سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۸۶ مطلب با موضوع «اهل بیت (ع)» ثبت شده است

 ای موسی من شش چیز را در شش جا قرار دادم و مردم آن را در جای دیگر جستجو می کنند و آنها را نمی یابند:

من علم را در گرسنگی قرار دادم ، ولی مردم آن را در سیری دنبال می کنند

من عزت را در نماز شب قرار دادم ، ولی مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند. 

من ثروت را درقناعت قرار دادم ، ولی مردم آن را در کثرت مال طلب می کنند

من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ، ولی مردم آن را در قیل وقال دنبال می کنند. 

من بلندمرتبگی را در تواضع قرار دادم ، ولی مردم آن را درتکبر می طلبند.

من راحتی را در بهشت قرار دادم ، ولی مردم آن را در دنیا طلب می کنند.  

 

حدیث قدسی

http://s1.picofile.com/file/7977568709/%D8%B1%D9%86%DA%AF_%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2%DB%8C_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%B9_2_.gif

مطالب خواندنی و  شنیدنی

 

سبک زندگی    حجاب و بدحجابی   فهرست مطالب شهدا    مدافعین حرم 

شهیدان  امام زمان-عج   انتخابات     فلسطین    دعاها و ذکرها

  

از مطالب دیگر سایت دیدن کنید

موضوعات: مذهبی اجتماعی فرهنگی سبک زندگی اهل بیت (ع)
۱ نظر موافقین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۵۷
ع . شکیبا---۱۸۹۹
جوان گناه کاری که حضرت زهرا (س) دستشو گرفت


 
حجت الاسلام دانشمند : 
چند وقت پیش توی تهران، توی حسینیه ای منبر میرفتم، یه جوونی اومد نزدیک سی سالش. گفت حاج آقا من با شما کار دارم. گفتم بنویس، گفت نوشتنی نیست. گفتم ببین منو قبول داری؟ گفت آره. گفتم من چند ساله با جوونا کار میکنم، کسی که نتونه حرفشو بنویسه بعدشم نمیتونه بگه. یک و دو و سه و چهار کن و بنویس. گفت باشه.
فرداشب که اومدیم، یه نامه داد به ما، من بردم خونه، نامه را که خوندم دیدم این همونیه که من در به در دنبالش میگشتم. 
فرداشب اومد گفت که: چی شد؟
گفتم: من نوکرتونم، من میخوام با شما یه چند دقیقه صحبت کنم.
وعده کردیم و گفت که: منو چجوری میبینید شما؟
گفتم من نه رمالم نه جادوگرم چی بگم؟
گفت: نه ظاهری، گفتم بچه هیئتی
زد زیر گریه گفت: خاک تو سر من کنند، تو اگر بدونی من چه جنایاتی کردم، چه گناهایی کردم. 
فقط خوب خوبه ای که میتونم بگم از گناهایی که کردم اینه که مادرمو چند بار کتک زدم، پدرمو زدم، دیگه عرق و شراب و کارای دیگه شو، دیگه...
گفتم پس الآن اینجوری!!!!!
گفت حضرت زهرا دستمو گرفت
گفت حاج آقا من سرطانی بودم، سرطانی میدونی یعنی چی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت به کسی سرطانی میگن که نه زمان حالیشه، نه مکان، نه شب عاشورا حالیشه، نه تو حسینیه، نه مکان میفهمه
 من سرطانی بودم،یه خونه مجردی با رفیقامون درست کرده بودیم، هرکی هر کی رو جور میکرد تو این خونه مجردی اونجا رختخواب گناه و معصیت...
شب عاشورا هرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودند،نه نمازی، نه حسینی، هیچی
 ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم،تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، دخترخانم چادری داشت میرفت حسینیه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم با هر مکافاتی که بود، میرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی،اینم مثل بید میلرزید و گریه میکرد و میگفت بابا مگه تو غیرت نداری؟ 
آخه شب عاشوراست!!!! بیا به خاطر امام حسین حیا کن!
گفتم برو بابا امام حسین کیه؟ 
توی گریه یه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حیا کن!!! من این کاره نیستم، من داشتم میرفتم حسینیه! 
گفتم من فاطمه زهرا هم نمیشناسم، من فقط یه چیز میشناسم: جوانی، جوانی کردن
جوانی، گناه
جوانی، شهوت
اینارو هم هیچ حالیم نیست
این خانمه گفت: تو اگر لات هم هستی، غیرت لاتی داری یا نه؟ گفت: چطور؟
خودت داری میگی من زمین تا آسمون پر گناهم ، این همه گناه کردی، بیا امشب رو مردونگی لوتی وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاری دلت میخواد بکن
موضوعات: مذهبی اجتماعی فرهنگی خانواده سبک زندگی حجاب و بدحجابی , چادر شهیدان علما و بزرگان اهل بیت (ع)
۰ نظر موافقین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۵۰
ع . شکیبا---۷۳۱
حق همسایه
حق همسایه ها را رعایت کنیم

الان ساعت 12:12 نصف شب است و مستاجر ما که در طبقه بالا سکونت دارند و زوج جوانی هستند با سرو صدای زیاد خانواده مرا با نگرانی ازخواب بیدار کردند.  خودم هم ناراحت و عصبی شدم .

من شبها پای وبلاگ می نشینم اما بچه ها زودتر می خوابند.

صدای شدید دلر و مته در ساختمان می پیچید و بسیار ناراحت کننده بود.

از نورگیر صدا کردم جواب نداد. تلفن زدم جواب نداد . رفتم دم در و در زدم. آقا سید آمده . میگم شمایید سرو صدا می کنید. می گه آره . میگم آقا سید من صاحب خانه نیستم همسایه شمام. تو یا نمیدونی ساعت چنده و یا نمیدونی حق همسایگی چیه ؟!!!....

خلاصه اعصابم را به هم ریخته بود. آخه تو رو خدا یه کم ملاحظه کنید. اون چه کاریه که تو نصف شب لازمه انجام بشه . مگه روز را از سر آدم بریدن. ....

حالا نمی گم من خودم همه حقوق همسایه ها را رعایت کردم . اما ده سال در چند خانه مختلف در طبقه بالا مستاجر بودم. تا جایی که عقلم رسیده و میسر بوده والا رعایت کردم. همین آقا سید که تازه اول زندگیشه وقتی باهاش کاری دارم تا ساعت 6 عصر سراغش نمیرم می گم شاید خواب باشه و جدش ناراحت میشه ! اونوقت اون ....

آقا شما رو به خدا یه کم اهمیت بدید. آخه مگه همسایه ات جرم کرده . تازه ما صاحب خانه هم هستیم اما خدا خودش شاهد است که همیشه به او می گویم ما همسایه شما هستیم.

وقتی مستاجر بودیم. به دختر کوچیکم می گفتم قلم و مدادی روی دیوار ننویسی آقای صاحب خانه میاد بیرونمون میندازه !!!

وقتی خونه ای خدا به ما کرامت کرد و با یکی دو وام مختلف و قرض و مشکلات خانه ای فراهم شد. یه روز دختر عزیزم که 4-5  سال بیشتر نداشت با اون صدای معصومانه اش گفت : بابا اونجا دیگه خونه ی خودمونه ؟!!!!!!!!!!!!!  گفتم آره باباجون. اگه خدا بخواد خونه خودمونه ..

و منظورش این بود یعنی دیوار هاش مال خودمونه ! و من می تونم رو دیوارش یه خطی بکشم. بغض گلویم را گرفته بود...

خدایا همه ما را به راه راست هدایت کن و به حقوق همسایگان و اطرافیان آشنا کن. و توفیق بده حق و حقوقی رو که بر گردن ما گذاشتی رعایت کنیم و کسی از دست ما دلخور نشه . الهی امین. خدایا ما را عاقبت بخیر کن.

رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله )در سفارشی مهم درباره همسایه فرمودند:

هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد همسایه خود را آزار نمی‏‌رساند. (۱)

----------------

گذری بر حقوق همسایگان در اسلام

موضوعات: مذهبی اجتماعی فرهنگی خانواده سبک زندگی خاطرات و یادداشت ها اهل بیت (ع)
۰ نظر موافقین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۱
ع . شکیبا---۹۷۵
http://www.anjomanekhoshnevisan.ir/fa/uploads/fakher2/1341421033_hadasya-mashhad-26.jpg
موضوعات: مذهبی اهل بیت (ع)
۰ نظر موافقین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۰
ع . شکیبا---۶۴۲

مشکلات عزاداری امسال

 

امسال حال و هوای عزاداری خودم ضعیف بود و توفیق و سعادتم بسیار کم. به طوری که شرمنده اهل بیت (ع) شدم و هستم.

اما به هر حال در حضور ظاهری در مراسمات عزاداری دو چیز به شدت آزارم میداد و سخت ناراحتم می کرد.

یکی دخترها و زنهایی که برای تماشای هیئت ها به خیابانها آمده بودند و از بدحجابی آنها مخصوصا از آنهایی که مانتو یا پالتویی کوتاه پوشیده بودند و یکی هم دخترها و زنهایی که موهای خود را عمدا بیرون گذاشته بودند و در جلوی این همه جوان عزادار و غیر آن ، بی حیایی خود را نمایش میدادند. در ذهن من اینها به هیچ وجه عزاداریشان قبول نبود و بلکه اگر در خانه می ماندند و تلویزیون تماشا می کردند ثوابشان خیلی بیشتر بود. لااقل گناهی برایشان نوشته نمی شد.

دسته دوم جوانهایی که با پیراهن های تنگ و آستین کوتاه و یقه باز و رنگ های زننده آمده بودند مخصوصا آنهایی که -قلاده طلا- به گردن بسته بودند و اینها هم عزاداریشان هیچ ارزشی نداشت و منفور اهل ایمان بودند که یقینا منفور اهل بیت (ع) هم می شوند.

خلاصه از این دو دسته به شدت آزرده خاطر بودم . آخر این رفتارها در سالهای گذشته کمتر و کمرنگ تر بود و این روند گسترش آن ، گناه آنان را دوچندان می کند.

خداوند همه مسلمانان را به راه راست هدایت کند و به ما هم توفیق بدهد که از راه راست منحرف نشویم.  

24/8/1392 بعد از عاشورا

موضوعات: مذهبی اجتماعی فرهنگی خانواده سبک زندگی حجاب و بدحجابی , چادر خاطرات و یادداشت ها اهل بیت (ع)
۰ نظر موافقین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۳
ع . شکیبا---۶۸۳