سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۰۳، ۱۱:۰۹ - Setayesh
    great
پیوندها
امکانات

۱۲۶ مطلب در سال ۱۳۹۹ ثبت شده است

عباس بابایی

خلاصه ای از زندگی پرافتخار سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی

عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.

وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.

بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف - ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.

بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 1360/5/7، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان بر عهده او گذاشته شد.

بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 1362/9/9 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید.

او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال‌ها، در جبهه‌های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه‌ها و جبهه‌های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی بود و تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.

عباس بابایی

نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم.»

سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت، او اسوه‌ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز پنجشنبه 15 مرداد 1366 و روز عید قربان به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازه‌اش در تاریخ پر افتخار ایران جاودانه شد. 

وصیتنامه اول شهید عباس بابائی:

موضوعات: فرهنگی سبک زندگی شهیدان
۰ نظر موافقین ۰ ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۱۱
ع . شکیبا---۳۸۲

سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید قربان

سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید قربان

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته عید قربان در سخنرانی زنده تلویزیونی، ملت شریف ایران را به حضور پر نشاط و گسترده‌تر در مسابقه معنوی «کمک مؤمنانه به قشرهای آسیب دیده و یاری مجاهدان سلامت» فراخواندند و با تشریح اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت امریکا در جنایت تحریم ملت ایران تأکید کردند: دشمن به موازات جریان تحریم، جریان تحریف حقایق را هم دنبال می کند اما به فضل الهی و با هوشیاری، زیرکی و شناخت عمیق ملت ایران از امریکا به هیچ کدام از اهدافش نرسیده و نخواهد رسید و ایران عزیز با صبر و ثبات، تلاش بیشتر مسئولان برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و استفاده هرچه بیشتر از ظرفیت های داخلی به راه روشن خود ادامه خواهد داد.
ایشان درباره عزاداری ماه محرم نیز تأکید کردند: همه سوگواران حسینی، هیأتها و مداحان موظفند به هرچه ستاد ملی مبارزه با کرونا اعلام می‌کند، عمل کنند زیرا موضوع بسیار مهم است.

رهبر انقلاب با تبریک عید سعید قربان به ملت عزیز ایران، مسلمانان جهان و پیروان ادیان ابراهیمی، دهه اول ذیحجه را دهه خاطرات پر شکوه و هدایتگر و دهه تضرع و توسل خواندند و افزودند: دهه دوم این ماه پر برکت، با توجه به عید سعید غدیر دهه ولایت است که این موضوع از همه احکام الهی جایگاه برتری دارد چرا که ولایت تضمین کننده اجرای همه احکام الهی است.
ایشان افزودند: دهه سوم ذیحجه نیز با مناسبت‌هایی از جمله مباهله، دهه مهمی است که امیدواریم ملت دهه اول را به مبارکی و دو دهه بعد را آنچنان که موجب رضای الهی و خوشبختی ملت است، سپری کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای دیدارهای مردمی را از دلخوشی ها و دلبستگی های پرجاذبه خود خواندند و خاطرنشان کردند: این دشمن حقیر اما بسیار خطیر یعنی کرونا این دلخوشی را نیز سلب کرده است.
ایشان در همین زمینه افزودند: قرار بود این دیدار به صورت تصویری با خدمتگزاران عرصه سلامت و کمک مؤمنانه انجام شود اما چون ستاد ملی مبارزه با کرونا گفته اجتماع بیش از ده نفر ممنوع است، متأسفانه این دیدار تصویری هم ممکن نشد.

موضوعات: سبک زندگی مقام معظم رهبری خبرهای متنوع
۰ نظر موافقین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۳۳
ع . شکیبا---۳۱۱

برگزیده‌ی کتاب «در محضر عارف دارالشّفا: شیخ جعفر توسّلی تبریزی»

برگزیده‌ی کتاب

«در محضر عارف دارالشّفا: شیخ جعفر توسّلی تبریزی»

متن PDF برگزیده‌‌ کتاب «در محضر عارف دارالشّفا: شیخ جعفر توسّلی تبریزی»:

موضوع: سخنان ناب حاج‌آقا جعفر توسّلی. رضوان الله تعالی علیه.

برگزیده‌نویسی: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی.

لینک دریافت کتاب برگزیدهpdf

خجالتیتوجه: این چند صفحه از اسرار معنوی است ، خیلی زیبا و جالب است. حتما بخوانید.خجالتی

مطالب مرتبط :  علما و بزرگان ، آیت الله بنیسی ،

موضوعات: مذهبی علما و بزرگان
۰ نظر موافقین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۳۶
ع . شکیبا---۶۸۶

https://www.malakootiha.com/wp-content/uploads/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D8%AD%D8%B3-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B9%D8%AF-%D9%88-%D8%B1%D9%81%D8%B9-%D9%86%D8%AD%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%82%D8%B1%D8%A8.jpg

سوال: سلام خسته نباشید میخواستم بدونم بهترین زمان برای اسباب کشی چه روزهای است؟و چه روز هایی قمر در عقرب می باشد.با تشکر
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله)

 

جواب: سلام علیکم؛یکی از موضوعاتی که در سخنان معصومین (علیهم السلام) آمده انجام کارها به تناسب خود، در روز ها خاص بخاطر تاثیر فراوان بر تداوم و برکت آن کار است.
از امام صادق (علیه السلام) نقل است که در روزهای یکم، دوم، ششم، هفتم، نهم، چهاردهم، هجدهم، نوزدهم، بیستم،‌ بیست و دوم، بیست و سوم، بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم هر ماه قمری، آغاز هر کاری مبارک است.
بنا به دستورات دینی در ساعات قمر در عقرب، از انجام کارهای اساسی نظیر انعقاد نطفه، عقد ازدواج، افتتاح کار و کسب، اسباب کشی، تعیین و تغییر نام و گذاشتن سنگ بنا و کلاً انجام هر یک از کارهای اساسی پرهیز کنیم.
البته راههایی برای بر حذر بودن از نحوست ایّام نیز وجود دارد.
آقا امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِکَ الْیَوْم‏.» هر کس صبح صدقه دهد خدا نحوست آن روز را از دفع می کند.
از آقا امام رضا (علیه السلام) از پدرانش درباره شنبه تا پنجشنبه از آقا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که از خدا برای امتش چنین درخواستی کرد: «الهم بارک لأمتی فی بکورها یوم سبتها و خمیسها؛ خدایا! در صبحگاهان امت من در روز شنبه و پنج‌شنبه برکت قرار ده».
البته آقا امام رضا (علیه السلام) به روایت از پدرانش می فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: آخرین چهارشنبه هر ماه همواره روز نامبارکی است.
هاشم بن حکم از آقا امام صادق (علیه السلام) درباره مردی پرسید که قصد دارد کار خیری مانند صدقه یا صوم (روزه) و این‌گونه امور انجام دهد؟ آن حضرت فرمود: خوب است آن عمل را در روز جمعه انجام دهد، زیرا پاداش عمل در روز جمعه چند برابر است.
البته. نکاتی که بیان شد، صرفاً برای رعایت فضیلت بیشتر بود که رعایت آن دارای نکات مثبت است، اما اگر به خاطر مشکلاتی نمی توانید این مسایل را رعایت کنید، به خودتان سخت نگیرید و با دادن صدقه مشکلات احتمالی را دفع کنید تا مبادا دچار وسواس شوید. یاحقّ.
جهت پرسش و دریافت پاسخ به پورتال انهار رجوع کنید:
پاسخ به احکام شرعی
موضوعات: مذهبی سبک زندگی مقام معظم رهبری مطالب عمومی و متفرقه
۰ نظر موافقین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۰۲
ع . شکیبا---۱۳۳۰

شهید: طیبه واعظی دهنویزندگینامه شهید طیبه واعظی شهید شاخص بسیج در سال 94

شهید سال بسیج در 94

نام پدر: محمدصادق

ولادت: 24 تیر 1337

شهادت: 03 خرداد 1356

محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران

آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران

طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.
طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.

منبع: نوید شاهد

اینها را ننوشتم که آمار وبلاگم بالاتر بره ! بخاطر قدردانی از این بانوی مجاهد و شهید و همسر و برادرش که ماها قدر این عزیززان را بدانیم و بفهیمیم که برای انقلاب اسلامی چه انسانهای پاکی فدایی شده اند و چه خونهای قشنگی به پای این انقلاب ریخته شده . باشد که از آرمانهای انقلاب و خون شهدا و راه امام  ولایت فقیه بیشتر مراقبت و محافظت کنیم.

شادی روح پاکشان سه صلوات بفرستید https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg https://www.gfiles.ir/file/store/2016/11/19/621036977531.jpg

موضوعات: فرهنگی سبک زندگی حجاب و بدحجابی , چادر شهیدان مطالب عمومی و متفرقه
۲ نظر موافقین ۲ ۲۲ تیر ۹۹ ، ۱۱:۴۱
ع . شکیبا---۵۸۳

خیلی به مسئله حجاب اهمیت می داد. به همسرش که معلم بود می گفت تو که مبلغ دین در مدارسی به دختران بگو حجاب از ارزش های بزرگ الهی است. حجاب برای زن به عنوان واجب شرعی است. بگو این انقلاب و این نظام ساده و راحت به دست نیامده و ثمره خون های بسیاری است. می گفت اگر جایی را می دانی که افرادش به حجاب ملزم نیستند از من نخواه بیایم و آنجا باشم. می گویند وقتی بدحجابی را می دید واقعا زجرکش می شد...  (شهید یعقوب خدادوست)

متاسفانه از این شهید عزیز اطلاعات زیادی به دست نیامد که مطمئن باشیم این خاطرات مربوط به همین شهید است .

 

اطلاعات شهید خدادوست :

امنیت و آرامشی که امروز در کشور وجود دارد مرهون همین جانفشانی های شهدا است و مردم ایران اسلامی نیز قدردان این مجاهدت ها و فداکاری ها هستند.
گفتنی است، شهید یعقوب خدادوست در سال 1371 در درگیری با اشرار ضد انقلاب در منطقه لوریک سلماس به فیض شهادت نائل آمد.

اینجا کلیک کنید

مطالب مرتبط: حجاب و بدحجابی، شهیدان ، زن ایرانی

موضوعات: فرهنگی حجاب و بدحجابی , چادر شهیدان
۰ نظر موافقین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۰۹:۵۷
ع . شکیبا---۱۶۵

خاطره حمید سبزواری از کشف حجاب در سبزوار

حمید سبزواری، شاعر انقلابی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان "حال اهل درد" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اوضاع سبزوار در دوران کشف حجاب رضاخانی می‌گوید:

جریان کشف حجاب را کاملا یادم هست. در این زمان من ۹یا۱۰سال داشتم و فقط می‌دانم که عده‌ای را دعوت کردند در باغ ملی. ما بچه بودیم رفتیم. صدای ساز و آواز می‌آمد و گفتند نمایش می‌دهند و من رفتم پشت در؛ زن‌ها اول با حجاب آنجا رفتند و وقتی که آمدند بیرون، دیدیم که اینها حجاب ندارند. بعضی از آنها یک کلاه سرشان گذاشتند، سرشان را از خجالت داخل آن کردند. برخی از آنها دستشان را به صورتشان می‌گرفتند و از آنجا به سرشان می‌گرفتند؛ با یک وضع بسیار موهنی از آنجا خارج می‌شدند.

گرچه این زنانی را هم که دعوت کردند بیشتر آنها زنان رؤسای ادارات و وابستگان به ادارات دولتی بودند و همچنین چند نفر از تجار معروف سبزوار. مردم که دور این‌ها را گرفته بودند هم نگاه می‌کردند، این‌ها واقعا با یک حالت شرمندگی از جلوی مردم رد می‌شدند.

بعد از فردای آن روز، شروع کردند به گرفتن زن‌های محجبه و دستور این بود که هیچ مردی حق پالتو پوشیدن نداشت. عباها را از دوش مردم برداشتند، پوشش مردم را دستور دادند باید کت و شلوار باشد. پالتو پدر مرا در خیابان قیچی کردند، تکه پایین آن را دستش دادند او به خانه آمد و نشست و گفت: «آدم مرگش برسد بهتر از این است که در این اوضاع زندگی کند.» من یادم می‌آید که این مرد نشست و کلی گریه کرد و بر حال و روز مردم و ستمی که بر مردم می‌رفت.

هیچ‌کس هم جرأت نمی‌کرد حرف بزند، علت هم آن بود که جاسوسان رضاشاه همه جا بودند و بیشتر آن‌ها با اسلام در تضاد بودند و این‌ها در میان خانواده‌ها جاسوسی می‌کردند، عده زیادی از سبزواری‌ها را نیز تبعید کردند که اسامی این‌ها را به‌خاطر ندارم، فقط می‌دانم که عده‌ای را از آن‌جا تبعید کردند، از روحانیون نیز عده‌ای را تبعید کردند.

ای لعنت بر رضاشاه دیکتاتور

این خاطرات را بخوانید و دیگر نگویید حجاب اجباری !

موضوعات: فرهنگی حجاب و بدحجابی , چادر خاطرات و یادداشت ها
۱ نظر موافقین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۵
ع . شکیبا---۳۳۴

بهلول

یادمان عالم مجاهدمرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد تقی بافقی 

عالمان و دانشمندان دلیر و فداکار با تأسی از سیره رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله که قرآن می‌فرماید: یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن ‌المنکر، در سخت‌ترین دوران، از اسلا‌م و مکتب تشیع دفاع کردند و با دشمنان دین به ستیز و مبارزه برخاستند. عالم پارسا، و آیت شجاعت و تقوا حاج شیخ محمدتقی بافقی، نمونه عینی دانشمندان دلیر و فداکار شیعه است که ذکر و یادش شیرین و بس دل‌رباست و چه خوش گفت آن‌که گفت:

انصاف می‌دهم که دلیران و دلبران

بسیار دیده‌ام نه به این حسن و دلبری

ایشان در شهرستان بافق، متولد شد پس از طی دوران کودکی در چهارده سالگی جهت تحصیل علم و کمال قدم به حوزه علمیه یزد نهاد و در شمار سربازان امام زمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف درآمد. با تلا‌ش و پشتکار، سالیانی چند در محضر اساتید بزرگ و به‌نام یزد زانوی ادب و شاگردی زد و مقدمات و سطح را به پایان رسانید. آن‌گاه برای ادامه و تکمیل تحصیل، راهی عتبات عالیات شد. مدت هفده سال در نجف اشرف از محضر اعاظم و اساطین علم و عمل حظ و بهره کامل برد و گام‌های بلندی را در تهذیب نفس و خودسازی برداشت و در عداد نوادر عصر درآمد.

مرحوم بافقی در سال 1337 قمری با کوله‌باری از دانش و فضل جهت خدمت و رسالتی بزرگ به حوزه علمیه قم بازگشت و در تأسیس و احیای حوزه علمیه قم همچون بازوی محکم و یار فداکار آیةاللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری ایفای نقش کرد.

بنا به گفته میرزا عبداللّه طهرانی چهل ستونی، تا وقتی که حاج شیخ بافقی در قم بود، طلا‌ب روز بسیار خوشی داشتند؛ از عمامه تا کفش پای ایشان را متکفل بود. هر طلبه‌ای درد دلی داشت به ایشان می‌گفت و ایشان مشکلا‌ت را برطرف می‌کرد.

آن عالم ربانی در عین برخورداری از شجاعت و قوت قلب، نسبت به طلا‌ب و ضعفا رئوف و مهربان بود و چون مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین علیه‌السلا‌م جامع اضداد بود. در عمل به دستورات اسلا‌م و اقامه امر به معروف و نهی از منکر خیلی جدی و کوشا بود. و در این راه حتی از شاه، وکیل و وزیر هم خوف و هراس به دل راه نمی‌داد. او بارها رضاشاه را مورد خطاب قرار داد و امر به‌معروف و نهی از منکر کرد و در آخرین نامه، سوره تکاثر را برای شاه نوشت.

جریان کشف حجاب

لحظات تحویل سال 1306 شمسی و مراسم نوروز از راه می‌رسید و مردم طبق سنت، از دور و نزدیک در حرم کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها اجتماع کرده بودند. جماعتی از زنان دربار و خانواده رضاشاه نیز که حجاب درستی نداشتند در قسمت فوقانی ایوان آیینه به تماشای مردم مشغول بودند. این منظره برای مؤمنین و ارباب غیرت و ناموس بسیار ناخوشایند و غیر قابل تحمل بود.

مرحوم بافقی پس از اطلا‌ع از این صحنه زشت، پیغامی به این مضمون فرستاد: اگر شما از غیر دین اسلا‌م هستید، پس این‌جا چه می‌کنید؟ و اگر مسلمانید، چرا در حضور این همه جمعیت چنین مکشفة‌الوجه و الشعر نشسته‌اید؟! می‌رفت که این حادثه تبدیل به قیام و شورشی علیه طاغوت شود، خبر این حادثه به تهران رسید و رضاشاه، خود با همراهان به قم آمد و حرم مطهر را به محاصره درآورد، با کفش وارد حرم مطهر شد و ضمن شکستن حرمت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها مرحوم بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد و هرچه توانست با مشت و چکمه پا، بر سر و بدن آن عالم وارسته و مجسمه تقوا زد! اما آن مرد خدا و عاشق اهل‌بیت علیهم‌السلا‌م مرتب می‌گفت: یا صاحب‌الزمان، یا صاحب‌الزمان ... آنگاه آن عالم نستوه و مبارز را به تهران فرستاد و حبس و زندانی کرد. ایشان حدود شش ماه در زندان ماند، ولی از غذای زندان نخورد. هرشب یک ظرف غذا که برای زندانیان می‌بردند، برای ایشان هم می‌بردند. سه شبانه‌روز گذشت، دست به غذا دراز نکرد. وقتی پرسیدند: چرا نمی‌خوری؟ گفت: غذای سلطان جائر حرام است. یک پاسبان به حال او رقت کرد و گفت: با این وضع تلف می‌شوی، خوب است از بیرون چیزی تهیه کنی. گفت: من هفت سنار موجودی دارم؛ اگر ممکن است برایم سبزی تره و نخودچی تهیه کن؛ و مدتی را با آنها سر کرد.

خود آن مرحوم در این‌باره می‌فرمود: کم‌کم بدنم ضعیف شد، کارم به جایی رسید که نمی‌توانستم ایستاده نماز بخوانم تا این که یک روز به خدا عرضه داشتم: خدایا آخوندت می‌جنبد؛ اشاره به این‌که تو خود گفته‌ای: «و ما من دابة فی‌الا‌رض الا علی اللّه رزقها»(هود/6)، چیزی نگذشت که وعده «من یتق‌اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا‌یحتسب»(طلاق/2و3)؛ به سر حد وفا پیوست، در زندان باز شد، سیدی با ماموری وارد شد و مجموعه‌ای از چلو خورشت و سایر لوازمات در جلوی من گذاشت و گفت: کل هنیئاً لک و صبغا.

حضور حاج شیخ در زندان، فضای آن‌جا را دگرگون کرد و جمع کثیری از زندانی‌ها به توصیه ایشان توبه کرده، با ایشان نماز جماعت اقامه می‌کردند و او چون یوسف صدیق، بندگان خدا را به توحید و خداپرستی دعوت می‌کرد. به قول صاحب کتاب التقوی و ما ادراک ماالتقوی، حتی زندان‌بان‌ها هم متاثر و متحول شدند. ماموران یهودی بر وی گماشتند که آنها هم از رفتار و تأثیر کلا‌م آن روح قوی ایمان، متحول شدند. مرحوم بافقی این چنین زندگی طاغوت را با استقامت و روح ایمانش زندانی خود کرده بود. چنان‌که امام خمینی قدس‌سره در درس اخلا‌قی که در آن زمان برای طلا‌ب ایراد می‌کردند، هرگاه می‌خواستند یک مرد مجاهد و یک مؤمن حقیقی و یک آدم واقعی را معرفی کنند، می‌فرمودند: هر کس بخواهد در این عصر، مومنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او و به دست وی ایمان می‌آورند، مسافرتی به شهر ری نموده، بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلا‌م، مجاهد بافقی را ببیند.

صاحب کرامات عجیب

به‌راستی مرحوم بافقی گوی سبقت را از همگان ربوده، صاحب کشف و کرامات عجیبه بود. وقتی از حاج شیخ عباس تهرانی راجع به ایشان سئوال کردند، در جواب فرمود: حاج‌شیخ محمدتقی بافقی، فقط یک عیب دارد و آن این‌که در زیر آسمان یکی است و دومی ندارد!

آن فقیه وارسته ارتباط نزدیکی با اربابش حجةبن‌الحسن‌العسکری عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف داشت. صاحب کتاب آثارالحجة نوشته است: از حاج شیخ محمدتقی بافقی پرسیدم، باب ملا‌قات را مفتوح می‌دانید یا مسدود؟ فرمود: به چند دلیل مفتوح و ادلّ دلیل بر امکان شیء وقوع آن است. عرض کردم شما خدمت حضرت مشرف شده‌اید؟ اشاره به دهان خود کردند. فهمیدم مرادشان کتمان تشرف خود می‌باشد.

چهارصد عبا برای طلاب

در زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری قدس‌سره که تعداد طلا‌ب علوم دینی به چهارصد نفر رسیده بود، در زمستانی سرد، طلا‌ب از مرحوم بافقی که مقسم شهریه حاج شیخ بود، عبای زمستانی خواستند. ایشان هم از مرحوم حاج شیخ درخواست کردند و حاج شیخ گفت: چهارصد تا عبا را از کجا بیاورم؟! مرحوم بافقی گفت: از حضرت صاحب‌الزمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف بگیرید!! فرمود: من راهی ندارم! شیخ محمدتقی گفت: پس من انشاء‌اللّه می‌گیرم! شب جمعه به مسجد جمکران رفت، روز جمعه خدمت حاج شیخ عبدالکریم رسید و گفت: آقا حضرت صاحب‌الزمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف وعده فرمودند که فردا چهارصد عبا را مرحمت می‌کنند. روز شنبه توسط یکی از تجار، عباها رسید و بین طلا‌ب تقسیم کردند.

سرانجام آن عالم مجاهد، در اثر آسیب‌های روحی و جسمی که از رضاخان دیده بود، جان خود را در راه امر به معروف و نهی از منکر نهاد و در شهر ری محل تبعیدگاهش، به لقاء‌اللّه پیوست و پیکر مطهرش پس از حمل به قم در جوار کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌علیها به خاک سپرده شد.

عاش سعیدا و مات سعیدا

منبع: https://hawzahnews.com/news/237462

لعنت بر رضاشاه خبیث !

مطالب مرتبط: علما و بزرگان ، حجاب و بدحجابی، رضاشاه

موضوعات: مذهبی حجاب و بدحجابی , چادر علما و بزرگان
۰ نظر موافقین ۱ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۰:۴۶
ع . شکیبا---۲۵۵

رهبر انقلاب: مبارزه با مفسدان، بدون ملاحظه ادامه یابد/ مقابله با فساد درون قوه قضائیه؛ مطالبه قضات متدین و عموم مردم

رهبر معظم انقلاب: مبارزه با مفسدان، بدون ملاحظه ادامه یابد/ مقابله با فساد درون قوه قضائیه؛ مطالبه قضات متدین و عموم مردم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: مبارزه با فساد که در این دوره به اوج خود رسیده است، باید بدون اغماض و بر اساس حق و عدل و قانون و هم‌چنین بدون تعدی و ظلم به افراد بی‌گناه، با قدرت ادامه یابد.

به گزارش خبرگزاری فارس، حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی، پیش از ظهر دیروز(شنبه 7 تیرماه) در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوّه قضائیه، با ابراز خرسندی از اقدامات انجام شده در یک سال اخیر، بر لزوم استمرار حرکت تحولی در قوه قضائیه به صورت متوازن و با محوریت مردمی بودن قوه تأکید کردند و گفتند: مبارزه با فساد که در این دوره به اوج خود رسیده است باید بدون اغماض و بر اساس حق و عدل و قانون و همچنین بدون تعدی و ظلم به افراد بیگناه با قدرت ادامه یابد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین با تأکید بر اینکه ماجرای کرونا تمام نشده و همچنان ادامه دارد، همه مردم و مسئولان را به جدی گرفتن رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی و جلوگیری از شیوع مجدد ویروس کرونا فراخواندند.

مردم را در جریان روند اجرای سند تحول قضایی قرار دهید

موضوعات: مقام معظم رهبری
۰ نظر موافقین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۲:۵۵
ع . شکیبا---۲۲۳

آیت الله مرعشی نجفی 1

 هدیه و کرامت حضرت عبدالعظیم حسنی به آیت الله مرعشی نجفی (ره)

آیت الله العظمی مرعشی نجفی، پس از آنکه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می‌برد به تهران می‌آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می‌شود. پدر دختر، شرطی را برای ایشان مطرح می‌کند تا پس از تحقّق آن، دختر به خانه بخت برود.

شرط پدر دختر، تهیه این اقلام بود: یک جفت گوشواره، چهار عدد النگو، دو عدد پیراهن، دو قواره چادری و دو جفت کفش.

اگر چه درخواست خانواده عروس، چندان سخت و چشمگیر نبود، ولی برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود.

ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می‌شود امّا قبل از حرکت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام در شهر ری توقف می ‌کند.

آن عالم بزرگوار قبل از آنکه به حرم مشرف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می‌ایستد و تمام حواسش به شروطی است که از عهده انجام آن بر نیامده است. در این لحظه کاملا متوجه آن حضرت می‌شود و مشکل را با عبدالعظیم حسنی در میان می‌گذارد.

چند لحظه بعد، کسی دست روی شانه‌اش می‌گذارد و آرام به گوشش می‌خواند که: آقا، بسته‌تان را بردارید تا خدای نکرده کسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینکه او را از چنین حالی بیرون آورده‌اند، مکثی می‌کند و بعد می‌بیند، بسته‌ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی‌کند، اما بلافاصله طنین صدایی را که لحظاتی قبل او را متوجه این بسته کرده بود در ذهنش می‌نشیند. نگاه جستجو‌گرش کسی را نمی‌یابد، بسته را می‌گشاید و می‌بیند درون بسته، این اشیاء وجود دارد؛ دو جفت کفش زنانه، دو قواره چادری، دو عدد پیراهن، چهار عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره!

ایشان پس از این کرامت «خادم افتخاری» آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شده و تا آخر عمر شریفشان این مدال خادمی را به سینه داشتند.

https://media.farsnews.ir/media/Uploaded/Files/Images/1391/08/04/13910804210426267_PhotoL.jpg

حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری

مطالب مرتبط : علما و بزرگان ، آیت الله مرعشی نجفی ، امامزادگان

موضوعات: مذهبی خانواده سبک زندگی علما و بزرگان امامزادگان
۰ نظر موافقین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۱:۲۴
ع . شکیبا---۳۹۷

https://static3.borna.news/thumbnail/G5pOa0U7Cl0D/7wt65Gb8rql7LMCB_3wsMc5Q4pNUF6G4zDCli5KQNt3Odaq5tWrySVbzwWLQpqygLJNGmuP5oM5cLkLoTnBAg-w0ueiy-VA7naQjm-DvFlaCH0tgTO-wSA,,/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%DA%AF%DB%8C.jpg

خورشید گرفتگی پدیده ای است که ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد و مانع رسیدن نور خورشید به نواحی خاصی از کره ی زمین می شود.

 دبیر مؤسسه نجوم آساره در این خصوص اظهار کرد: این کسوف حدود ساعت 9 صبح آغاز و حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۰:۲۰ در اغلب نقاط کشور به اوج خود می‎رسد و از ساعت ۱۱:۳۰ به بعد به تدریج پایان می‎یابد.
مینا علیزاده ادامه داد: بیشترین مقدار گرفت خورشید در ایران در منطقه چابهار(جنوب شرقی کشور) با ۹۵ درصد گرفتگی خواهد بود.
این خورشید گرفتگی آخرین کسوف قرن 14 شمسی در ایران می باشد. 

وی خاطرنشان کرد: دقت کنید که به هیچ عنوان با چشم غیر مسلح, عینک آفتابی, ورق عکسبرداری و... برای دیدن استفاده نکنید؛ به این علت که به بینایی آسیب جدی وارد می کند و ممکن است باعث کوری افراد شود !!!

دبیر مؤسسه نجوم آساره همچنین عنوان کرد: بهترین راه استفاده از فیلترهای خورشیدی, عینک خورشیدگرفتگی یا عینک جوشکاری با شماره 14 می باشد؛ ضمن این که می توانید با مراجعه به صفحات مجازی منجمان به صورت زنده به مشاهده ی این پدیده بنشینید.

نماز آیات چگونه بخوانیم ؟

موضوعات: خبرهای متنوع
۱ نظر موافقین ۱ ۰۱ تیر ۹۹ ، ۰۹:۰۰
ع . شکیبا---۲۶۶

قبور متبرک ائمه بقیه (ع)

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در سالهای آخر عمر خود شدیداً لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را درآن روزگار دیده بود از او چیزی نمانده بود جز سرش، کنایه ازاینکه بدن کاملاً فرسوده و نحیف شده بود. سراسر زندگیش به دشواری و سختی و رنج آفرینی گذشته بود. و درسالهای آخر عمر بر میزان محدودیت و احضار و تهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی و رنجش می افزود.

روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت همین اکنون جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام)) را در اینجا حاضر کن .

ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق(علیه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندی به آن حضرت رو کرد و گفت:

« خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی ؟»

امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...

ربیع میگوید: امام صادق(علیه السلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنار منصور نشست، لبهایش حرکت می کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می شد .

وقتی که امام صادق(علیه السلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم:

وقتی که شما وارد بر منصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی و لبهای تو حرکت کرد خشم او کم شد . شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی ؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود : لبهایم را به دعای جدم امام حسین (علیه السلام) حرکت می دادم و آن دعا این است :

یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَ یا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَ اکنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام

« ای نیرو بخش من در هنگام دشواری هایم و ای پناه من هنگام اندوهم، به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن و مرا در سایه رکن استوار و خلل ناپذیرت قرار بده »

آتش کشیدن خانه امام صادق(علیه السلام)

مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد (امام صادق (ع)) را بسوزان، اواین دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق(علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق (علیه السلام) آمد و میان آتش گام برمی داشت و می فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ

« منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند ، منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد )»

برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)

سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.

این نکته را ناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان را از پیشوایان واقعی خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند از عسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.

منصور توسط والی خود در مدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حیله گرانه به گریه و زاری و عزاداری او پرداخت.  اینکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی در گلویم گیر کرده است.

شاید بعضی گفته اند منصور جداً و قلباً دوست نداشت امام را بکشد ولی چه می توان کرد که مقام است و سلطنت! پُست است و موقعیت! مگر هرکسی می تواند از آن بگذرد؟ امر شهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرده اند، به دلیل ابراز تأسف منصور از مرگ او ؛ و هم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود.  دیگران هم همین افکار را داشته اند  و یا برخی دیگر از آن به تردید یاد کرده اند.  ولی باتوجه به سابقه برخورد و احضار و تهدید منصور، و با توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه در خط امام کشی بودند و آنها شش تن از امامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد و آن مصلحتی و ظاهری بود.

 منبع: تبیان
لعنت خدا و رسولش بر منصور دوانقی و قاتلین اهل بیت (ع)

قبور متبرک امام حسن مجتبی(ع)امام سجاد(ع)امام محمد باقر(ع)امام جعفر صادق(ع)
شهادت امام جعفر صادق(ع) را به همه شیعیات و دوستداران اهل بیت (ع) تسلیت عرض می کنیم.
موضوعات: مذهبی اهل بیت (ع)
۷ نظر موافقین ۲ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۸
ع . شکیبا---۹۰۲
انقلاب را ندید، اما در راه انقلاب به شهادت رسید

انقلاب را ندید، اما در راه انقلاب به شهادت رسید

20 خرداد ماه 1349 یادآور شهادت عالم و مجاهدی است که اگرچه نتوانست پیروزی انقلاب را در دوران حیاتش ببیند، اما در راه تحقق این انقلاب از جانش گذشت و به عنوان اولین شهید روحانی و مجتهد نام خود را در انقلاب به ثبت رساند.

20 خرداد ماه 1349 یادآور شهادت عالم و مجاهدی است که اگرچه نتوانست پیروزی انقلاب را در دوران حیاتش ببیند، اما در راه تحقق این انقلاب از جانش گذشت و به عنوان اولین شهید روحانی و مجتهد نام خود را در انقلاب به ثبت رساند.

آیت الله سید محمد‌رضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308 در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد که به دلیل از دست دادن مادر در دوران کودکی تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان به کسب علوم اسلامی پرداخت.

وی با حضور در قم در نزد آیت‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی و امام خمینی(ره) دروس حوزوی را گذراند و با تلاش‌های فراوان توانست به درجه اجتهاد دست پیدا کند.

آیت‌الله سعیدی هنگامی که در کویت به تبلیغ مکتب تشیع مشغول بود. در سال 41 به دلیل آغاز نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) به قم بازگشت و با فعالیت‌های سیاسی، مبارزات خود علیه رژیم شاهنشاهی را آغاز کرد.

این عالم بزرگوار بارها توسط ساواک به سکوت و خانه نشینی تهدید شد، بر همین اساس فعالیت‌های خود را در روستاهای اطراف تهران متمرکز کرد.

وی در سال 45 به دلیل سخنرانی کوبنده‌ای علیه اسرائیل بیش از دو ماه در زندان ساواک به سر برد و در سال 41 نیز با توجه به ورود تعدادی از سرمایه گذاران آمریکایی به ایران اعتراض خود را با انتشار بیانیه‌ای به زبان عربی نشان داد و علمای کشورهای اسلامی را دعوت به مخالفت کرد.

آیت الله سعیدی پس از اعلام مخالفت خود مجددا دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد و در زندان به صورت مشکوکی به شهادت رسید.

وی در زمان اوج خفقان ‌ستم‌شاهی، نگرانی خود را از تنها ماندن امام خمینی(ره) در این انقلاب بزرگ ابراز کرد. امام راحل نیز با دلی آرام تحقق این انقلاب را وعده داد و حتی در یکی از دیدار‌های خود خطاب به آیت الله سعیدی این گونه بیان کرد: من آنقدر از افرادی مثل شما خوشم می‌آید که شاید نتوانم عواطف درونی‌ام را ابراز کنم.

این عالم بزرگ و مجتهد گرانقدر در وادی‌السلام قم در جوار بارگاه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

مطالب مرتبط: علما و بزرگان ، شهدای انقلاب ، جنایات شاه

موضوعات: شهیدان علما و بزرگان
۰ نظر موافقین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۱۰
ع . شکیبا---۲۷۳

حضرت حمزه سید الشهداء (ع) در جنگ احد

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (علیه السلام )

در سال 3 ه‍ در روز جنگ احد، حضرت حمزه سید الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند.
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سیصد نفر در بین راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد کشته هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر، و تعداد شهدا 70 نفر بود در این روز دندان و پیشانى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را شکستند.
در این روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هایى که امیر المؤمنین (علیه السلام ) در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء (صلى الله علیه و آله ) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زیادى بر بدن مبارکش رسید. این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند، و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: یا على ، آیا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان مى گوید: لا سیف الا ذوالفقار و لافتى الا على . امیر المؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم .
در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان با دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله) مخالفت نمودند و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع کردن غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سر دسته هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند . تعداد اندکى از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت . جراحت هاى فراوانى بر بدن مبارک پیامبر (صلى الله علیه و آله ) رسید و شیطان فریاد بر آورد که محمد کشته شده است ! مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر (صلى الله علیه و آله ) محافظت مى کردند که عبارت بودند از امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.
در این روز جناب حمزه بن عبد المطلب (علیه السلام ) به شهادت رسید. آن حضرت برادر رضاعى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند.

جنگ احد در نیمه شوال اتفاق افتاد.

کلیپ شهادت حضرت حمزه سید الشهدا (ع)

اطلاعات بیشتر در باره جنگ احد

موضوعات: مذهبی شهیدان پیامبر گرامی اسلام (ص) فیلم و کلیپ
۱ نظر موافقین ۱ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۳
ع . شکیبا---۵۵۰