سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ اسلام» ثبت شده است

قلعه خیبر

24رجب ، سالروز فتح خیبر به دست امیرالمومنین علیه السلام:

در این روز در سال 7 ه ق در جنگ خیبر مرحب به دست امیرالمومنین علیه السلام کشته شد و قلعه خیبر به دست آن حضرت فتح گردید.

(زاد المعاد: ص 35. فیض العلام: ص 317) و در بحار الانوار 27 رجب روز فتح خیبر ذکر شده است. (بحار الانوار: ج 97، ص 168 - 384)

 

چون پیامبر صلّى الله علیه و آله به جنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبکر دادند. ابوبکر با لشکرى رفت، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار کرد و لشکریان هم در پى او باز گشتند. روز بعد پیامبر صلّى الله علیه و آله پرچم را به عمر داد و او هم از ترس کشته شدن به میدان جنگ نرسیده باز گشت.

........................................

انتخاب على علیه السلام براى فتح خیبر:

۰ نظر موافقین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۳۰
ع . شکیبا---۳۱۲

هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

امروز یکم ربیع الاول هجری قمری مصادف با سالروز هجرت پیامبر گرامی اسلام از مکه به مدینه است که به دلیل اهمیت در اسلام به عنوان مبدأ تاریخ مسلمانان در دو تقویم هجری شمسی و هجری قمری منظور شده است.

هجرت حضرت محمد (ص) که گاهی به خلاصه هجرت نیز خوانده می‌شود، واقعهٔ هجرت حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام و همراهانش از شهر مکه به یثرب است که در سال ۶۲۲ میلادی صورت گرفت و منجر به ایجاد اولین حکومت اسلامی در یثرب که بعدها مدینة النبی یا مدینه نامیده شد، گردید.

هجرت پیامبر اسلام، درسها و اندرزها

۰ نظر موافقین ۱ ۲۶ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۲۹
ع . شکیبا---۳۴۱
حضرت ابوطالب(علیه السلام) شخصیت مظلوم تاریخ اسلام است19 اسفند 1399
آیت الله العظمی مکارم شیرازی:

حضرت ابوطالب(علیه السلام) شخصیت مظلوم تاریخ اسلام است

قم- یکی از مراجع تقلید شیعیان گفت: شخصیت حضرت ابوطالب(علیه السلام) در عالم اسلام بسیار مظلوم است و عده‌ای بی دلیل سعی در القاء این مطلب دارند که ایشان ایمان نداشته است.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان، در پیام تصویری به مراسم افتتاحیه همایش «حضرت ابوطالب (علیه السلام) حامی پیامبر اعظم (صلی‌الله علیه و آله و سلم)» نسبت به فعالیت‌ها و اقدامات انجام شده به منظور تبیین شخصیت حضرت ابوطالب، ابراز خرسندی نموده و تصریح کرد: از توضیحاتی که شما دادید معلوم شد که بحمدالله کار گسترده‌ای در مورد حضرت ابوطالب (علیه السلام) انجام شده است؛ ایشان شخصیتی است که با سه مرتبه تاکید، در مورد او کلمه «مؤمن» به کار برده شده و این کار شما خدمت بزرگی به عالم اسلام و شیعه است.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اینکه ما قصد نداریم فقط وجهه شیعی به بزرگداشت حضرت ابوطالب (علیه السلام) بدهیم تا بهانه به دست دشمنان بیفتد، افزود: این بزرگداشت فقط اختصاص به شیعه ندارد بلکه حضرت ابوطالب، رنگ اسلامی و تاریخی دارد و شخصیت ایشان متعلق به همه عالم اسلام است.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه نسل جوان امروز از زبان فیلم و رسانه بهتر استقبال می‌کند، افزود: بسیار مناسب است که فیلمی برای شخصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) با مستندات قوی و با حضور افراد برجسته هنری ساخته شود تا سبب شود که چهره حضرت ابوطالب (علیه السلام) از این مظلومیت در بیاید و چهره واقعی خود را در عالم اسلام پیدا کند.

آیت الله مکارم شیرازی مظلومیت شخصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) را مورد توجه قرار داده و با اشاره به اینکه مظلومیت ایشان ناشی از مظلومیت فرزندشان امیرمومنان حضرت علی (علیه اسلام) است، بیان کرد: شخصیت ایشان در عالم اسلام بسیار مظلوم است و عده‌ای بی دلیل سعی در القا این مطلب دارند که ایشان ایمان نداشته است در حالی که آن اشعار معروف و صحبت‌هایی که از ایشان نقل شده و آن حمایت‌هایی که از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) داشته است گویای ایمان قوی ایشان است ولی با این حال، معاندان اصرار دارند که او را غیر مؤمن معرفی کنند؛ معاندان به غلط آیه شریفه «وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ» را در مورد ایشان می‌دانند در حالی که این آیه هیچ سنخیتی با شخصیت والای حضرت ابوطالب (علیه السلام) ندارد.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اینکه مغرضان و معاندان همچنان اصرار به تخریب شخصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) دارند، افزود: ان شاءالله تلاش‌ها و فعالیت‌ها و اصرار شما مافوق اصرار آنها باشد و این فعالیت‌ها به عنوان باقیات الصالحات در نامه اعمال شما باقی بماند.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه فعالیت‌ها برای شخصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) باید ماندگار و تاریخی باشد، گفت: این آثار باید به گونه‌ای باشد که برای همگان و در هر زمان، حضرت ابوطالب (علیه السلام) را معرفی کرده و قابل استفاده باشد.

آیت الله مکارم شیرازی در پایان با دعای خیر برای فعالین و دست‌اندرکاران بزرگداشت حضرت ابوطالب (علیه السلام) افزود: از خداوند می‌خواهم که این کار را به سامان برسانید و ان‌شاءالله در این مسیر ارواح مطهر حضرت ابوطالب (علیه السلام) و فرزند دلبندشان امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) یاریگر شما خواهند بود تا این کار را به نحو احسن به سامان برسانید.

مطالب مرتبط: حضرت ابوطالب

۰ نظر موافقین ۱ ۰۹ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۱۰
ع . شکیبا---۱۵۲

https://hawzah.net/Images/ImageGroups/GalleryImage/Khaibar-Castle-2.jpg

حرکت به سوى خیبر

  با صلح حدیبیه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب نیرومندترین و سرسخت ترین دشمنان خود یعنی قریش آسوده خاطر گشت. از این رو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان یعنی یهودیان و قبایل نجد را یکسره سازند تا امینت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی بگسترانند. در این میان خیبر مرکز آشوب های نظامی و تحریکات و جنگ افروزی ها علیه مسلمانان بود.

۰ نظر موافقین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۱۱:۰۲
ع . شکیبا---۲۴۰

حضرت ابوطالب (ع)

ابوطالب علیه السلام شخصیت مظلوم تاریخ

ابوطالب(ع) عموى بزرگوار رسول اکرم(ص)، پدر امیرالمؤمنین، على (ع)، است. وى وصى «عبدالمطلب» و بزرگترین حامى پیامبر اسلام(ص) بود. تاریخ زندگى او سراسر پر از افتخارات بى ‏نظیر است. مردى که به حق، پناهگاه دردمندان و محرومان بود. ایثار و اخلاص در وجود او تجسم پیدا کرده بود. ابرمردى که «تاریخ»، فداکارى و استقامت هاى وى را در کسى جز در فرزندش «امیرالمؤمنین» سراغ ندارد!! چنان که دانشمند «اهل سنت»، ابن ابى الحدید، مى‏گوید:(1) ابوطالب و پدرش «عبدالمطلب» بزرگ «قریش» و امیر و سرور «مکه معظمه» بودند و مردم آن سامان و مهاجرین و مسافرین این شهر تاریخى و زائران بیت خدا را پذیرایى و رهبرى مى‏کردند.
 او یک لحظه از خدا غافل نبود؛ بلکه او از جانشینان حضرت ابراهیم(ع)، قهرمان توحید، بود، و طبق پیشگویى‏ هاى انبیاى الهى منتظر نبوت خاتم پیامبران «محمد بن عبدالله(ص)» بوده است؛ از این جهت رسول خدا پیش از آن که از مادرش متولد گردد، حضرت ابوطالب(ع) به رسالت وى ایمان داشت و هنگام تولد رسول خدا، وقتى که «فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، تولد پیامبر اسلام را به اطلاع وى رسانید، و از غرایب امرش در هنگام زایمان او سخن گفت، «ابوطالب» فرمود: از این کارها و چنین نوزادى تعجب مى‏کنى؟ صبر کن، سى سال دیگر تو نیز همانند وى را که وزیر و وصیش خواهد بود، به دنیا مى ‏آورى!!!(2) ابوطالب، مردى با ایمان و مقتدرى بود که پیامبر اسلام را از شر کفار قریش تا واپسین لحظات عمر حفظ و از این رهگذر، سهم بسزایى در پیشرفت اسلام داشته است؛ اما، على رغم آن همه فداکارى‏ ها و ایثارگرى‏ هایش . بعضى از مبغضین و متعصبین، نسبت به آن حضرت اسائه ادب نموده و در ایمان و اعتقادش دچار شک و تردید گردیدند.
 در این نوشتار، برآنیم: به گوشه ‏هایى از فضائل، ایثار و فداکارى، و دلائل ایمان آن بزرگ‏ مرد اسلام که به حق، مظلوم تاریخ است، اشاره نماییم.

۱ نظر موافقین ۱ ۲۸ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۲۹
ع . شکیبا---۱۸۷

حضرت حمزه سید الشهداء (ع) در جنگ احد

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (علیه السلام )

در سال 3 ه‍ در روز جنگ احد، حضرت حمزه سید الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند.
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سیصد نفر در بین راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد کشته هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر، و تعداد شهدا 70 نفر بود در این روز دندان و پیشانى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را شکستند.
در این روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هایى که امیر المؤمنین (علیه السلام ) در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء (صلى الله علیه و آله ) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زیادى بر بدن مبارکش رسید. این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند، و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: یا على ، آیا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان مى گوید: لا سیف الا ذوالفقار و لافتى الا على . امیر المؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم .
در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان با دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله) مخالفت نمودند و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع کردن غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سر دسته هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند . تعداد اندکى از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت . جراحت هاى فراوانى بر بدن مبارک پیامبر (صلى الله علیه و آله ) رسید و شیطان فریاد بر آورد که محمد کشته شده است ! مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر (صلى الله علیه و آله ) محافظت مى کردند که عبارت بودند از امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.
در این روز جناب حمزه بن عبد المطلب (علیه السلام ) به شهادت رسید. آن حضرت برادر رضاعى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند.

جنگ احد در نیمه شوال اتفاق افتاد.

کلیپ شهادت حضرت حمزه سید الشهدا (ع)

اطلاعات بیشتر در باره جنگ احد

۱ نظر موافقین ۱ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۳
ع . شکیبا---۵۰۸

حق با علی است


پرسش: نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر و عثمان چگونه بوده ، از طرف چه کسی انتخاب شده‌اند و آیا در قرآن و حدیث دلیلی که به خلافت ایشان اشاره بکند وجود دارد یا نه؟

پاسخ:

نحوه به خلافت رسیدن سه خلیفه اول

← الف. خلافت ابوبکر
بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در‌حالی‌که حضرت علی علیه‌السلام هنوز از غسل و تکفین جسد مطهر پیغمبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فارغ نشده بود، عده‌ای از مسلمانان در سقیفه بنی‌ساعده جمع شده و مشغول انتخاب خلیفه شدند.
پس از نزاع و درگیری شدید بین مهاجر و انصار سرانجام امر خلافت خاتمه یافت و کار خلافت بر ابوبکر قرار گرفت.

← ب. خلافت عمر
ابوبکر پس از دوسال و چند ماه خلافت، رنجور و بیمار شد و به پاس زحماتی که عمر در مورد تثبیت خلافت او متحمل شده بود، او نیز زمینه را برای خلافت عمر بعد از خود آماده کرد و مخالفان را نیز قانع نمود؛ جمعی از صحابه را به حضور طلبید و عمر را در حضور آنها به جانشینی خود منصوب نمود و در روز وفات ابوبکر عمر به مسند خلافت نشست یعنی در سال ۱۳ هجری قمری و پس از دفن ابوبکر عمر به مسجد رفت و مردم را از خلافت خود آگاه ساخته و از آنها بیعت گرفت.
خلافت عمر ده سال و شش ماه طول کشید و در این مدت دائماً با دو کشور بزرگ ایران و روم در حال جنگ بود.

← ج. خلافت عثمان
عمر پس از زخمی شدن و در لحظات آخر زندگی خود، برای انتخاب خلیفه بعد از خود شش نفر را به حضور طلبید و موضوع خلافت را به‌صورت شورا میان آنها محدود نمود.

← اعضای شورا
این شش نفر عبارت بودند از: علی علیه‌السلام، طلحه، زبیر،

۰ نظر موافقین ۱ ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۰
ع . شکیبا---۱۰۱۰

قلعه خیبر -7

عکسی از قلعه خیبر که بدست امیرالمومنین (ع) فتح شد.

برای توضیح قلعه خیبر به اینجا کلیک کنید

مطالب مرتبط: قلعه خیبر ، امیرالمؤمنین (ع) ، تاریخ اسلام

۰ نظر موافقین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۱۵:۵۷
ع . شکیبا---۴۳۴

دکتر سید جعفر شهیدی

بنام خدا

با سلام به روح پاک و مطهر دکتر شهیدی عزیز

راستش من زیاد با دکتر آشنایی نداشتم الا کتاب تاریخ اسلام دانشگاهم .

سال گذشته یک روز همین طور افتادم یاد دکتر جعفر شهیدی ! ذهنم رفت سمت ایشان . با خودم گفتم ببینم این آقای دکتر چه کتابهایی نوشته و چه منزلتی داشته که اینقدر مشهور شده اند ؟

دقایقی بعد کتاب درسی فرزندم در وسط اتاق افتاده بود. همین طور چشمم رفت سوی کتاب و پشت جلد آن را دیدم. عکس و زندگی یک کسی بود . اما نمیدانستم کی !

 با خودم گفتم که یک نگاهی بکنم ببینم روی کتاب فرزندم و دانش آموزان زندگی چه کسی را تبلیغ می کنند؟! کنکاشی بکنم .

کتاب ادبیات فارسی بود و زندگینامه و عکس دکتر جعفر شهیدی ! تا آن روز نمی دانستم که آقای دکتر , سید بوده اند. به هر حال ما برای سادات احترام خاصی قائل هستیم.

تاریخ درگذشتش را که دیدم  همان روز , سالروز درگذشت این مرد عرفانی بود! 23 دی ماه 1392.  برایش فاتحه با صلوات فرستادم و مهرش به دلم نشست.

---------

امشب هم سر نماز افتادم یاد ایشان. و برایشان از درگاه خداوند طلب مغفرت کردم.

بعد که آمدم پای رایانه در تقویم دیدم که نوشته بود سالروز درگذشت دکتر سید جعفر شهیدی !!!!

خدایش رحمت کند و با اولیای الهی محشور فرماید.

23 دی ماه 1393  ساعت دو بامداد

- امروز دنبال قلعه خیبر و تاریخ اسلام بود که رسیدم به این مطلب. تقویم را نگاه کردم دیدم 25 دی ماه است ! یعنی ایام سالگرد درگذشت دکتر شهیدی . خداوند رحمتش کنه . عجیب است.

25دی ماه 1400

روایتی از مناظره استاد سید جعفر شهیدی با فرزندشهیدش در ادامه مطلب ...

۲ نظر موافقین ۲ ۲۳ دی ۹۶ ، ۰۲:۰۰
ع . شکیبا---۱۱۴۳

http://s4.picofile.com/file/8185567226/%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B9.jpg
 

ولادت و حسب و نسب

 بنا به نوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ ام عام الفیل (1) به طرز عجیب و بی سابقه ‏اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست، محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:

 

اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست‏
بطحا صدف گوهر یکدانه تست‏
گر مولد تو به کعبه آمد چه عجب‏
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست

 

پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابراین على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)

اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان به سادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است. مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى می کرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می نمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند. زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى می دید و گویى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.

http://salehat.ir/index.php/component/joomgallery/image?view=image&format=raw&type=orig&id=219

وصله کردن شکاف خانه خدا که فاطمه بنت اسد (س) برای تولد حضرت علی (ع) از آنجا وارد خانه شد

شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده‏ اند که گفت من با عباس بن عبدالمطلب و گروهى از عبدالعزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین در حالی که نُه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من به تو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمده ‏اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است به حق آنکه این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان.

یزید بن قعنب گوید ما بچشم خود دیدیم که خانه کعبه از پشت (مستجار) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد. لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامی که در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه‏ هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بت ها را از خانه من می شکند و اوست که در بام خانه ‏ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسی که او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)

 و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:

 و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4)

 یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.

 در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آنحضرت بعلى چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود.

 یا رب هذا الغسق الدجى‏
و القمر المبتلج المضى‏ء
بین لنا من حکمک المقضى‏
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى (5)

 هاتفى ندا کرد:

خصصتما بالولد الزکى‏
و الطاهر المنتجب الرضى‏
فاسمه من شامخ على‏
على اشتق من العلى (6)

 

۰ نظر موافقین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۲۱
ع . شکیبا---۱۳۲۹

جنگ بدر. حضرت حمزه سید الشهدا (ع)

یکی از حادثه‎هایی که در آیات متعدد قرآن به فرازهایی از آن حادثه اشاره شده،[1] ماجرای جنگ بدر است که نخستین جنگ بزرگ مسلمانان با کفار قریش بود که شخص پیامبر در آن شرکت نمود و فرماندهی جنگ را در دست داشت. مسلمانان در این جنگ ضربة سختی بر دشمن وارد کردند. در آیات 45 و 46 سورة انفال شش دستور نظامی ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزی مسلمانان گردید، که اگر مسلمانان در سایر جنگها رعایت کنند، پیروزی از آنِ آنها است، که در ذیل ذکر خواهد شد.
این پیروزی، بسیار عجیب بود، چرا که تعداد مسلمانان کمتر از یک سوم تعداد دشمن بود، تجهیزات آنها، قابل مقایسه با تجهیزات جنگی دشمن نبود، لطف سرشار الهی نصیب مسلمانان شد، چنان که در آیة 26 انفال می‎خوانیم:
«وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ...؛ به خاطر بیاورید هنگامی که شما گروهی کوچک و اندک و ضعیف، در روی زمین بودید، آن چنان که می‎ترسیدید مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را پناه داد و یاری کرد...»

وقوع غزوه «بدر» اولین جنگ بین اسلام و کفر به فرماندهی پیامبر


جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شکست مفتضحانة دشمن گردید. در این جا نظر شما را به خلاصه‎ای از این نبرد قهرمانانه جلب می‎کنیم:
«بدر» منطقة وسیعی است که دارای چاههای آب بوده و همواره کاروانها در آن جا توقف می‎کردند و از آبهای آن بهره‎مند می‎شدند.
بدر در جنوب غربی مدینه بین مدینه و مکه قرار گرفته و از این رو آن را بدر می‎گویند که نام صاحب آبهای آن «بدر» بوده است.
علت این جنگ این بود که: در ماه جمادی الاول سال دوم هجرت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر رسید که «کرز بن جابر» با گروهی از قریش تا سه منزلی شهر مدینه آمده و شتران پیامبر را با چهار پایان افراد دیگر به غارت برده و به محصولات مدینه آسیب زده‎اند. رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی‎درنگ پرچم جنگ را به علی ـ علیه السلام ـ سپرد، آن حضرت با جمعی از مهاجران به تعقیب آنها رفتند تا به چاه بدر رسیدند و سه روز هم در آن جا توقف کردند، هر چه جستجو کردند، کسی را نیافتند سپس به مدینه برگشتند (این غزوه را غزوة بدر اولی یا بدر صغری گویند).
از طرفی کفار، اموال مهاجران را در مکه، مصادره کرده بودند، و به طور کلی می‎خواستند، مسلمانان را در مدینه در فشار محاصرة اقتصادی قرار دهند، و روشن است که اگر این فشار ادامه می‎یافت، دست کم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته می‎شد.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شکستن این محاصره، تدابیری اندیشید، بزرگترین تدبیرش این بود که عبور کاروانهای تجارتی مشرکان مکه را قدغن کند.
چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهی حضرت حمزه که قهرمان رزم آوری بود، برای کنترل مسیر کاروانها فرستاد. پیامبر بیست شتر در دسترس آنها قرار داد. این چهل نفر تحت فرماندهی حمزه، به منطقه‎ای بین مدینه و دریای سرخ که راه عبور کاروانهای مکه بودند رفتند و از آن جا نگهبانی نمودند، منطقه‎ای که 130 کیلومتر عرض داشت و کاروانهای مکه چاره‎‎ای نداشتند جز این که از آن عبور کنند. چند روز گذشت دیدند کاروانی نمایان شد، وقتی کاروان نزدیک آمد معلوم شد که کاروان قریش است که سیصد نفر همراه کاروان می‎باشد، حمزه اعلام جنگ کرد، ولی کفار که از دلاوری‎ها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پیشنهاد صلح کردند، حمزه نیز مصلحت امر را بر صلح دانسته، و جنگ واقع نشد. (این ماجرا را سریه حمزه گویند.)
چند هفته از این ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام که با دقت و هوشیاری مراقب عملیات دشمن بودند، معلوم بود که دشمن دست بردار نیست، و در فکر تدارک جنگ و ادامة محاصره اقتصادی و... است و پی فرصت می‎گردد.
در این شرایط به پیامبر چنین گزارش رسید: «کاروان بزرگی همراه دو هزار شتر (و به نقلی هزار شتر) که پنجاه هزار دینار کالا حمل می‎کند به سرزمین مدینه نزدیک شده و به طرف مکه می‎رود و رئیس این کاروان، ابوسفیان است، و چهل نفر از آن نگهبانی می‎کنند، و اکثر مردم مکه در آن کالاهای تجارتی شرکت دارند.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحاب رو کرد و فرمود: «این کاروان قریش است به سوی آن بروید، شاید خدا به این وسیله در کار شما گشایشی بدهد.»
طولی نکشید 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پیامبر از مدینه به سوی بدر حرکت کردند که 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بیشتر نداشتند.
ابوسفیان توسط جاسوسهایش از تصمیم پیامبر و مسلمانان آگاه شد. دو کار به نظرش رسید یکی این که فردی را از بیراهه به طور سریع به مکه بفرستد و مردم مکه را از، در خطر قرار گرفتن کاروان خبر دهد، دوم کاروان را از بیراهه به طرف مکه ببرد.
«ضمضم» پیام رسان ابوسفیان به مکه شتافت و مشرکان مکه را از ماجرا مطلع کرد، طولی نکشید که حدود هزار نفر با ساز و برگ کامل نظامی برای نجات کاروان از مکه خارج شدند.
ابوسفیان که می‎دانست تا رسیدن قوا از مکه، قطعاً‌ مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسیر راه را عوض نمود و از بیراهه فرار کرد و کاروان را به مکه رساند.
خبر فرار کاروان به سپاه مکه رسید. سران سپاه در مورد جنگ نظریات مختلف داشتند، نظر عده‎ای این بود که چون کاروان نجات یافته برگردیم، ولی عده‎ای اصرار داشتند که به حرکت ادامه بدهند.
ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحریک می‎کرد. سرانجام تصمیم به جنگ گرفتند. پیامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند که خبر فرار ابوسفیان با کاروانش به حضرت رسید، از طرفی گزارشگران گزارش دادند که لشکر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبی که فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بیدار بودند و در پای درختی تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.
صبح روز جمعه هفده رمضان بود که سپاه قریش با تجهیزات کامل جنگی از پشت تپه به دشت بدر سرازیر شدند، هنوز در میان قریش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما یک موضوع جنگ را حتمی کرد و آن این که:
یکی از سپاهیان قریش به نام «اسود مخزومی» که مردی خشن بود، چشمش به حوضی که مسلمانان درست کرده بودند افتاد، تصمیم گرفت یکی از این سه کار را انجام دهد، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشید اسلام روبرو شد، حمزه یک ضربت به پای او زد که پایش از ساق جدا شد، در عین حال می‎خواست با حرکت سینه خیز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت.
به دنبال این حادثه، به رسم دیرینة عرب، جنگ تن به تن شروع شد.
سه نفر از شجاعان دشمن به نامهای: «عتبه» و برادرش «شَیبُه» (از فرزندان ربیعه) و سومی ولید (فرزند عتبه) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند.
سه نفر از انصار در صف مسلمانان در میدان تاختند، ولید آنها را شناخت، گفت: «شما اهل مدینه هستید به شما کاری نداریم، کسانی که از اقوام ما هستند باید به جنگ ما آیند.»
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسر عموهایش عْبیده و علی ـ علیه السلام ـ و عمویش حمزه را به میدان فرستاد. به مناسبت سن، علی ـ علیه السلام ـ با ولید، حمزه با شیبه و عبیده با عتبه به جنگ پرداختند.
طولی نکشید که علی و حمزه رقیبان خود را از پای در آوردند، ولی عبیده کاری از پیش نبرد. هر دو ضربتی به هم زدند. علی ـ علیه السلام ـ پیش دستی کرد و عتبه را کشت، به این ترتیب در حملة اول، مشرکان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند.
پس از آن «عاص بن سعید» برای مبارزه با علی ـ علیه السلام ـ به میدان تاخت. علی ـ علیه السلام ـ او را نیز کشت، سپس حنظله پسر ابوسفیان و طعیمه و نوفل به میدان تاختند، علی ـ علیه السلام ـ آنها را نیز یکی پس از دیگری کشت، و پیوسته مبارزانی به میدان می‎آمدند و کشته می‎شدند.
سرانجام جنگ با پیروزی اسلام و شکست دشمن پایان یافت و از مسلمانان چهارده یا بیست و دو نفر به افتخار شهادت رسیدند.
از کفار، هفتاد نفر کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند، 35 یا 36 نفر از کشته‎شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در این جنگ یعنی علی ـ علیه السلام ـ به هلاکت رسیدند، بسیاری از کشته‎شدگان از سران شرک مانند ابوجهل، ولید بن عتبه، حنظلة بن ابوسفیان، عتبه و شیبه و... بودند.[2]
آری ابوجهل محرک اصلی جنگ و فرماندة دشمن که با غرور و تکبر سوگند یاد کرد تا با سپاهش به سرزمین بدر آید و سه روز در آن جا بماند و به سلامتی نجات کاروان، شراب بنوشد و خوانندگان بنوازند و شترانی ذبح کرده و غذای گسترده‎ای به راه اندازد، و صدای عربدة پیروزی و غرورش را به گوش جهانیان برساند، مفتضحانه در این جنگ شکست خورد. چوپان پیر و ضعیفی به نام عبدالله بن مسعود، سر او را از بدن جدا کرد و به نخی بست و آن را کشان کشان نزد پیامبر آورد.
به جای جام‎های شراب، جام‎های مرگ نوشیدند و در عوض خوانندگان، نوحه گرانشان به نوحه پرداختند.
شش دستور پیروزی
آیاتی از طرف خدا در این زمینه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد. مسلمانان با به کار بردن آن شش دستور، این چنین دشمن را مفتضحانه تار و مار کردند، و اگر ما نیز امروز آن شش دستور را اجرا کنیم، حتماً به پیروزی نائل می‎شویم.
آن آیات عبارتند از آیه 45 و 46 و 47 سورة انفال که می‎فرماید:
«ای کسانی که ایمان آوریده‎اید هنگامی که با گروهی در میدان نبرد روبرو می‎شوید (این شش دستور را رعایت نمایید):
1. ثابت قدم باشید.
2. خدا را فراوان یاد کنید تا پیروز گردید.
3. از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت کنید.
4. نزاع و کشمکش نکنید (اتحاد را حفظ کنید) تا سست نشوید و شوکتتان بر باد نرود.
5. استقامت کنید چرا که خداوند با استقامت کنندگان است.
6. و مانند آنها نباشید که از روی غرور و هواپرستی و خودنمایی (یعنی ابوجهل و همراهان او) به میدان (بدر) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند، خداوند به آن چه عمل می‎کنند آگاه است.»


[1]. سورة انفال، آیات 5 تا 51 ـ سورة بقره آیة 217 و 218.
[2]. اقتباس از کحل البصر؛ اعلام الوری؛ ناسخ التواریخ هجرت، ج 1؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 270 به بعد؛ ارشاد مفید، ص 32 و...

۲ نظر موافقین ۱ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۹
ع . شکیبا---۱۴۴۴

https://www.ziaossalehin.ir/sites/default/files/styles/medium/public/field/image/ghazveh-bani-mostalag.jpg?itok=VPDhf07C

بنی المصطلق، تیره ای از قبیله خزاعه هستند که با قریش همجوار بودند. گزارش هائی به مدینه رسید که: «حارث بن ابی ضرار» ، رئیس قبیله، در صدد جمع سلاح و سرباز است و می خواهد مدینه را محاصره کند. پیامبر گرامی (ص)، بسان مواقع دیگر تصمیم گرفت فتنه را در نطفه خفه کند. از این جهت، یکی از یاران خود به نام «بریده» را، برای تحقیق رهسپار سرزمین قبیله یاد شده کرد. وی به صورت ناشناس با رئیس قبیله تماس گرفت و از جریان آگاه شد. سپس به مدینه برگشت و گزارش را تأیید کرد. در این موقع، پیامبر با یاران خود، به سوی قبیله «بنی المصطلق» حرکت کرد، و در کنار چاه «مریسیع» با آنها روبرو گردید.جنگ میان دو دسته آغاز شد.جانبازی مسلمانان، و رعبی که در دل قبائل عرب از ناحیه مسلمانان افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد کوتاهی با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان، آنهم به طور اشتباهی سپاه دشمن متفرق گردند.سرانجام، اموال زیادی نصیب ارتش اسلام شد، و زنان آنها به اسارت درآمدند. (1)

نکات آموزنده این جنگ سیاستهائی است که پیامبر اکرم در حوادث پس از این جنگ اعمال نمود .

برای نخستین بار، آتش اختلاف میان مهاجر و انصار در این سرزمین روشن گشت.اگر تدابیر پیامبر نبود، نزدیک بود که اتحاد و اتفاق آنها، دستخوش هوی و هوس چند نفر کوته فکر شود .

ریشه جریان این بود که پس از خاموش شدن جنگ، دو مسلمان یکی به نام «جهجاه مسعود» از مهاجران، و دیگری به نام «سنان جهنی» از انصار، بر سر آب با یکدیگر اختلاف پیدا کردند. هر کدام طائفه خود را به کمک خویش طلبید. نتیجه این کمک طلبی این شد که مسلمانان، در این نقطه دور از مرکز نزدیک بود به جان یکدیگر بیفتند، و به هستی خویش خاتمه دهند. پیامبر از جریان آگاه شد، و فرمود:

این دو نفر را به حال خود واگذارید، و این فریاد کمک، بسیار نفرت انگیز و بدبو است، (2) و بسان دعوت های دوران جاهلیت است و هنوز آثار شوم جاهلیت از دل اینها ریشه کن نشده است .

«این دو نفر از برنامه اسلام آگاهی ندارند، که اسلام همه مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده و هر ندائی که باعث تفرقه گردد، از نظر آئین یکتاپرستی بی ارزش است» .(3)

منافقی آتش اختلاف را دامن می زند

۰ نظر موافقین ۱ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۳
ع . شکیبا---۸۴۱