سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

http://www.narinnews.ir/wp-content/uploads/2013/01/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg

شهادت شهید غلامرضا صادقیان (1359ش)

شهید غلامرضا صادقیان، دوم شهریورماه سال ۱۳۴۲ش در شهیدیه و در یک خانواده متدین روستایی و کشاورز چشم به جهان هستی گشود. غلامرضا، تحصیلات ابتدایی خود را در شهیدیه (میبد یزد) به پایان رساند و بعد از آن به‌علت فقر مادی از ادامه تحصیل بازماند و به کار بنایی پرداخت تا به این وسیله یاری‌دهنده‌‌ای برای خانواده‌اش باشد. شهید در دوران کودکی بسیار باهوش و در عین حال، باادب بود. او فردی مذهبی بود و به نماز جماعت اهمیت زیادی می‌داد و تا حد توان در نماز جماعت شرکت می‌کرد.

غلامرضا در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، به سهم خود، نقش فعالی ایفا کرد و اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) را به هر وسیله ممکن به‌دست می‌آورد و در معابر و مساجد پخش می‌کرد. او با وجودی که مجبور بود کار کند، تمام وقت اضافی خود را در تظاهرات علیه رژیم معدوم شاه و یا برپایی مجالس ارشاد می‌گذراند. شهید در کمک‌رسانی و یاری همسایگان نیز کوشا بود. شهید صادقیان در جریان دستگیری امام جمعه فقید میبد، آیت‌الله اعرافی توسط ساواک، به یزد رفت و تا زمان آزادی معظم‌له در آنجا ماند و سپس همراه با امام جمعه به میبد بازگشت.

وی هم‌چنین در جریان تشریف‌فرمایی حضرت امام خمینی (ره) از پاریس به ایران، به تهران رفت و چند روز در فرودگاه مهرآباد منتظر امام (ره) ماند، تا این‌که ایشان به ایران تشریف آوردند و غلامرضا در مراسم باشکوه استقبال با شور و حرارت شرکت کرد و چند روز بعد از پیروزی نهائی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ش بود که به میبد مراجعت نمود.او پس از مراجعت به میبد، در تمامی تظاهرات و راهپیمایی‌ها و هم‌چنین انتخابات آتی فعالیت داشت و به‌طور جدی با عناصر ضد انقلاب برخورد می‌کرد.

در پی شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، شهید صادقیان هم‌چنان فعالیت‌های انقلابی خود را دنبال می‌کند و عزم نبرد با دشمنان اسلام و انقلاب می‌نماید. به‌همین دلیل، با پدر و مادر مشورت می‌کند. پدر شهید نقل می‌کند که غلامرضا به من گفت: «پدر می‌خواهم به جبهه بروم.» گفتم: «پسرم حالا نرو!» او در جواب گفت: «پس شما هم ضد انقلاب هستید...» من گفتم: «خیر! من ضد انقلاب نیستم و اگر می‌خواهی برو...» شهید در تصمیم خود جدی بود و لذا به تاریخ چهاردهم آذر ۱۳۵۹ش به جبهه غرب عزیمت نمود. پدر شهید می‌گوید که هنگام خداحافظی، به او گفتم: «حالا که تو به جبهه می‌روی پس ما چه کنیم؟» در جواب گفت: «شما‌ها خدا را دارید و او شما را تنها نخواهد گذاشت...»

شهید بسیار به حضرت امام خمینی (ره) علاقه‌مند بود. پدر شهید صادقیان هم‌چنین می‌گوید که چندین‌بار به وی پیشنهاد ازدواج کردیم و او هربار می‌گفت: «بعد از پیروزی کامل انقلاب و غلبه بر کافران بعثی ازدواج می‌کنم.»

شهید به جبهه مریوان در غرب اعزام و در آنجا به‌عنوان خدمه خمپاره‌انداز مشغول نبرد با دشمنان شد. او سرانجام در تاریخ یکم بهمن‌ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی، حین نبرد با مزدوران ضد انقلاب در سن هفده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گردید. اولین شهیدی که جسد مطهرش در شهیدیه به خاک سپرده شد، شهید غلامرضا صادقیان بود و با به خاک سپردن بدن مطهر این شهید، گلزار شهدای شهیدیه شکل گرفت.

راسخون

گلزار شهدای شهیدیه(میبد)

نظرات  (۱)

سلام
این شهدای عزیز عجب ارتباطی با خدا داشتن ...
پاسخ:
سلام علیکم


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی