ایام حزن فاطمیه و شهادت دخت نبی اکرم (ص) ، حضرت فاطمه زهرا (س) بر همه شیعیان و مسلمانان تسلیت باد
زهرا زهرا أغیثینی... حاج میثم مطیعی التماس دعا
زهرا زهرا أغیثینی... حاج میثم مطیعی التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
روز بیست و پنجم ذی الحجه مصادف است با روزی که سوره هل اتی نازل شده است و ماجرایی که برای خانواده امیرالمومنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش آمد که در این سوره به آن اشاره شده است.
به همین مناسبت این روز را روز خانواده نامگذاری کرده اند .
علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان است که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن عنوان شده است.
ماجرا از این قرار بود که:
امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در ایام کودکی بیمار شدند و پیامبر اکرم(ص) به همراه برخی از صحابه از آنان عیادت نمودند و آن گاه پیامبر(ص) به پدرشان حضرت علی(ع) فرمود: اگر برای بهبودی آنان نذری نمایی امید است خداوند سبحان زودتر شفا عنایت کند.
حضرت علی(ع) گفت:ای رسول خدا(ص) ! برای شفای آن دو نذر می کنم که سه روز روزه شکر به جای آورم.حضرت فاطمه زهرا(س)و خدمت کارش فضه نیز به مانند حضرت علی(ع) نذر کردند .
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.
عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.
اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، به تبیین دیدگاه منطقی و عقلانی اسلام درباره ابعاد مختلف حضور زنان در خانواده و فعالیت نامحدود آنان در اجتماع، سیاست و مدیریتهای سطوح گوناگون پرداختند و تاکید کردند: در اسلام راه هر نوع فعالیت اجتماعی برای زنان همچون مردان باز است به شرط رعایت دو حساسیت مهم یعنی موضوع خانواده و مراقبت از خطر جاذبههای جنسی.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار که در آستانه ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) انجام شد، عظمت شخصیت بانوی دوعالم را غیرقابل درک خواندند و افزودند: براساس حدیثی معتبر، خداوند از خشم حضرت فاطمه(س) به خشم میآید و از خشنودی او خشنود میشود که بالاتر از این، هیچ فضیلتی برای انسان قابلتصور نیست؛ بنابراین هرکس رضایت پروردگار را میخواهد باید به توصیهها، درسها و جهتگیریهای آن حضرت در خانواده و در جایگاه دختری، مادری، همسری، و در عرصه اجتماع و سیاست عمل کند.
ایشان هویت زن، ارزشها، حقوق، تکالیف، آزادیها و محدودیتهای او را مسئله حیاتی و بسیار تعیینکننده دانستند و گفتند: در قبال این مسئله بسیار مهم، دو رویکرد کلی غربی و اسلامی در جهان وجود دارد که مقابل هم هستند.
بیستم جمادی الثانی سالروز ولادت حضرت صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) است که به عنوان روز زن و روز تکریم از مقام و منزلت مادر نامگذاری شده است، این روز بزرگ را که مصادف است با سالروز ولادت فرزند شایسته آن بانوی بزرگوار حضرت امام خمینی (ره) گرامی می داریم و این دو میلاد فرخنده را به همه خوانندگان عزیز به ویژه بانوان مسلمان که افتخار رهپویی آن بزرگوار را دارند، تبریک و تهنیت عرض می کنیم و از خدای سبحان می خواهیم که ما را در پیروی از بزرگ بانوی جهانیان حضرت فاطمه زهرا(ع) و ادامه راه امام خمینی (ره) توفیق عنایت فرماید.
فاطمه زهرا (س) سرور زنان عالم
مطالب مرتبط: امام خمینی (ره) ، حضرت فاطمه زهرا (س) ، اهل بیت (ع)
پرم شکسته مثل کبوتر
دلم گرفته کجایی مادر
زنده ام به بوی چادر نمازت
زنده ام به یاد راز و نیازت
کشتی منو با قد خمیده
روی کبود و رنگ پریده
شب ها بدون تو چه سرده
قلبم پر از عزا و درده
مادر دلم هوات کرده
پرم شکسته مثل کبوتر دلم گرفته کجایی مادر محمود کریمی ایام فاطمیه ۹۷ - زمینه
مداحی جدید حاج محمود کریمی شب دوم فاطمیه هیئت رایة العباس (ع) تهران پنجشنبه ۲۷ دی۱۳۹۷
مطالب مرتبط: پیامبر اکرم (ص) ، حضرت فاطمه زهرا (س) ، اهل بیت (ع)
تولد و کودکى
امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان على بن ابیطالب (ع) و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر خدا (ص) است.
امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص) بلا فاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت. سپس براى او بار گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - که یک درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص) دستور داد تا سرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را " حسن " نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت. کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست.
لقب هاى او سبط، سید، زکى، مجتبى است که از همه معروف تر "مجتبى" مىباشد. پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مىفرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مىفرمود : " شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند ". امام حسن هفت سال و خردهاى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت به سر برد و پس از رحلت پیامبر (ص) که با رحلت حضرت فاطمه (س) دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.
امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت على (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما دراین باره کمى بعد تر سخن خواهیم گفت. امام حسن (ع) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى به رسول اکرم (ص) بسیار مانند بود.
وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند:
" داراى رخسارى سفید آمیخته به اندکى سرخى، چشمانى سیاه، گونهاى هموار، محاسنى انبوه، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون، اندامى متناسب، شانهیى عریض، استخوانى درشت، میانى باریک، قدى میانه، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه. سیمایى نمکین و چهرهاى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهرهها ". ابن سعد گفته است که " حسن و حسین به ریگ سیاه، خضاب مىکردند "
کمالات انسانى
امام حسن (ع) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خودبود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مىکرد و مىبوسید و مىبویید.
از پیغمبر اکرم (ص) روایت کردهاند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) مىفرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند ).
امام حسن (ع) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده، درحالى که اسبها نجیب را با او یدک مىکشیدند. هرگاه از مرگ یاد مىکرد مىگریست و هر گاه از قبر یاد مىکرد مىگریست، هر گاه به یاد ایستادن به پاى حساب مىافتاد آن چنان نعره مىزد که بیهوش مىشد و چون به یاد بهشت و دوزخ مىافتاد، همچون مار گزیده به خود مىپیچید. از خدا طلب بهشت مىکرد و به او از آتش جهنم پناه مىبرد. چون وضو مىساخت و به نماز مىایستاد، بدنش به لرزه مىافتاد و رنگش زرد مىشد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت.
گفته اندک: "اما حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بى اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود". در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانههاى انسانیت وجود داشت. هر که او را مىدید به دیدهاش بزرگ مىآمد و هر که با او آمیزش داشت بدو محبت مىورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مىشنید، به آسانى درنگ مىکرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبهاش را به پایان برد. محمد بن اسحاق گفت: پس از رسول خدا (ص) هیچکس از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه فرش مىگستردند و چون از خانه بیرون مىآمد و آنجا مىنشست راه بسته مىشد و به احترام او کسى از برابرش عبور نمىکرد و او چون مىفهمید، برمىخاست و به خانه مىرفت و آن گاه مردم رفت و آمد مىکردند". در راه مکه از مرکبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در کاروان همه از او پیروى کردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در کنار آن حضر ت راه افتاد. ابن عباس که از امام حسن و امام حسین (ع) مسن تر بود، رکاب اسبشان را مىگرفت و بدین کار افتخار مىکرد و مىگفت: اینها پسران رسول خدایند.
با این شأن و منزلت، تواضعش چنان بود که: روزى بر عدهاى مستمند مىگذشت، آنها پارههاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مىخوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: "اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو". امام حسن (ع) فورا از مرکب فرود آمد و گفت:" خدا متکبرین را دوست نمى دارد". و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت کرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاک . در جود و بخشش امام حسن (ع) داستانها گفتهاند. از جمله مدائنى روایت کرده که:
حسن و حسین و عبدالله بن جعفر به راه حج مىرفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمهاى رسیدند که پیر زنى در آن زندگى مىکرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید وشیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین کردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید.
یکى از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقدارى بریان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیر زن گفتند: ما از قریشیم به حج مىرویم. چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکى رفتار خواهیم کرد. و رفتند. شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت، گفت: واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مىکشى آنگاه مىگویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و کار بر پیر زن سخت شد، از آن محل کوچ کرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع) او را دید و شناخت. پیش رفت و گفت: مرا مىشناسى؟ گفت نه. گفت: من همانم که در فلان روز مهمان تو شدم. و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند.
آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبد الله بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد. حلم و گذشت امام حسن (ع) چنان بود که به گفته مروان، با کوهها برابرى مىکرد.
چهارم: دعاى آزاد شدن از بند و زندان
سیّد ابن طاووس در «مهج الدعوات» فرموده: روایت شده که شخصى در شهر شام زمانى طولانى در زندان بود تا اینکه حضرت زهرا علیها السلام را در خواب دید که به او فرمود: این دعا را بخوان، و او با تعلیم حضرت زهرا علیها السلام دعا را خواند و از زندان آزاد شد و به خانه خود بازگشت، آن دعا این است:
اللّهُمَّ بِحَقِّ الْعَرْشِ وَ منْ عَلاهُ، وَ بِحَقِّ الْوَحْىِ وَ مَنْ اَوْحاهُ، وَ بِحَقِّ النَّبِىِّ وَ مَنْ نَبَّأَهُ، وَ بِحَقِّ الْبَیْتِ وَ مَنْ بَناهُ، یا سامِعَ کُلِّ صَوْتٍ، یا جامِعَ کُلِّ فَوْتٍ، یا بارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و اَهْلِ بَیْتِهِ و آتِنا وَ جَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الاْرْضِ وَ مَغارِبِها فَرَجاً مِنْ عِنْدِکَ عاجِلاً، بِشَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللّهُ، و اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ عَلى ذُرِّیَّتِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرِینَ، وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.
خدایا! به حق عرش و کسی که بر آن است، و به حق وحی و کسی که آن را فرستاد، و به حق پیامبر و کسی که پیامش داد، و به حق کعبه و کسی که آن را بنا نهاد، ای شنونده هر نجوا، ای گردآوردنده هرچه از دست رفته، ای باز آفریننده جان ها پس از مرگ، بر محمّد و اهل بیتش درود فرست، و از نزد خود ما را و همه مردان و زنان با ایمان را در تمام شرق و غرب زمین به زودی گشایشی عنایت فرما، به حق شهادت اینکه معبودی نیست جز خدا، و اینکه محمّد بنده و فرستاده توست، درود خدا بر او و خاندانش، و بر نسل پاکیزه و پاکش، و سلام بسیار و کامل بر آنان باد.
یک ختم مجرب دیگر برای خلاصی از زندان
این ذکر هم برای خلاصی از زندان تجربه شده است و جواب قطعی و خوبی حاصل شده است:
یا صَبُورُ یا حَلیمُ لاصَبْرَ لی فی صَبْرِکَ اِکْفِنی شَرَّ عَبْدِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمیَنَ .
منبع: گلهای ارغوان ج 3 ص200
آهنگ زیبای یا فاطمه بنت نبی. از مرحوم ناصر عبدالهی
آلبوم دوستت دارم ؛ خواننده : ناصر عبداللهی ؛ نام آهنگ : فاطمه بنت نبی
شاعر : علی معلم ؛ آهنگ ساز : ناصر عبدالهی ؛ تنظیم : بهنام ابطحی
امیدوارم مورد شفاعت حضرت فاطمه زهرا (س) قرار گیرد. انشاءالله
دریافت آهنگ حجم: 1 مگابایت
هر فردی که برای هر گرفتاری و هر گره کوری نزد حضرت آیت الله بهجت می آمد، ایشان ذکر حدیث کساء را سفارش می کردند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در سال پنجم بعثت، که سال ولادت فرزندش بود؛ در سختترین شرائط و حالات به سر مى برد.
اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار .
محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوایى توده هاى مردم، تیره و تار بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آینده مى اندیشید، آینده اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده اى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دوردست و شاید غیر ممکن بود.
در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگین تر، توأم با امید بیشتر .
در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مى خوانیم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در شب معراج از بهشت عبور مى کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مى خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را بسیار مى بوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا این همه دخترت را مى بوسى؟!
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود:
«من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت را از او استشمام مى کنم.»
و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاک میوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.
این بانوى بهشتى نامهایی داشت که هر کدام از دیگرى پر معنى تر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مبارکه، 5- زکیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.
ولادت و حسب و نسب
بنا به نوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى ام عام الفیل (1) به طرز عجیب و بی سابقه اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست، محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست
بطحا صدف گوهر یکدانه تست
گر مولد تو به کعبه آمد چه عجب
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابراین على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان به سادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است. مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى می کرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می نمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند. زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى می دید و گویى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده اند که گفت من با عباس بن عبدالمطلب و گروهى از عبدالعزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین در حالی که نُه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من به تو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است به حق آنکه این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان.
یزید بن قعنب گوید ما بچشم خود دیدیم که خانه کعبه از پشت (مستجار) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد. لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامی که در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بت ها را از خانه من می شکند و اوست که در بام خانه ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسی که او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)
و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:
و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4)
یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.
در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آنحضرت بعلى چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود.
یا رب هذا الغسق الدجى
و القمر المبتلج المضىء
بین لنا من حکمک المقضى
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى (5)
هاتفى ندا کرد:
خصصتما بالولد الزکى
و الطاهر المنتجب الرضى
فاسمه من شامخ على
على اشتق من العلى (6)
سرت را پایین مى اندازى، طاقت این که سر بلند کنى و به چشمان مادر خیره شوى را ندارى. نگاهت را به گوشه تاقچه روى عکس پدر، که خیره نگاهت مى کند، ثابت مى کنى؛ این روزها عجیب دلِ گرفته اى دارى!
هنوز نتوانسته اى باور کنى که براى همیشه، خانهنشین شده اى. وقتى یادت مى آید که درس و مدرسه را براى همیشه مى خواهى ترک کنى، دلت مى سوزد. احساس مى کنى از نوک پا تا سرت تیر مى کشد و اندوهى عمیق تو را از بودن، پشیمان مى کند.
ـ فوزیه، دخترم! اینقدر به خودت فشار نیار، من تحمّل غصّه هاى تو را ندارم.
نگاهت را بر مى گردانى؛ به گوشه اتاق که مادر نشسته خیره مى شوى؛ یک لحظه آرزو مى کنى کاش پاهایت رمقى در خود داشت و مى توانستى بلند شوى، مى دویدى و مادر را در آغوش مى کشیدى!
آب دهانت را قورت مىدهى. بغضى سنگین، گلویت را مى فشارد. مى خواهى چیزى به مادر بگویى؛ مى خواهى چیزى بگویى و درد مادر را کمى تسکین دهى. زبان در دهانت نمى چرخد. پرده اشک جلوى چشمانت را مى گیرد و چهره شکسته و خسته مادر را تار مى بینى.