سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای انقلاب اسلامی» ثبت شده است

https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/11/12/9363856_181.jpg

روزشمار وقایع دهه فجر انقلاب اسلامی در بهمن 57

یادداشت حاضر به بیان و بازخوانی حوادث و رویدادهای بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می‌پردازد.

دوازدهم بهمن ۱۳۵۷     

گروهی‌ به ‌نام «سازمان کماندویی مبارزه درراه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می‌دهد که اگر آیت‌الله خمینی قصد داشته باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدید‌ها، امام خمینی(س) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمی‌دارم، ما به‌طرف کار بزرگی می‌رویم. شما هم جانتان را به خطر نیندازید»
ایران در انتظار امام خمینی(س) غرق سرور است. سه روز مردم کشور در فرودگاه مهرآباد تجمع می کنند. مردم تهران به شوق ورود امام، خیابان‌ها را آب‌وجارو می‌کنند، خط‌های سفید وسط خیابان تا کیلومتر‌ها تمیز شده و مردم مسیر حرکت امام را پر از گل کرده‌اند. ساعت نه و بیست‌وهفت دقیقه صبح، امام وارد خاک ایران شد. (شعار مردم در فرودگاه: اماما اماما ! قلب ما ، باند فرودگاه توست.)

سیزدهم بهمن ۱۳۵۷     

۰ نظر موافقین ۰ ۰۸ بهمن ۰۱ ، ۱۱:۲۹
ع . شکیبا---۱۶۱

شهید آیت الله سعیدی

شهادت آیت الله سعیدی به دست مأموران ستم شاهی پهلوی (20 خرداد 1349 ش)

حضرت آیت‌ الله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308 شمسی در مشهد چشم به جهان گشود. در کودکی مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد. پس از تحصیل در حوزه‌های مشهد و قم و استفاده از محضر بزرگانی چون آیت‌ الله العظمی بروجردی(ره) و حضرت امام خمینی (قدس سره) به اجتهاد رسید. مدتی برای تبلیغ اسلام به کویت عزیمت کرد و با شروع نهضت امام خمینی (قدس سره) در سال 1341 شمسی به همراه بسیاری از روحانیون و مردم به فداکاری و مجاهدت در راه اسلام پرداخت. آیت‌الله سعیدی از تصمیم و عزم راسخ امام برای قیام لله و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل امام نیروی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد و از هیچ کوشش و مجاهدتی دریغ نکرد و به فعالیت‌های مختلف پرداخت به گونه‌ای که چندین بار توسط عوامل ساواک دستگیر شد.

در اردیبهشت 1349 شمسی پس از آن که رژیم شاه از سرمایه‌گذاران آمریکایی دعوت کرد تا به اصطلاح در ایران سرمایه‌گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری، اقتصاد ایران را کاملا در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهند، علمای حوزه علمیه قم با انتشار اطلاعیه‌ای مردم را از این خطر بزرگ مطلع ساختند. در این میان آیت‌ الله سعیدی بر ضد استعمارگران دست به فعالیت‌های شدیدی زد و با انتشار اعلامیه‌ای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم شاه که از حرکت پرخروش ایشان به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد. این عالم مجاهد در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 شمسی، به جهت انجام شدیدترین شکنجه‌ها بر روی وی، به شهادت رسید.

زندگینامه و مبارزات شهید آیت الله سعیدی

۰ نظر موافقین ۰ ۱۷ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۶
ع . شکیبا---۲۶۱

شهید: طیبه واعظی دهنویزندگینامه شهید طیبه واعظی شهید شاخص بسیج در سال 94

شهید سال بسیج در 94

نام پدر: محمدصادق

ولادت: 24 تیر 1337

شهادت: 03 خرداد 1356

محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران

آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران

طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.
طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.

منبع: نوید شاهد

اینها را ننوشتم که آمار وبلاگم بالاتر بره ! بخاطر قدردانی از این بانوی مجاهد و شهید و همسر و برادرش که ماها قدر این عزیززان را بدانیم و بفهیمیم که برای انقلاب اسلامی چه انسانهای پاکی فدایی شده اند و چه خونهای قشنگی به پای این انقلاب ریخته شده . باشد که از آرمانهای انقلاب و خون شهدا و راه امام  ولایت فقیه بیشتر مراقبت و محافظت کنیم.

شادی روح پاکشان سه صلوات بفرستید https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg

۲ نظر موافقین ۲ ۲۲ تیر ۹۹ ، ۱۱:۴۱
ع . شکیبا---۵۵۲
انقلاب را ندید، اما در راه انقلاب به شهادت رسید

انقلاب را ندید، اما در راه انقلاب به شهادت رسید

20 خرداد ماه 1349 یادآور شهادت عالم و مجاهدی است که اگرچه نتوانست پیروزی انقلاب را در دوران حیاتش ببیند، اما در راه تحقق این انقلاب از جانش گذشت و به عنوان اولین شهید روحانی و مجتهد نام خود را در انقلاب به ثبت رساند.

20 خرداد ماه 1349 یادآور شهادت عالم و مجاهدی است که اگرچه نتوانست پیروزی انقلاب را در دوران حیاتش ببیند، اما در راه تحقق این انقلاب از جانش گذشت و به عنوان اولین شهید روحانی و مجتهد نام خود را در انقلاب به ثبت رساند.

آیت الله سید محمد‌رضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308 در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد که به دلیل از دست دادن مادر در دوران کودکی تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان به کسب علوم اسلامی پرداخت.

وی با حضور در قم در نزد آیت‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی و امام خمینی(ره) دروس حوزوی را گذراند و با تلاش‌های فراوان توانست به درجه اجتهاد دست پیدا کند.

آیت‌الله سعیدی هنگامی که در کویت به تبلیغ مکتب تشیع مشغول بود. در سال 41 به دلیل آغاز نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) به قم بازگشت و با فعالیت‌های سیاسی، مبارزات خود علیه رژیم شاهنشاهی را آغاز کرد.

این عالم بزرگوار بارها توسط ساواک به سکوت و خانه نشینی تهدید شد، بر همین اساس فعالیت‌های خود را در روستاهای اطراف تهران متمرکز کرد.

وی در سال 45 به دلیل سخنرانی کوبنده‌ای علیه اسرائیل بیش از دو ماه در زندان ساواک به سر برد و در سال 41 نیز با توجه به ورود تعدادی از سرمایه گذاران آمریکایی به ایران اعتراض خود را با انتشار بیانیه‌ای به زبان عربی نشان داد و علمای کشورهای اسلامی را دعوت به مخالفت کرد.

آیت الله سعیدی پس از اعلام مخالفت خود مجددا دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد و در زندان به صورت مشکوکی به شهادت رسید.

وی در زمان اوج خفقان ‌ستم‌شاهی، نگرانی خود را از تنها ماندن امام خمینی(ره) در این انقلاب بزرگ ابراز کرد. امام راحل نیز با دلی آرام تحقق این انقلاب را وعده داد و حتی در یکی از دیدار‌های خود خطاب به آیت الله سعیدی این گونه بیان کرد: من آنقدر از افرادی مثل شما خوشم می‌آید که شاید نتوانم عواطف درونی‌ام را ابراز کنم.

این عالم بزرگ و مجتهد گرانقدر در وادی‌السلام قم در جوار بارگاه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

مطالب مرتبط: علما و بزرگان ، شهدای انقلاب ، جنایات شاه

۰ نظر موافقین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۱۰
ع . شکیبا---۲۴۴

https://lh3.googleusercontent.com/proxy/eB2HGFARk2Jf_HhxNzav_N2KSraECyZRxS8vckfdmYjL8rzG_U5oXPJu1l5g2Ms_QPOpIQkD3ZSB088o0YgyzZcmokRL4G54bFZb1OoQ1VkB8U4

در حال ساخت یک سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال ۱۶ قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه ی شهید  سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیت های پیچیده ای بوده که خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه کردیم. همسر شهید خودش یک شهید زنده است. فکر کنید که تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شکنجه ی ساواک بوده، آنهم در ۲۵ سالگی!

مصاحبه که تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره کردم که دوربین ها را خاموش نکنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را بشنوم و چیزهایی شنیدم که برایم خیلی عجیب بود.

یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛ همسر شهید:
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.

مصاحبه وحید یامین پور : فیلم این خاطره

۰ نظر موافقین ۲ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۱:۴۳
ع . شکیبا---۱۰۷۷