سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

امام سجاد (ع) از کربلا تا شام

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ

https://snn.ir/files/fa/news/1398/6/28/779970_289.jpg

امام زین العابدین (ع) فرمود:

ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمّه ام زینب(س) بسته شده بود.

منبع: آوینی کام

وداع با پدر در روز عاشورا

چون کار در روز عاشورا بر حضرت حسین علیه السلام سخت شد و تنهای تنها ماند نگاهی به خیمه های خالی برادرانش انداخت . سپس به سراغ خیمه های بنی عقیل رفت، آن را هم خالی یافت، و بعد به سوی خیمه های اصحابش رفت و احدی از آنان را در آن نیافت و در حالی که می فرمودند: «لا حول وَ لا قُوه الا بالله العلی العظیم » به سراغ خیمه فرزندش زین العابدین علیه السلام آمد و او را دید که بر روی قطعه ای از پوست به پشت خوابیده است، زینب علیها سلام به پرستاری او مشغول است. چونکه حضرت علی بن الحسین علیه السلام به پدر نگریست خواست به پا خیزد، ولی به خاطر شدت مرض نتوانست و لذا به عمه اش فرمودند: «من را به سینه خود تکیه بده چرا که این پسر رسول خداست که می آید، از این رو حضرت زینب پشت سر ایشان نشست و او را به سینه گرفت و حضرت حسین علیه السلام شروع کرد به پرسیدن احوال او و ایشان مرتب حمد خداوند را به جای می آورد،

پس عرض کرد: پدرجان امروز با این منافقین چه کردی؟ » حضرت حسین علیه السلام فرمودند: ای پسرم، شیطان بر آنان مسلط شد، آنان خدا را فراموش نمودند و آتش جنگ بین ما و ایشان که خدا لعنتشان کند شعله ور شد، تا اینکه زمین از خون ما و ایشان لبریز گردید.

حضرت علی بن الحسین - علیه السلام- عرض کرد: عمویم عباس کجاست؟ پس چونکه از عمویش پرسید گریه راه گلوی حضرت زینب را بند آورد و شروع کرد به نگاه کردن به برادرش که چگونه پاسخ ایشان را می دهد چرا که او را به شهادت عمویش عباس خبر نداده بود، زیرا می ترسید مرضش شدیدتر شود. پس حضرت حسین علیه السلام فرمودند: ای پسرم، عمویت کشته شد و در کنار فرات دستانش را قطع کردند. » پس علی بن الحسین گریه شدیدی نمود تا از حال رفت و چونکه بحال آمد باز از یک یک عموها می پرسید و امام حسین علیه السلام پاسخ می دادند: «که کشته شد » حضرت پرسید: برادرم علی کجاست و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین؟ امام حسین علیه السلام فرمودند:ای پسرم، بدان که در خیمه ها جز من و تو مرد زنده ای وجود ندارد و اینها که از آنان سئوال می کنی همگی کشته شده و پیکر آنان روی زمین افتاده است. » در این هنگام علی بن الحسین علیه السلام در حالی که به شدت می گریست به عمه اش فرمودند: ای عمه جان شمشیر و عصا برایم بیاورید. پدرش به او فرمودند: «با آنها چه می کنی؟ » جواب داد:می خواهم با تکیه بر عصا به میدان جنگ بروم و از فرزند رسول خدا دفاع کنم ،چرا که بعد از او خیری در زندگی نیست.

حضرت امام حسین علیه السلام او را از این کار منع نمود و او را به سینه خود چسبانید و به او فرمودند: ای پسرم، تو پاک ترین فرزندان و با فضیلت ترین عترت من تو هستی ، تو جانشین من می باشی برای سرپرستی اطفال و زنان چرا که آنان غریبانی هستند که آنان را ذلّت و یتیمی و بد گوئی دشمنان و ناگواری روزگار احاطه کرده. هر گاه صدای آنها به گریه بلندشد آنان را ساکت کن، و اگر وحشت کردند آنان رادلداری ده، و پریشانی آنها را با کلام نرم آرامش بخش خود آرام نما،. چرا که از مردانشان جز تو کسی نمانده است که به او انس بگیرند و ناراحتی و غم و غصه خود را به او بگویند.

سپس حضرت امام حسین -علیه السلام- حضرت سجاد -علیه السلام- را به دست خود محکم گرفتند و به بالاترین صدایشان فریاد بر آوردند که «ای زینب، و ای ام کلثوم و ای سکینه و ای رقیّه و ای فاطمه، سخن مرا بشنوید و بدانید این فرزند من جانشین و خلیفه من بر شماست و او «مفترض الطاعه » و اطاعتش واجب است .

سپس به فرزندش فرمودند: ای فرزندم، سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس برای او گریه کنید و او شهید گشت.

البته در سند دیگر که در بحار الانوار نقل شده است چنین آمده که: هنگامی که حضرت حسین علیه السلام به چپ و راست نگاه کرد و کسی از اصحابش ندید، علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام خارج شد و از شدت بیماری قدرت نداشت شمشیر خود را حمل کند و ام کلثوم از پشت سر او را صدا زد: فرزندم برگرد. حضرت هم می فرمودند: «عمه جان، مرا بگذار تا در جلوی فرزند رسول خدا جنگ کنم. » بدان حال امام حسین علیه السلام فرمودند: ای ام کلثوم، او را بگیر تا زمین از نسل آل محمد صلی الله علیه و آله خالی نماند. » [۱۷]

مقاله کامل : امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شام

مطالب مرتبط:  امام حسین (ع) کربلا و عاشورا ، امام سجاد (ع) ، نوحه و زیارت

نظرات  (۶)

سلام پدرومادرمون تادرقیدحیات بودن نسبت به من وخانواده ام صاف وصادق نبودن وخصوصا پدرم باهامون مهربان نبود واصلا نسبت به خودم وبچه هامون محبت و...نمی کرد ولی ما تا جایی که ممکن بود برحسب وظیفه بهشون احترام میذاشتیم و...چندسال پیش به رحمت خدارفتندالبته پس ازمرگشون هم بین مافرزندان سخت اختلاف ودشمنی هست چندوقت پیش دورتا دورقبرشون که خاک وناهمواربود داشتیم بابیل صاف میکردیم که زیر خاک دوتا قفل پیداکردیم یه نوشته هایی روشون حک ونوشته شده بود آیا ممکنه کسی هم درزنده بودن وهم پس ازمرگشون اونا راطلسم کرده که بین اونا با فرزنداشون اختلاف وجدایی بیفته؟

راه رهایی چیست؟خودم چندین بار سعی کردم اختلافات ازبین بره ولی نشده

راه وچاره؟

راه رهایی

پاسخ:
سلام
اونها که از دنیا رفتند که خداوندرحمتشون کنه ، دیگه کسی اونها رو طلسم نمیکنه. اما ممکنه کسی طلسمی علیه فرزندان اونها انجام داده باشه .
من شنیدم دیدن گنبد مطهر امام رضا (ع) همه طلسم ها را باطل می کنه. ممکنه گنبد مطهر دیگر ائمه (ع) هم همین طور باشه. یعنی به زیارت اونها برید.
اما خواندن زیارت عاشورا یا حدیث کساء یا برگزاری روضه در منزل مخصوصا به صورت دسته جمعی ان شاءالله مفیده.
بیشتر از اینها من تجربه و اطلاع ندارم.
شما به وبلاگ ذیل مراجعه کنید شاید بتونن کمک کنند.
http://faribaa9999.blogfa.com

سلام دوتا قفل بسته ویک سری کلمه روشون حک شده بود

پاسخ:
سلام علیکم
راستش من در این حد بلد نیستم و اطلاعاتی ندارم.

این وبلاگ شاید بتونن به شما کمک کنند:

http://faribaa9999.blogfa.com


سلام وجوددوتا قفل بسته درکنارقبر پدرومادر نشانه چیه

پاسخ:
سلام علیکم 
من نمی‌دونم.
حالا منظور اینه که یعنی در خواب یا بیداری؟  
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۵۶ سلمان فارسی

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

۲۴ مهر ۹۶ ، ۱۳:۲۸ کم‌نویس ...
با خواندن یکی از کتاب های شهید مطهری خیلی خیلی دیدم نسبت به امام سجاد علیه السلام وسعت یافت
اسم کتابو یادم نمیاد
پاسخ:
سلام
ان شاءالله موفق باشی و بازم توفیق پیدا کنید .
سلام

مصلحت در این بود که امام زین العابدین به دلیل بیماریشون به شهادت نرسند.
از این گونه روایت ها باید درس بگیریم تا بخاطر کوچکتیرن بیماری و مشکلات شکایت نکنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی