سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

http://yadshohada.com/wp-content/uploads/2016/04/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-4.jpg

شهید حسین رضائی، شهیدی که به او الهام شده بود قبل از تولد فرزندش به شهادت می‌رسد

اختصاصی سرباز صفر از زبان پسر شهید حسین رضائی : هنگامی که در12 آبان ماه سال 1332درخانواده ای مذهبی ، متدین و معتقدبه ارزشهای دینی و اسلامی درروستای افرینه از توابع بخش معمولان شهرستان  پلدختر پسری دیده به جهان گشود و در آغوش گرم مادر و پدری نشو و نما پیدا کرد که آوای زمزمه های مناجات شبانه شان آرامبخش روح و روان وی ، خانواده و همه اهالی آن روستا بود ، کسی تعجب نکرد که ماحصل آن عبادتها و مناجات ها پرورش فرزندی از تبار مکتب سرخ حسینی باشد. و از آنجا که گویا از ازل مقرر شده بود این نوزاد عاشق و دلباخته و فدائی راه سرخ و خونین اربابش اباعبدالله الحسین (ع) خواهد شد ، پدرو مادر نام زیبای "حسین"  را برای او برگزیدند.

ایفای نقش در تظاهرات ضدرژیم طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی

"حسین" در عنفوان نوجوانی و جوانی و طی مراحل تحصیل تا ششم ابتدایی به کار و فعالیت کشاورزی مشغول بود و دوشادوش پدر برای امرار معاش خانواده کار و تلاش و زحمت می کشید و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به همراهی برخی از جوانان روستا ازجمله پسرعموی شهیدش امیدعلی محمودوند بارها به شهرخرم آباد رفته و در تظاهرات علیه رژیم پهلوی نقش عمده ای ایفاء و در نشر ارزشهای امام و انقلاب به عنوان یک نیروی فعال انقلابی و ولایتمدار فعالیتهای زیادی بویژه درسطح روستا انجام می داد.

۱ نظر موافقین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۸
ع . شکیبا---۳۴۴

شیطان از چه راهی بر انسان تسلط پیدا می‌کند؟

وسوسة شیطان و راهکارهای مقابله با آن در قرآن

پژوهشنامه معارف قرآنی
مقاله 3، دوره 5، شماره 18، پاییز 1393، صفحه 63-89  XML اصل مقاله (645.07 K)
نویسنده
عبدالعلی شُکر
استادیار دانشگاه شیراز
چکیده
دشمنی کردن در قالب دوستی و خیانت کردن با ابراز خیرخواهی، موفّقیّت بیشتری برای دشمنان به ارمغان می‌آورد، بی‌آنکه هزینة مالی و جانی در این مسیر صرف شود. نخستین موجودی که از این شیوه بهره جست، ابلیس بود. دشمنی او از روی حسادت نسبت به مقام والای آدم سرچشمه می‌گیرد. گرچه شیطان بر انسان سلطه ندارد، امّا از ابزارهایی مانند نفس امّاره و اختیار انسان استفاده کرده است و با شیوه‌هایی همچون وسوسه، وعده‌های دروغ، تفرقه‌افکنی، اغفال، فسادانگیزی و مانند آن، آدمیان را به سوی گمراهی سوق می‌دهد. امّا اگر انسان مؤمن و باتقوا به خدا پناهنده شود و بر او توکّل نماید، از شرّ شیطان ایمن خواهد بود. در این نوشتار، ابتدا به معرّفی ابلیس و شیطان پرداخته شده است و آنگاه اهداف آنان از منظر قرآن تبیین شده است. در ادامه نیز روش‌ها و ابزارهای تهدید شیطان معرّفی، و در پایان، راهکارهای قرآن برای رهایی از این خطر برشمرده شده است.
کلیدواژه‌ها
قرآن؛ تهدید پنهان؛ ابلیس؛ شیطان؛ انسان
اصل مقاله
۰ نظر موافقین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۲۲
ع . شکیبا---۱۱۰

https://media.hawzahnews.com/d/2021/08/21/4/1198231.jpg

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین فقیه ایمانی را تسلیت گفتند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت عالم فرزانه حجت الاسلام‌ و‌المسلمین آقای حاج آقا کمال فقیه ایمانی را تسلیت گفتند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

درگذشت عالم فرزانه جناب حجت الاسلام‌ و‌المسلمین آقای حاج آقا کمال فقیه ایمانی رضوان الله علیه را به علمای اعلام و جامعه‌ی روحانیت و عموم مردم عزیز اصفهان، به‌ویژه خاندان مکرّم و فرزندان گرامی و نیز به ارادتمندان بی‌شمار آن روحانی جلیل‌القدر تسلیت عرض می‌کنم.

ایشان نمونه‌ی بارزی از مجاهدت فرهنگی و حضور مردمی و فعالیت اجتماعیِ علمای دینی را در آن شهر جهاد و مقاومت در منظر همگان قرار داده و در طول سالیان متمادی، خدمات ارزشمندی در نشر معارف اسلامی در عرصه‌های بین‌المللی ارائه نمودند. از خداوند متعال رحمت و مغفرت برای آن عالم بزرگوار مسألت می‌کنم.

سیّدعلی خامنه‌ای
30 مرداد 1400

۰ نظر موافقین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۳۵
ع . شکیبا---۶۴

شهید عباس نادری؛ سبزپوشی که برای شهرم خون داد

شهید عباس نادری؛ سبزپوشی که برای شهرم خون داد

یادداشت به مناسبت هفته نیروی انتظامی: شهید عباس نادری 22 دی‌ماه سال 94 در حالی به درجه رفیع شهادت رسید که از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.

به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، اینجا غرب کرخه است، صدای تیراندازی شدید در ساعت 10 شب همه را غافلگیر کرده؛ چند سبزپوش نیروی انتظامی راه را بسته‌اند و چند سبزپوش دیگر در اعماق تاریکی فرو رفته‌اند؛ جز صدای تیراندازی چیزی احساس نمی‌شود.

خیلی زود خبر درگیری گشت نیروی انتظامی با سارقان مسلح و خطرناک در دل بیشه کرخه، در شهر پیچید.

چهره نگران مردم با نگاه مصمم نیروی انتظامی گره خورده بود؛ صدای تیراندازی‌ها همچنان ادامه داشت؛ خبر می‌رسد که ستوان یکم عباس نادری، فرمانده پاسگاه حسین آباد تیر خورده است.

نیروهای سبزپوش پشتیبانی بلافاصله با دقت و سرعت عمل به تعقیب ضاربان پرداخته و آنها را در یادمان شهدای شهرستان شوش زمین گیر و محاصره می‌کنند.

مأموران نیروی انتظامی در یک درگیری متقابل همراه با تیراندازی، موفق به دستگیری یکی از اشرار مسلح شده و سارق دیگر نیز در این عملیات کشته می‌شود.

*شهید نظم و امنیت شوش

عباس نادری نیز به سرعت به بیمارستان نظام مافی شوش منتقل می‌شود؛ سربازها، همکاران و مسؤولان شهرستانی، نگران فرمانده دلاور پاسگاه حسین‌آباد بودند.

 اما حال هیچ‌کس بدتر از حال پرستار اتاق اورژانس نبود؛ آن پرستار کسی نبود جز همسر عباس نادری که تقدیر خواست تا شیفت‌کاری‌اش همزمان با شهادت مرد سبزپوشش باشد.

شهید عباس نادری 22 دی‌ماه سال 94 به درجه رفیع شهادت رسید؛ از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.

این تنها یک سکانس از واقعیت‌های نیروی انتظامی است؛ خادمانی که در لباس مقدس پلیس از تمام زندگی خود می‌گذرند تا مردم به راحتی زندگی کنند.

به گزارش خبرگزاری فارس، امروز روز سیزدهم مهرماه است که در تقویم رسمی کشور روز نیروی انتظامی نامیده شده است؛ از این روز به مدت هفت‌روز دیگر نیز هفته نیروی انتظامی گرامی داشته می‌شود.

در این روزهای فرخنده، یاد شهید عباس نادری، شهید نظم و امنیت شهرستان شوش را گرامی می‌داریم.

--------------------------------------------

یادداشت از عارف شریفی صرخه

۰ نظر موافقین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۰۸
ع . شکیبا---۹۶

شب شام غریبان

شواهد نشان می‌دهد شب یازدهم محرم شبی سخت بر کاروان کربلا بود، زیرا همه در غم عزیزان خود بودند در عین حال غارت لباس و زیور الات کودکان و ترس آنان از حمله دشمن شرایط دشوار را بر کاروان تحمیل کرده بود. اهل بیت «امام حسین (ع)» شهدا را دیده و به سوگواری پرداخته بودند.

یازدهم محرم، حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر بن سعد (علیه اللعنه) در روز یازدهم ماه محرم از سال 61 قمری، تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتى روز از نیمه گذشت، فرمان داد تا دختران پیامبر (صلى الله علیه و آله) را بر شتران بى‌جهاز سوار کردند و امام سجاد (علیه السلام) را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند. هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان و دختران بر جسم مبارک امام حسین (علیه السلام) افتاد، بر صورت خودشان، سیلی زدند و به فغان و ناله مشغول شدند.

حرکت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه

عصر روز یازدهم محرم از سال 61 قمری، اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را با حالت اسارت، به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. به همین دلیل، آن بزرگواران داغدار و مصیبت‌زده را تا صبح، پشت دروازه‌هاى کوفه نگاه داشتند. هنگام صبح، عمر بن سعد ملعون از کوفه خارج شد و مانند فرماندهى که از فتوحات خویش، خوشحال است، همراه اسراء وارد کوفه شد.

به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام ) چه گذشت؟!

۱ نظر موافقین ۱ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۰۵
ع . شکیبا---۲۰۵
https://www.sibtayn.com/fa/images/stories/aya-midanid/habbas.jpg

خیلی دعا کردم نشد ...

خیلی دعا کردم نشد /مشک و بغل کردم نشد /داداش حسین شرمندتم /رفتم که برگردم نشد /چشمام نمی بینه داداش /بدجوری دستام خاکیه /هرکار میشد کردم نشد /شرمنده مشکم خالیه /شرمنده مشکم خالیه /از ناقه افتادم زمین دستام برام کاری نکرد /تا خیمه ها راهی نبود مشک آبروداری نکرد /دندون گرفتم عشق تو سینه سپرکردم نشد /خواستم علمداری کنم رفتم که برگردم نشد /رفتم که برگردم نشد رفتم که برگردم نشد...


دریافت 
پخش کلیپ                     1397/07/03
۰ نظر موافقین ۲ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۱۸:۱۸
ع . شکیبا---۱۲۹۰

پیکر شهید مالامیری به وطن بازگشت

روایتی برگرفته از خاطره‌ همسر شهید مالامیری:

 

فاطمه نشسته بود گوشه‌ی اتاق و با چشمانی قرمز یک نگاه به من می‌کرد، یک نگاه به دامن مشکی توردارش. همان دامنی که مهدی قبل از شهادتش برایش خریده بود. دو ماه پیش که دامن را به تن فاطمه کردم، با شیرین زبانی دوید بغل مهدی و گفت: « بابایی بابایی خوشچل شدم؟ ها ... خوشچل شدم؟» چرخی زد و خودش را برای مهدی لوس کرد. مهدی بغلش کرد و نشاندش روی زانو. بشری را هم نشاند روی زانوی دیگرش. بشری از کلاس پیش دبستانی‌اش تعریف می‌کرد و فاطمه برای اینکه از قافله ناز آوردن برای بابا عقب نیفتد، حرف‌های بشری را به شکل دیگری تکرار می‌کرد و به خودش نسبت می‌داد. خنده‌ی تیزی سر می‌داد و سرش را به زیر قبای مهدی می‌چسباند.

صحنه‌ها یکی پس از دیگری جلوی چشمم رژه می‌رفتند، هنوز گوشی همراه مهدی گاهی صدای لرزشش می‌آمد و دل مرا می‌لرزاند. توی فکر بودم که بشری هم بی‌حال نشست روی زمین و خم شد روی بالش. هنوز ظرف‌های میوه و شیرینی مهمان‌های ظهر را از توی هال جمع نکرده بودم. سه ، چهار نفر از مسئولین حوزه آمده بودند برای عرض تسلیت و یک عکس بزرگ قاب کرده از مهدی با لباس طلبگی را گوشه‌ی دیوار نشانده بودند.

توی فکر بودم که با صدای ناله فاطمه به خود آمدم. دویدم سمتش ، دست گذاشتم روی سرش، داغ بود خیلی داغ. دلم آشوب شد. صدای ناله بشری هم بلند شد. دستش را گرفتم ، دست او هم داغ بود. هر دو تا دخترم تب کرده بودند. خیلی تنها بودم، اشک توی چشمم جمع شد. در این دو ماه بعد از شهادت مهدی خیلی حواسم بود که دخترها اشک و گریه و بی‌تابی مرا نبینند، اما مگر می‌شد. هر بار که دخترها بهانه بابا را می‌گرفتند، بی‌اختیار اشکم درمی‌آمد.

هر چه دار و دوای گیاهی بلد بودم تا شب به دخترها دادم. انواع جوشانده‌ها را امتحان کردم. شب شد و از ترس اینکه تشنج کنند ، شربت استامینوفن به خوردشان دادم، اما فایده نداشت. فاطمه در بغل، دست بشری را گرفتم و خودم را به درمانگاه سر کوچه رساندم. یک پاکت دارو عایدم شد و دیگر هیچ. تا دو روز هر چه کردم تب دخترها پایین نیامد. توی خانه می‌چرخیدم و هر بار که چشمم به چشم‌های درشت مهدی می‌افتاد و لبخندش را می‌دیدم، دلم می‌شکست. از نگاه سنگین بچه‌ها می‌ترسیدم و بغضم را فرو می‌دادم.

بالای سر بچه‌ها نشسته بودم و هی پارچه خیس می‌کردم و روی پیشانی داغ آنها می‌گذاشتم. دلم می‌جوشید و توی فکر بودم. ناگهان یادم آمد دو هفته بعد از شهادت مهدی ، وقتی که دخترها خیلی بی‌تابی می‌کردند. رفتم پیش یک مشاور و از او خواستم تا راهنمایی‌ام کند. او تأکید کرده بود هر چه که بچه‌ها را به یاد بابا می‌اندازد ، به حداقل برسان. بی‌اختیار افکار ذهنی‌ام را به زبان آوردم: « هر چه که به یاد بابا می‌اندازد! »

یک دفعه پیش خودم گفتم: « نکنه این عکسی که دو روز پیش آوردند ، باعث شده دخترها تب کنند!؟ »

کوبیدم به پیشانی‌ام: « یعنی واقعا میشه به خاطر اون عکس باشه!؟ »

دخترها خواب رفته بودند اما هنوز تب‌شان بالا بود. هر از چند گاهی از خواب می‌پریدند و ناله می‌‌کردند. مجبور بودم بالای سرشان بنشینم و هی پاشورشان کنم. پارچه خیس روی پیشانی و دستان لاغرشان بگذارم. سریع رفتم و عکس مهدی را روزنامه پیچ کردم و گذاشتم بالای کمد لباسی. دخترها صبح که بیدار شدند، نگاهی به گوشه‌ی هال کردند ، عکس مهدی را که ندیدند. چشم چرخاندند و دیوارها را نگاه کردند. بدون اینکه چیزی بگویند نشستند سر سفره صبحانه. دلم آشوب بود : « یعنی این تب شدید فقط به خاطر عکس بابای شهیدشان بوده؟ خدایا ! »

ظهر نشده، تب بچه‌ها قطع شد و نشستند هم‌پای عروسک‌هایشان ، مامان بازی. اشک توی چشم‌هایم جوشید نمی‌دانستم این اشک را از خوشحالی حساب کنم یا از ناراحتی . رفتم اتاق خواب و در را بستم. عکس مهدی را از توی روزنامه بیرون کشیدم. نگاهی به چشمان مهدی کردم، بغضم ترکید.

 

۰ نظر موافقین ۱ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۷
ع . شکیبا---۱۸۳

برگزاری مراسم تنفیذ رئیسی / تاکید رهبری بر رفع موانع تولید

مراسم تنفیذ حکم سیدابراهیم رئیسی، سیزدهمین رئیس‌جمهور اسلامی ایران، در حسینیه امام خمینی (ره) با حضور رهبر انقلاب آغاز شد.

مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی با تنفیذ رأی ملت، سید ابراهیم رئیسی را به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حکم تنفیذ، حضور پر معنا و عزت‌آفرین مردم در انتخابات و انتخاب شخصیتی مردمی، پرهیزگار و دارای سوابق درخشان مدیریت را نشانه عزم راسخ ملت بر پیمودن مسیر نورانی انقلاب یعنی م

سیر عدالت، پیشرفت و آزادی دانستند و با اشاره به آمادگی کشور برای حرکت جهشی در همه عرصه‌ها، بر رفع موانع تولید، تقویت پول ملی، توانمندسازی قشرهای متوسط و پایین جامعه و حرکت پر شتاب به سمت جایگاه شایسته کشور تأکید کردند.

متن حکم تنفیذ را حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی‌گلپایگانی قرائت کرد (leader.ir).

این مراسم در حضور جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام در حسینیه‌ امام خمینی در حالی برگزاری است و سیدابراهیم رئیسی، توسط ولی فقیه به سِمت «ریاست‌جمهوری» منصوب شد.

این مراسم با رعایت دستورالعمل‌ها و شیوه‌نامه‌های بهداشتی برگزار و از ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح به صورت زنده و مستقیم از شبکه‌های صدا و سیما پخش می‌شود.

در این برنامه، وزیر کشور گزارشی از روند برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ ارائه کرد و پس از قرائت متن حکم تنفیذ رئیسی و ایراد سخن توسط او، رهبر انقلاب سخنرانی کردند (باشگاه خبرنگاران جوان).

روز گذشته اعتبارنامه رئیس جمهور منتخب در جلسه شورای نگهبان امضا و به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شد.

رئیسی در انتخابات ۲۸ خرداد با کسب ۱۸ میلیون و ۲۱ هزار و۹۴۵ رأی به عنوان رئیس‌جمهور برگزیده شد (ایسنا).

۰ نظر موافقین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۹
ع . شکیبا---۲۰۲
خانواده قرآنی
گفت‌وگو با یک خانواده حافظ قرآنی؛

عامل اصلی موفقیتم در حفظ قرآن نان حلال پدر خانواده بوده است

یک مادر حافظ قرآن در همدان بیان کرد: گرچه همسرم حافظ نیست اما بیش از ما در این امر نقش داشته؛ او کشاورز است و ما موفقیت خود را مدیون نان حلال او هستیم. حتی زمانی که بسیار خسته بود و از کار برمی‌گشت من و فرزندانم را تشویق می‌کرد و از ما می‌خواست محفوظاتمان را برایش مرور کنیم.

به گزارش ایکنا از همدان، در جمع یک خانواده قرآنی می‌نشینیم، پدری که با زحمت از طریق شغل شریف کشاورزی نان حلال پای سفره می‌آورد و مادری که خود پیش‌قدم برای حفظ قرآن می‌شود.

اعضای این خانواده دلیل موفقیت‎شان را همکاری و همیاری پدر می‌دانند؛ او که حافظ نیست اما این مسیر را برای اهل خانواده هموار کرده است.

مادر این خانواده بیش از ۴۰ سال سن دارد و اکنون نیز حافظ قرآن است، از همان کودکی در گوشمان خوانده‌اند با بالا رفتن سن قدرت حافظه هم پایین می‌آید اما همت این مادر چنین تصوری را نقض می‌کند، پای گفت‌وگوی ایکنا با این خانواده قرآنی می‌نشینیم در ابتدا از مادر خانواده آغاز می‌کنیم.

خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه شد که به فکر حفظ قرآن افتادید؟

۱ نظر موافقین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۰
ع . شکیبا---۳۴۹

6005.jpg

شخصیت سیّد ابن‌طاووس:

سید ابن‌طاووس قدس‌سره) در طول تاریخ، مورد ستایش مؤکّد و ویژۀ بزرگان شیعه قرار گرفته است و از او با عناوینى مانند: سرآمد عابدان و زاهدان روزگار، مجمع کمالات سامیه، صاحب مقامات، مکاشفات و کرامات، مقتداى عارفان و... یاد شده است.

 

سید ابن‌طاووس از نگاه آیت‌الله بهجت رحمهما الله:

فقیه روشن‌ضمیر، تندیس تقوا، عارف کامل، حضرت آیت‌الله‌‌العظمى بهجت قدس‌سره از میان همۀ علماى شیعه، سید ابن‌طاووس را شخصیت ممتازی برشمرده و مى‌فرمودند: «شاید سید ابن‌طاووس در تعبدیات و کرامات، بر همه علما مقدم باشد. او مدّعى است که خداوند مقام الهام را به او عطا کرده است؛ همان مقامى که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مى‌فرماید: «أَعْطانِىَ الْوَحْىَ وَ أَعْطى عَلِیّاً الاِْلهامَ.» (خداوند به من، مقام وحى و به على علیه‌السلام مقام الهام را ارزانى داشت.) در هر حال به نظر بنده، سید ابن‌طاووس در معنویات و تعبدیات، اوّلِ اوّل است.»

نیز حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره بارها مى‌فرمود: «طلبه‌اى که کتاب‌هاى سید رحمه‌الله را ندیده باشد، مثل این است که هیچ ندیده است.» جمله‌اى که درباره هیچ‌یک از علما نفرموده‌اند.

همچنین مى‌فرمود: «هر کس اقبال سیدابن‌طاووس را نداشت، اساتیدِ ما او را رفیق خود نمى‌شمردند. هر مقدار از اقبال را که مطالعه‌کردنى است، مطالعه، و هر مقدار را که عمل‌کردنى است، به هر اندازه حال دارید، عمل کنید.»

به‌خصوص هرگاه در ماه‌هاى رجب، شعبان و ماه مبارک رمضان درخواست دستورالعمل از محضرشان مى‌شد، مى‌فرمودند: «اقبال، اقبال، اقبال.»

یا اینکه: «مطالعه و عمل به اقبال سید، کافى است.» و یا: «اَنْسَب (مناسب‌تر) از کتاب اقبال سراغ ندارم.»

کتاب اقبال‌الاعمال ، به‌همراه ترجمه کامل ، ٢جلدی

معرفی محصولات مورد تأیید مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره (فعلا موجود نیست)

کتاب گران‌سنگ «إقبال‌الأعمال» تألیف عالم ربانی و عارف کامل، سید رضی‌الدین ابوالقاسم علی‌بن‌موسی معروف به «سید ابن‌طلووس» (م ۶۶۴ ق.) می‌باشد که دربارۀ اعمال سال (قمری) است.

جلد اول این کتاب درباره اعمال ماه رمضان و شوال است، و جلد دوم آن درباره اعمال سایر ماه‌های قمری می‌باشد.

۲ نظر موافقین ۲ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۸
ع . شکیبا---۲۳۱
https://shohadanaja.com/upload/shahid/13963/Am9izfCgsA.jpg
گفت‌وگوی «جوان» با دختر سرگرد شهید جابر بیرانوند از شهدای نیروی انتظامی

پلیسی که آقا برای شهادتش دعا کرد

 بابا چندین بار با ما و اعضای فامیل در رابطه با جبهه مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله (ع) حرف زد و معتقد بود که «باید برای دفاع از حریم حضرت زینب (س) برویم، اگر جلوی این‌ها را نگیریم وارد کشور خودمان می‌شوند و در واقع بین حرم حضرت زینب (س) و حریم اسلام فرقی وجود ندارد.»
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: ۱۷ بهمن ۹۷ در پی تیراندازی افراد ناشناس به یک پمپ بنزین دراتوبان شهید چاغروند خرم‌آباد، یک تانکر سوخت‌رسان منفجر شد و در جریان این حادثه، سرباز وظیفه نجم‌الدین باوی به شهادت رسید و سرگرد جابر بیرانوند به شدت مجروح شد. سرگرد به کما رفت تا اینکه به دلیل شدت جراحات وارده، روز ۲۵ بهمن ۹۷ در بیمارستان حضرت ولیعصر (عج) تهران به فیض شهادت نائل آمد. شهادت این نیروی خدوم نیروی انتظامی در فضای مجازی و اجتماعی بسیار فراگیر شد و موجی از همدلی مردم را با خانواده شهید در پی داشت. برای آشنایی با سیره و زندگی این شهید با دخترش فاطمه بیرانوند که دانشجوی ترم هفت رشته پرستاری است به گفتگو نشسته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد.

پدرتان، در چه خانواده‌ای پرورش یافت و چه زمانی وارد نیروی انتظامی شد؟
پدرم جابر بیرانوند متولد شش شهریور۱۳۵۲ است. پدربزرگم کشاورز و مادربزرگم خانه‌دار بودند. پدرم هنوز یک سالش نشده بود که مادرش را از دست داد. کودکی خاص داشت. بعد از اینکه دیپلمش را گرفت، وارد نیروی انتظامی شد.
پدر خیلی وقت‌ها، از علاقه‌اش به نیروی انتظامی برای ما و مادرمان صحبت کرده بود. اوایل ازدواج به مادرم گفته بود: «نیروی انتظامی جانش را برای امنیت مردم به خطر می‌اندازد و اگر روزی نیروهایش جانشان را در این راه از دست بدهند، هیچ وقت نباخته‌اند بلکه این یک معامله پرسود با خداست.»

آشنایی مادر و پدرتان چطور شکل گرفت؟
۰ نظر موافقین ۱ ۰۴ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۴۱
ع . شکیبا---۳۱۸

یکی از عجیب ترین شهدای دفاع مقدس

 ( شهید حاج یونس زنگی آبادی )

خاک شلمچه و عملیات کربلای ۵ باشکوه‌ترین فراز زندگی شهید زنده، حاج یونس زنگی آبادی است. حماسه شورانگیز حاج یونس در این عملیات نام او را برای همیشه در کنار نام سرداران رشید اسلام و مردان بزرگ ایران زمین، جاودانه کرده است؛ باشد که در سالروز شهادتش حیاتی دیگر به جان مرده‌مان ‌بخشد. 

در سال ۱۳۴۰ ه‌ ش، یونس زنگی آبادی‌ در خانواده‌ای متدین در روستای زنگی‌آباد کرمان دیده به جهان گشود. پدرش ملا حسین، مردی مؤمن و عاشق اهل بیت بود. وقتی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت. پس از فوت پدر، مادرش با سختی ‌برای تأمین زندگی زندگی تلاش کرد؛ اما از آن پس بود که یونس نوجوان برای کمک به هزینه زندگی در کنار درس خواندن به کارگری روی آورد. با شروع زمزمه‌های انقلاب، در حالی که دانش‌آموز دبیرستانی بود، در تظاهرات و حرکت‌های انقلابی کرمان نقش جدی داشت. 

با پیروزی انقلاب اسلامی برای درگیری با ضد انقلاب‌ به کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در‌آمد. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیات‌‌‌هایی چون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را‌ به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند‌ و در ‌۲۵ /۱۰/ ۶۵ در عملیات کربلای ۵ با ریختن خون خود، مصداق آیه «عند ربهم یرزقون» شود. 

با مطالعه روایات شگفت‌انگیز و تأثیرگذار از نحوه زندگی و ظهور دوباره‌اش پس از شهادت، می‌توان وی را یکی از بی‌نظیرترین شهدای تاریخ نامید. ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که قرار بر این می‌شود آقای صفایی خاطرات شهید زنگی آبادی را تدوین و به صورت یک کتاب درآورد و در حالی که مشغول خواندن این خاطرات بوده و ناامیدانه از اینکه آیا می‌تواند این کار را انجام دهد یا نه؛ و آیا می‌شود در خاطرات شهید دست برد و یک قصه داستانی را به قلم درآورد؟! ناگهان با صدای زنگ‌های متوالی تلفن بعد از 25 بار که سعی می‌کرد جوابی ندهد بالاخره مجبور می‌شود گوشی را بردارد تا ببیند این آدم سمج کیست که افکارش را می‌پراند! که ناگاه متوجه می‌شود او کسی نیست جز همان صاحب خاطرات یعنی شهید حاج یونس زنگی آبادی...

متن زیر بخشی از این ماجراست: 

۱ نظر موافقین ۳ ۰۱ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۳۷
ع . شکیبا---۱۶۴۵