سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یا زینب (س)» ثبت شده است

وفات “حضرت زینب(س)” تسلیت باد + پیامک تسلیت

شهادت مظلومانه بانوی صبر و استقامت ،حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) تسلیت باد

مطالب مرتبط: حضرت زینب (س) ، اهل بیت (ع) ، شهادت

۰ نظر موافقین ۰ ۰۷ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۲۰
ع . شکیبا---۲۶۶

سیره حضرت زینب سلام الله علیها

ولادت

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام، لقب و کنیه آن حضرت: نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...

پدر بزرگوار آن حضرت، حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.

پرستارى مادر

روزهایى بر حضرت فاطمه زهرا (س ) گذشت که بر اساس دردهاى فراوان حدود90 روز بسترى بود. ناگفته پیداست که چنین بیمارى نیاز به پرستار دارد، لذا حضرت زینب در سن 5 سالگى از مادر پذیرایى و پرستارى مى کرد و متاءسفانه طولى نکشید که به فراق مادر مبتلا گردید.

القاب حضرت زینب (س )

عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س ) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع ) ملیکة الدنیا: ملکه جان ، شهبانوى گیتى

عقیلة النساء: خردمند بانوان .

عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء.

شریکة الشهید: انباز شهید.

کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى .

سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابیها: راز پدرش على (ع )

۰ نظر موافقین ۳ ۲۹ آذر ۹۹ ، ۱۴:۰۶
ع . شکیبا---۶۰۱

نتیجه احترام یک سنى به زینب (س )
یکى از شیعیان ، به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حرکت کرد تا به گمرک ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى که مسئول گمرک بود، پیر زن را خیلى اذیت کرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى کرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج کن .
زن گفت : اگر به شام بروم ، شکایت تو را به آن حضرت مى کنم .
گمرکچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از کسى ترسى ندارم .
زن پس از اینکه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شکسته و گریه کنان عرض کرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمرکچى بگیر.
زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تکرار مى کرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید که آن را صدا زد.
زن متوجه شد و پرسید: شما کیستید؟
حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شکایت کردى ؟
زن عرض کرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید.
بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر.
زن گفت : از خطاى او نمى گذرم .
بى بى سه بار فرمایش خود را تکرار کرد و از زن خواست که گمرکچى را عفو کند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تکرار کرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمرکچى بگذر.
باز هم زن حرف بى بى را قبول نکرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او کار خیر کرده و من مى خواهم تلافى کنم .
زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمرکچى که شیعه نبود، این قدر مرا اذیت کرد، چه کارى انجام داده که نزد شما محبوب شده است ؟
حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مکان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام کرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو کنى و من ضامن مى شوم که این کار تو را در قیامت تلافى کنم .
زن از خواب بیدار شد و سجده شکر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت کرد.
در بین راه گمرکچى زن را دید و از او پرسید: آیا شکایت مرا به بى بى کردى ؟
زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى که به ایشان کردى ، تو را عفو کرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو کرد.
مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اکنون شیعه شدم . سپس ‍ ذکر شهادتین را به زبان جاى کرد.

داستان برگرفته از وبلاگ زندگینامه حضرت زینب (س)

https://hammihan.com/users/users2015/status/thumbs/thumb_HamMihan-201518764514169078471472748780.2888.jpg

۰ نظر موافقین ۰ ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۰۲
ع . شکیبا---۷۹۴