سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

تأکید حاج احمد آقا بر اهمیت انتقاد سازنده

حمایت از رهبری آیت الله خامنه‌ای

سید احمد خمینی در اظهارنظرهایی در سال 1369 با نام بردن از معظم له به‌عنوان شاگرد امام خمینی و بیان این‌که هیچ‌کس حق شکستن حریم رهبری را ندارد، حرمت رهبری نظام اسلامی را از اصول خدشه‌ناپذیر انقلاب اسلامی‌دانست و از همه خواست تا به دستورات رهبری عمل کنند. وی در بخشی از این اظهار نظرها می‌گوید: ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حرکت کنیم. هرچه ایشان گفت، گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست... اطاعت از خامنه‌ای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، در خط آمریکاست. من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کرده‌ام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم.

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2017/03/14/2/1884300.jpg

پس از رحلت امام خمینی حاج احمد آقا با وجوه شرعی و میراث مالی پدر چه کرد؟

حاج احمد آقا از ویژگی‌هایی که داشت و این در تاریخ ما باعث افتخار است این است که میراث‌دار پدری بود که آن پدر در طول تاریخ مرجعیت شیعه هیچ مرجع و هیچ قدرتی در آن حد از تمکن مالی نبوده. امام یک مرجع‌الاطلاق در جهان اسلام بود. یک رهبر قدرتمند و تاثیرگذار در یک جامعه نیرومندی مثل ایران و همه امکانات مالی در اختیارش بود؛ وجوه شرعیه فوق‌العاده زیادی به امام می‌دادند و اینها در حساب‌های جاری امام وجود داشت و در صندوق مالی ذخیره امام ذخیره می‌شد. در زمان حیات امام، این وجوهات با نظر و تایید ایشان پرداخت می‌شد.

زمانی که امام رحلت کردند و در یک لحظه تمام این سرمایه انباشته در اختیار احمدآقا قرار گرفت. اما ایشان به فاصله ٢٤ ساعت خودش را در موقعیتی قرار داد که هیچ چیز ندارد. همه آن موجودیت را یا در اختیار رهبری بعد گذاشت یا در اختیار ریاست حوزه علمیه قم. تمام وجوهات را منتقل کرد، تمام حساب‌ها را. هرچه بود را منتقل کرد. بعد از ٢٤ ساعت در موقعیتی قرار گرفت که فقط شهریه طلبگی که آن‌هم در حد گذران یک زندگی معمولی بود، به او پرداخت می‌شد.

تنها میراثی که از پدر مانده بود، منزل مسکونی پدر در قم را هم دیگر وراث را که خواهرانش بودند، راضی کرد تا این منزل در اختیار ولی فقیه بعدی باشد. آنها همه رضایت دادند و آن منزل را منتقل کرد به رهبری. حالا دفتر رهبری در قم الان همان منزل امام است.

سید احمد خمینی، سیاستمداری مجاهد و ایثارگر که مانند شمعى پای ملت ایران و امام سوخت.

تحلیل محسن‌رضایی از هجمه‌های اخیر به حاج احمد آقا

به گزارش مشرق، محسن رضایی در صفحه ایستاگرام خود نوشت:
 
سید احمد خمینی، سیاستمداری مجاهد و ایثارگر که مانند شمعى پای ملت ایران و امام سوخت.
 
پیشنهادهایى مثل نخست وزیری بنی صدر را از اول انقلاب رد کرد و هیچ تلاشی هم برای جانشین شدن پدر بزرگوارش نکرد. در عوض، نقل قول ایشان از حضرت امام در رهبری مقام معظم رهبری بسیار تعیین کننده بود.

او، بارها تلاش کرد که آیت الله منتظری از روبرو شدن با امام کنار رود.

امام عزیز پیش بینی کرده بود که پس از او به احمدآقا هجوم کنند. امروز، بی بی سی، آل سعود و اسراییل برای زیر سوال بردن امام، دور جدیدى از حملات را به احمد آقا شروع کرده اند.
http://www.khaterenegari.com/main/wp-content/uploads/2017/03/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C.bmp
شادی روح امام و دو فرزند گرامیش صلوات
۱ نظر موافقین ۱ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۳۱
ع . شکیبا---۴۸۱

شهید فریبرز زرعکانیhttp://i26.ir/hrshohada/shohada/shahid%20fariborz%20zarakani/shahid.jpg


تاریخ تولد : 1342/1/3
محل تولد : روستای فشندک طالقان
تاریخ شهادت : 1362/5/13
محل شهادت : منطقه حاج عمران
مزار شهید: طالقان- روستای فشندک
شغل: پاسدار

سن : 20 سال


زندگی نامه شهید:

شهید در 3 فروردین ماه سال 1342 در خانواده ایی مذهبی در بخش طالقان روستای فشندک دیده به جهان گشود و ایشان پس از دوران کودکی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فشندک شروع کرد و شاگردی بود بسیار باهوش و در رتبه شاگردان ممتاز قرار داشت و تا کلاس سوم راهنمایی را در روستای خود درس خواند و سپس تحصیلات متوسطه خود (اول نظری) را با بقیه همکلاسیهای خود در روستای زیدشت ادامه داد.نکته قابل ذکر است که از روستای خود تا زیدشت را در طول سال با شرایط سخت زمستان طالقان با پای پیاده رفت و امد می کرد.موضوعی که در این دوران در زندگی این شهید مهم و حائز اهمیت هست خصوصیات اخلاقی و قلب صاف و پرمهر است. او در طول دوران تحصیلات دبیرستان بین همکلاسان و دانش اموزان چهره ایی سرشناس و مهربان بود و در این دوران در تمام زمینه ها مهارت داشت و اگر می خواهید که این شهید را بشناسید می توان به اهالی روستای او مراجعه کنید و از یک یک مردم از پیرو و جوان بپرسید انها در جواب خواهند گفت ما فردی مانند علی را از دست داده ایم.فردی که شب و روز فکر مردم بود و هروقت می شنید که مسلمانی ناراحتی دارد به دادش می رسید .موقعی که برق به این روستا امد این شهید بطور مجانی اکثر خانه های روستای خود را سیم کشی کرد و اگر در منزل کسی وسیله ای خراب می شد (رادیو ، تلویزیون) او مجانی انها را تعمیر می کرد کارهای خیری که این شهید انجام داده است قابل وصف نیست.در رابطه با کارخانه چون شغل پدرش کشاورزی بود علاقه زیادی به کشاورزی داشت و صبح قبل از اینکه افتاب طلوع کند با پدر و برادرانش به صحرا می رفت و تا غروب در مزرعه کشاورزی می کرد.زندگی این شهید بعد ازانقلاب دگرگون شد و خود را در دنیای دیگر تصور می کرد او چنان عاشق امام شد که با خود عهد بست که در راه امام و اسلام خود را فدا کند.در دوران دبیرستان بود که مصادف با شروع انقلاب اسلامی شد و اولین کار او انسجام جوانان بود در داخل مسجد و خود رهبری اینها را به عهده گرفت و طولی نکشید که انقلاب را به دهات محاور صادر کرد او در دبیرستان مبارزی بود خستگی ناپذیر و چنان بینش داشت که خطهای منافق و ملحد را به راحتی می شناخت و یک تنه با انها مبارزه می کرد زمانی که بنی صدرملعون خود را کاندیدای ریاست جمهور می کند این شهید و دیگر همرزمانش در منطقه طالقان بر علیه او تبلیغ می کنند و تا زمانی که این ملعون رئیس جمهور می شود با خط بنی صدر مبارزه می کند تا حتی اینکه در روستا خود و مدرسه می گوید که به درو دیوار به جز عکس امام هیچ عکسی نباید به دیوار زده شود.او گرداننده کلیه راهپیمائیها و مجالس مذهبی در روستای خود بود و مردم به او لقب بلبل امام و بلندگو مسجد داده بودند موقعی که اولین شهید را به روستای او اوردن افسوس می خورد که چرا او شهید نشده است و عهد بست بعد از اتمام درس به جبهه برود و بعد از اخذ دیپلم که حدود 5 شهید دیگر به روستایش اوردن عازم جبهه شد ولی بعد از اتمام درس به جبهه برود و بعد از اخذ دیپلم که حدود 5 شهید دیگر به روستایش اوردن عازم جبهه شد ولی بعد از اتمام اموزش در پادگان امام حسین (ع) او را عازم جبهه نمی کنند و برادران مسئول سپاه تشخیص می دهند که او در سپاه خدمت کند و به همین جهت درگشت ثاراله شروع به کار می نماید و مدت چند ماه از اینکه او را به جبهه نفرستاده انددر رنج بود لازم به تذکر است چنان رفتاری در سپاه داشت که همکارانش شیفته او شده بودند و زمانی که جبهه عازم می شود.برادران سپاهی اشک در چشمانشان حلقه می زند و در سیمای او شهادت حلقه می زند و در سیمای او شهادت را می بینند و خلاصه این شهید عزیز بعد از 8 ماه فعالیت درتاریخ 62/04/24 به جبهه اعزام می شود و در تاریخ 62/05/13 در منطقه حاج عمران به شهادت می رسد.

امام را با یارانش (خامنه ای) بخواهید که این ها پیرو و یاور و غمخوار ملت و امامند

قسمتی از وصیت نامه شهید:

۰ نظر موافقین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۳
ع . شکیبا---۵۸۰

خالد غسان الخطیب یکی از جوانان استان حماه و سلمیه بود که پله های ترقی را به سرعت طی کرد و در مدت کوتاهی تبدیل به یکی از بهترین خبرنگارهای میدانی در سوریه و شبکه RT روسیه شد .

وی خبرنگاری را بصورت حرفه ای با تحصیل در آکادمی بین مللی سوریه در دمشق آغاز کرد و موفق به دریافت مدرک خود از این مرکز شد.

اولین گام حرفه ای او در عرصه خبرنگاری بعنوان خبرنگار در سایت شرق الاوسط در دمشق بود( که هم اکنون این بخش غیرفعال است) . سپس خالد بعنوان ویرایشگر در سایت عربی Sputnik مشغول به کار شد . پس از مدتی کوتاه و با توانایی هایی که از خود نشان داد به شبکه RT روسیه (بخش عربی) منتقل شد و بعنوان خبرنگار میدانی برای این این شبکه معتبر و معروف مشغول به کار شد .

خالد تنها یک برادر دارد .

شغل اصلی پدر او خیاطی میباشد.

نحوه شهادت:
خودروی وی و یکی از فرماندهان میدانی زمانی که در حال انتقال بین خطوط اصلی نبرد بود، توسط موشک ضد زره داعش مورد اصابت قرار گرفت و در پی این حادثه خالد الخطیب زمین را به مقصد آسمان ترک کرد .

لروحک سلام …

یاد و خاطره ی خالد و تمام شهدای خبرنگار گرامی باد و تا ابد در قلب های ما زنده خواهند ماند …

 خالد خبرنگاری شجاع و میهن دوست از سلمیة بود که در سالهای اخیر در پوشش اخبار جنگی در سوریه همکاری نزدیکی با گروه تحولات جهان اسلام داشت و در عملیات ارتش سوریه در شرق حمص به شهادت رسید. مرداد 96

*تصاویری از شهید خالد الخطیب*

به نقل از : تحولات جهان اسلام

۲ نظر موافقین ۱ ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۹
ع . شکیبا---۶۱۱
https://s.cafebazaar.ir/1/icons/ir.newsoft_iran2016.ghamoos_512x512.png
شیخ اجلّ ثقة الإسلام نورى عطَّرَ اللَّهُ مرقده در صحیفه ثانیه علویّه آنرا ذکر کرده و فرموده که از براى این دعا در کلمات ارباب طلسمات و تسخیرات شرح غریبى است و از براى او آثار عجیبه ذکر کرده ‏اند و من چون اعتماد بر آن نداشتم ذکر نکردم لکن اصل دعا را ذکر مى ‏کنم تَسامُحاً و تَاَسِّیاً بالعُلماء الأعلامِ و دعا این است:
 
4.61 MB دانلود
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

بنام خداى بخشاینده مهربان

رَبِّ اَدْخِلْنى فى لُجَّةِ بَحْرِ اَحَدِیَّتِکَ وَطَمْطامِ یَمِّ وَحْدانِیَّتِکَ وَقَوِّنی

پروردگارا مرا در میان دریاى یگانگیت و در دل اقیانوس یکتائیت وارد کن و نیرویم ده

بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطانِ فَرْدانِیَّتِکَ حَتّى اَخْرُجَ اِلى فَضاَّءِ سَعَةِ رَحْمَتِکَ

به نیروى پیروز فرمانروایى تنهائیت تا من به فضاى وسیع رحمتت درآیم

وَ فى وَجْهی لَمَعاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ اثارِ حِمایَتِکَ مَهیباً بِهَیْبَتِکَ

در حالى که در چهره ام پرتوهایى از برق نزدیکى به تو از آثار حمایتت موجود باشد و از هیبت تو هیبتى

عَزیزاً بِعِنایَتِکَ مُتَجَلِّلاً مُکَرَّماً بِتَعْلیمِکَ وَ تَزْکِیَتِکَ و اَلْبِسْنى خِلَعَ

گرفته باشد و به عنایت تو نیرومند گشته و به برکت تعلیم و پرورش تو با شوکت و گرامى شده باشد و خلعت

الْعِزَّةِ وَالْقَبُولِ وَسَهِّلْ لی مَناهِجَ الْوُصْلَةِ وَالْوُصُولِ وَتَوِّجْنی بِتاجِ

عزت و قبولى درگاهت را به من بپوشان و راههاى وصول و رسیدن به درگاهت را برایم هموار ساز و تاج

الْکَرامَةِ وَالْوَقارِ وَ اَلِّفْ بَیْنی وَ بَیْنَ اَحِبّاَّئِکَ فى دارِ الدُّنْیا وَ دارِ

بزرگوارى و وقار بر سرم نه و میان من و دوستانت را در دنیا و آخرت آشتى و الفت بده و

الْقَرارِ وَارْزُقْنى مِنْ نُورِ اسْمِکَ هَیْبَةً وَسَطْوَةً تَنْقادُ لِىَ الْقُلُوبُ

از روشنى نام بزرگوارت هیبت و سطوتى روزى من کن که دلها و ارواح مطیع و منقاد من گردند

وَالْأرْواحُ وَتَخْضَعُ لَدَىَّ النُّفوُسُ وَالْأَشْباحُ یا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقابُ

و نفوس و اشباح در پیش من فروتن گردند اى که در برابرش گردنکشان خوار و

الْجَبابِرَة وَخَضَعَتْ لَدَیْهِ اَعْناقُ الْأَکاسِرَة لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجا مِنْکَ اِلاَّ

پادشاهان خاضع و تسلیمند راه نجات و پناهگاهى از تو جز بسوى تو نیست و کمکى نیست مگر

اِلَیْکَ وَلا اِعانَةَ اِلاّ بِکَ وَلَا اتِّکاَّءَ اِلّا عَلَیْکَ إِدْفَعْ عَنِّی کَیْدَ

بوسیله خودت و اعتمادى نیست جز بر تو دور کن از من بداندیشى

الْحاسِدینَ وَظُلُماتِ شَرِّ الْمُعانِدینَ وَارْحَمْنی تَحْتَ سُرادِقاتِ

حسودان و تاریکیهاى شر ستیزه جویان را و در زیر پرده هاى عرش خود بر من ترحم کن

عَرْشِکَ یا اَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ اَیِّدْ ظاهِری فی تَحْصیلِ مَراضیکَ وَ نَوِّرْ

اى بزرگوارترین بزرگواران یارى ده ظاهرم را در تحصیل موجبات خوشنودیت و نورانى کن

قَلْبی وَ سِرّی بِالْإطِّلاعِ عَلى مَناهِجِ مَساعیکَ اِلهی کَیْفَ اَصْدُرُ

دل و اندرونم را به آگاه شدن بر راههاى وصول به سویت خدایا چگونه

عَنْ بابِکَ بِخَیْبَةٍ مِنْکَ وَقَدْ وَرَدْتُهُ عَلى ثِقَةٍ بِکَ وَکَیْفَ تُؤْیِسُنی مِنْ

از در خانه ات نا امیدانه بازگردم در صورتى که با اطمینان به تو بدینجا آمده ام و چگونه از

عَطاَّئِکَ وَقَدْ اَمَرْتَنی بِدُعاَّئِکَ وَها اَنَا مُقْبِلٌ عَلَیْکَ مُلْتَجِئٌ اِلَیْکَ

عطا و بخششت نومیدم سازى در صورتى که خودت به دعا کردن وادارم کردى و هم اکنون من رو به تو آورده ام و پناهنده به تو

باعِدْ بَیْنی وَ بَیْنَ أَعْدائی کَما باعَدْتَ بَیْنَ اَعْدائی اِخْتَطِفْ اَبْصارَهُمْ

گشته ام میان من و دشمنانم را دور کن چنانکه میانه خود آن دشمنانم را جدایى انداختى و به وسیله نور قدس خود

عَنّی بِنُورِ قُدْسِکَ وَجَلالِ مَجْدِکَ اِنَّکَ اَنْتَ اللّهُ الْمُعْطی جَلاَّئِلَ النِّعَمِ

و شوکت مجدت چشمانشان را از من نابینا کن که همانا تویى خدایى که به رازگویانت نعمتهاى بزرگ

الْمُکَرَّمَةِ لِمَنْ ناجاکَ بِلَطائِفِ رَحْمَتِکَ یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا ذَا الْجَلالِ

و پرارزش عطا کنى به وسیله ریزه کاریهاى رحمتت اى زنده اى پاینده اى صاحب جلال

وَالْإِکْرامِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ

و بزرگوارى و درود خدا بر سید ما و پیمبر ما محمد و آل

الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

پاک و پاکیزه اش همگى.

منبع : سبطین - متن دعا از کتاب شریف مفاتیح الجنان است.

تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) صلوات

دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ

 دعاها و ذکرها  

۱ نظر موافقین ۰ ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۰۸
ع . شکیبا---۴۴۰۸

السلام علیک یا بنت نبی الرحمه ، یا فاطمه الزهرا
میلاد پر شکوه دختر رسول خدا و سرور زنان دو عالم ، حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک باد

 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در سال پنجم بعثت، که سال ولادت فرزندش بود؛ در سخت‎ترین شرائط و حالات به سر مى برد.

اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار .

محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگ‎هاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوایى توده هاى مردم، تیره و تار بود.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آینده مى اندیشید، آینده اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده اى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دوردست و شاید غیر ممکن بود.

در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمان‎ها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگین‎ تر، توأم با امید بیشتر .

در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مى خوانیم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در شب معراج از بهشت عبور مى کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از آن میوه بهشتى منعقد شد.

لذا در حدیث مى خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را بسیار مى بوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا این همه دخترت را مى بوسى؟!

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود:

«من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت را از او استشمام مى کنم.»

و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاک میوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنش‎هاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.

این بانوى بهشتى نام‎هایی داشت که هر کدام از دیگرى پر معنى تر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مبارکه، 5- زکیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.

۱ نظر موافقین ۲ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۲
ع . شکیبا---۵۵۴

جهت نجات از زندان و رفع گرفتاری مداومت نماید بر این آیه ، اثر عاجل دارد:

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اُفَوَّضُ اَمری اِلی اللهِ اِنَّ الله بصیرُ بِالعِباد
------------------------------------------------------
اصل آیات :

وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ 44

فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا ... 45

ترجمه :

و کارم را به خدا واگذار می کنم همانا او به احوال بندگانش بینا است.

پس خداوند او (حضرت موسی (ع) ) را از نقشه های سوء آنها نگه داشت.

 آیات 44 و 45 سوره غافر

دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ

 دعاها و ذکرها  

۰ نظر موافقین ۲ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۶
ع . شکیبا---۲۱۴۰

ما شاء الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.


۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مبارکه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)

۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مبارکه غافر آیه ۴۴) ... پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)


۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» (سوره مبارکه کهف آیه 39) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»

بحارالانوار، ج 90، 184 – 185

و اوفوض امری الی الله لا الاه الا انت سبحانک انی کنت من الظالمینحسبنا الله و نعم الوکیل

مطالب مرتبط: امام صادق (ع) ، دعاها و ذکرها ، احادیث و روایات  

۰ نظر موافقین ۱ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۱۲
ع . شکیبا---۱۷۹۰

خبرگزاری فارس: می‌نویسم تا آیندگان بدانند فرمانده جبهه کیست

 گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمی‌شناسم؛ از فرماندهان ما هستی؟ پس من چرا تو را نمی‌شناسم؛ وی به آرامی گفت: من کسی هستم که قبل از حمله، تو با گریه مرا صدا می‌کردی که ما را در این حمله یاری کن!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، روایتی زیبا از کرامات یک شهید است؛ شهیدی گمنام مانند هزاران فرزند گمنام حضرت روح‌الله که شاید تا امروز کسی نامی از او نشنیده باشد؛ او که در کربلای خیبر آسمانی شد، در دوران حضورش در جبهه خاطرات روزانه‌اش را ثبت می‌کرد به امید اینکه برای آیندگان بماند. او در یکی از خاطراتش ماجرای دیدارش با امام عصر (عج) را بعد از مجروحیت‌ روایت کرده است که معصومه سپهری نویسنده کتاب «نورالدین پسر ایران» آن را در وبلاگش منتشر کرده است:

****

 آخرین عکس شهید ورمزیاری پیش از عملیات خیبر

اولین بار دفتر شماره 10 را در بهار 75 دیدم. دفتری که بی شک یکی از اسناد زنده و ماندگار و ارزشمند دفاع جانانه مردم ما خواهد بود. دفتری که شهید «بایرامعلی ورمزیاری» شرح عملیات مسلم بن عقیل ـ مجروحیت شدیدش - گم شدن در منطقه به مدت سه روز - دیدار امام زمان - کرامات متعدد در این سه روز و ... را به قلم ساده‌اش در این دفتر باز گفته است. (به گمانم تحصیلات او تا کلاس سوم راهنمایی بوده است.) ماجرای این سال‌ها و اتفاقی که برای دفترهای دست نویس این شهید غریب آمد، بماند برای بعد؛ امروز می‌خواهم گوشه کوچکی از این دفتر را برایتان بنویسم. امروز که دیدم در دنیای گسترده اینترنت فقط سه بار نام این شهید یافت می‌شود!!!! خدا ما را ببخشد!

*******

باز هم خمپاره‌ای به میان ما آمد و منفجر شد و دو نفر از ما را گرفت. ما فقط شش نفر ماندیم. لحظات شیرین و بسیار خوبی بود... .ناگهان باز هم خمپاره‌ای به جلو ما افتاد که یک ترکش از این خمپاره به سینه حقیر اصابت کرد. خون همه جای بدنم را قرمز کرد. اسلحه و مهماتم را از کمرم باز کردم و پیراهن فرم پاسداریم را از تنم بیرون آوردم تا زخمم را ببندم. دیدم که خون زیادی می‌رود و جایی که زخمی شده امکان بستن را ندارد. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. سوره‌های کوچک قرآن را تلاوت می‌کردم و شهادتین را از زبانم دور نمی‌کردم. 

برادر اسدالله رجب‌پور می‌گفت اگر وصیتی داری برایم بگو و ما را هم اگر شهید شدی شفاعت کن. گفتم که از برادر محمد برزگر مواظبت کنید چون یک برادرش شهید شده و فرزندی دارد. مواظبش باشید که زنده بماند. از برادران برایم حلالیت بگیرید به خصوص از برادران رحیم شهرتی و صفر حبشی. از صفر حبشی برایم حتماً حلالیت بگیر چون قبل از حمله با او یک برخورد بدی کرده بودم. ... برادر اسدالله رجب پور و حسین حاج حسنلو مرا برداشتند و از بالای تپه پایین آوردند. در همین حال من بیهوش شدم.

صبح شده و خورشید تازه طلوع کرده بود (12/7/61)... بعد از چند ساعتی بیدار شدم. دیدم یک سیدی با لباس رزم که شمشیر به طرف چپش بسته است و عمامه سبزی به سر دارد به طرف من می‌آید وقتی به چند متری من رسید من هر چقدر خواستم از جایم بلند شوم تا خودم را از این مرد پنهان کنم به خاطر زخم‌های شدیدم نتوانستم. من خیال می‌کردم شاید عراقی‌ها هستند که آمده‌اند و می‌خواهند سرم را با شمشیر ببرند چون در روزنامه‌ها خوانده بودم که عراقی‌ها سر پاسداران را می‌برند و از فرماندهانشان جایزه می‌گیرند.

سردار عاشورایی خیبر در جمع یاران/شهید ورمزیاری نفر سوم نشسته از راست

 وقتی این مرد به نزدیکی من رسید از ترس و وحشت خدا را طلب می‌کردم و راز و نیاز و استغفار می‌کردم... در حالی که برای نجات خودم تقلا می‌کردم و سعی می‌کردم خودم را بغل سنگی قایم بکنم باز هم نتوانستم تکان بخورم. شهادت را در نظرم مجسم می‌کردم... زمانی دیدم این مرد با سمایی که نور بسیار روشنی داشت به سرعت به طرف من آمد و در دست راستم نشست و دستش را به صورتم کشید به او گفتم آقا چرا ما را نمی‌برند من تشنه‌ام. او دو دستش پر از آب بود که به من داد و خوردم و تشنگی‌ام یک مرتبه برطرف شد  باز هم من به او گفتم آقا چرا ما را نمی‌برند. گفت صبر کن که خبر داده‌ام می‌آیند و تو را می‌برند. گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمی‌شناسم از فرماندهان ما هستی پس من چرا تو را نمی‌شناسم. وی به آرامی گفت من کسی هستم که قبل از حمله تو با گریه مرا صدا می‌کردی که ما را در این حمله یاری کن. در همین لحظه دانستم که او امام زمان است از جایم یک مرتبه بلند شدم تا او را ببوسم و به پایش بیفتم که دیدم هیچ کس کنارم نیست فقط چند اسلحه و مهمات کنارم است ....... در حالی که قبل از این جریان نمی‌توانستم از جایم بلند شوم.

بعد از اینکه آقا امام زمان دستش را به صورتم کشید همچون شیری از جایم بلند شدم و با دقت و حوصله به منطقه دشمن نگاه کردم. کسی را نمی‌دیدم. به خودم جرأت دادم به راه بیفتم و عقب بیایم. چند قدمی آمدم و به چند مجروح رسیدم که تکه تکه شده بودند و در حال جان دادن بودند. خیلی گریه و ناله می‌کردند آنها هم به من گفتند که یک سیدی از اینجا می‌رفت و به ما گفت که بهشت منتظر شماست. حسین علیه السلام در بهشت منتظر شماست. آنها هم امام زمان را دیده بودند اما نمی‌دانستند او امام زمان است.

در همین حال در کنار آن مجروحان دراز کشیده بودم که صدای بلندی شنیدم که به زبان ترکی می‌گفت برادران بیایید بالا نترسید ما از خود شما هستیم بالای تپه را نگاه کردم دیدم حدود 15 نفر هستند که یکی بلندگوی دستی دارد و دیگران مسلح به سلاح سبک هستند. خواستم بلند شوم و به طرف آنها بروم خوب به چهره آنها نگاه کردم دیدم اصلاً ریش ندارند و همه سبیل کلفت دارند. مشکوک شدم و زمین نشستم. فهمیدم اینها عراقی هستند که می‌خواهند ما را فریب دهند و به اسارت بگیرند این چند مجروح با صدای بلند ناله می‌کردند اما آن عراقی‌ها نه ما را می‌دیدند و نه صدای ناله و گریه ما را می‌شنیدند. اینها را من به خوبی می‌دیدم که آمدند و از یک قدمی ما رد شدند اما ما را ندیدند.

عملیات خیبر در اسفند سال 62/از راست به چپ:

روحانی شهید رضا ظفرکش، سردار شهید ورمزیاری و روحانی شهید مهدوی

 آنها رفتند و من هر چه تلاش کردم تا از این مجروحین با خودم عقب ببرم نتوانستم چون خون زیادی از من رفته بود. بالاخره کمی پایین آمدم در جایی که آب از بالای تپه جای کانال مانندی درست کرده بود دراز کشیدم. شب شده بود. من بسیار خسته و ناراحت بودم. نصف شب بیدار شدم و دیدم گشتی‌های عراقی در منطقه مشغول گشت زنی هستند خواستم اسلحه‌ای پیدا کنم اما نتوانستم. گروه دشمن از نزدیکی من رد شد. من بسیار تشنه بودم بر سر شهیدی رفتم که جنازه‌اش در آن منطقه مانده بود. قمقمه‌اش را برداشتم که پر از آب بود خوردم و باز سیر نشدم. بالای سر شهید دیگری رفتم و قمقمه او را که پر از آب بود خوردم باز هم سیر نشدم ...بسیار تشنه‌ بودم. دوباره رفتم بالای جسد شهیدی که بار اول قمقمه او را برداشته بودم ... دیدم قمقمه او باز هم پر است. خوردم و به خود گفتم خدایا این چه جریان است ... تا صبح هر وقت آب قمقمه آن شهید را برداشتم پر از آب بود که می‌خوردم و باز تشنه‌ام می‌شد و بر می‌داشتم می‌دیدم پر از اب است ... هر قدر خواستم آن شهید را بشناسم نتوانستم.

این خاطرات را در حالی می‌نویسم که اشک‌های چشمانم قطره قطره بر روی کاغذ می‌چکد و مانع از این می‌شود که قلم روی کاغذ بنویسد. این خاطرات را در حالی که می‌لرزم می‌نویسم اما به خاطر ریا و خودنمایی نمی‌نویسم فقط به خاطر این می‌نویسم که بعد از شهادت، این خاطرات روح بخش منتشر گردد تا آیندگان بدانند جبهه چیست و کی‌ها این جبهه را نگه داشته‌اند و فرمانده جبهه کیست ....."

****

شهید «بایرامعلی ورمزیاری» دو روز بعد نیز با حوادث شگفتی زنده ماند و در روز سوم دوستانش که به جستجوی زخمی‌ها بودند او را پیدا می‌کنند. او یک سال بعد در عملیات خیبر در حالی که فرمانده گردان «علی اکبر» لشکر عاشورا بود در جزیره مجنون شهید و دفتر پانزدهم خاطراتش ناتمام ماند.

او سال‌ها مفقودالجسد بود تا اینکه در سال 74 بقایای جسم مطهرش در تفحص به دست آمد و در زادگاهش سلماس کنار برادر شهیدش عبدالله به خاک سپرده شد... او مثل بسیاری از دوستانش همچنان گمنام است... .

شادی روح مطهر این شهید و ارواح طیبه تمامی شهدا صلوات

خبرگزاری فارس

یاد شهیدان https://shahidd.blog.ir

۱ نظر موافقین ۲ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۷
ع . شکیبا---۱۳۳۷

http://www.jc313.ir/uploads/posts/2015-01/1420643178_ayat_21.jpg

آیت الکرسی تا هم فیها خالدون - سه آیه 255 تا 257 سوره مبارکه بقره

خواندن آیت الکرسی ثواب زیادی دارد که اگر خداوند توفیقی داد چند مطلب راجع به آن درج می کنیم.

خواص اعجاب برانگیز آیة الکرسی

خواص اعجاب برانگیز آیة الکرسی

معجزات آیت الکرسی - بخش 2

۰ نظر موافقین ۱ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۰
ع . شکیبا---۱۹۰۵

خداوند در آیه 255 سوره بقره برای بندگان خود امان نامه‌ای الهی داده و شگفتی‌های خلقت خود را بیان کرده است.

( البته بعضی از علما مانند آیت الله کشمیری (ره) آیت الکرسی را تا سه آیه می دانند، یعنی آیات 255 تا 257 سوره بقره)

درمیان آیات نورانی و سوره‌های قرآن کریم، آیه 255 سوره بقره معروف به آیه الکرسی، از جمله نشانه‌های الهی است که امام کاظم (ع) در روایاتی می فرمایند: «از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: خداوند خالق , امان نامه برایش فرو فرستاد.» و با عنوان امان نامه الهی تلقی می‌کنند.

همچنین از دیگر روایاتی که امامان معصوم(ع) ما به خواص آیه الکرسی اشاره کردند؛ چنین است:

امام رضا (ع) از امیرالمومنین(ع) روایت کرده‌اند که پیامبر اعظم (ص) فرمودند:«هر کس یکصد مرتبه آیه الکرسی را بخواند مثل کسی است که در طول حیاتش خدا را عبادت و بندگی کرده است. و هر کس آیه الکرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبور قرار دهد خداوند گناهانش را می آمرزد.»

روایت است که :هر که آیه الکرسی را بنویسد و بر بالای در دکان یا منزل بیاویزد مال او زیاد میگردد و هرگز محتاج دیگران نخواهد شد. و در جای دیگر امام رضا(ع) می فرمایند: هر که آیه الکرسی بخواند هیچ حیوانی که نیش زهرآگینی دارد، او را نمیگزد.
۰ نظر موافقین ۱ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۸
ع . شکیبا---۸۵۵

علم و حلم

رسول خدا صلى الله علیه و آله :

اُطلُبوا مَعَ العِلمِ السَّکینَةَ والحِلمَ، لینوا لِمَن تُعَلِّمونَ ولِمَن تَعَلَّمتُم مِنهُ، ولا تَکونوا مِن جَبابِرَةِ العُلَماءِ فَیَغلِبَ جَهلُکُم عِلمَکُم؛

همراه با دانش، آرامش و بردبارى را هم بجویید. در برابر آنکه به او یاد مى دهید و آنکه از او یاد مى گیرید، نرمش به خرج دهید و از دانشمندان متکبّر مباشید که نادانیتان به دانشتان چیره گردد.

الفردوس : ۱ / ۷۹ / ۲۳۸؛ علم و حکمت ج 1، ص 360

۰ نظر موافقین ۱ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۲۴
ع . شکیبا---۶۱۶

Untitled.png

باباعطا یه بابای مهربون مثل همه ی باباهای مهربون دنیا بود اما یه فرق کوچیک با باباهای مهربون دیگه داشت: عاشق بودنش از بابابودنش بهتر بود.
صدایی که می شنوید صدای باباعطاست که سال 62 ضبط شده و به همین خاطر کیفیتش پایینه

مشخصات باباعطا:
سیدعطاءالله میرمحمدی
تاریخ تولد: 22 بهمن 1333
تاریخ و محل شهادت: 7اسفند 62. جزیره مجنون. عملیات خیبر
مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۹


مشخصات عمو اکبر:
سیداکبر میرمحمدی
تاریخ تولد: 1338
تاریخ و محل شهادت: 9مهر 61. سومار.عملیات مسلم بن عقیل
مزار: قطعه ۲۶، ردیف ۴۷، شماره ۲۹

وبلاگ دختران باباعطا

----

دعوت نامه

بر سر تربت ما چون گذری، همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

 

سی سال گذشت و تو این مدت، یاد و خاطراتت، محفل خیلی ها رو زینت بخشیده...

سیمرغ شدنت مبارک؛ باباعطا!

امسال هم به رسم سالهای گذشته، قراره دخترات به مناسبت عروج آسمونیت، یه ضیافت دوستانه ترتیب بدن. اما دعوت کردن از دوستات با خودت؛ باباعطا!

 

جمعه؛ دوم اسفندماه 92، از ساعت 10 تا ۱۱:۳۰.  قطعه 26، ردیف 32، شماره 29؛

به نیابت از باباعطا دعوتید به این ضیافت نورانی
برچسب‌ها: سیمرغ
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۹ساعت ۲:۳۰ ب.ظ  توسط دختر باباعطا  |  19 نظر

تولدت مبارک بابا

24 سال قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی؛ یا بعبارتی 24 تا 22 بهمن؛ قبل از 22 بهمن 57! یعنی روز 22 بهمن 1333 تو یکی از محله های جنوب تهران، خداوند، اولین فرزند آقاسیدجلال و صفورا خانم رو بهشون عطا کرد و اونها هم اسم اولین فرزندشون رو "سیدعطا" گذاشتند 

باباعطای کوچولو

تولدت مبارک باباعطای خوب و نازنین و مهربونم

انشاءالله امروز میرم میدون آزادی و همزمان با جشن 35 سالگی انقلاب؛ برات جشن تولد میگیرم! یواشکی می خونم: "تولد  تولد   تولدت مبارک   مبارک  مبارک   تولدت مبارک..."

یادداشت سخن بلاگ:

-----------------

سلام بر شهید عزیز باباعطا

خیلی جالبه

امروز داشتم تو رایانه دنبال یه فایلی می گشتم.
برخورد کردم به تشییع پیکر پاک شهید برونسی
دیدم وبلاگ باباعطا است.

بعد تاریخ شهادت رو نگاه کردم دیدم دقیقا امروزه یعنی 7 اسفند 1362

حالا شما بگید شهدا چه رابطه ای با عالم بقا دارند؟!

شادی روح پاک این شهید عزیز و همه شهدا  سه تا صلوات بفرستید.

۴ نظر موافقین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۲۸
ع . شکیبا---۶۸۴