
من قرآن را دوست دارم
آموزش یک میلیون نفر قرآن آموز در طرح ملی «من قرآن را دوست دارم»
طرح فراگیر قرآنی
آموزش مجازی | من قرآن را دوست دارم
برای استفاده روی پیوند زیر کلیک کنید:

من قرآن را دوست دارم
طرح فراگیر قرآنی
آموزش مجازی | من قرآن را دوست دارم
برای استفاده روی پیوند زیر کلیک کنید:

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۹﴾ سوره مجادله
شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است آنان حزب شیطانند آگاه باش که همانا حزب شیطان زیان کارند.

💢دعا کنیم، مراقب و مواظب باشیم، سعی کنیم که جزء لعنت شدگان در قرآن نباشیم:
پرسش : چه کسانی در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند؟
پاسخ اجمالی:
با بررسی آیات الهی روشن می شود که لعن شدگان در قرآن عبارتند از: کفار، کتمان کنندگان آیات الهی، دروغ گویان، اصحاب سبت، مؤمنین به جبت و طاغوت، قاتل انسان مؤمن، ابلیس، پیمان شکنان بنی اسرائیل، بنده طاغوت، یهود، دوزخیان، ظالمین، منافقین، قوم عاد، نقص کنندگان پیمان الهی، تهمت زنندگان به زنان پاک دامن، آزار دهندگان خدا و رسول(ص)، گمراه کنندگان، کسانی که سوء ظن به خدا دارند، شجره ملعونه و ...
پاسخ تفصیلی:
با بررسی آیات الهی روشنی می شود که لعن شدگان در قرآن عبارتند از:
1_ کفار:
«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ» (1)؛ (کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود).
2_ کتمان کنندگان آیات الهی:
«إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ»؛(2) (کسانى که دلایل روشن و هدایتى را که نازل کرده ایم، پس از آن که آن را در کتاب (آسمانى آنها) براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى کند; و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند).
3_دروغ گویان :

یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا[1]
می خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ[2]
وهنگامی که افراد با ایمان را ملاقات کنند، می گویند: ما ایمان آوردیم، ولی هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند ما با شماییم.
وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ[3]
خداوند شهادت می دهد که منافقان، دروغگو هستند.
سَلَقُوکمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ[4]
زبان های تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما می گشایند...

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿٣٣﴾
ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٣٤﴾
بررسی آل عمران در آیه شریفه 33 سوره آل عمران :
درباره مورد فوق هم تنها فایده و استفاده ای که از آن می توان انتظار داشت، پیدا کردن منظور آیة قرآن است که می فرماید: «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.» (آل عمران/33)
در مورد تعیین مراد آیه فوق، از آل عمران، سه قول وجود دارد. برخی معتقدند که منظور از آل عمران، حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ است و برخی دیگر گفته اند: منظور امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می باشد، چرا که نام پدر آن حضرت عمران ذکر شده و برخی دیگر نیز مراد قرآن از آل عمران را، حضرت مریم و حضرت عیسی دانسته اند.[8] و هر سه برای گفتار خود قرائنی ذکر کرده اند. و حتی علامه طباطبایی با ذکر ادله ای قول سوم را بهتر دانسته و آن را مورد تأیید قرار داده است.[9] لکن باید توجه داشت که چون خداوند در آیة مذکور ابتدا از آل ابراهیم ـ علیه السّلام ـ نام برده، اقوال سه گانه هیچ منافاتی با هم پیدا نمی کنند و شاید هر سه قول هم صحیح باشد؛ زیرا هم عمران پدر موسی ـ علیه السّلام ـ از اولاد ابراهیم است و هم عمران پدر حضرت مریم و هم عمران پدر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ . بنابراین هر سه این افراد در ضمن آل ابراهیم از برگزیدگان می باشند. (اندیشه قم)
علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان ذیل آیه شریفه در باره آل عمران آورده است:
و اما آل عمران ظاهرا مراد از آن دودمان عمران پدر مریم باشد، و کلمه (مریم ابنة عمران ) در قرآن کریم مکرر آمده، و اما عمران پدر موسى حتى در یک مورد هم ذکر نشده و اگر شده بطورى ذکر نشده که متعین در پدر موسى باشد، و این خود مؤید همین احتمال است که مراد از وى عمران پدر مریم (علیهاالسلام ) باشد، و بنابراین مراد از آل عمران عبارت مى شود از مریم و عیسى (علیهماالسلام ) یا آن دو با همسر عمران. ( تفسیر المیزان)
کنکاش ما :
به نظر میرسد بعید است که قرآن برای دو نفر یا سه نفر لفظ آل را به کار ببرد چون آل در زبان عربی خاندان و اعقاب را می گویند. (آل در ویکی شیعه)
و همچنین ضرورت ندارد که ما آل عمران را در آیه 33 با لفظ عمران در آیه 35 مرتبط بدانیم. این دو آیه شریفه ارتباط ظاهری ندارند، ارتباط معنایی هم لزومی ندارد و قرینه ای در اینجا یا جای دیگر ندارد. به عبارتی آیه 33 عبارتی مستقل از آیه 35 است.
و اما در آیه 33 آل عمران را در ادامه و در ردیف آدم و نوح و آل ابراهیم آورده است . و فعل اصطفی با معنای برگزیدن خداوند نشان دهنده این که شامل افراد صالح و انبیاء و اولیاء آنها میشود نه ظالمین .
در مورد حضرت موسی و برادرش هارون هم جایی ندیدیم که از خاندان آنها به صورت مجزا ذکری شده باشد که بخواهیم عمران در این آیه را پدر حضرت موسی (ع) تلقی کنیم.
بنابراین به این نتیجه میرسیم که باید از روایات استفاده کرد که به احتمال قریب به یقین ، منظور از آل عمران در این آیه شریفه فرزندان و ذریه پاک امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام ) باشد که شامل ائمه هدی (ع) و سادات گرانقدر و صالح از ذریه آنها میشود.

وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ [زخرف/33]
ترجمه آیه: اگر [بهرهی فراوان کفّار از مواهب مادى] سبب نمىشد که همهی مردم امّت واحد [دچار ناامیدی و گمراهی] شوند، ما براى خانههاى کسانى که به خداوند رحمان کافر مىشدند سقفهایى از نقره و نردبانهای بلندی که از آن بالا روند قرار مىدادیم.
روایت در مورد این آیه :
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُفَضَّلِبْنِعُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَال إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَیَعْتَذِرُ إِلَی عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنْیَا کَمَا یَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَی أَخِیهِ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَحْوَجْتُکَ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ کَانَ بِکَ عَلَیَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ فَانْظُرْ إِلَی مَا عَوَّضْتُکَ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَیَرْفَعُ فَیَقُولُ مَا ضَرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی مَعَ مَا عَوَّضْتَنِی.
امام صادق (علیه السلام)- مفضّل از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: خداوند متعال از بندهی مؤمن خود عذرخواهی میکند همانگونه که برادری از برادرش عذرخواهی مینماید، پروردگار میفرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند تو را از این جهت نیازمند نکردم تا خوار شوی. اکنون این پردهی طبیعت را از جلوی دیدگانت بردار تا بنگری برایت چه چیزهایی آماده کردهام». امام (علیه السلام) فرمود: «او در این هنگام دیدگان خود را بالا میگیرد و چیزهایی را مشاهده میکند و میگوید: «بار خدایا! من در دنیا زیانی نکردهام با این عوضی که برای من قرار داده ای».


یکی از موضوعات مورد نظر خود را انتخاب کنید


یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ[1]
ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردمان (گنهکار) و سنگ ها هستند، حفظ کنید. آتشی که بر آن فرشتگانی درشت خو و سخت گیر نگهبانند و خدا را در آنچه فرمانشان دهد، نافرمانی نکنند و آنچه را فرمان یابند انجام دهند.

وسوسة شیطان و راهکارهای مقابله با آن در قرآن |
|
| پژوهشنامه معارف قرآنی | |
| مقاله 3، دوره 5، شماره 18، پاییز 1393، صفحه 63-89 اصل مقاله (645.07 K) | |
| نویسنده | |
| استادیار دانشگاه شیراز | |
| چکیده | |
| دشمنی کردن در قالب دوستی و خیانت کردن با ابراز خیرخواهی، موفّقیّت بیشتری برای دشمنان به ارمغان میآورد، بیآنکه هزینة مالی و جانی در این مسیر صرف شود. نخستین موجودی که از این شیوه بهره جست، ابلیس بود. دشمنی او از روی حسادت نسبت به مقام والای آدم سرچشمه میگیرد. گرچه شیطان بر انسان سلطه ندارد، امّا از ابزارهایی مانند نفس امّاره و اختیار انسان استفاده کرده است و با شیوههایی همچون وسوسه، وعدههای دروغ، تفرقهافکنی، اغفال، فسادانگیزی و مانند آن، آدمیان را به سوی گمراهی سوق میدهد. امّا اگر انسان مؤمن و باتقوا به خدا پناهنده شود و بر او توکّل نماید، از شرّ شیطان ایمن خواهد بود. در این نوشتار، ابتدا به معرّفی ابلیس و شیطان پرداخته شده است و آنگاه اهداف آنان از منظر قرآن تبیین شده است. در ادامه نیز روشها و ابزارهای تهدید شیطان معرّفی، و در پایان، راهکارهای قرآن برای رهایی از این خطر برشمرده شده است. | |
| کلیدواژهها | |
| قرآن؛ تهدید پنهان؛ ابلیس؛ شیطان؛ انسان | |
| اصل مقاله | |

حفظ از شر دشمن و حیوانات موذی :
از عبدالله بن عباس روایت است اگر کسی از گرفتاری دشمن یا حیوانات موذی و جانوران وحشی ترسناک باشد این آیات را بسیار با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بخواند از شر آن ها خلاص شود.
آیات ۹۴ الی ۹۹ سوره کهف :
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا (۹۴)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا(۹۵)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا(۹۶)
فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا(۹۷)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا(۹۸)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا(۹۹)
منبع : خواص آیات قرآن کریم ص ۱۰۴ و ۱۰۵

بیست نوع قلب در قرآن کریم
در قرآن کریم، قلب منشا ادراک و تعقل معرفی شده است «ام لهم قلوب لا یفقهون بها» گرچه از فؤاد هم تعبیر شده است. ان السمع و البصر و الفؤاد ...» اما آن چه که مشهور است «قلب» است همچنین صفات و ویژگی های دیگری هم برای قلب گفته شده است. با بررسی آیات قرآن می توان صفات و حالات و ویژگی های ذیل را برای قلب احصا کرد که در قرآن از آن ها سخن به میان آمده است:
1) القلب السلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی .{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ })شعراء:89)
2) القلب المنیب: و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا . { مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ })ق:33)
3) القلب المخبت: و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا . { فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }) حج:54)
4) القلب الوجل: و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد .{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ } )مؤمنون:60)
5) القلب التقی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد .{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ })حج:32)
6) القلب المهدی: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ })تغابن:11)
7) القلب المطمئن: و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد .{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه })رعد:28)
8) القلب الحی: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد .{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ })ق:37(
9) القلب المریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ })أحزاب:32)
10) القلب الأعمى: و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد .{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ })حج:46)
11) القلب اللاهی: و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ })انبیاء:3)
12) القلب الآثم: و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند .{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ })بقرة:283)
13) القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان .{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ })غافر:35)
14) القلب الغلیظ: و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ. ) آل عمران:159)
15) القلب المختوم: و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند .{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }) جاثیه:23(
16) القلب القاسی: و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است . { وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }) مائدة:13)
17) القلب الغافل: و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد .{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا } )کهف:28)
18) الَقلب الأغلف: و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند .{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }) بقرة:88)
19) القلب الزائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند .{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }) آل عمران:7 (
20) القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است .{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ })توبه:45)
پی نوشت:
اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. و ثبتنا على الهدى والایمان
خدایا قلبهای مارا قلب سلیم ومطمئن و درحال توبه وبرگشت به خود و…بهترین قلبها قراربده و ما را بر هدایت و ایمان ثابت قدم بدار