به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، روایتی زیبا از کرامات یک شهید است؛ شهیدی گمنام مانند هزاران فرزند گمنام حضرت روحالله که شاید تا امروز کسی نامی از او نشنیده باشد؛ او که در کربلای خیبر آسمانی شد، در دوران حضورش در جبهه خاطرات روزانهاش را ثبت میکرد به امید اینکه برای آیندگان بماند. او در یکی از خاطراتش ماجرای دیدارش با امام عصر (عج) را بعد از مجروحیت روایت کرده است که معصومه سپهری نویسنده کتاب «نورالدین پسر ایران» آن را در وبلاگش منتشر کرده است:
****
آخرین عکس شهید ورمزیاری پیش از عملیات خیبر
اولین بار دفتر شماره 10 را در بهار 75 دیدم. دفتری که بی شک یکی از اسناد زنده و ماندگار و ارزشمند دفاع جانانه مردم ما خواهد بود. دفتری که شهید «بایرامعلی ورمزیاری» شرح عملیات مسلم بن عقیل ـ مجروحیت شدیدش - گم شدن در منطقه به مدت سه روز - دیدار امام زمان - کرامات متعدد در این سه روز و ... را به قلم سادهاش در این دفتر باز گفته است. (به گمانم تحصیلات او تا کلاس سوم راهنمایی بوده است.) ماجرای این سالها و اتفاقی که برای دفترهای دست نویس این شهید غریب آمد، بماند برای بعد؛ امروز میخواهم گوشه کوچکی از این دفتر را برایتان بنویسم. امروز که دیدم در دنیای گسترده اینترنت فقط سه بار نام این شهید یافت میشود!!!! خدا ما را ببخشد!
*******
باز هم خمپارهای به میان ما آمد و منفجر شد و دو نفر از ما را گرفت. ما فقط شش نفر ماندیم. لحظات شیرین و بسیار خوبی بود... .ناگهان باز هم خمپارهای به جلو ما افتاد که یک ترکش از این خمپاره به سینه حقیر اصابت کرد. خون همه جای بدنم را قرمز کرد. اسلحه و مهماتم را از کمرم باز کردم و پیراهن فرم پاسداریم را از تنم بیرون آوردم تا زخمم را ببندم. دیدم که خون زیادی میرود و جایی که زخمی شده امکان بستن را ندارد. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. سورههای کوچک قرآن را تلاوت میکردم و شهادتین را از زبانم دور نمیکردم.
برادر اسدالله رجبپور میگفت اگر وصیتی داری برایم بگو و ما را هم اگر شهید شدی شفاعت کن. گفتم که از برادر محمد برزگر مواظبت کنید چون یک برادرش شهید شده و فرزندی دارد. مواظبش باشید که زنده بماند. از برادران برایم حلالیت بگیرید به خصوص از برادران رحیم شهرتی و صفر حبشی. از صفر حبشی برایم حتماً حلالیت بگیر چون قبل از حمله با او یک برخورد بدی کرده بودم. ... برادر اسدالله رجب پور و حسین حاج حسنلو مرا برداشتند و از بالای تپه پایین آوردند. در همین حال من بیهوش شدم.
صبح شده و خورشید تازه طلوع کرده بود (12/7/61)... بعد از چند ساعتی بیدار شدم. دیدم یک سیدی با لباس رزم که شمشیر به طرف چپش بسته است و عمامه سبزی به سر دارد به طرف من میآید وقتی به چند متری من رسید من هر چقدر خواستم از جایم بلند شوم تا خودم را از این مرد پنهان کنم به خاطر زخمهای شدیدم نتوانستم. من خیال میکردم شاید عراقیها هستند که آمدهاند و میخواهند سرم را با شمشیر ببرند چون در روزنامهها خوانده بودم که عراقیها سر پاسداران را میبرند و از فرماندهانشان جایزه میگیرند.
سردار عاشورایی خیبر در جمع یاران/شهید ورمزیاری نفر سوم نشسته از راست
وقتی این مرد به نزدیکی من رسید از ترس و وحشت خدا را طلب میکردم و راز و نیاز و استغفار میکردم... در حالی که برای نجات خودم تقلا میکردم و سعی میکردم خودم را بغل سنگی قایم بکنم باز هم نتوانستم تکان بخورم. شهادت را در نظرم مجسم میکردم... زمانی دیدم این مرد با سمایی که نور بسیار روشنی داشت به سرعت به طرف من آمد و در دست راستم نشست و دستش را به صورتم کشید به او گفتم آقا چرا ما را نمیبرند من تشنهام. او دو دستش پر از آب بود که به من داد و خوردم و تشنگیام یک مرتبه برطرف شد باز هم من به او گفتم آقا چرا ما را نمیبرند. گفت صبر کن که خبر دادهام میآیند و تو را میبرند. گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمیشناسم از فرماندهان ما هستی پس من چرا تو را نمیشناسم. وی به آرامی گفت من کسی هستم که قبل از حمله تو با گریه مرا صدا میکردی که ما را در این حمله یاری کن. در همین لحظه دانستم که او امام زمان است از جایم یک مرتبه بلند شدم تا او را ببوسم و به پایش بیفتم که دیدم هیچ کس کنارم نیست فقط چند اسلحه و مهمات کنارم است ....... در حالی که قبل از این جریان نمیتوانستم از جایم بلند شوم.
بعد از اینکه آقا امام زمان دستش را به صورتم کشید همچون شیری از جایم بلند شدم و با دقت و حوصله به منطقه دشمن نگاه کردم. کسی را نمیدیدم. به خودم جرأت دادم به راه بیفتم و عقب بیایم. چند قدمی آمدم و به چند مجروح رسیدم که تکه تکه شده بودند و در حال جان دادن بودند. خیلی گریه و ناله میکردند آنها هم به من گفتند که یک سیدی از اینجا میرفت و به ما گفت که بهشت منتظر شماست. حسین علیه السلام در بهشت منتظر شماست. آنها هم امام زمان را دیده بودند اما نمیدانستند او امام زمان است.
در همین حال در کنار آن مجروحان دراز کشیده بودم که صدای بلندی شنیدم که به زبان ترکی میگفت برادران بیایید بالا نترسید ما از خود شما هستیم بالای تپه را نگاه کردم دیدم حدود 15 نفر هستند که یکی بلندگوی دستی دارد و دیگران مسلح به سلاح سبک هستند. خواستم بلند شوم و به طرف آنها بروم خوب به چهره آنها نگاه کردم دیدم اصلاً ریش ندارند و همه سبیل کلفت دارند. مشکوک شدم و زمین نشستم. فهمیدم اینها عراقی هستند که میخواهند ما را فریب دهند و به اسارت بگیرند این چند مجروح با صدای بلند ناله میکردند اما آن عراقیها نه ما را میدیدند و نه صدای ناله و گریه ما را میشنیدند. اینها را من به خوبی میدیدم که آمدند و از یک قدمی ما رد شدند اما ما را ندیدند.
عملیات خیبر در اسفند سال 62/از راست به چپ:
روحانی شهید رضا ظفرکش، سردار شهید ورمزیاری و روحانی شهید مهدوی
آنها رفتند و من هر چه تلاش کردم تا از این مجروحین با خودم عقب ببرم نتوانستم چون خون زیادی از من رفته بود. بالاخره کمی پایین آمدم در جایی که آب از بالای تپه جای کانال مانندی درست کرده بود دراز کشیدم. شب شده بود. من بسیار خسته و ناراحت بودم. نصف شب بیدار شدم و دیدم گشتیهای عراقی در منطقه مشغول گشت زنی هستند خواستم اسلحهای پیدا کنم اما نتوانستم. گروه دشمن از نزدیکی من رد شد. من بسیار تشنه بودم بر سر شهیدی رفتم که جنازهاش در آن منطقه مانده بود. قمقمهاش را برداشتم که پر از آب بود خوردم و باز سیر نشدم. بالای سر شهید دیگری رفتم و قمقمه او را که پر از آب بود خوردم باز هم سیر نشدم ...بسیار تشنه بودم. دوباره رفتم بالای جسد شهیدی که بار اول قمقمه او را برداشته بودم ... دیدم قمقمه او باز هم پر است. خوردم و به خود گفتم خدایا این چه جریان است ... تا صبح هر وقت آب قمقمه آن شهید را برداشتم پر از آب بود که میخوردم و باز تشنهام میشد و بر میداشتم میدیدم پر از اب است ... هر قدر خواستم آن شهید را بشناسم نتوانستم.
این خاطرات را در حالی مینویسم که اشکهای چشمانم قطره قطره بر روی کاغذ میچکد و مانع از این میشود که قلم روی کاغذ بنویسد. این خاطرات را در حالی که میلرزم مینویسم اما به خاطر ریا و خودنمایی نمینویسم فقط به خاطر این مینویسم که بعد از شهادت، این خاطرات روح بخش منتشر گردد تا آیندگان بدانند جبهه چیست و کیها این جبهه را نگه داشتهاند و فرمانده جبهه کیست ....."
****
شهید «بایرامعلی ورمزیاری» دو روز بعد نیز با حوادث شگفتی زنده ماند و در روز سوم دوستانش که به جستجوی زخمیها بودند او را پیدا میکنند. او یک سال بعد در عملیات خیبر در حالی که فرمانده گردان «علی اکبر» لشکر عاشورا بود در جزیره مجنون شهید و دفتر پانزدهم خاطراتش ناتمام ماند.
او سالها مفقودالجسد بود تا اینکه در سال 74 بقایای جسم مطهرش در تفحص به دست آمد و در زادگاهش سلماس کنار برادر شهیدش عبدالله به خاک سپرده شد... او مثل بسیاری از دوستانش همچنان گمنام است... .
شادی روح مطهر این شهید و ارواح طیبه تمامی شهدا صلوات
1- خداجویی : خداجویى و توحید، سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدى است. امام صادق علیه السلام درباره اینان مى فرماید:مردانى که گویا دل هایشان پاره هاى آهن است. غبار تردید در ذات مقدس خداى، خاطرشان را نمى آلاید ... همانند چراغ هاى فروزانند، گویا دل هایشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند.(1)
امیر المومنان علیه السلام یاران مهدى را گنج هایى مى داند؛ آکنده از معرفت خدایى.(2)
2- عبادت و بندگى : یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند.(3)
3- حفاظت از حدود الهی: نخستین شرط بیعت امام با یاران، حفاظت از حدود خدا است .
على علیه السلام مى فرماید:یاران با این شرایط با امامشان بیعت مى کنند که دست پاک باشند و پاکدامن. زبان به دشنام نگشایند و خون کس، به ناحق نریزند. به سکونت گاه مردم هجوم نبرند و کس را به ناحق نیازارند. بر مرکب هاى ممتاز سوار نشوند و لباس هاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نکنند و بر مردم راه نبندند. به یتیم ستم روا ندارند و راهى را نا امن نکنند و شراب ننوشند. در امانت، خیانت نکرده و پیمان شکن نباشند. احتکار نکنند و پناهنده را نکشند. فراریان را دنبال نکرده، مجروح را نکشند. ساده بزیند و در راه خدا به شایستگى جهاد کنند. امام نیز متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى کند، دربان و حاجت براى خود نگیرد. به اندک قانع باشد و به یارى خدا در راه استقرار عدالت بکوشد و خدا را به شایستگى عبادت کند.(4)
امام، بر رفتار کارگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظایف خود نظارت دو چندان دارد.(5) اگر کارگزاران نظام توحیدى، با فضیلت باشند و وظیفه شناس، مردم نیز حرمت دین نگه دارند.
از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند
4- بصیرت و آگاهى : یاران مهدى، در بصیرت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هایى که زیرکان در آن فرو مى مانند، هوشیارانه راه می جویند و حق را از باطل باز می شناسند.
5- شجاعت : یاران مهدى، دلیرمردند. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: گویا، آنان را مى نگرم، سیصد و اندى مرد بر بلنداى نجف کوفه ایستاده اند. دل هایى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت یک ماه راه، ترس بر دل هاى دشمنان سایه مى اندازند. در سوار کارى و تیر اندازى بى نظیرند. در رزمگاه، نشان شجاعان بر تن دارند و چونان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نبرد بدر، نشانه ویژه بر سر نهاده اند.(6)
6- فرمانبرى : یاران امام، عاشقان مولاى خودند و پاکبازان راه او. در انجام دستورهاى وى، بر یکدیگر پیشى مى گیرند. به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله)، تلاش گر و کوشا در پیروى از اویند.(7)
پیروى آنان نه برخاسته از زور، بلکه عشق و علاقه قلبى به مهدى، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. لبخند او را، جلوه رضاى خدا و عتابش را تازیانه خشم خدا مى شمرند. او را بیش از هر کس، دوست مى دارند و پیروى از او را بدون قید و شرط بر خود لازم مى شمارند. سوارانى با نشان و پرچم، براى تبرک دست بر زین مرکب امام مى سایند و در گرد امام در چرخشند. با جان و دل، او را در جنگ ها یارى مى کنند.(8)
7- ایثار و مواسات : از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند.
برید عجلى نقل مى کند: به امام باقر گفته شد؛ یارانمان در کوفه بسیارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند کرد. فرمود: چنان هستند که کس بدون اجازه برادر دینى، از مال او نیازمندى خود را بر طرف کند؟ گفت خیر. فرمود: پس آنان که از بذل مال دریغ کنند، در نثار جان بخیل ترند . . . زمان قیام قائم دوران رفاقت فرا رسد؛ مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگیرد و کس او را منع نکند.(9)
در روایات، از یاران مهدى علاوه بر تعبیر مزامله به رفقا، نیز نام برده شده اند،(10) به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم، دوستیشان، چنان محکم است که گویا برادران تنى اند. گویا یک پدر و مادر آنان را پروریده اند. دل هاى آنان از محبت و خیر خواهى به یکدیگر آکنده است.(11)
یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند
8- زهد و ساده زیستى : زهد و ساده زیستى، زینت کارگزاران مهدى است .غذایشان ساده و لباسشان بى پرایه است. زندگی شان از معیشت درویشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنج هاى بشر در احساس لطیفشان، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسایش و شادکامى سپارند و از احوال مردمان غافل شوند و نام مصلح جهان بر خویش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو شوند و دل در گرو آز و طمع بندند، نمى توانند مروج دین باشند و کارگزارى شایسته براى حکومت عدل و داد.(12)
در حجاز، فرودستان و بینوایان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(13)و در سایر سرزمینها نیز، غیر مسلمانان براى رهایى از ستم بیدادگران، امام را مى جویند.(14)
9- نظم و انضباط : نظم در زندگى و کار، از ارزش هاى انسانى و از رموز کامیابى است. انسانهاى موفق، برنامه دارند و بر اساس اصول مشخص، حرکت مى کنند. یاران امام زمان نیز، داراى نظم و تشکیلاتى مناسب با حکومت جهانى اند. با این که روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى کارها را بر اساس اصولى محکم و روشن پیش مى برند و تشکیلاتى بر اساس معیارهاى اسلامى در میانشان برقرار است .
از یاران امام برخى سمت نقابت و نمایندگى دارند.(15)دیگران ، در اختیار این گروهند. سپاهیان امام ، لباس یکسان استفاده مى کنند. نیروهاى متحدالشکل و منظم مهدى، منظم ترین نیروهاى رزمى جهانند.
بیاییم با خود بیندیشم اگر انشاءالله امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) همین جمعه بیاید، می توانیم در صف یاران او بایستیم و بگوییم ای یوسف زهرا ما چشم انتظار آمدنت بودیم؟
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری
که وصل، بیطلب و انتظار ممکن نیست
سلام علی آل یس
درود بر آل یاسین
زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهای مشهور حضرت صاحب الامر، علیه السلام، است. راوی و ناقل این زیارت جناب ابوجعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک جامع الحمیری القمی است که همه علمای رجال و بزرگان راوی شناس از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند.
او صاحب کتابهای متعددی بود که ظاهرا چیزی از آنها در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته مکاتبات بسیاری با ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر، علیه السلام، داشته و به افتخار جواب نائل آمده است. توقیعات متعددی به وسیله او نقل شده است که جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت شریف آل یاسین است.
زیارت آل یاسین با صدای استاد فرهمند و حاج مهدی سماواتی خدمتتان تقدیم می گردد. التماس دعا
از مهمترین موضوعاتی که هر کدام از اهلبیت(ع) در زندگی بابرکتشان با آن مواجه بودند و در آن فضا زندگی میکردند، موضوع مهدویت و امر ظهور بود، از این رو در دستهبندی موضوعی احادیث ائمه(ع) موضوع آخرالزمان و ظهور بیشترین تعداد احادیث را به خود اختصاص دادهاند، بنابراین بجاست که توجه بیشتری به این گنجینههای عظیم معرفتی شود و روی آن مطالعات کاربردی صورت گیرد تا بتوان معارف آن را وارد زندگی شیعیان کرد.
بهمناسبت ایام شهادت امام رضا(ع) یکی از احادیث منسوب به آنحضرت درباره مهدویت و امر ظهور مورد بررسی قرار میگیرد.
حسنبن محبوب از امام رضا(ع) نقل میکند: «لاجرم آشوب «صمّاء صیلم» رخ مىدهد که زیرکان و اشخاص بااحتیاطى که از خواص ما هستند به آن ورطه کشیده مىشوند و این بههنگامى است که شیعیان، سومین (امام) از اولاد مرا از دست بدهند.
اهل آسمان و زمین بر وى مىگریند و چه بسیارند مؤمنینى که موقع از دست رفتن «ماء معین» آب صاف و زلال و جارى (قائم) متأسف و تشنه و حیران و محزون هستند. گویا آنان را مىبینم که ندایشان مىکنند و آن صدا از دور شنیده مىشود؛ چنان که از نزدیک شنیده مىشود و آن صدا براى اهل ایمان رحمت و براى کافران عذاب است.
حسنبن محبوب عرض کرد: آن صدا چیست؟ فرمود: در ماه رجب سه صدا از آسمان شنیده مىشود:
صداى اول اینست: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» [یعنى: آگاه باشید لعنت خدا بر ظالمین باد] (هود18)
صداى دوم مىگوید: «أَزِفَتِ الْآزِفَة؛ نزدیکشونده نزدیک شد». (نجم53)
و در صداى سوم شخصى را آشکارا در سمت خورشید مىبینید که مىگوید: «این امیرالمؤمنین است که براى کشتن بیدادگران حمله مىآورد».
و در روایت حمیرى آمده است: در صداى سوم بدنى از نزدیک خورشید دیده مىشود که مىگوید: «خداوند فلانى را فرستاد، سخنان او را بشنوید و از او پیروى کنید؛ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ فُلَاناً فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا».
و هر دو راوى گفتهاند: در این موقع فرج (و آزادى) مردم فرا مىرسد و آنان که مردهاند دوست مىداشتند که در آن وقت زنده مىبودند و خداوند دلهاى مردم باایمان را التیام و شفا مىبخشد؛ وَ یَشْفِی اللَّهُ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ.(توبه14)
در ادامه، به برخی نکات نهفته در این حدیث اشاره میکنیم:
الف) برخی علمای اهل حدیث درباره این جمله امام رضا(ع): «شیعیان، سومین (امام) از اولاد مرا از دست بدهند». اینطور گفتهاند: باید توجّه داشت که امام زمان فرزند و پشت چهارم آن حضرت است، پس لابدّ مراد فقدان امام عسکرىّ است که او پشت سوم آن حضرت میباشد و یا اینکه «رابع» به «ثالث» تحریف شده است و ترجمه آن طور آمده که با هر دو بسازد».
ب) با کمی تأمل در روایت، متوجه میشویم که امام رضا علیه السلام سه دوره را معرفی میکنند:
1 ــ دوران غیبت 2 ــ دوران قبل از ظهور و یا دورۀ آخرالزمان با آغاز شدن ماجراهای غیرعادی و شنیده شدن صداهایی از آسمان در پهنه عالم 3 ــ دوران ظهور (بند آخر حدیث).
ج) وقتی حسنبن محبوب از کیفیت صداها از امام رضا(ع) سؤال میکند، امام(ع) اشاره به صداهایی در ماه رجب میکنند که دو صدای آن تحقق قسمتهایی از آیات قرآن است. در صدای سوم، مردم دعوت به اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) میشوند؛ بنابراین این مسأله گویای رجعت حضرت در آخرالزمان و نقش بزرگشان در امر فرج است.
د) کلّیت برنامۀ خداوند در این حدیث مشخص است و آن امر فرج است؛ بنابراین امر فرج، هم اسباب ظهور امام زمان(عج) را فراهم میکند که فرج اهلبیت علیهم السلام است و هم رحمت بر مؤمنین جاری میکند که بهصورت شفای صدور است. با این توضیحات این حدیث که «انْتِظَارِ أَمْرِنَا وَ أَمْرِکُمْ وَ فَرَجِنَا وَ فَرَجِکُم؛ انتظار امر ما و امر شما فرج ما و فرج شماست» بیشتر برای ما ملموس میشود.
منابع روایت: غیبت طوسی، ص440 / الخرائج، ج3، ص1169.
منبع: تسنیم
به نقل از کانال تلگرامی مسجد مقدس جمکران، حجت الاسلام و المسلمین حسین هاشمی نژاد، کارشناس مذهبی اظهار کرد: میرزای نایینی، زمانی که روس ها از ناحیه خراسان، ایران را اشغال کردند، توسلاتی به امام عصر(عج) انجام داد که سرانجامِ دوستان شما چگونه خواهد شد؟
وی اضافه کرد: میرزای نایینی، شب امام زمان(عج) را در خواب زیارت کرد که حضرت(عج) کنار دیواری کج و متزلزل ایستاده اند و هر زمان دیوار بنا می کند تا بیفتد، حضرت(عج) با انگشت اشاره می کنند و دیوار می ایستد.
امام زمان(عج) به میرزا فرمودند: «این دیوار، کشور ایران است، این کشور کج می شود اما خراب نمی شود، ما با انگشت خود ایران را حفظ کرده ایم زیرا ایران، کشوری شیعه و خانه جدم علی بن ابی طالب (ع) است و ما آن را حفظ می کنیم.»
این کارشناس مذهبی اضافه کرد: هر زمان بلای بزرگی بنا بوده است برای ایران به وجود آید، دست غیبیِ امام زمان(عج) از آستین خارج شد و بلا را دور کرد.
یا صاحب الزمان ، امان از دست این دیوار کج !
اللهم عجل لولیک الفرج
حتما روی عکس کلیک کنید تا تصویر بزرگتر آن را ببینید. خیلی زیبا است. دریافت
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگرامان دهدم چشم خونفشان بی تو
چون شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا از خلق به محراب جمکران بی تو [۱]
شعر از رهبر فرزانه انقلاب است
از کلیپ های بسیار تاثیرگذار است. حتما گوش کنید. التماس دعا
به گزارش مرکز خبر روابط عمومی مسجد مقدس جمکران، حجتالاسلام غلامرضا شاهینی یکی از شرایط ظهور را رویکرد عمومی در جهان نسبت به امام زمان (علیه السلام) عنوان کرد و گفت: روایات زیادی در خصوص علائم ظهور وجود دارد که یکی از آن روایات آمادگی و زمینهای است که باید در مردم شکل بگیرد، و در هر شرایطی نام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بیشتر بر سر زبان و در اذعان و یاد مردم باشد. این اقبال و رویکرد مردم یکی از زمینههای ظهور است.
وی محرم و عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) را یکی از این زمینهها خواند و بیان کرد: مردم با اظهار علاقهای که به اباعبدالله (علیهالسلام) نشان میدهند، و از طرفی اظهار تأسف که چرا قیام حضرت ناتمام ماند و خون ایشان ریخته شد و به شهادت رسیدند، به دنبال قیام کننده و منتقیم خون ایشان هستند.
محقق و پژوهشگر حوزوی نقش موکب جمکران در مسیر پیاده روی اربعین را در این فرهنگ سازی را بسیار موثر خواند و بیان کرد: با توجه به اینکه در چند سال اخیر خیل عظیم جمعیت عاشق و عزادار به سوی کربلا میروند، میتوان گفت بینش، آگاهی و هدفی که مردم از برگزاری این راهپیماییها دارند کاملاً روشن است.
شاهینی فرصت اربعین را برای ارائه بحثهای فرهنگی جهت آگاهی و شناخت مردم نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بسیار مناسب دانست و اظهار کرد: مردم با عشق به امام حسین (علیهالسلام) خود را از کار، زندگی و مشغلههای روزانه رها کرده و از دنیا فارغ میشوند و پا در این مسیر میگذارند. بنابراین فرصت بسیار خوبی است که در راستای اهداف اباعبدالله (علیه-اسلام) و ظهور ولی عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و ایجاد آگاهی و شناخت مردم نسبت به آن حضرت، فعالیتهای در موکب جمکران در اولویت قرار گیرد.
برگرفته از سایت جمکران
مرحوم آیة اللَّه شیخ على اکبر نهاوندى مى نویسد : شیخ على اکبر تهرانى – ساکن مشهد مقدّس – براى ما قضیّه اى تعریف کرد و گفت : عالم متّقى شیخ محمّد تقى تربتى – که از دانشمندان بزرگ و علماى اخلاق و از شاگردان علّامه میرزا حبیب اللَّه رشتى بود و اجازه اى از ایشان داشت – فرمود : یکى از شاگردان متدیّن من – که از سادات شهر تربت بود – براى من تعریف کرد و گفت :
از زیارت عتبات عالیات که برمى گشتم ، همراه طلبه اى از خانقین خارج شدم و پیاده به دنبال قافله به طرف قصر شیرین حرکت کردیم ، از شدّت تشنگى و خستگى ناتوان شده ، و با زحمت زیاد خود را به قافله رساندیم ، دیدیم قافله را دزدها غارت کرده و اموالشان را برده بودند، افرادى مجروح شده و در بیابان افتاده بودند، و محمل ها شکسته و روى زمین افتاده بود . ما از ترس به کنارى رفته و به بالاى تپّه اى رفتیم ، ناگاه دیدیم سیّد بزرگوارى کنار ما ایستاده ، به ما سلام فرمود ، بعد هفت دانه خرماى زاهدى به من داد و فرمود : چهار دانه را خودت بخور ، و سه دانه آن را به شیخ بده .
چون خرماها را خوردیم تشنگى ما برطرف شد ، و فرمود : این دعا را به جهت رهایى از سختى ها ، و محفوظ بودن از شرّ دزدها بخوانید :
أَللَّهُمَّ إِنّی أَخافُکَ ، وَ أَخافُ مِمَّنْ یَخافُکَ ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّنْ لایَخافُکَ .
بارالها ؛ من از تو مى ترسم؛ و از هر کسى که از تو مى ترسد نیز مى ترسم؛ و از کسانى که از تو نمى ترسند به خودت پناه مى برم .
پس از آن؛ اندکى با آن سیّد بزرگوار راه رفتیم، ناگاه اشاره کرد و فرمود: این منزل شماست! نگاه کردیم، دیدیم منزل پایین آن تپّه بود ، و چون وارد منزل شدیم از شدّت خستگى خواب بر ما غلبه کرد ، خوابیدیم ، و متوجّه آنچه براى ما اتّفاق افتاده بود نشدیم ، چون بیدار شدیم دانستیم که آن بزرگوار حضرت ولىّ عصر ، صاحب الزمان عجّل اللَّه فرجه بوده است .
——————————————————-
منبع : العبقرىّ الحسان : 117/1 المسک الأذفر .
به نقل از اذکار الهی
دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ
مرحوم آیت الله العظمی 'محمدتقی بهجت' که دوای دردها را در دعای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) می دانست، فرمود: مهمتر از دعا برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی(عج)، دعا برای بقای ایمان و ثابت قدم بودن در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور اوست.
وی می افزاید: برخی افراد ممکن است برای شناخت عارفان و بزرگان، به جای رمزگشایی از این شخصیت ها و گنج بزرگی که در آنان وجود دارد، خود را مشغول کرامت های نقل شده کنند و از سرمشق قرار دادن آنان در زندگی خود غافل شوند.
این پوستر . جدیده و به نیت حمایت و دفاع از خط اصیل انقلاب و حامیان ولایت و رهبری و مومنان واقعی و علمای راستین طراحی شده است. و مخصوصا برای تنبه و سرزنش آن کسانی که در انتخابات سال 94 مجلس و خبرگان ، مؤمنین را نشناختند ؛ بویژه تهرانی ها !