
موضوع: علائم ظهور – خروج سفیانی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
ما در جلسه گذشته بحثی در رابطه با "یمانی در روایات اهلبیت (علیهم السلام)" داشتیم. آنچه از روایات استفاده شد این بود که یمانی از دوستداران اهلبیت است و برای دفاع از اهلبیت و نشر فرهنگ اهلبیت قیام میکند.
او نه از بصره، بلکه از یمن و آن هم شهر صنعاء قیام میکند. تمام دغدغههای یمانی خدمت به شیعه و زمینهسازی برای ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است.

حرکت به سوى خیبر
با صلح حدیبیه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب نیرومندترین و سرسخت ترین دشمنان خود یعنی قریش آسوده خاطر گشت. از این رو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان یعنی یهودیان و قبایل نجد را یکسره سازند تا امینت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی بگسترانند. در این میان خیبر مرکز آشوب های نظامی و تحریکات و جنگ افروزی ها علیه مسلمانان بود.


یکی از موضوعات مورد نظر خود را انتخاب کنید

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله شیخ «عباس علی صادقی» رییس حوزه کمالیه خرم آباد دار فانی را وداع گفت.
آیت الله عباس علی صادقی متولد 1304 هجری شمسی از روستای "کی سار" اردستان اصفهان بود.
آیت الله صادقی چند سالی را در حوزه علمیه اصفهان و بعد در قم به تحصیل دروس طلبگی پرداخت و از محضر استادانی هم چون آیت الله العظمی بروجردی (به مدت 15 سال)، شهید صدوقی، مرحوم محقق داماد و مرحوم خالی خو بهره مند شد و بعدها خود به عنوان استاد و مدرس در حوزه علمیه قم مشغول فعالیت شد.
پس از تاسیس حوزه علمیه خرم آباد، مرحوم آیت الله کمالوند ایشان را به عنوان مدرس به استان لرستان دعوت کرد.
نماینده ولی فقیه در لرستان و استاندار لرستان در اطلاعیه مشترکی در پی درگذشت آیت الله صادقی رییس حوزه علمیه کمالیه خرم آباد، سه روز عزا عمومی در لرستان اعلام کردند.

آیة المنافق ثلاث: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا اؤتمن خان.
نشان منافق سه چیز است: 1-سخن به دروغ بگوید. 2-از وعده تخلف کند. 3 -در امانت خیانت نماید.
صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89.
لاینال شفاعتی من آخر الصلوة بعد وقتها.
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید.
بحارالانوار، ج، 83 ص 20
أبغض الحلال الی الله الطلاق.
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است.
سنن ابی داود، کتاب الطلاق، ح 1863
خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاری اش اندک باشد و سازگاری اش بسیار.
تنبیه الخواطر، ج 2، ص 123
![]()
جناب موسى مبرقع (علیه السلام) فرزند حضرت جواد (علیه السلام) در سال 296 ه.ق در شهر قم وفات یافت. به نقلى وفات آن جناب در 8 ربیع الثانى بوده است و بنابر قولى دیگر در 14 ربیع الثانى وفات موسى مبرقع واقع شده است. قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خیابان آذر مشهور است.
نام: موسى، کنیه: ابوجعفر، لقب: مبرقع که از فرط زیبایى بر جمال مبارک نقاب مى زد. نام پدر: جوادالائمه (علیه السلام) و مادر آن حضرت کنیز بود.
ایشان از اولین سادات رضوى بود که در سال 256 ه.ق وارد قم گردید. او دائما بر صورت خود نقاب یا بُرقعى داشت، ولى مردم عرب ساکن قم او را از قم بیرون کردند، و او به کاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت .
بعد از آمدن ابوالصدیم حسین بن على بن آدم و مرد دیگرى از رؤساى قم، عربهاى قم متوجه شدند موسى چه کسى بوده است، و آن بزرگوار را به قم بازگرداندند و خانه اى براى او آماده کردند. همچنین در روستاهاى متعدد زمین و باغ براى او خریدند و خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه، دختران حضرت جواد (علیه السلام) به قم آمدند و بر او وارد شدند.
هنگامى که جناب موسى مبرقع در قم از دنیا رفت، امیر قم عباس بن عمرو غنوى بر او نماز خواند، و در محل کنونى که در قم معروف است و قبلا خانه محمد بن حسن بن ابى خالد اشعرى ملقب به شنبوله بود، دفن شد.
کلینى (رحمه الله) در کافى به سند معتبر نقل کرده که جناب موسى مبرقع تولیت اوقاف را از جانب امام (علیه السلام) داشته اند.


السلام علیک یا حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) - شهرری
عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(۱۷۳-۲۵۲ ق)، مشهور به عبدالعظیم حسنی از عالمان و مشاهیر سادات حسنی و از راویان حدیث است. نسب عبدالعظیم حسنی با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(ع) می رسد. او را مردی با تقوا، معروف به امانت داری، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به اصول دین شیعه ومحدث دانسته اند. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است.
عبدالعظیم حسنی، از اصحاب امام رضا(ع)و امام جواد(ع) و امام هادی علیهم السلام شمرده می شود و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان آن حضرت، وفات یافته است.
دوران زندگی عبدالعظیم مصادف با شرایط خفقان و سرکوب شیعیان توسط بنی عباس بود. عبدالعظیم نیز همچون پدرانش سالها تحت تعقیب بود. به همین دلیل، گرچه وی زمانی که در مدینه، بغداد و سامرا می زیست دارای روش تقیه و پنهان داشتن عقیده و مرام بود، بااین حال مورد غضب متوکل و معتز قرار داشت.
امام هادی(ع) در سفری که عبدالعظیم به سامرا داشته، او را تصدیق می کند. امام هادی(ع) وی را این گونه خطاب می کند: یا اباالقاسم! تو به حق ولی ما هستی... تو همان دینی را که پسندیده خداست، از ما گرفته ای... خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند.
بنابر گزارشهای تاریخی، عبدالعظیم در زمان معتز خلیفه عباسی، به جهت اذیت و آزار و خوف از قتل، به امر امام هادی(ع) از سامرا به ری - که از پایگاه های مهم عباسیان بود - هجرت کرد. برخی هم نقل کرده اند به قصد زیارت قبر علی بن موسی الرضا(ع) به قصد خراسان هجرت کرد و در ری برای زیارت حمزة بن موسی بن جعفر(ع) توقف کرد و در آن جا مخفی شد.
گفته شده رحلت عبدالعظیم حسنی در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ ه.ق و در زمان امام هادی(ع) بوده است.
منبع: تبیان

سفر امام حسن عسکرى (علیه السلام ) به جرجان در سوم ربیع الثانی سال 255
در این روز امام حسن عسکرى (علیه السلام) براى وفا به وعده اى که فرموده بودند با معجزه طى الارض از سامراء به جرجان تشریف فرما شدند.
جعفر بن شریف مى گوید: سالى قصد حج کردم، و قبل از حج به زیارت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سامراء رفتم. اموالى از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت مى رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسى بدهم، ولى پیش از آنکه من صحبت کنم حضرت فرمودند: ((به مبارک خادم بده)). عرض کردم: همین کار را کرده ام))، و سپس بیرون آمدم و گفتم: ((شیعیان شما در جرجان به شما سلام مى رسانند)). امام (علیه السلام) فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمى گردى؟ عرض کردم: بر مى گردم.
فرمودند: 170روز دیگر اول روز جمعه سوم ربیع الثانى به جرجان وارد مى شوى. آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخر همان روز به جرجان مى آیم برو به سلامت.
خداوند متعال تو را و آنچه باتوست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید. پسرى براى پسرت متولد شده است. نام او را ((صلت)) بگذار، که خداوند به زودى او را به حد کمال مى رساند و او از اولیاء ما خواهد بود.
من گفتم یابن رسول الله، ابراهیم بن اسماعیل جرجانى از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان مى کند، و در جرجان از اشخاصى است که متنعم به نعمت هاى الهى است. امام (علیه السلام) فرمودند: ((خداوند به ابو اسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانى که به شیعیان ما مى کند جزاى خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسرى صحیح الاعضاء روزى فرماید که قائل به حق باشد. به ابراهیم بگو: حسن بن على مى گوید: نام پسر خود را احمد بگذار)).
راوى مى گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم، و در روزى که حضرت معین فرموده بودند به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامی که اصحاب ما براى تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام (علیه السلام) مرا وعد داده که در آخر امروز به اینجا تشریف مى آورند. پس مهیا شوید و مسائل و حوائج خود را آماده کنید.
شیعیان چون نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، در خانه من جمع شدند. ناگاه امام عسکرى (علیه السلام) در همان ساعتى که فرموده بودند وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم. آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. من نماز ظهر و عصر را در سامراء به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم. اکنون شما حوائج و مسائل خود را بیاورید.
اول کسى که ابتدا به سؤال کرد نضر بن جابر بود. او گفت: یابن رسول الله، پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده هایش را به او برگرداند. حضرت فرمودند او را حاضر کن. او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشید و چشمانش روشن شد.
پس از او یک یک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجتهاى آنان را بر آورده مى نمودند، تا اینکه حوائج همه را بر آوردند و مسائل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.
* قطب الدین راوندی، سعید بن عبد الله، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 425 – 426، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق
درباره این روایت، باید به نکاتی توجه شود:
1. جرجان، شهر بزرگی میان طبرستان و خراسان بود که بقایای آن در نزدیکی گنبدکاووس فعلی در استان گلستان قرار دارد. البته در برخی منابع متأخر آنرا همان شهر گرگان فعلی دانستهاند که با توجه به مستندات تاریخی قابل پذیرش نبوده و گرگان فعلی در گذشته استرآباد نام داشت.
2. محتوای این روایت حتی اگر سند روایی محکمی هم نداشته باشد، قابل پذیرش است و میتوان بدان استناد کرد.
3. همانگونه که در روایت به آن تصریح شده، این امر به سیر عادی نبوده و امام با طی الارض این مسافت را عبور کرده است و اصل طی الارض، مورد قبول مسلمانان است.
منبع: سایت پاسخگویی
مطالب مرتبط: امام حسن عسکری (ع) ، اهل بیت (ع) ، احادیث و روایات

١ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ.
حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال اوست.(لئالی الاخبار، ج ٥، ص ٢٢٦)
٢ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
لاتَفَعَلْ ما یَشینُ العِرضَ والاِسم.
هیچوقت به کاری که باعث بدنامی و لطمه زدن به حیثیت تو میشود اقدام مکن. (فهرست غرر، ص ٢٤٢)
٣ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه!
وقتی آبرو ریخت و بیارزش شد دیگر جمعآوری و جبران آن دشوار خواهد بود! (اعلامالدین، ص ٣٠٣)

اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ، وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ، وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ، فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلّا بِفَضْلِکَ
خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن، و مرا از بهرهمندترین بندگانت نزد خود، و نزدیکترینشان در منزلت به تو، و مخصوصترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو
متن کامل دعای کمیل همراه با صوت
منبع : پایگاه عرفان

در آغاز سخن لازم است به معنای لغوی و اصطلاحی هر دو واژه بپردازیم.
1- معنای لغوی حدیث:
برخی از ارباب لغت گفته اند: حدیث مرادف(هم معنای) کلام است و وجه تسمیه به این نام را تجدّد و حدوث تدریجی آن دانسته اند. بعضی دیگر گفته اند: حدیث همان خبر است؛ آن چه که به گفتار یا نوشتار نقل شود؛ مطلق سخن.
2- معنای اصطلاحی حدیث:
آنچه که از قول یا فعل یا تقریر معصوم حکایت کند، حدیث می نامند، و بر آن خبر و سنّت و روایت نیز اطلاق شده است.

یکی از دعاهای مجرب برای ظهور امام زمان (ع) دعای فرج است که با عبارت «إلهی عَظُمَ البَلاء» آغاز می شود. در روایات آمده است که این دعا را خود حضرت مهدی (عج) به محمد بن احمد بن ابی لیث که از ترس کشته شدن به کاظمین پناه برده بود تعلیم داد. او با خواندن این دعا از مرگ رهایی یافت. دعای فرج برای اولین بار در کتاب کنوز النجاح شیخ طبرسی نوشته شده است و آثاری چون جمال الاسبوع (اثر سید بن طاووس)، وسائل الشیعه (اثر شیخ حر عاملی) و بخش ادعیه مفاتیح الجنان نیز آمده است.
إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.
خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده بر ملأ گشت و پرده کنار رفت و امید بریده گشت و زمین تنگ شد و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است،
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما فرض نمودی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر،
یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَ انْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ،
ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت کنندگان منید و یاری ام دهید که تنها شما یاری کنندگان من هستید،
یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ.
ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب،
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.
ای مهربان ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او.

بِسْمِ اللَّهِ وَالشّافى اَللَّهُ، وَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ﴿وَ لَهُ مٰا سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهٰارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ﴾ ﴿قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلىٰ إِبْرٰاهِیمَ﴾ ﴿وَ أَرٰادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ الْأَخْسَرِینَ﴾ ﴿نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النّٰارِ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ سُبْحٰانَ اللّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ﴾
اَللّهُمَّ یا کافِیاً مِنْ کُلِّ شَئٍ وَ لا یَکْفى مِنْکَ شَئٌ اِکْفِ عَبْدَکَ وَابْنَ اَمَتِکَ مِنْ شَرِّ ما یَُخافُ وَ یَُحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ الْوَجَعِ الَّذى یَشْکُوهُ اِلَیْکَ.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ اِبْرهیمُ خَلیلُ اللَّهِ اُسْکُنْ بِالَّذى سَکَنَ لَهُ ما فِى اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بِإِذْنِهِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدیرٌ.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، اَلْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ دُودَةٌ تَکُونُ فِى الْفَمِ تَاْکُلُ الْعَظْمَ وَ تُنْزِلُ الدَّمَ اَنَا الرّاقى وَ اللَّهُ الشّافى وَ الْکافى لا اِلهَ اِلاّ اللَّهُ وَالْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ﴿وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّٰارَأْتُمْ فِیهٰا... لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾

أَعُوذُ بِاللّٰهِ الَّذِی سَکَنَ لَهُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ کَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لِلّٰهِ فِی عِرْقٍ ساکِنٍ، حٰم عسق، لَا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَلَا یُنْزِفُونَ، مِنْ کَلامِ الرَّحْمانِ خَمَدَتِ النِّیرَانُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ، وَجٰالَ نَفْعُ الدَّوَاءِ فِیکَ کَمایَجُولُ ماءُ الرَّبِیعِ فِی الْغُصْنِ.