اینجاست که وقتی انسان تأمل میکند، میفهمد علت اینکه روی این شخصیت بزرگ اینطور متمرکز شدهاند و حتّی بعد از وفات او تا امروز دشمنان در صدد تخریب چهرهی او برآمدهاند، چیست. هدف از تخریب او عبارت است از پاک کردن راه او و از بین بردن خطی که او ترسیم کرده. اگر ارادتمندان و پیروان امام از او دم میزنند، فقط به خاطر این نیست که میخواهند سپاسگزاری و قدردانی کنند یا از یک حقیقت زیبا و برجسته تمجید نمایند؛ مسأله این است که میخواهند این راه بماند و این پرچم همچنان هدایتگر کسانی باشد که دنبال راه میگردند. همهی ما باید نسبت به امام اینگونه فکر کنیم. همهی کسانی که در این کشور با مبانی امام و راه اسلام و راهی که امام طی کرد، مخالف بودند، سعی کردند امام به فراموشی سپرده شود؛ برای اینکه این راه گم شود. امروز سعادت کشور ما در ادامهی راه امام است.
امروز همهی آرمانهای بحقی که این ملت دارد، بهوسیلهی خط امام و راه امام تأمین میشود؛ این را من با محاسبه و دقت و با قرائن و شواهد عینی و ملموس عرض میکنم. این ملت اگر امروز بخواهد در مقابل قدرتهای استکبارىِ شکل گرفته - که به هیچ چیزی کمتر از بلعیدن ملتها قانع نیستند - بایستد و هویت و استقلال خود را حفظ کند و بتواند با رأی و نظر خود، راه زندگیاش را انتخاب کند، هیچ راهی ندارد جز اینکه به خط امام و راه امام متمسک شود؛ هم تفکرات او را در مجرای زندگی و عمل و فکر قرار دهد و هم شیوهی او را. شیوهی او، تسلیم شدن به فرم و الگوی بیگانه نبود. اینطور نبود که میدان بازی را دشمن معین و ترسیم کند و چون هر بازیکنی یک طور بازی میکند، امام هم در آن میدان مشغول کار شود؛ نخیر، میدان را خودش انتخاب و ترسیم میکرد؛ لذا دشمن را غافلگیر میکرد.
امام ساز و کار استکبارىِ امروز دنیا را به هم زد. علت اینکه کسانی از آن طرف دنیا بلند شدند به اینجا آمدند و با اینکه نه اختلاف ارضی با ما داشتند، نه اختلاف در منافع روزمرهی دولتی با ما داشتند، با امام دشمنی کردند - چه در زمان حیاتش، چه بعد از آن - این است که امام به قلب هدف زده بود. امروز شما اگر به کشورهای درجهی دوی دنیا مراجعه کنید - فعلاً به کشورهای درجهی یک، یعنی قدرتمندانی که در بعضی نقاط آسیا و اروپا هستند، کاری نداریم؛ آنها هم یکطور دیگر عمل میکنند - میبینید که برنامههای خودشان را با توجه به خواست استکبار ترسیم و معین میکنند؛ اگر هم بپرسی چرا، میگویند چاره چیست؛ امروز اینها قادرند، امروز اینها مسلط اند. یعنی همه براساس الگوی آنها حرکت میکنند؛ منتها هر کس با ابتکاری نسبت به منافع خاص خودش. بنابراین در میدانی که آنها ترسیم کردهاند، همه دارند بازی میکنند؛ ولی امام این قاعده را به هم زد؛ رفت روی همان اهداف حقیقىِ خود و برای آنها کار کرد و اسم اسلام را آورد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت آیتالله مصطفی خمینی به روایت همسرش
در سال 1356 بحرانی گریبان سلطنت پهلوی را گرفت که پیآمدهای آن پایان عمر رژیم را حتمی کرد. و آن بحرانی بود که با شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی آغاز شد. ایشان در واپسین ساعات روز 30/7/56 در منزل خود در شهر نجف اشرف به شیوهای نامعلوم به شهادت رسید.
شهید مصطفی خمینی از بدو شروع نهضت اسلامی همراه حضرت امام خمینی بود. ایشان اول بار در سال 1342 و پس از شروع نهضت دستگیر شد و پس از مدتی حبس، به ترکیه تبعید شد. پس از تغییر تبعیدگاه حضرت امام خمینی ایشان نیز در سال 1344 از ترکیه به عراق رفت و در شهر نجف ساکن شد. آیتالله سیدمصطفی خمینی حدود 13 سال در حوزه علمیه نجف اشرف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب علوم دینی مشغول بود و در کنار فعالیتهای علمی خود با انقلابیون مسلمان مرتبط بود و گاه تدارک آنان از ناحیه ایشان صورت میگرفت. روحیه انقلابی وی، مشوق بسیاری از مبارزان برای فراگیری فنون نظامی و چریکی بود. بیشتر این فعالیتها نمیتوانست از نظر جاسوسان رژیم شاه به دور باشد. به همین دلیل اگر هم درگذشت این روحانی مبارز را رویدادی طبیعی بدانیم، شخصیت مبارزاتی او انعکاسی جز شهادت، آن هم به دست رژیم شاه در اذهان مردم متبادر نمیکرد. هر چند خاطرات به جای مانده از آن زمان نیز دلالت بر شهادت ایشان دارد. حجتالاسلام سید محمود دعایی دربارة آن روز میگوید: «متأسفانه در بیمارستان پزشک کشیک پس از معاینات اولیه تشخیص داد ایشان از دنیا رفتهاند. با علائمی که روی پوست بدن وجود داشت مشخص بود که مرگ طبیعی نبوده و ناشی از یک مسمومیت است.»
به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد باقر قالیباف رئیس مجلس به همراه جمعی از نمایندگان صبح امروز(دوشنبه) در آستانه چهل و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با حضور در حرم مطهر امام خمینی (ره)، با آرمان های بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و شهدای انقلاب، تجدید میثاق کردند.
در این مراسم که حجتالاسلام سید حسن خمینی (ره) نیز حضور داشت، رئیس مجلس با قرائت فاتحه، یاد و خاطره معمار کبیر انقلاب، یادگار امام را گرامی داشتند.
محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی پس از تجدید میثاق با آرمانهای امام راحل در سخنانی، گفت: این اولین سال است که نمایندگان مجلس یازدهم توفیق دارند در کنار مرقد حضرت امام(ره) حضور پیدا کنند و مجدداً عهد و پیمانی با آرمانهای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی داشته باشند.
وی ادامه داد: امام خمینی مردی الهی بود و مردی بود که در زندگی اش جز برای خدا کلامی نگفت و جز در راه خدا گامی بر نداشت.
نماینده تهران در مجلس تصریح کرد: امام منطق و راهی روش داشت، امام بزرگوار باور به سنت الهی و مردم باوری داشت، امروز اگر کسانی بخواهند با چند جمله و چند عکس از امام تعریف و تمجید کنند و آن را در آن عبارت ها خلاصه کنند ظلم به امام و مکتب آن کرده اند.
رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه امام ویژگی هایی داشت که توانست باعث احیای مجدد اسلام در این مقطع از زمان شود و باعث عزت ملتهای آزادیخواه در جهان شد، اظهار داشت: امام به ما یاد داد و آموخت و نشان داد که اگر بر راه او پایبند باشیم میتوانیم با رژیم تا دندان مسلح و منحوس پهلوی و با زیادهخواهان و قدرت طلبان و زورگویان و مستکبران جهان مبارزه کرد و نتیجه گرفت.
قالیباف تصریح کرد: اگر ما امروز در اداره کشور با چالشهای زیادی مواجه هستیم و در زندگی مردم کم و کاستیهایی وجود دارد و مردم آن ها را تحمل میکنند به این جهت است که از مسیر امام و راه امام فاصله گرفتهایم.
وی با بیان اینکه امام(ره) تلاش میکرد بار را از دوش مردم و کارگران و مزدبگیران برداردو برای برقراری عدالت نهیب میزد و تلاش میکرد، اظهار داشت: امروز هرکجا ضعف و مشکل داریم ریشه در فاصله گرفتن از افکار و مکتب امام(ره) است؛ امروز بازگشت به افکار امام(ره) و مکتب امام(ره) راه یکایک ماست.
نماینده تهران در مجلس عنوان کرد: امروز، انقلابی و دلباخته مردم کسی است که در مسیر حل مشکلات آنان گام بردارد؛ امروز ما به عنوان یک مجلس انقلابی که این نام را از مقام معظم رهبری گرفتهایم باید سنگربان راه و مکتب امام(ره) باشیم.باید بکوشیم مجلس انقلابی دغدغه مردم را دنبال کرده و خداباوری، مردم باوری، مردم محوری، را در کلام امام(ره) تحقق ببخشیم؛ چراکه ایشان فرمودند ما میتوانیم که این موضوع در کلام مقام معظم رهبری هم وجود دارد.
نام و نام خانوادگى: عبّاس باقرى تشکّرى
نام پدر: على
تاریخ و محلّ تولّد: 1344/12/8 ـ مشهد
تاریخ ومحلّ شهادت: 1362/12/15 ـ جزیره مجنون
آخرین سمت: فرمانده گردان عبدالله از لشکر 5 نصر
عبّاس باقرى تشکّرى فرزند على در سال1344در شهرستان مشهد متولّد شد.
صورتى نورانى داشت. انگار سیّد بود. کودکى پر جنب وجوش، باهوش و فعّال بود. براى یادگیرى قرآن به مسجد کرامت مىرفت. قران مىخواند و به دیگران یادمىداد. از همان کودکى نمازخواندن را شروع کرد به طورى که از 10 سالگى به صورت کامل نمازمىخواند.
دوره ى ابتدایى را در مدرسه ى طوسى در مشهد به پایان برد و دوره ى راهنمایى را در مدرسه ى کوچه زردى گذراند. دوره متوسّطه را در مدرسه شریعتى آغاز کرد، امّا با شروع جنگ تحمیلى به جبهه رفت و براى امتحانات مرخصّى مىگرفت و تا سوّم دبیرستان توانست تحصیل علم کند. کتابهاى تاریخى،علمى، هنرى ،مذهبى و کتابهاى شهید مطهّرى را نیز مطالعه مىکرد. نسبت به حجاب بسیار حسّاس بود. در تظاهرات و راهپیمایى هاى علیه رژیم شاه شرکت مىکرد. بعد از پیروزى انقلاب وارد بسیج شد. اعلامیّه هاى امام را درخانه ها مى انداخت. بعد از مدّتى با تشکیل سپاه پاسداران عضو سپاه شد. به نماز اهمیّت مىداد. با شروع جنگ تحمیلى، زمانى که به جبهه مىرفت، مىگفت: «ما مىرویم تا حسین زمان را یارى کنیم.»و مىگفت: «تا زندهام باید به جبهه بروم.» عبّاس در منطقه خط شکن بود. در جبهه معاون گردان عبدالّله بود. او به خانواده اش نگفته بود که فرمانده است چون دنبال پست و مقام نبود.
آر پى جى زن بود. در عملیّات بستان، محرّم، والفجر مقدّماتى و والفجر 3 شرکت داشت. در عملیّات بستان از ناحیه ى شکم مجروح شد. بار دوّم از ناحیه ى سر مجروح گردید. ولى در هر حال از رفتن به جبهه خوددارى نمى کرد. حتّى دیگران را هم براى کمک به جبهه تشویق مىکرد. على باقرى تشکّرى ـ پدر شهید که خود ایشان نیز در جبهه بوده است ـ مىگوید: «در جبهه مراسم سوگوارى و سینه زنى برگزار مى کرد.» در آخرین دیدارش با خانواده ، آنها را براى رفتن به جبهه دعوت کرد. پدر به نقل از مادر شهید مىگوید: «آخرین بارى که مى خواست به جبهه برود، گفت: این آخرین دیدار است و دیگر بر نمى گردم. و از همه حلالیّت طلبید.» همچنین مىگوید: «زمانى که دوستانش شهید مى شدند، براى آنها مجلس ختم مى گرفت. و هر وقت کسى مفقود مى شد، مى گفت: خوشا به سعادتش! مى گفت: اگر همه شهید شوند، پس چه کسى بجنگد.» او دوست داشت مفقودالأثر باشد. مادر شهید مىگوید: «خواب دیدم که یک خانم محترمى به منزل ما آمد و دفترى را آورد و گفت: امضاکن. گفتم: من سواد ندارم. گفت: مىتوانى امضاکنى. وقتى ازخواب بیدار شدم، عبّاس به شهادت رسیده بود.» عبّاس باقرى تشکّرى در تاریخ 15/ 12/ 1362، در عملیّات خیبر به درجه ى رفیع شهادت نایل گردید. امّا جنازه ى او به دست نیامد و در تاریخ 1/ 5/ 1363 روح او تشییع شد و در بهشت رضا(ع)مشهد به یاد او سنگ قبرى گذاشته شد.
وصیتنامه شهید:
شهید در وصیّت نامه ى خود مىگوید:
«بار پروردگارا، ترا شکر که شربت شهادت، این یگانه راه رسیدن انسان به خودت را به این بنده ى حقیر مسکین و گناهکار ارزانى داشتى و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم. اى پدران و مادران و اى برادران و خواهران گرامیم، این را بدانید که شهیدان ما رفتند و بار مسئولیّت شان را بر دوش ما گذاشتند و ما هم باید این مسئولیّت را به پایان برسانیم و به دیگر برادران بسپاریم. اگر براى اسلام خدمت نکنید، فردا نزد خدا رو سفید نیستید. امروز راه این نایب بر حقّ امام زمان (عج)، این فرزند امام حسین(ع) و این روحانیّت در خطّش دیگر روشن است. بعد از شهادت من از رفتن برادرانم به جبهه جلوگیرى نکنید. از شهادت من ناراحت نشوید که خداوند لطفى بر شما کرده است و شاید این امتحانى براى شما و براى خانوادهه اى شهدا باشد که با از دست دادن چند فرزند خود، هنوز ازپا ننشسته اند و خود نیز به جبهه آمده اند. مادرم، شما باید مانند مادر وهب باشید که وقتى سر فرزندش را برایش انداختند، او هم سر رابرداشت و به طرف دشمن پرتاب کرد و گفت: چیزى را که در راه خداداده ام، پس نمى گیرم. از شما نمى خواهم که عزادارى نکنید، ولى هر وقت خواستید عزادارى کنید براى امام حسین(ع) و 72 یار او عزادارى کنید و براى حضرت زهرا (س) گریه کنید. از شما مى خواهم که لباس سیاه به تن نکنید، چون در جشن لباس سیاه نمى پوشند و شمابه آنهایى که نمى دانند ما و دیگر رزمندگان براى چه هدفى به جبهه ها رفتیم و به شهادت رسیدیم، بگویید: براى دفاع از اسلام و حفظ ناموس به جبهه ها رفتند و براى همین هدف به شهادت رسیده اند. از شما پدر و مادر مى خواهم که دست از امام، اسلام و روحانیّت برندارید. چون اگر خداى نکرده چنین اتّفاقى بیفتد، شما را از فلسطینى ها بدتر مى کنند. چون امام فرمودند: دشمن از اسلام سیلى خورده است و اگر پیروز شوند، اسلامى باقى نمى گذارند. برادرانم از شما تقاضا دارم که اسلحه من و دیگر برادرانم را به زمین نگذارید. من از خداوند سبحان سلامتى امام و کلیه خدمتگزاران به اسلام را خواهانم.
و از کسانى که در زمان حیات، آنها را مورد اذیّت قرار داده ام مىخواهم که مرا عفو کنند. برایم یک ماه نماز بخوانید و 20 روز، روزه بگیرید.»
← خاطرات زیبایی از مادر و خواهر شهید عباس تشکری
نتیجه: شهدا آن زمان اینگونه جنگیدند. حالا مردم و به ویژه مسئولین باید در مقابل فشارهای سیاسی و اقتصادی دشمن ایستادگی و مقاومت کنند و از خون شهدا و راه امام و رهبری محفاظت کنند.
سردار شهید عبدالحسین برونسی
نام پدر:حسینعلی
محل تولد:شهرستان مشهد
تاریخ تولد:1321/6/3
تاریخ شهادت :1363/12/25
محل شهادت :شرق دجله
منطقه :عملیات بدر
مسؤلیت :فرماندهتیپ لشکر 5 نصر
کودکی را که عصر روز بیست و سوم شهریور ماه هزار و سیصد وبیست و یک صدای گریهاش در گلو پیچید عبدالحسین نام نهادند. وقتی در لباس سربازی به روستا آمد مردم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند. ورود مأمورین اصلاحات ارضی شاه و عدم قبول آب و ملک باعث مهاجرتش به شهر مشهد شد.
مشاغل متفاوت را آزمود و چون در هر کدام شبههای بود دست به بنایی زد. با ارشادات مقام معظم رهبری با مسایل سیاسی آشنا شد و پا در رکاب مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت و مأمورین ساواک در زیر شکنجه دندانهایش را شکستند. انقلاب که پیروز شد، جزو اولین افراد اعزامی به کردستان بود.عرصههای نبرد حق علیه باطل بستر مناسبی بود که استعداد بالقوه او ب هفعل در آید و از فرماندهی گروهان، به فرماندهی تیپ هجدهم جوادالائمه برسد و دراین سالها رشادت و ایثارگری او زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که دشمن چنان هراسی از برونسی داشت که برای سرش جایزه تعیین کرد. این سردار سرفراز بعد از زیارت خانه خدا به مرحلهای از شهود رسیدهبود که زمان و مکان شهادت خودش را میدید و سرانجام در عملیات بدر، پس از رشادت بسیار در چهار راه خندق در 1363/12/25 به شهادت رسید.
1) آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، به سوی خدا پر کشید.
2) پیش از اینکه عملیات بدر آغاز شود ، ما به عنوان مسئول پشتیبانی می رفتیم خدمت فرماندهان محترم از جمله شهید برونسی ، ظهر بود ساعت حدود 11/30 الی 12بود ، کنار جمعی از فرماندهان گردان هایشان نشسته بود از جمله یکی از فرمانده ها شهید فرومندی بود که نشسته بودند ، من جلو رفتم و احوالپرسی کردم و بعد پیرامون عملکرد گردان ابوالفضل(سلام الله علیه) که در عملیات تشکیل شده بود ، سؤال کردم که از نحوه پشتیبانی عملیات خیبر راضی بوده اید ؟ گفت : من از کار راضی هستم . خدا انشاء ا... کمکتان کند . اما یک چیزی که به من گفت که خیلی من را تکان داد ، گفت : فلانی ما از عملیات خیبر ، سالم برگشتیم . این دفعه به شما می گویم ، آن دستوری که حضرت امام در رابطه با منطقه بصره دادند که اگر بخواهیم به اهدافمان برسیم . من دو راه بیشتر ندارم . می گفت : این دفعه یا به اهدافی که نظر حضرت امام است می رسیم و یا جنازة من برمی گردد ،به غیر از این دو راه ، راه دیگری وجود ندارد ، خیلی برای من جالب بود . بعد با خودم گفتم : آقای برونسی اینطوری محکم صحبت نکن . گفت : قطعاً هیچ شکی ندارم . در این عملیات یا به اهدافی که نظر امام است می رسیم یا اینکه جنازة من بر می گردد . بعد از عملیات هم دیدم که واقعاً همینطوری شد ، جنازه اش هم برنگشت .
کتاب: خاکهای نرم کوشک - سعید عاکف ، خاطرات شهید برونسی
خیلی کتاب زیبایی است . هر کس بخونه عاشقش میشه
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه راه پیشرفت کشور باز است اما این راه همراه با موانع و فراز و نشیب هایی است که باید آنها را پشت سر گذاشت، گفتند: پیمودن مسیر پیشرفت و برداشتن موانع این مسیر شرایطی دارد که گام اول آن، «درک و احساس وجود و حضور دشمن» است زیرا تا انسان حضور دشمن را حس نکند، سنگر و حفاظ و سلاح لازم تهیه نمیکند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: البته آن روشنفکر نمای راحت طلب و منافق و ریاکار که اساساً دشمنیِ امریکا را انکار می کند و برای دولت و ملت ایران، نسخه تسلیم در مقابل امریکا می نویسد، اگر عامل امریکا نباشد، مرد میدانِ پیشرفت کشور نیست.
ایشان شرط دوم برای پیمودن مسیر پرفراز و نشیب پیشرفت را، «اعتماد به نفس و عزم بر ایستادگی» دانستند و خاطرنشان کردند: انسانهای بی روحیه، ترسو، مأیوس، تنبل، فرصت طلب و خود کمبین، در این میدان اگر خود مانعی برای دیگران نشوند، نمی توانند هیچ هنری از خود نشان دهند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: البته جوانان کشور چه در دوران نهضت اسلامی و چه در مقاطع مختلف چهل سال گذشته، به این بلیّه مبتلا نبوده، و همواره بدون تردید و ترس و بُزدلی، اعتماد به نفس و شجاعت داشته اند.
حضرت آیت الله خامنه ای شرط سوم برای حرکت در مسیر پیشرفت و فائق آمدن بر موانع را، «فهم درست از تهدید دشمن و شناخت صحیح از عرصه نبرد» برشمردند و تأکید کردند: اولین عرصه نبرد، «اسلام و ایمان اسلامی» است زیرا امریکا از اسلام و انقلاب اسلامی سیلی خورده است و انقلاب دست آنها را که همهکاره کشور بودند، از ایران کوتاه کرد.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: برخی افراد نِقزن می گویند، از امریکا بدگویی نشود تا با ایران دشمنی نکند در حالیکه کینه آنها فقط از شعار مرگ بر آمریکای ملت ایران نیست، بلکه آنها با اصل اسلام و انقلاب اسلامی مخالفند زیرا از سربلند کردنِ یک قدرت اسلامی بزرگ و انقلابی در منطقه بشدت هراس دارند و بر همین اساس تلاش می کنند تا عناصر قدرت کشور را از بین ببرند.
*******************
در کشور بن بستی وجود ندارد
ایشان با تأکید بر اینکه عده ای در تلاش برای القای این تفکر به جوانان هستند که هیچ راه حلی جز پناه بردن به دشمن وجود ندارد، گفتند: دشمن می خواهد ملت ایران را به این جمع بندی برساند که در کشور بن بست است و هیچ راهی جز زانو زدن و تسلیم شدن در مقابل امریکا وجود ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: من صریحاً اعلام می کنم، کسانی که در داخل، این فکرِ مطلوب و محبوب دشمن را ترویج می کنند، در حال انجام دادن بزرگترین خیانت در حق کشور و ملت هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: البته این اتفاق نخواهد افتاد و به حولِ قوه الهی و با همراهی مردم و جوانان، تا جان و توان دارم نخواهم گذاشت چنین اتفاقی در کشور بیفتد.
گزیده سخنان مقام معظم رهبری در همایش بزرگ بسیجیان کشور 1397/07/12
شهید فریبرز زرعکانی
تاریخ تولد : 1342/1/3
محل تولد : روستای فشندک طالقان
تاریخ شهادت : 1362/5/13
محل شهادت : منطقه حاج عمران
مزار شهید: طالقان- روستای فشندک
شغل: پاسدار
سن : 20 سال
زندگی نامه شهید:
شهید در 3 فروردین ماه سال 1342 در خانواده ایی مذهبی در بخش طالقان روستای فشندک دیده به جهان گشود و ایشان پس از دوران کودکی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فشندک شروع کرد و شاگردی بود بسیار باهوش و در رتبه شاگردان ممتاز قرار داشت و تا کلاس سوم راهنمایی را در روستای خود درس خواند و سپس تحصیلات متوسطه خود (اول نظری) را با بقیه همکلاسیهای خود در روستای زیدشت ادامه داد.نکته قابل ذکر است که از روستای خود تا زیدشت را در طول سال با شرایط سخت زمستان طالقان با پای پیاده رفت و امد می کرد.موضوعی که در این دوران در زندگی این شهید مهم و حائز اهمیت هست خصوصیات اخلاقی و قلب صاف و پرمهر است. او در طول دوران تحصیلات دبیرستان بین همکلاسان و دانش اموزان چهره ایی سرشناس و مهربان بود و در این دوران در تمام زمینه ها مهارت داشت و اگر می خواهید که این شهید را بشناسید می توان به اهالی روستای او مراجعه کنید و از یک یک مردم از پیرو و جوان بپرسید انها در جواب خواهند گفت ما فردی مانند علی را از دست داده ایم.فردی که شب و روز فکر مردم بود و هروقت می شنید که مسلمانی ناراحتی دارد به دادش می رسید .موقعی که برق به این روستا امد این شهید بطور مجانی اکثر خانه های روستای خود را سیم کشی کرد و اگر در منزل کسی وسیله ای خراب می شد (رادیو ، تلویزیون) او مجانی انها را تعمیر می کرد کارهای خیری که این شهید انجام داده است قابل وصف نیست.در رابطه با کارخانه چون شغل پدرش کشاورزی بود علاقه زیادی به کشاورزی داشت و صبح قبل از اینکه افتاب طلوع کند با پدر و برادرانش به صحرا می رفت و تا غروب در مزرعه کشاورزی می کرد.زندگی این شهید بعد ازانقلاب دگرگون شد و خود را در دنیای دیگر تصور می کرد او چنان عاشق امام شد که با خود عهد بست که در راه امام و اسلام خود را فدا کند.در دوران دبیرستان بود که مصادف با شروع انقلاب اسلامی شد و اولین کار او انسجام جوانان بود در داخل مسجد و خود رهبری اینها را به عهده گرفت و طولی نکشید که انقلاب را به دهات محاور صادر کرد او در دبیرستان مبارزی بود خستگی ناپذیر و چنان بینش داشت که خطهای منافق و ملحد را به راحتی می شناخت و یک تنه با انها مبارزه می کرد زمانی که بنی صدرملعون خود را کاندیدای ریاست جمهور می کند این شهید و دیگر همرزمانش در منطقه طالقان بر علیه او تبلیغ می کنند و تا زمانی که این ملعون رئیس جمهور می شود با خط بنی صدر مبارزه می کند تا حتی اینکه در روستا خود و مدرسه می گوید که به درو دیوار به جز عکس امام هیچ عکسی نباید به دیوار زده شود.او گرداننده کلیه راهپیمائیها و مجالس مذهبی در روستای خود بود و مردم به او لقب بلبل امام و بلندگو مسجد داده بودند موقعی که اولین شهید را به روستای او اوردن افسوس می خورد که چرا او شهید نشده است و عهد بست بعد از اتمام درس به جبهه برود و بعد از اخذ دیپلم که حدود 5 شهید دیگر به روستایش اوردن عازم جبهه شد ولی بعد از اتمام درس به جبهه برود و بعد از اخذ دیپلم که حدود 5 شهید دیگر به روستایش اوردن عازم جبهه شد ولی بعد از اتمام اموزش در پادگان امام حسین (ع) او را عازم جبهه نمی کنند و برادران مسئول سپاه تشخیص می دهند که او در سپاه خدمت کند و به همین جهت درگشت ثاراله شروع به کار می نماید و مدت چند ماه از اینکه او را به جبهه نفرستاده انددر رنج بود لازم به تذکر است چنان رفتاری در سپاه داشت که همکارانش شیفته او شده بودند و زمانی که جبهه عازم می شود.برادران سپاهی اشک در چشمانشان حلقه می زند و در سیمای او شهادت حلقه می زند و در سیمای او شهادت را می بینند و خلاصه این شهید عزیز بعد از 8 ماه فعالیت درتاریخ 62/04/24 به جبهه اعزام می شود و در تاریخ 62/05/13 در منطقه حاج عمران به شهادت می رسد.
امام را با یارانش (خامنه ای) بخواهید که این ها پیرو و یاور و غمخوار ملت و امامند
قسمتی از وصیت نامه شهید:
تـکـلیـف مـا ایـن اسـت کـه در مـقـابـل ظـلم ها بایستیم ، تکلیف ما این است که با ظلم ها مبارزه کنیم ، معارضه کنیم ، اگر تـوانـسـتـیـم آنـهـا را بـه عـقـب بـرانـیـم کـه بـهـتر و اگر نتوانستیم ، به تکلیف خودمان عمل کردیم . اینطور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بـخـوریـم، اولا کـه شـکـسـت نمی خوریم ، خدا با ماست و ثانیا بر فرض اینکه شکست صورى بخوریم شکست معنوى نمى خوریم و پیروزى معنوى با اسلام است ، با مسلمین است ، با ماست . شما قدرتمند باشید و در مقابل همه مشکلات قیام کنید و وحدت خودتان را حفظ کنید، توجه به خدا را حفظ کنید.
کتاب صحیفه نور، جلد12، بیانات امام خمینى در جمع اهالى جماران
مطالب مرتبط: امام خمینی (ره) ، اسلام ، آمریکا
مرحوم حاج سید هاشم رضوی از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی و مرحوم انصاری همدانی، اوائل انقلاب فرموده بودند :
اطرافیان آقای خمینی دو گروه هستند ، یک گروه آخرتشان به دنیا می چربد و یک گروه دنیایشان به آخرتشان می چربد .
آن گروه که آخرتشان مقدم به دنیا است ، دور و بر آقای خامنه ای جمع هستند ولی آنان که دنیاشان به آخرت مقدم است دور و بر آقای هاشمی جمع شده اند . (به نقل از آقای موسوی مطلق)
اَیُّهَا النّاسُ لَوْ لَمْ تَـتَخاذَلوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنوا عَنْ تَوْهینِ الْباطِلِ، لَمْ یَطْمَعْ فیکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوىَ عَلَیْکُمْ... ؛
اى مردم! اگر در یارى حق کوتاهى نمى کردید و در خوار ساختن باطل سستى نمى نمودید، کسانى که هم پایه شما نیستند، در مورد شما طمع نمى کردند و هیچ قدرتى بر شما مسلط نمى شد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص241