شجره نامه سادات طباطبایی فرزندان امام حسن مجتبی (ع) -
این شجره نامه از روی کتاب « رساله انساب » نوشته آیت الله العظمی بروجردی (ره) تهیه شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز بیست و پنجم ذی الحجه مصادف است با روزی که سوره هل اتی نازل شده است و ماجرایی که برای خانواده امیرالمومنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش آمد که در این سوره به آن اشاره شده است.
به همین مناسبت این روز را روز خانواده نامگذاری کرده اند .
علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان است که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن عنوان شده است.
ماجرا از این قرار بود که:
امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در ایام کودکی بیمار شدند و پیامبر اکرم(ص) به همراه برخی از صحابه از آنان عیادت نمودند و آن گاه پیامبر(ص) به پدرشان حضرت علی(ع) فرمود: اگر برای بهبودی آنان نذری نمایی امید است خداوند سبحان زودتر شفا عنایت کند.
حضرت علی(ع) گفت:ای رسول خدا(ص) ! برای شفای آن دو نذر می کنم که سه روز روزه شکر به جای آورم.حضرت فاطمه زهرا(س)و خدمت کارش فضه نیز به مانند حضرت علی(ع) نذر کردند .
حضرت علی(ع) گفت:ای رسول خدا(ص) !برای شفای آن دو نذر می کنم که سه روز روزه شکر به جای آورم.حضرت فاطمه زهرا(س)و خدمت کارش فضه نیز به مانند حضرت علی(ع) نذر کردند .
چند روزی نگذشت که دو ریحانه رسول خدا(ص) شفا یافتند و حضرت علی(ع) و همسرش فاطمه زهرا(س) قصد کردند که به نذرشان وفا کرده و سه روز روزه شکر بگیرند .
در آن زمان وضع مادی اکثر مسلمانان، به ویژه خانواده حضرت علی(ع) بسیار پایین بود و به سختی می گذشت.
بدین لحاظ آن حضرت ناچار گردید از شمعون بن حاریای یهودی، مقداری جو قرض کند و آن را پس از آسیاب کردن،برای پخت نان استفاده کند و یا به روایتی دیگر،برای شمعون یهودی مقداری پشم ریسید و اجرت آن را سه من جو دریافت کرد.
فاطمه زهرا(س) آن جو را آسیاب کرد و به سه بخش تقسیم نمود و هر بخشی را برای افطاری یک روز جدا کرد و سپس آن ها را در سه روز متوالی نان پخت.
آنان از روز بیست و پنجم ذی حجّه شروع کردند به روزه گرفتن و ادا نمودن نذر خویش. حضرت علی(ع) در روز اول، نماز مغرب را با پیامبر (ص) به جا آورد و سپس برای صرف افطار به خانه رفت. ولی همین که در سر سفره نشست، مستمند و بیچاره ای از راه رسید و از آنان غذا طلبید. حضرت علی (ع) فرمود که سهمیه وی را به آن فقیر دهند. فاطمه زهرا(س)،فضه و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز به پیروی از آن حضرت سهمیه اندک خودرا به فقیر داده و خودشان با آب افطار نمودند و روز بعد را با همین وضع روزه گرفتند. فاطمه زهرا(س) در روز دوم، بخش دیگر آرد را نان پخت و منتظر افطار ماند که او و همسرش و فرزندانش با آن نان افطار کنند. ولی دراین شب نیز یتیمی از راه رسید و در خواست غذا نمود. جملگی سهمیه خود را به یتیم داده و خود با آب افطارکردند و روز سوم را با همان وضع روزه گرفتند.
در روز سوم نیز فاطمه زهرا(س)باقی مانده آرد را نان پخت و در سر سفره گذاشت، تا هنگام افطار، همگی از آن تناول کنند،اما در این شب نیز محتاج دیگری فرا رسید. وی اسیر بی بضاعت و گرسنه ای بود که از فرط گرسنگی و در بدری، به خانه امام علی(ع) پناه آورد. در این شب نیز اهل خانه،غذای خود را به اسیر بخشیدند و تنها با آب افطار کردند.
روز چهارم،حضرت علی(ع) دست فرزندانش حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفت و نزد رسول خدا(ص) رفت، در حالی که فرزندانش از شدت گرسنگی می لرزیدند.
پیامبر(ص) از وضعیت آنان پرسید و حضرت علی(ع) ماجرا را برای آن حضرت تعریف کرد.
پیامبر(ص) آن دو را در آغوش گرفت و به نزد دختر خود، فاطمه(س) آمد و دید وی در محراب عبادتش نشسته و به عبادت مشغول است، ولی چهره مبارکش از گرسنگی زرد و چشمانش گود شده است و کلاً بی حال است.
پیامبر(ص) از دیدن آنان بسیار متأثر و غمگین شد و دست بندگی به سوی پروردگارش بلند کرد و گفت: واغوثاه،یا الله اهل بیت محمد یموتون جوعاً. یعنی:ای داد،ای خدا ! اهل بیت محمد از گرسنگی می میرند.
در همین هنگام جبرئیل امین فرود آمد و عرض کرد: ای رسول خدا(ص) آنچه خداوند متعال در باره اهل بیت توعنایت کرده است،بنگر.
فرمود:چه چیزی را بنگرم!
جبرئیل امین این سوره را که در شأن فداکاری حضرت(ع) و همسرش فاطمه زهرا(س)و فرزندانش حسن و حسین(علیهما السلام) نازل شد،بر آن حضرت قرائت کرد:هَل اَتی عَلَی الاِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ...اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزائاً وَلا شَکوراً... بنا به روایتی در آن روز برای اهل بیت فداکار پیامبر(ص) غذایی از آسمان فرود آمد و آن را تا هفت روز تناول کردند.
بدین گونه،خداوند سبحان از ایثار و خود گذشتگی حضرت علی(ع) و خانواده بی نظیرش تقدیر کرد و قلب پیامبر(ص) را تسلی بخشید.
منبع: گفتگوی قرآنی
هفتم صفر ، سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) به روایتی
۱۳۹۳ سال پیش در چنین روزی، هفتم صفر سال ۵۰ هجری قمری و به روایتی ضعیفتر در ۲۸ صفر امام حسن مجتبی (ع)، نوه پاک رسول گرامی اسلام (ص)، به شهادت رسید.
امام حسن (ع) فرزند حضرت فاطمه (س)، دختر گرامی حضرت محمد (ص)، در سومین سال هجرت پیامبر اسلام به مدینه، در این شهر متولد شد. امام حسن (ع) این افتخار را داشت که هفت سال اول عمر خود را در پرتو تربیت الهی جدش پیامبر اسلام (ص) با تعالیم و معارف اسلامی آشنا شود. ۳۷ سال از عمر مبارک امام حسن (ع) گذشته بود که پدر بزرگوارش حضرت علی (ع) به شهادت رسید و وظیفه خطیر هدایت جامعه اسلامی و نشر و گسترش قوانین قرآن و سنت پیامبر (ص) بر عهده امام حسن (ع) قرار گرفت. مسلمانان پس از شهادت حضرت علی (ع) با امام حسن (ع) بیعت کردند. امام حسن (ع) پس از رسیدن به خلافت، با کارشکنی معاویه بن ابوسفیان مواجه شد و در نتیجه، سپاهی را که پدرش برای جنگ با معاویه تدارک دیده بود، آماده کرد، اما امویان با حیله و نیرنگ، یاران امام حسن (ع) را از اطرافش پراکنده کردند. به تدریج آن بزرگوار متوجه شکاف عمیق بین سپاهیان خود شد که احتمال پیروزی در جنگ را بشدت کاهش میداد. در این زمان امام حسن (ع) که اساس دین اسلام را در خطر میدید، به خاطر حفظ مصالح مسلمانان، صلح با معاویه حاکم اموی را پذیرفت. اما نفوذ معنوی و محبوبیت امام حسن (ع) در بین مردم چنان بود که حاکم اموی از آن حضرت سخت در هراس بود. وی میدانست که روشنگریهای امام حسن (ع) در مورد ماهیت امویان، پایههای حکومت آنان را تهدید میکند. به همین دلیل معاویه در توطئه ای، امام حسن (ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند.
امام حسن مجتبی علیه السلام در برابر حرکتهای ضد اسلامی معاویه هرگز سکوت نمیکرد و به محض یافتن فرصتی مناسب، پیشینه ننگین و اغراض شوم او را آشکار میساخت و ضربههای سهمگینی بر پیکر حکومت غاصبانه او وارد میساخت. امام همواره انزجار خود را نسبت به معاویه هویدا میکرد و مشروعیت حاکمیت او را زیر سؤال میبرد. ایشان بدون هیچ گونه واهمهای از قدرت حاکمه، حتی در زمان صلح و با وجود افزایش قدرت معاویه، دست به افشاگری زده و با تمام توان معاویه را به باد انتقاد میگرفت.
بهترین نمونه این افشاگری، مناظرهای طولانی بود که میان امام و معاویه در گرفت و امام در آن مناظره، از چهره کثیف معاویه و فرزندانش پرده برداشت. معاویه و کارگزارانش میکوشیدند تا با ترتیب دادن گفتگویی از پیش تعیین شده، موقعیت فرهنگی امام را در نزد مردم مخدوش کنند و به جایگاه او لطمه بزنند. بر این اساس، معاویه سران قبیلهها و بزرگان اقوام مختلف را فرا خواند و عمرو عاص، مغیرة بن شعبه، ولید بن عُقبة، عتبة ابن ابی سفیان و عمرو بن عثمان را که نظریه سازان دستگاه او بودند مأمور مناظره با امام کرد. امام واپسین روزهای اقامت خود را در کوفه سپری مینمود که پیک معاویه او را به مجلس فریب کارانه کوفه فرا خواند. حضرت وارد مجلس شد و معاویه به گرمی از او استقبال کرد و با او مصافحه نمود. امام که از نیت معاویه آگاهی داشت فرمود: «آیا خوش آمدگویی و دست دادن با مهمان، نشانه امنیت و سلامت برای اوست؟!»
معاویه با قیافهای حق به جانب به حاضران اشاره کرد و گفت: «این جماعت آمدنت را درخواست کرده بودند و میخواهند بدانند، آیا عثمان را پدرت کشته است یا نه؟ در این زمینه، پرسشهایی دارند و منتظر پاسخاند. تا وقتی که من در این مجلس هستم، نگران نباش [که در امانی] .»
امام فرمود: «سبحان الله! اگر تو به خواسته مهمانانت تن در دادهای و خواسته آنان را اجابت کرده ای، عمل زشتی مرتکب شدهای و من از ناسزا گفتن به تو [در خانه ات] شرم دارم، ولی اگر آنها [با اصرار] بر تو پیروز شدهاند و تو را به انجام آن وادار کردهاند، در این صورت از ناتوانی و بیچارگی ات شرمنده هستم. حال به کدام یک [زشتی عمل یا بیچارگی خود] اقرار میکنی؟ بدان که اگر میدانستم چنین افرادی در این مجلس هستند، من هم افرادی از خاندان خودم، از فرزندان عبدالمطلب، میآوردم تا در بحث هم ردیف با آنان باشند. بدان که از تو و این افرادت هرگز هراسی به دل راه نداده ام، بلکه اینهایند که ترسیده اند؛ زیرا خداوند من یکتاست. هم او که قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکان است.»
طرح شبهه خلافت امیرالمؤمنین:
مسلم فرزند عقیل بن ابیطالب؛ پسرعموى امام حسین علیه السّلام و نماینده اعزامى آن حضرت از مکّه به کوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود. او به علت خیانت کوفیان در کوفه بی یاور ماند و عاقبت به چنگ عبیدالله بن زیاد لعنه الله گرفتار شده، به شهادت رسید.
مسلم، فرزند عقیل بود و عقیل نیز فرزند بزرگ ابوطالب. با این حساب، مسلم بن عقیل، برادرزاده على بن ابى طالب علیه السلام و پسرعموى سیدالشهدا علیه السلام است.
او از خاندانى پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموى گرامىاش، على علیه السلام، و پسر عموهاى خود امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام پرورش یافت و از علم، تقوى و دیگر فضائل آن بزرگواران بهرهمند گردید.مسلم در میان جوانان بنىهاشم، یکى از رشیدترین و مؤمنترین چهرهها بشمار میرفت.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، او و پدرش را ستوده است. در سخنى که از عقیل و پدرش یاد میکند، از مسلم هم ستایش میکند و خطاب به امام على علیه السلام میفرماید: «فرزند او (مسلم) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک میریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود میفرستند».[۱]