سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رژیم شاه» ثبت شده است

https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/11/12/9363856_181.jpg

روزشمار وقایع دهه فجر انقلاب اسلامی در بهمن 57

یادداشت حاضر به بیان و بازخوانی حوادث و رویدادهای بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می‌پردازد.

دوازدهم بهمن ۱۳۵۷     

گروهی‌ به ‌نام «سازمان کماندویی مبارزه درراه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می‌دهد که اگر آیت‌الله خمینی قصد داشته باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدید‌ها، امام خمینی(س) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمی‌دارم، ما به‌طرف کار بزرگی می‌رویم. شما هم جانتان را به خطر نیندازید»
ایران در انتظار امام خمینی(س) غرق سرور است. سه روز مردم کشور در فرودگاه مهرآباد تجمع می کنند. مردم تهران به شوق ورود امام، خیابان‌ها را آب‌وجارو می‌کنند، خط‌های سفید وسط خیابان تا کیلومتر‌ها تمیز شده و مردم مسیر حرکت امام را پر از گل کرده‌اند. ساعت نه و بیست‌وهفت دقیقه صبح، امام وارد خاک ایران شد. (شعار مردم در فرودگاه: اماما اماما ! قلب ما ، باند فرودگاه توست.)

سیزدهم بهمن ۱۳۵۷     

۰ نظر موافقین ۰ ۰۸ بهمن ۰۱ ، ۱۱:۲۹
ع . شکیبا---۱۶۳

شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی به روایت همسرش

در سال 1356 بحرانی گریبان سلطنت پهلوی را گرفت که پی‌آمد‌های آن پایان عمر رژیم را حتمی کرد. و آن بحرانی بود که با شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی آغاز شد. ایشان در واپسین ساعات روز 30/7/56 در منزل خود در شهر نجف اشرف به شیوه‌ای نامعلوم به شهادت رسید.
شهید مصطفی خمینی از بدو شروع نهضت اسلامی همراه حضرت امام خمینی بود. ایشان اول بار در سال 1342 و پس از شروع نهضت دستگیر شد و پس از مدتی حبس، به ترکیه تبعید شد. پس از تغییر تبعید‌گاه حضرت امام خمینی ایشان نیز در سال 1344 از ترکیه به عراق رفت و در شهر نجف ساکن شد. آیت‌الله سید‌مصطفی خمینی حدود 13 سال در حوزه علمیه نجف اشرف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب علوم دینی مشغول بود و در کنار فعالیتهای علمی خود با انقلابیون مسلمان مرتبط بود و گاه تدارک آنان از ناحیه ایشان صورت می‌گرفت. روحیه انقلابی وی، مشوق بسیاری از مبارزان برای فراگیری فنون نظامی و چریکی بود. بیشتر این فعالیتها نمی‌توانست از نظر جاسوسان رژیم شاه به دور باشد. به همین دلیل اگر هم درگذشت این روحانی مبارز را رویدادی طبیعی بدانیم، شخصیت مبارزاتی او انعکاسی جز شهادت، آن هم به دست رژیم شاه در اذهان مردم متبادر نمی‌کرد. هر چند خاطرات به جای مانده از آن زمان نیز دلالت بر شهادت ایشان دارد. حجت‌‌الاسلام سید محمود دعایی دربارة آن روز می‌گوید: «متأسفانه در بیمارستان پزشک کشیک پس از معاینات اولیه تشخیص داد ایشان از دنیا رفته‌اند. با علائمی که روی پوست بدن وجود داشت مشخص بود که مرگ طبیعی نبوده و ناشی از یک مسمومیت است.»

۴ نظر موافقین ۲ ۰۱ آبان ۰۱ ، ۰۰:۰۳
ع . شکیبا---۵۴۹

گلوله را به حنجره نخست وزیر زدم چون به رهبر اسلامی من اهانت کرد

شهادت سربازان دلیر اسلام: بخارایی، امانی، صفار هرندی و نیک‌نژاد( 1344ش)

26 خرداد ماه یادآور سحرگاهی خونین است که رژیم شاه چهار مومن مجاهد را به سبب ایمان به خدا و تعهد به مرجع و فقیه عادل زمان و رهبر انقلاب اسلامی و به جرم دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) و اعدام انقلابی حسنعلی منصور که مزدور آمریکا بود، به میدان تیر آوردند تا به خیال خام خود آنها را بکشند و یاران امام خمینی(ره) و اسلام را بترسانند.

اما آنها همانند رهبرشان دلی آرام و قلبی مطمئن داشتند ، و با لبی پر لبخند به شهادت لبیک گفتند و جاودانه تاریخ دارای حیات طیبه شدند و خون پاکشان، شوری دیگر در دل مردم خداخواه آفرید. راهشان آغازگر جهاد مسلحانه‌ای شد که تا پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، اسلحه را در دستان نیرومند مبارزان راه خدا نگه داشت. خداوند آنان را عزت بخشید و دشمنانشان را رسوا و ذلیل کرد و درخت انقلاب اسلامی با خون این شهدا ثمری دیگر گرفت و شاخ و برگش گسترده‌تر شد.
حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیک‌نژاد، رضا صفار هرندی و همرزمان دلیر آنها از موتلفه اسلامی، شب سیاه رژیم طاغوتی را با انفجار نور و برق گلوله در هم شکستند و در روزگاری که رژیم ستمشاهی و فراماسونری آمریکایی و انگلیسی وقیحانه رجز می‌خواند که انقلاب اسلامی به بن بست رسیده و رهبر انقلاب دستگیر و به ترکیه تبعید شده، مبارزان راه خدا باید مبارزه را کنار بگذارند و به دنبال زندگی بروند.
در چنین روزگار خفقان و دیکتاتوری، این عزیزان حسنعلی منصور را به درک فرستادند و شجاعانه به شهادت رسیدند. این شهیدان با شهادت خود راه را برای مجاهدان هموار ساختند. هنگامی که طاغوت و طاغوتیان فهمیدند که این شهیدان یک فهرست 83 نفری از مزدوران بیگانه پرست را برای اعدام انقلابی آماده ساخته‌اند به وحشت افتادند و رجزخوانی‌ها به باد رفت. قدرت اسلام و توان یاران خالص امام خمینی(ره) آشکار شد و کاپیتولاسیون آمریکایی از محتوا خالی گردید و دیگر نوبت به کاپیتولاسیون انگلیسی و صهیونیستی نرسید.
منبع: روزها و رویدادها روزهای شمسی/ تهیه و تنظیم دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا- تهران: رامین، ‎۱۳۷۶.

۴ نظر موافقین ۰ ۲۶ خرداد ۰۱ ، ۰۲:۰۸
ع . شکیبا---۶۱۴

شهید آیت الله سعیدی

شهادت آیت الله سعیدی به دست مأموران ستم شاهی پهلوی (20 خرداد 1349 ش)

حضرت آیت‌ الله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308 شمسی در مشهد چشم به جهان گشود. در کودکی مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد. پس از تحصیل در حوزه‌های مشهد و قم و استفاده از محضر بزرگانی چون آیت‌ الله العظمی بروجردی(ره) و حضرت امام خمینی (قدس سره) به اجتهاد رسید. مدتی برای تبلیغ اسلام به کویت عزیمت کرد و با شروع نهضت امام خمینی (قدس سره) در سال 1341 شمسی به همراه بسیاری از روحانیون و مردم به فداکاری و مجاهدت در راه اسلام پرداخت. آیت‌الله سعیدی از تصمیم و عزم راسخ امام برای قیام لله و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل امام نیروی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد و از هیچ کوشش و مجاهدتی دریغ نکرد و به فعالیت‌های مختلف پرداخت به گونه‌ای که چندین بار توسط عوامل ساواک دستگیر شد.

در اردیبهشت 1349 شمسی پس از آن که رژیم شاه از سرمایه‌گذاران آمریکایی دعوت کرد تا به اصطلاح در ایران سرمایه‌گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری، اقتصاد ایران را کاملا در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهند، علمای حوزه علمیه قم با انتشار اطلاعیه‌ای مردم را از این خطر بزرگ مطلع ساختند. در این میان آیت‌ الله سعیدی بر ضد استعمارگران دست به فعالیت‌های شدیدی زد و با انتشار اعلامیه‌ای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم شاه که از حرکت پرخروش ایشان به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد. این عالم مجاهد در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 شمسی، به جهت انجام شدیدترین شکنجه‌ها بر روی وی، به شهادت رسید.

زندگینامه و مبارزات شهید آیت الله سعیدی

۰ نظر موافقین ۰ ۱۷ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۶
ع . شکیبا---۲۷۱

نخستین سخنرانی امام در خاک ایران پس از پانزده سال تبعید

          دریافت   
6:44

مطالب مرتبط :دهه فجر ، راهپیمایی 22 بهمن ، امام خمینی(ره)

متن سخنان امام خمینی (ره) در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۲ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۰:۳۴
ع . شکیبا---۸۸۰

آیت الله آقا مرتضی تهرانی - از علمای عارف

عالم عامل و عارف واصل، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی تهرانی

خوابی را که مربوط به امام «رضوان الله تعالی علیه» نقل می کنم. امام چون مرحوم شده اند عرض می کنم. بزرگواری نزدیک به 80 سال سن داشت، در منزل یکی از منسوبین ما که خوزستانی بود، حضور داشت. روز چهل و یکم [رحلت] مرحوم آیت الله بروجردی بود. وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت الله حائری بود گفت من 30، 35 سال پیش خوابی دیدم. آن زمان این آقا-امام- در حوزه آیت الله حائری که می آمد، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می گفت می دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم.

در همان ایام یک شب خواب دیدم که بیابانی است و جمعیت کثیری، مثلاً یک میلیون نفر دایره وار ایستاده اند و در مرکز این دایره هم کارهایی انجام می شود که من از دور نمی بینم. جمعیت را شکافتم و تا مرکز دایره پیش رفتم. در مراکز دایره دیدم به اندازه ده دوازده متر جا هست. در یک طرف رسول اکرم«ص» تشریف دارند و شمشیری در دستشان است. مقابل ایشان هم محمدرضا پهلوی ایستاده است. حضرت رسول«ص» چند بار فرمودند آیا کسی هست که بیاید و این شمشیر را از من بگیرد و حد خدا را بر این مجرم جاری کند؟ هیچ کسی نیامد. این کسی که داشت این حرف را می زد، خودش با امام «رحمه الله علیه» موافق نبود و با تعبیر تلخ و نچسب از ایشان یاد کرد. گفت حضرت دو سه مرتبه فرمودند و کسی نیامد. یک وقت دیدم جمعیت دارد شکافته می شود و کسی دارد جلو می آید. از دور نمی دیدم. نزدیک که آمد متوجه شدم حاج آقا روح الله است.

جلو آمد و به حضرت سلام و عرض کرد: «یا رسول الله! من آماده هستم.» بعد هم شمشیر را گرفت. گفت حاج آقا روح الله شمشیر را بلند کرد و با یک ضربت سر شاه را پراند، اما تن بی سر جلو آمد و یقه ضارب را گرفت و مقداری با هم دست به یقه بودند تا سرانجام حاج آقا روح الله که دید این تن بی سر نمی افتد، لذا دست راستش را انداخت و امعاء و احشای او را بیرون کشید. از خواب بیدار شدم.

 ان شاءالله خدای متعال 120 سال و هر چه بیشتر به این بزرگوار (مقام معظم رهبری) عمر با برکت عطا بفرماید. هر چقدر خدا به ایشان عمر طولانی عطا فرماید باز عرض می کنیم که خدایا! کم است. یا ما را ببر یا جامعه را خالی از ایشان نبینیم؛ و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

https://defapress.ir/IDNA_media/image/2016/02/108861_orig.jpg

حضرت امام خمینی (ره) در 12 بهمن 57 -در بهشت زهرا

خاطره کامل در اینجا :

ماجرای یک رؤیای صادقه در باره آینده رهبری

آیت‌الله شیخ مرتضی تهرانی 


مطالب خواندنی و  شنیدنی

سبک زندگی    حجاب و بدحجابی   فهرست مطالب شهدا    مدافعین حرم 

شهیدان  امام زمان-عج   انتخابات     فلسطین    دعاها و ذکرها

------------  

Image result for عناوین مطالب

مذهبی  اجتماعی  فرهنگی  صفحه اصلی
قرآن کریم ؛ خواص آیات و سوره ها  اقتصاد و جهاد اقتصادی  سبک زندگی  امام خمینی (ره) 
نهج البلاغه، پای درس امام علی (ع) مدیریت اسلامی و مدیران  حجاب و بدحجابی , چادر  مقام معظم رهبری 
پیامبر گرامی اسلام (ص)  انتخابات  جبهه و جنگ و رزمندگان  علما و بزرگان 
امیرالمؤمنین علی (ع)  اخبار و مطالب سیاسی  شهیدان  مدافعین حرم 
حضرت فاطمه زهرا (س)  خانواده  پدر و مادر ، والدین  انقلاب اسلامی و دهه فجر 
کربلا ، عاشورا ، امام حسین (ع)  اطلاعات عمومی  نماز و عبادت  روز بصیرت، فتنه و آشوب 
امام زمان (عج) و انتظار ظهور  شعر و شاعری  دعاها و ذکرها  قدس ، فلسطین و غزه 
امام رضا (ع) و مشهد مقدس  اخلاق اسلامی خاطرات و یادداشت ها  مداحی و مولودی 
اهل بیت (ع)  علمی پژوهشی  بسیج و بسیجی  حوادث - زلزله و سیل 
امامزادگان  کشورها و بیداری اسلامی    خبرهای متنوع 
اربعین  مطالب عمومی و متفرقه  پیشنهادات  عکس و تصویر و طراحی 
نوحه و زیارت  صدا و آهنگ، مداحی، سخنرانی  فیلم و کلیپ  اعمال روزها ، ماهها و مناسبت ها 

یکی از موضوعات مورد نظر خود را انتخاب کنید 

مطالب مرتبط :دهه فجر ، راهپیمایی 22 بهمن ، امام خمینی(ره)

۵ نظر موافقین ۲ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۵۵
ع . شکیبا---۲۱۰۱۲

یاد شهید عزیز سید مجتبی نواب صفوی و یاران شهیدش را

در ۲۷ دی ماه گرامی می داریم

http://iusnews.ir/images3/ius/20140325/89592370/564.jpg

خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی

نواب صفوی به مشهد آمد. او را اولین بار در آنجا بود که شناختم. تصور می کنم سال 1331 یا 1332 بود. شنیدم که او و فدائیان اسلام، به دعوت عابدزاده، وارد مهدیه مشهد شده اند. جاذبه ای پنهانی، مرا به سوی او می کشاند و بسیار علاقه داشتم که نواب را از نزدیک ببینم.


می خواستم به مهدیه بروم، ولی نتوانستم، چون آنجا را بلد نبودم. یک روز خبر دادند که نواب می خواهد برای بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم، بیاید. آن روز، مدرسه را با آب و جارو مرتب کردیم. هرگز آن روز از یاد و خاطر من بیرون نمی رود و جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است. مرحوم نواب آمد. یک عده از فدائیان اسلام هم با او بودند که از روی کلاهشان مشخص می شدند، کلاه های پوستی بلندی سرشان می گذاشتند. آن ها دور و بر نواب را گرفته بودند و او همراه با جمعیت وارد مدرسه سلیمان خان شد. راهنمائیشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود، نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. نمی دانم تابستان بود یا اوایل پاییز، درست در خاطرم نیست. آفتاب گرمی می تابید. نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانیش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می شد و می ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می کرد. من محو نواب شده بودم. خود را از لابه لای جمعیت عبور داده و به نزدیکش رسانده و جلوی او نشسته بودم. همه وجودم مجذوب این مرد شده بود و با دقت به سخنانش گوش می دادم.
موقعی که شربت به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»
او بنا کرد به شاه و به انگلیس و این ها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام، باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند و این هایی که در رأس کار هستند، دروغ می گویند، اینها مسلمان نیستند.
من برای اولین بار، این حرفها را از نواب صفوی می شنیدم و آن چنان، این حرف ها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعاً داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم.
همان طور که گفتم، آن روز هوا خیلی گرم بود و عده ای که همراه نواب بودند، در قدح بزرگی شربت آبلیمو درست کردند و آوردند که او و هرکسی که آنجا نشسته بود بخورد.

یکی از دوربری های او لیوان دستش گرفته بود و ذره ذره از آن شربت به هر کسی که آنجا بود و شاید صد نفری می شدند، می داد او با شور و هیجان عجیبی این کار را می کرد. اواخر، شربت کم شد و با قاشق به دهان همه می گذاشت. موقعی که به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»

۲ نظر موافقین ۲ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۲
ع . شکیبا---۱۱۶۰

http://www.downloadhi.ir/wp-content/uploads/2014/01/rooz-shomar.jpg

روز شمار انقلاب اسلامی

10 فروردین 1340 ش.========وفات آیة الله العظمی حاج سید حسین بروجردی.

16 مهر 1340 ش.========تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی.

8 آذر 1341 ش.========لغو قانون انجمن های ایالتی و ولایتی .

19 دی 1341 ش.========اعلام انقلاب سفید.

2 بهمن 1341 ش.========تظاهرات مردم در تهران.

1 فروردین 1342 ش.========اعلام عزای عمومی در عید نوروز.

2 فروردین 1342 ش.========تهاجم رژیم پهلوی به مجلس سوگواری در مدرسه فیضیه.

13 خرداد 1342 ش.========دستگیری حضرت امام خمینی.

5 خرداد 1342 ش.========قیام ملت ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی.

11 مرداد 1342 ش.========آزادی از زندان و بازداشت خانگی امام خمینی.

17 فروردین 1343 ش.========آزادی امام خمینی از بازداشت خانگی.

3 مرداد 1343 ش.========تصویب قانون کاپیتولاسیون.

4 آبان 1343 ش.========پایداری امام خمینی در برابر کاپیتولاسیون.

13 آبان 1343 ش.========تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه.

1 بهمن 1343 ش.========اعدام انقلابی حسنعلی منصور.

۰ نظر موافقین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۱۶
ع . شکیبا---۶۹۵

شاه رفت

26 دی سالروز فرار تاریخی شاه مخلوع ایران است؛ فراری که سقوط رژیم شاه را حتمی کرد و باعث شد کمتر از یک ماه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسد.
همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر ایران به خیابان‌ها آمدند و با پخش شیرینی، این رویداد مهم تاریخی را جشن گرفتند و ۲۶دی ماه ۵۷ نقطه عطف دیگری در تاریخ سراسر حماسه انقلاب سرخ و اسلامی ایران شد.  
محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و در "اسوان" مورد استقبال رسمی انور سادات رئیس جمهور مصر قرار گرفت. سپس از ۲ بهمن مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود تا اینکه با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ با ویزای گردشگری به باهاما رفت. پس از آنکه تلاش‌های او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بی نتیجه ماند در ۲۰ خرداد مجبور به ترک باهاما و سفر به مکزیک شد. 
وی با شدت یافتن بیماری، در ۳۰ مهر به امریکا رفت و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد.
محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان و با اوج گیری بحران گروگان‌گیری در سفارت امریکا در تهران، امریکا را ترک کرد و به مصر رفت.
مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر بیماری وی اوج گرفت و پزشکان معالج طحال او را خارج کردند . وی سرانجام در روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، در سن ۶۱ سالگی، در قاهره به درک واصل شد و جسد وی در مسجد الرفاعی در زیر خاک مدفون شد.
۱ نظر موافقین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۴:۱۸
ع . شکیبا---۸۵۵
عکس شهید اصغر یوسفی

نام: علی اصغر

شهرت: یوسفی

نام پدر: نصر اله

تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۱۰/۱۰

تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۷/۲۳

محل شهادت: سومار

محل دفن: دار الرحمه شیراز

شهید علی اصغر یوسفی در سال ۱۳۳۷ در یک خانواده مؤمن و مذهبی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود.

شهید یوسفی دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده خود گذراند و دوران تحصیلات ابتدائی و راهنمائی و متوسطه خود را در آبادان با موفقیت گذراند .

شهید بزرگوار علی اصغر یوسفی در اوج پیروزی انقلاب به یک فرد انقلابی فعالیت چشم گیری داشت که بوسیله رژیم سفاک پهلوی دستگیر و به زندان افتاد لیکن به علت مقاومت ایشان زیر شکنجه های ساواک نتوانستند از ایشان اعترافی بگیرند و مجبور به آزادی ایشان شدند.

شهید بزرگوار یوسفی پس از اخذ دیپلم برای گذراندن دوران سربازی داوطلبانه به خدمت سربازی اعزام شد و در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز مشغول خدمت گردید که پس از مدتی تقاضای اعزام به جبهه نمود و با تقاضای ایشان موافقت شد و داوطلبانه به جبهه اعزام گردید و در میادین نبرد شجاعتها و رشادتهای بی نظیری از خود نشان داد و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۷/۲۷ در منطقه سومار در حالی که کمتر از ۱۰ روز از پایان خدمت سربازی ایشان نمانده بود به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

ویژگی بارز اخلاقی شهید بزرگوار علی اصغر یوسفی حسن خلق و روحیه بالا ، کار و تلاش ایشان بود، از خدمت خسته نمی شد و با روحیه خستگی ناپذیر خود به دیگر هم‌رزمان خود روحیه می داد.

روحش شاد و راهش پر رهرو …

وصیتنامه شهید اصغر یوسفی

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به روح پرفتوح شهیدان و تمامی رزمندگان جان برکف جبهه های حق و سلامی پاک و خالصانه خدمت پیشوای دل مؤمنان و رهبر عزیز انقلاب و بعد سلامی سرشار از محبت خدمت مادر وخانواده عزیزم امیدوارم که حال همگی خوب باشد قبل از هر چیز از پدر و مادر عزیزم از صمیم دل درخواست می کنم که مرا حلال کنند تا مورد رحمت حق تعالی قرار بگیرم و از مادر عزیزم خواهش می کنم که دعا بفرمایند تا افتخار عظیم شهادت نصیب این بنده سراپا تقصیر نیز شود. و حال ای پدر و مادر عزیز اگر شهید شدم از شما تقاضا دارم که بر سر مزار من و یا در غم نبود من گریه نکنید به شما توصیه می کنم صبور باشید و بردبار. مادرم! پایان نامه بشر مرگ است چه خوب است که انسان مرگی با عزت و در راه مولایش جان بسپارد. و به تو ای خواهرم! سنگر بزرگ خود را یعنی حجاب را محکم نگه دارید و برای خود حضرت فاطمه را اسوه سازید و سعی کنید بچه ها را در مسیر صحیح تربیت کنید و خود نیز نگهدار حرمت خون برادرتان باشید. و به شما برادران عزیزم تاکید می کنم ادامه دهنده راهم باشید و به این دنیای فانی دل نبندید و ایمان خود را تقویت و محکم نگه دارید و ارزش های انقلابی و شعائر اسلامی را تعظیم کنید.
التماس دعا
فرزند کوچک شما علی اضر یوسفی

صفحه شهید در سایت شهدای ارتش

۰ نظر موافقین ۱ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۴
ع . شکیبا---۵۶۳

http://www.negahmedia.ir/assets/uploads/pic/56432/8.jpg

بیست و یک بهمن پنجاه و هفت با رادیوش بى سیم کلانترى ها را مى گرفت. مى گفت «برید فلان جا، زور آخرشونه.»


امام که آمد، عبا پوشید، عمامه گذاشت. اسلحه اش را هم گرفت زیر عبا و رفت فرودگاه.   شهید بروجردی

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی

http://photos02.wisgoon.com/media/pin/images/o/2013/7/500x665_1374336567428220.jpg

در بند اسارت طاغوت

خاطره ای از مادر شهید بروجردی:

«محمد»که علاقه ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت اندکی پس از این فراخوان به قصد دیدار با مرشد در تبعید مکتب انقلاب حضرت امام خمینی«ره» از خدمت فرارکرد اما حین عبور از مرز زمینی ایران - عراق توسط عناصر «ساواک» رژیم شناسایی و دستگیر شد. مادر محمد از این دوران می گوید : «خبر آوردند که او را در خوزستان سر مرز گرفته اند. رفتم اهواز سازمان امنیت عکسش دستم بود و گریه میکردم... از آنجا رفتم زندان ساواک «سوسنگرد»... این پسر آنجا بود.وقتی وارد اتاق بازجویی شدم دیدم او را از پاهایش به سقف آویزان کرده اند و کتکش میزنند. همین طور مثل باران چوب و شلاق و باطوم بود که روی سر و صورت بچه ام می بارد ولی حتی یک آخ هم از او نشنیدم.»

ببینیم شهدا چه کشیدند برای انقلاب . بیایید به خاطر شهدا هم که شده قدر انقلابمان را بدانیم.

نقطه پرواز شهید بروجردی
روز اول خرداد سال 1362، محمد به همراه پنج تن دیگر از فرماندهان، به قصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا» شهرستان «مهاباد» را ترک کرد، و به روایت یکی از همسفران: «بین راه، برادری که کنار ایشان نشسته بود، از مشکلات خودش صحبت می کرد. حاج آقا در جواب او گفتند: این دنیا ارزشی ندارد.

ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتب مان بدهیم. همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختی ها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبرو مبارزه ایم». با عبور از سه راهی «مهاباد – نقده» خودرو حامل محمد و دوستانش به مین برخورد کرد.

«صدای انفجار مهیبی بلند شد. ماشین از زمین کنده شد و تمام سرنشینان، از آن به بیرون پرتاب شدند، حاج آقا حدود 70 قدم دورتر از ماشین به زمین افتادند.

وقتی بالای سرش رسیدیم، همان تبسم گرم همیشگی را بر لب داشت اما شهید شده بود».

سردار شهید «حاج همت» ، درباره مهجور ماندن قدر و ارزش نقش بروجردی در تاریخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، 6 ماه پیش از شهادتش در کربلای خیبر گفته بود: «...بروجردی شناخته نشد. بروجردی هنوز، نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده. تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته بشود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما بوجود بیاورد!.»

منبع: پایگاه شهید آوینی

http://hayat.ir/file/attach/201205/77021.jpg

شادی روح مطهر شهید بروجردی و شهید همت و همه شهیدان صلوات

مطالب مرتبط : امام خمینی(ره) ، شهیدان ، شهید بروجردی

۰ نظر موافقین ۲ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۴
ع . شکیبا---۹۱۶