إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿٣٣﴾
ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٣٤﴾
بررسی آل عمران در آیه شریفه 33 سوره آل عمران :
درباره مورد فوق هم تنها فایده و استفاده ای که از آن می توان انتظار داشت، پیدا کردن منظور آیة قرآن است که می فرماید: «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.» (آل عمران/33)
در مورد تعیین مراد آیه فوق، از آل عمران، سه قول وجود دارد. برخی معتقدند که منظور از آل عمران، حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ است و برخی دیگر گفته اند: منظور امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می باشد، چرا که نام پدر آن حضرت عمران ذکر شده و برخی دیگر نیز مراد قرآن از آل عمران را، حضرت مریم و حضرت عیسی دانسته اند.[8] و هر سه برای گفتار خود قرائنی ذکر کرده اند. و حتی علامه طباطبایی با ذکر ادله ای قول سوم را بهتر دانسته و آن را مورد تأیید قرار داده است.[9] لکن باید توجه داشت که چون خداوند در آیة مذکور ابتدا از آل ابراهیم ـ علیه السّلام ـ نام برده، اقوال سه گانه هیچ منافاتی با هم پیدا نمی کنند و شاید هر سه قول هم صحیح باشد؛ زیرا هم عمران پدر موسی ـ علیه السّلام ـ از اولاد ابراهیم است و هم عمران پدر حضرت مریم و هم عمران پدر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ . بنابراین هر سه این افراد در ضمن آل ابراهیم از برگزیدگان می باشند. (اندیشه قم)
علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان ذیل آیه شریفه در باره آل عمران آورده است:
و اما آل عمران ظاهرا مراد از آن دودمان عمران پدر مریم باشد، و کلمه (مریم ابنة عمران ) در قرآن کریم مکرر آمده، و اما عمران پدر موسى حتى در یک مورد هم ذکر نشده و اگر شده بطورى ذکر نشده که متعین در پدر موسى باشد، و این خود مؤید همین احتمال است که مراد از وى عمران پدر مریم (علیهاالسلام ) باشد، و بنابراین مراد از آل عمران عبارت مى شود از مریم و عیسى (علیهماالسلام ) یا آن دو با همسر عمران. ( تفسیر المیزان)
کنکاش ما :
به نظر میرسد بعید است که قرآن برای دو نفر یا سه نفر لفظ آل را به کار ببرد چون آل در زبان عربی خاندان و اعقاب را می گویند. (آل در ویکی شیعه)
و همچنین ضرورت ندارد که ما آل عمران را در آیه 33 با لفظ عمران در آیه 35 مرتبط بدانیم. این دو آیه شریفه ارتباط ظاهری ندارند، ارتباط معنایی هم لزومی ندارد و قرینه ای در اینجا یا جای دیگر ندارد. به عبارتی آیه 33 عبارتی مستقل از آیه 35 است.
و اما در آیه 33 آل عمران را در ادامه و در ردیف آدم و نوح و آل ابراهیم آورده است . و فعل اصطفی با معنای برگزیدن خداوند نشان دهنده این که شامل افراد صالح و انبیاء و اولیاء آنها میشود نه ظالمین .
در مورد حضرت موسی و برادرش هارون هم جایی ندیدیم که از خاندان آنها به صورت مجزا ذکری شده باشد که بخواهیم عمران در این آیه را پدر حضرت موسی (ع) تلقی کنیم.
بنابراین به این نتیجه میرسیم که باید از روایات استفاده کرد که به احتمال قریب به یقین ، منظور از آل عمران در این آیه شریفه فرزندان و ذریه پاک امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام ) باشد که شامل ائمه هدی (ع) و سادات گرانقدر و صالح از ذریه آنها میشود.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ [زخرف/33]
ترجمه آیه: اگر [بهرهی فراوان کفّار از مواهب مادى] سبب نمىشد که همهی مردم امّت واحد [دچار ناامیدی و گمراهی] شوند، ما براى خانههاى کسانى که به خداوند رحمان کافر مىشدند سقفهایى از نقره و نردبانهای بلندی که از آن بالا روند قرار مىدادیم.
روایت در مورد این آیه :
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُفَضَّلِبْنِعُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَال إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَیَعْتَذِرُ إِلَی عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنْیَا کَمَا یَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَی أَخِیهِ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَحْوَجْتُکَ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ کَانَ بِکَ عَلَیَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ فَانْظُرْ إِلَی مَا عَوَّضْتُکَ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَیَرْفَعُ فَیَقُولُ مَا ضَرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی مَعَ مَا عَوَّضْتَنِی.
امام صادق (علیه السلام)- مفضّل از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: خداوند متعال از بندهی مؤمن خود عذرخواهی میکند همانگونه که برادری از برادرش عذرخواهی مینماید، پروردگار میفرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند تو را از این جهت نیازمند نکردم تا خوار شوی. اکنون این پردهی طبیعت را از جلوی دیدگانت بردار تا بنگری برایت چه چیزهایی آماده کردهام». امام (علیه السلام) فرمود: «او در این هنگام دیدگان خود را بالا میگیرد و چیزهایی را مشاهده میکند و میگوید: «بار خدایا! من در دنیا زیانی نکردهام با این عوضی که برای من قرار داده ای».
یکی از موضوعات مورد نظر خود را انتخاب کنید
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ[1]
ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردمان (گنهکار) و سنگ ها هستند، حفظ کنید. آتشی که بر آن فرشتگانی درشت خو و سخت گیر نگهبانند و خدا را در آنچه فرمانشان دهد، نافرمانی نکنند و آنچه را فرمان یابند انجام دهند.
وسوسة شیطان و راهکارهای مقابله با آن در قرآن |
|
پژوهشنامه معارف قرآنی | |
مقاله 3، دوره 5، شماره 18، پاییز 1393، صفحه 63-89 اصل مقاله (645.07 K) | |
نویسنده | |
استادیار دانشگاه شیراز | |
چکیده | |
دشمنی کردن در قالب دوستی و خیانت کردن با ابراز خیرخواهی، موفّقیّت بیشتری برای دشمنان به ارمغان میآورد، بیآنکه هزینة مالی و جانی در این مسیر صرف شود. نخستین موجودی که از این شیوه بهره جست، ابلیس بود. دشمنی او از روی حسادت نسبت به مقام والای آدم سرچشمه میگیرد. گرچه شیطان بر انسان سلطه ندارد، امّا از ابزارهایی مانند نفس امّاره و اختیار انسان استفاده کرده است و با شیوههایی همچون وسوسه، وعدههای دروغ، تفرقهافکنی، اغفال، فسادانگیزی و مانند آن، آدمیان را به سوی گمراهی سوق میدهد. امّا اگر انسان مؤمن و باتقوا به خدا پناهنده شود و بر او توکّل نماید، از شرّ شیطان ایمن خواهد بود. در این نوشتار، ابتدا به معرّفی ابلیس و شیطان پرداخته شده است و آنگاه اهداف آنان از منظر قرآن تبیین شده است. در ادامه نیز روشها و ابزارهای تهدید شیطان معرّفی، و در پایان، راهکارهای قرآن برای رهایی از این خطر برشمرده شده است. | |
کلیدواژهها | |
قرآن؛ تهدید پنهان؛ ابلیس؛ شیطان؛ انسان | |
اصل مقاله |
حفظ از شر دشمن و حیوانات موذی :
از عبدالله بن عباس روایت است اگر کسی از گرفتاری دشمن یا حیوانات موذی و جانوران وحشی ترسناک باشد این آیات را بسیار با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بخواند از شر آن ها خلاص شود.
آیات ۹۴ الی ۹۹ سوره کهف :
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا (۹۴)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا(۹۵)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا(۹۶)
فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا(۹۷)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا(۹۸)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا(۹۹)
منبع : خواص آیات قرآن کریم ص ۱۰۴ و ۱۰۵
بیست نوع قلب در قرآن کریم
در قرآن کریم، قلب منشا ادراک و تعقل معرفی شده است «ام لهم قلوب لا یفقهون بها» گرچه از فؤاد هم تعبیر شده است. ان السمع و البصر و الفؤاد ...» اما آن چه که مشهور است «قلب» است همچنین صفات و ویژگی های دیگری هم برای قلب گفته شده است. با بررسی آیات قرآن می توان صفات و حالات و ویژگی های ذیل را برای قلب احصا کرد که در قرآن از آن ها سخن به میان آمده است:
1) القلب السلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی .{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ })شعراء:89)
2) القلب المنیب: و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا . { مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ })ق:33)
3) القلب المخبت: و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا . { فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }) حج:54)
4) القلب الوجل: و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد .{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ } )مؤمنون:60)
5) القلب التقی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد .{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ })حج:32)
6) القلب المهدی: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ })تغابن:11)
7) القلب المطمئن: و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد .{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه })رعد:28)
8) القلب الحی: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد .{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ })ق:37(
9) القلب المریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ })أحزاب:32)
10) القلب الأعمى: و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد .{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ })حج:46)
11) القلب اللاهی: و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ })انبیاء:3)
12) القلب الآثم: و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند .{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ })بقرة:283)
13) القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان .{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ })غافر:35)
14) القلب الغلیظ: و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ. ) آل عمران:159)
15) القلب المختوم: و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند .{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }) جاثیه:23(
16) القلب القاسی: و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است . { وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }) مائدة:13)
17) القلب الغافل: و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد .{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا } )کهف:28)
18) الَقلب الأغلف: و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند .{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }) بقرة:88)
19) القلب الزائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند .{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }) آل عمران:7 (
20) القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است .{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ })توبه:45)
پی نوشت:
اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. و ثبتنا على الهدى والایمان
خدایا قلبهای مارا قلب سلیم ومطمئن و درحال توبه وبرگشت به خود و…بهترین قلبها قراربده و ما را بر هدایت و ایمان ثابت قدم بدارآیه ای از قرآن که قرائت روزانه اش زندگی مادی و معنوی شما را تغییر می دهد
آیَةُ الْکُرْسى یکی از آیات مقدس است که اسم اعظم خدا در آن به کار رفته است.
امام رضا (ع) از امیرالمومنین (ع) روایت کردهاند که پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «هر کس یکصد مرتبه آیه الکرسی را بخواند مثل کسی است که در طول حیاتش خدا را عبادت و بندگی کرده است؛ و هر کس آیه الکرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبور قرار دهد خداوند گناهانش را میآمرزد.»
روایت است که: هر که آیه الکرسی را بنویسد و بر بالای در دکان یا منزل خود بیاویزد مال او زیاد میگردد و هرگز محتاج دیگران نخواهد شد.
رسول خدا (ص) فرمودند: هر که در شب نوزدهم ماه رجب چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعتی بعد از حمد هر یک از آیه الکرسی و توحید را پانزده مرتبه بخواند خداوند عالم ثواب جناب موسی (ع) را به او می بخشید.
روایت است که: هر کسی بین نماز مغرب و عشاء شش رکعت نماز بخواند و در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه آیه الکرسی را بخواند و بعد از سلام پنجاه مرتبه صلوات بفرستد عملش با عمل صدیقین و صالحین بالا می رود؛
و پیامبر اکرم (ص) در جای دیگر میفرمایند: هر که در شب یکشنبه چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت یک مرتبه حمد یازده مرتبه آیه الکرسی بخواند خداوند او را در دنیا و آخرت محافظت خواهد کرد گناهان او را می بخشد و اگر بمیرد بندهی مخلص پروردگار عالم می شود اجازه دارد که روز قیامت شفاعت کند.
روایت است که
راه های غیر الهی متعدّدی در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را انتخاب کند: *راه خواسته ها و توقعات های خود. * راه انتظارات وهوس های مردم. * راه وسوسه های شیطان. * راه طاغوت ها. * راه نیاکان و پیشینیان. * راه خدا و اولیای خدا. انسان مؤمن، راه خداوند واولیای او را انتخاب می کند که بر دیگر راه ها امتیازاتی دارد:
الف:راه الهی ثابت است، بر خلاف راه های طاغوت ها و هوس های مردم و هوس های شخصی که هر روز تغییر می کنند. ب:یک راه بیشتر نیست، در حالی که راه های دیگر متعدّد و پراکنده اند. ج:در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است. د:در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[1] * راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[2]* راه مستقیم، راه بندگی خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»[3]* راه مستقیم، توکل وتکیه بر خداست. «مَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[4]* راه مستقیم، یکتاپرستی و تنها یاری خواستن از اوست.[5]* راه مستقیم، کتاب خداوند است.[6]* راه مستقیم، راه فطرت سالم است.[7]
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد. مانند لامپی که روشنی خود را هر لحظه از نیروگاه می گیرد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»در راه مستقیم بودن، تنها خواسته ای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب می کند،
قرآن کریم درباره امام زمان(عج) مانند بسیاری از موضوعات دیگر به صورت کلّی و اصولی بحث نموده است یعنی از تشکیل حکومت عدل جهانی و پیروزی نهایی صالحان در روی زمین سخن به میان آورده است و این دسته از آیات الهی که بیش از صد آیه است مفسّران عالیقدر اسلامی به استناد روایات و اخبار معصومین علیهم السلام این دسته از آیات را مربوط به موضوعات مهدویت و ظهور و قیام حضرت ولی عصر(عج) می دانند.
و بیش از پانصد روایت از نبی مکرّم اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) در تفسیر این گونه آیات نقل شده است.
ما در این جا به چند قسم از آیات و روایاتی که در تفسیر و توضیح آنها است اشاره می کنیم.
1 - خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ . (انبیاء/105)
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
امام باقر (ع) فرمودند:
این بندگان صالح که وارثان زمین شوند اصحاب حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان هستند.
2- و نیز خداوند در قرآن می فرماید :
وَ نُرِیدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ . (قصص/5 )
و ما اراده کردیم بر کسانى که در آن سرزمین، فرو دست شده بودند، منتّ نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارثان زمین قرار دهیم.
این آیه بشارتی به تحقق مشیت الهی بر حکومت مستضعفان و زوال حکومت ستمگران است که نمونه آن حکومت پیامبر(ص) و ظهور اسلام بر تهی دستان عربستان بود و نمونه گسترده تر آن در حکومت عدالت گستر حضرت مهدی (عج) خواهد بود.
حضرت علی )ع( در نهج البلاغه فرمودند:
دنیا پس از چموشی و سرکشی همچون شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری کرده به ما روی می آورد.»
سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ علَى الَّذینَ ... .
درتفسیر نورالثقلین از امام علی(ع) روایت می کند که در مورد این آیه فرمودند:
این گروه، آل محمّد (ع) هستند که خداوند آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنها وارد می شود بر می انگیزد و به آنها عزت میدهد و دشمنان شان را خوار می کند. ( نورالثقلین ، ج 4 ، ص110 )
3- همچنین در آیه 9 سوره صف می فرماید:
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (صف/9) و (توبه/33)
او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
در تفسیر البرهان آمده است امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودند:
به خدا سوگند هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و نخواهد شد تا آن که قائم(عج) خروج کند، وقتی او خروج کرد هیچ کافر و منکر به خدا نمی ماند مگر این که از خروج آن جناب ناراحت می شود. (کمال الدین وتمام النعمة: ۲، ۶70)
بسم الله الرحمن الرحیم
چند دعا جهت سازگاری همسر:
وَ مِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
آیه ۱۴۲ سوره انعام
--------------------------
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ .
آیه 200 سوره آل عمران
--------------------------
«الرّجالُ قَوامُونَ عَلَی النّسَاء» «مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»
آیه ۳۴ از سوره مبارکه نساء
--------------------------
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ ﴿۱۰۱﴾
آیه 101 سوره یوسف
--------------------------
نوشتن و همراه داشتن سوره مبارکه زخرف هم مؤثر است. ان شاءالله
سایت دعاها و اذکار الهی:
محبت و مسخر کردن و آشتی و صلح * خواص آیات قرآن مجید
آیت الله جوادی آملی(حفظه الله):
در بین اساتید ندیدم کسی نهج البلاغه را مثل قرآن ببوسد ؛
ولی مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله نهج البلاغه را هم مثل قرآن می بوسید.
منبع: مرزبان وحی وخرد به نقل از میراث ماندگار،سال دوم، ص 143.