم ایستاد و آخر هم در همین راه خون خود را تقدیم امام زمان نمود و نام خود را در زمره سابقون از مدافعان حرم حضرت زینب(س) به یادگار گذاشت».

شاید شهدا از من به عنوان دختر شهید رسالت زینبی، صبر عفاف و حجاب و از شما زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا را بخواهند امروز در شهر گشتی بزنید و ببینید چقدر یاد و خاطره شهدا را زنده کرده‌ایم؟ مقایسه‌ای بین نام کوچه‌ها کنید و قضاوت کنید که چقدر ارادت‌مان را به سوسن و نسترن نشان داده‌ایم و چقدر به نام شهدا؟ در پایان حرف‌هایم خودم را با صحبت‌های امام و مقتدای خویش حضرت امام خامنه‌ای به پایان می‌برم امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم - شناسه خبر: 985762 سرویس: فرهنگی

۰ نظر موافقین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۴
ع . شکیبا---۱۲۸۰

نخستین شهید مدافع حرم که لرستانی بود

انشای دختر شهید «محرم ترک» بیاد پدر:

«پدرم زیبا سخن می‌گفت؛ نرم و آرام»

در آستانه سالگرد شهادت شهید محرم ترک، دختر این شهید انشایی با خط خود برای پدرش نوشته است.

به گزارش لرستان خبر، شهید محرم ترک نخستین شهید ایرانی مدافع حرم که لرستانی است  در 29 دی 1390 توسط عوامل تکفیری در دمشق به شهادت رسید.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

 

«به نام خدا
موضوع : محرم ترک


شهید محرم ترک از کشور سوریه در برابر دشمنان دفاع کرد و در این دفاع جان داد و شهید شد. ایشان می فرمود: « هرجایی ظلمی به مسلمانان شود باید برود و کمک کند.»

 ایشان در صحنه بمب گذاری شهید شدند و نامی نیکو از خود باقی گذاشتند. میخواهم خاطره ای به یاد ماندنی از پدرم بگویم: ما در شهر[کشور] سودان و در یک شهر فقیر بودیم که بیشتر مردم آنجا چادر نشین بودند. روزی پدرم با چند جعبه به خانه آمد و به من و مادرم گفت: چند تا از وسایلی که نیاز نداریم را در جعبه ها بگذاریم و به مردم چادرنشین بدهیم. من هم اسباب بازی که دوست داشتم  را به پدر دادم، نامش عسل بود. من تا به حال عروسکی را به اندازه او دوست نداشتم. ما وسائل را به مردم چادر نششین دادیم و آنها هم با زبانشان از ما تشکر کردند. من هم هنوزِ هنوز خوشحال هستم.

 پدر من هم قبل از غذا به من می گفت که بگویم بسم الله و بعد از غذا الحمدلله بگویم.

 من صدای پدرم را که قبل شنیده ام دوست دارم. صدای پدرم بسیار نرم بود و صدای تلاوت قرآنش بسیار زیبا بود و صدایی که همیشه در زمزمه می گفت من خیلی دوست داشتم وقتی می گفت: الحمدلله... الحمدلله...

پدرم زیبا سخن می گفت و نرم و آرام. وقتی من را صدا می زد انگار تمام دنیا را به من داده بودند. صدای پدرم همیشه در گوشم بود که می گفت: فاطمه ... فاطمه  ..

 محرم ترک

به زودی گزارش کاملی در  مورد این شهید منتشر خواهد شد . انشاءالله

دریافت تیزر ملازمان حرم شهید محرم ترک

۳ نظر موافقین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۲:۳۲
ع . شکیبا---۳۲۸۳