شاخصه های مدیران ارشد نظام اسلامی
شاخصه های مدیران ارشد نظام اسلامی: ولایت مداری – قسمت اول
مقدمه:
یکی از مهمترین شاخصه ها در کارگزاران نظام اسلامی بحث ولایتمداری است. مقدمتا عرض کنم گاهی وقت ها آنقدر با این مفاهیمِ بسیار مهم و این اصول اساسی از طرف دوست و دشمن بازی میشود که گاهی از طرف دوستان به آن بی اعتنایی می شود مثل همین ولایتمداری یا استکبارستیزی و خیلی از مسائل دیگری که شما با آن آشنا هستید. شاید یکی از راهبردهای کم رنگ کردن این ارزشها در جامعه ی خوب ما همین باشد که ما کم کم بگوییم: «این حرفهای کلی به چه درد میخورد؟ باید یک شاخص بدهی که روی زمین بشود اندازه گرفت والا هرکس که بیاید کاندیدا بشود می گوید من ولایتمدارم!»
از یک طرف درست است؛ اگر شاخص آن گونه تبیین نشود که قابل تشخیص در افراد و جریان و اندیشه ها باشد، آن شاخص یک چیز کلی می شود که همه میتوانند خودشان را بدان متصف کنند مثل اینکه بگویید باید مسلمان باشد! درحالی که از ابوسفیان مسلمان است تا آنطرف: پیامبر! اما اگر اسلام را به گونه ای که خدا و پیامبر و اهل بیت خواسته اند تعریف کنید آن موقع می بینید که معنا خیلی دقیق تر است. اگر مومن و انقلابی را درست تعریف کردید و اگر آن شاخص به معنای واقعی شاخص شد، آنموقع می بینید چقدر ارزشمند است! تازه متوجه می شویم که چرا اینقدر امام عزیز و رهبر معظم انقلاب، اصرار دارند در ادبیات سیاسی خودشان این واژه ها را که حاکی از اصول ما هستند زیاد به کار ببرند! اما چرا اصرار دارند؟ اگر اینقدر بدون ما به ازاست و اینقدر گنگ و مبهم است برای چه باید این دو بزرگوار بر این ادبیات خاص اصرار داشته باشند؟
سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع
قم، حسینیه انقلاب
---------------------------------
ولایت مداری
قسمت دوم
╚═┅═ঊঈঊঈ═┅═╝
؛﷽
شاخصه های مدیران ارشد نظام
ولایتمداری
تعریف ولایت :
اولین مشکل ما در تعریف ولایت است. رهبر معظم انقلاب برگرفته از مبانی و اندیشه درستی که از اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است، نگاه خیلی ویژه ای به مسئله ولایت و به تبع آن مسئله ولایتمداری دارند. ایشان در عبارتی میفرمایند که:
«ولایت در یک انسان به معنای وابستگیِ فکری و عملی هرچه بیشتر و روزافزون تر با ولی است.»۱
یکی از ریزه کاری های انحراف در جامعه که دارد به اسم ولایتمداری تعریف می شود، این است که ولایت با محوریت ولی تعریف نمی شود بلکه فقط با محوریت مفاهیم دینی اعتقادی تبیین می شود.
رهبرفرزانه انقلاب در ادامه تعریف ولایت میفرمایند :
«…ولی را پیدا کن. ولی خدا را بشناس. آن کس که او ولی حقانی جامعه اسلامی است اورا مشخص کن. بعد از اینکه مشخص کردی شخصا از لحاظ فکری، از لحاظ عمل، از لحاظ روحیات از لحاظ رسم و راه و روش خودت را به او متصل کن»
اگر شما با این نگاه ورود کردید در اینصورت در مثلا روزگار امیرالمومنین(علیه السلام)، ولایتمداریعنی کسی که مشخصا به امیرالمومنین(علیه السلام) نگاه کند؛ پس باید
اول در لایه فکری،
سپس لایه عمل و
بعد در سبک و روش زندگی اش
بتواند اثبات کند که مثل امیرالمومنین(علیه السلام) فکر می کند، مثل ایشان عمل می کند، روحیاتش در حب و بغض دقیقا منطبق بر امیرالمومنین(علیه السلام) است و در نهایت سبک و روش و منش زندگی اش در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و حتی فردی، شمه ای از نگاه زندگی امیرالمومنین(علیه السلام) و امروز رهبر معظم انقلاب و دیروز امام خمینی (ره) و فردا امام عصر(علیه السلام) دارد یعنی وقتی پای معنای درست ولایت وسط می آید تطابق حداکثری با اندیشه با عمل با گفتار با روحیات و سبک زندگیِ شخص ولی تعیین کننده این است که فرد ولایتمدار هست یا نیست. ]برخلاف اینکه فرد[ نماز شب خوان هست، اهل عبادت و تهجد و احسان و گذشت هم هست اما اصلا این رفتارهای خوبش نشأت گرفته از ارتباط فکری و قلبی و عملی با ولی نیست؛ معاویه هم نماز می خوانده بسیاری از متحجرین کارهای خیلی خوبی میکرده اند اما اینها دشمنان اصلی دین بودند و هستند.
باید به نقش شخص ولی در تعریف حضرت آقا از ولایتمداری بسیار دقت کرد؛
«…خودت را به او متصل کن مرتبط کن دنبالش راه بیفت حرکت کن. اگر تلاش تو تلاش او. جهاد تو جهاد او، دوستی تو دوستی او، دشمنی تو دشمنی او، جبهه بندی تو جبهه بندی او باشد تو ولایتمدار هستی.»
۱٫طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ،سیدعلی خامنه ای، انتشارات صهبا
سخنرانی حجه الاسلام مهدوی ارفع زیدعزه
قم، حسینیه انقلاب
-----------------------------------------
ولایتمداری
قسمت سوم
╚═┅═ঊঈঊঈ═┅═╝
؛﷽
شاخصه های مدیران ارشد نظام
ولایتمداری
رهبر فرزانه انقلاب بعداز تعریف ولایت ، دربیان وظایف ولایتمداران میفرمایند :
خودت را به او متصل کن مرتبط کن دنبالش راه بیفت حرکت کن.
اگر تلاش تو تلاش او.
جهاد تو جهاد او،
دوستی تو دوستی او،
دشمنی تو دشمنی او،
جبهه بندی تو جبهه بندی او باشد
تو ولایتمدار هستی.»
دیگر از این شفاف تر و دقیقتر میشود تعریف کرد که کسی ولایتمدار هست یانه؟!
در تمام رفتارها، حرکات، سکنات، حب وبغض ها جبهه بندی ها باید کاملا بر محور و مدار ولی خود حرکت کنی.
آقا می فرمایند اگر این گونه حرکت کنی تو ولایتمدار هستی اگر نیستی به همان مقدار که رفتار و اندیشه و روحیاتت ]با این معیار[ تطابق ندارد تو ولایتمدار نیستی .
ما موظفیم مسئولیت ها را در جامعه به کسانی بدهیم که حتما ولایتمدار باشند یعنی مدارشان ولی باشد.
کافیست مواضع، رفتارها، سبک زندگی و منش افرادی را که در این دوره و هر دوره دیگر کاندیدا میشوند با اصول مشخص اندیشه و بیانات امام و حضرت آقا کنارهم بگذارید ببینید
چه میزان به هم نزدیکند.
اصلا شباهتی به هم دارند یا ندارند؟
معیارشان اصلا این هست که اگر رهبر انقلاب این گونه است پس ما هم باید این گونه باشیم یانه؟!
در جای جای نهج البلاغه شما خواهید دید که امیرالمومنین(علیه السلام) غیر از این معیار قبول نمی کنند! وقتی حضرت در نامه ۴۵ به عثمان بن حنیف آن توپ و تشر را زد برای چه میزند؟ آنجا این مبنا را بیان می کند که مگر تو ادعا نمی کنی که مرید من هستی؟ مگر ادعا نمی کنی که من امام تو هستم؟ پس چرا امام شما به دو قرص نان و به دو لباس کهنه اکتفا کرده اما شما رفته اید سر سفره سرمایه داردا نشسته اید؟ نمی گوید ببینم نمازت ترک نشده؟ یا اگر جهاد پیش بیاید می آیی؟ ]نه![ اصلا از اینها بگذر!
کجا دیده ای من که ولیِ تو هستم، در این وضعیت که بخشی از مردم در فشار و استضعاف و فقر زندگی می کنند، یک وجب در این عالم زمین داشته باشم؟ پس شما چگونه می روید برای خودتان دفتر و دستک راه می اندازید؟ این نگاه است که باید احیا شود نه اینکه ما از ولایت یکسری مفاهیم عرفانی، فلسفی کلامی تهیه کنیم و بعد این را آنقدر گسترده تعریف کنیم که فردا همه ضد انقلاب ها هم ولایتی بشوند! ]نه[ این نیست!
باید از شخص ولی در هر زمانی شاخص مشخص شود. ]اما[ چقدر این اتفاق در جامعه ما می افتد؟
چرا بعد از انقلاب آرام آرام محل سکونت بعضی مسئولین به سمت شمال شهر تهران سوق پیدا کرد در حالی که رهبر انقلاب در جنوب شهر زندگی میکند؟! امام هم که اصلا اول انقلاب میخواست قم زندگی کند بخاطر مشکلات قلبی و بعضی شیطنت ها رفتند تهران. چه شد به یکباره همه رفتند آن بالا؟ چه اتفاقی می افتد؟
حتی جزئیات سبک زندگی به هر میزان که جایگاه و مسئولیت یک مسئول بالاتر می رود باید شباهت و تشبه اش به ولی، از تمام این سکنات نزدیک و نزدیکتر شود.
سخنرانی حجه الاسلام مهدوی ارفع زیدعزه
قم، حسینیه انقلاب
----------------------------------------------------
ولایتمداری
قسمت چهارم
╚═┅═ঊঈঊঈ═┅═╝
شاخصه کارگزاران ارشد نظام
ولایتمداری
؛﷽
معیار در ولایتمداری، شخص ولی است که ولایت در او محقق شده است نه مفاهیم.
اگر به این ]نتیجه[ رسیدیم، آرام آرام این مشکل در ذهن ما بزرگ میشود که چرا بعضی از آدم خوب های دیروز آرام آرام به فرداشان که رسیدند (دیگر آنچنان)ولی زمان خود را نمی پذیرند و چندان با مواضعش کنار نمی آیند تا جایی که یک روز در جامعه درمقابل ولی زمان خودشان دوقطبی درست می کنند! چرا این اتفاق می افتد؟
چرا آرام آرام بعضی دانه درشت های انقلاب های خوب دنیا مثل انقلاب ما، کم کم فاصله و زاویه می گیرند، گاهی زاویه ۱۸۰ درجه میگیرند و روبروی امام شان می ایستند. چرا به اینجا میرسند؟
رهبر انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۳۸۴می فرماید:
«مردان خدا بر دل ها حکومت می کنند. و براثر همین اتصال به خداست که سلطان دلها می شوند! ولایت مردان خدا ولایت معنوی و باطنی است ولایت ظاهری آنها هم اگر به ولایت ظاهری دست پیدا کنند ناشی از معنویت و ولایت باطنی است»
پذیرفتن ولایت معنوی ولی بر پذیرش ولایت ظاهری اش مقدم است!
یعنی اول باید قلبت مطیع شود ، بعد ظاهرت مطیع می شود.
ولی در منطق حق و دین حق، قبل از اینکه حاکم شود بر بدن های جامعه، بر قلبهای جامعه حاکم می شود.
یعنی اگر فرضا کسی قبلا قلب و جسمش مطیع بوده و نتوانسته ،در کنار آن،، قلب خودش را هم مدیریت کند آرام آرام
در ظاهر میگوید ما قبول نداشتیم اما چون امام گفتند ما قبول کردیم،
کم کم میگوید امام اشتباه کرده
کم کم میگوید اگر امام بوده اصلا امروز این کار را نمی کرد!
کم کم به جایی میرسد که اصلا درواقع خودش را امام میداند؛خودش را صاحب حق ولایت و اطاعت میداند!
ما هنوز در فهم ولایت فقیه –که نازله ولایت پیامبر است- مشکل داریم و هم آنجا هم که می فهمیم، واقعا زمینه اش در جامعه حزب الله ما نیست که بیان کنیم!
اگر فرضا یک روزی از یک طلبه مبتدی شنیدید که از منطق اسلام ناب،
ولی هر زمانی فقط محور مسائل سیاسی و اجتماعی نیست بلکه محور سیر و سلوک اهل سلوک هم هست،
آیا یک جمعی متوحش نمی شوند؟! میگویند: «یعنی چه؟ یعنی عرفا هم باید بیایند از ایشان اجازه بگیرند و سیر و سلوک کنند؟!!»
اگر به این جمع بندی با مبنا رسیدید که اصلا ولی قبل از اینکه حاکم بر امور سیاسی بشود حاکم بر قلب ها و امور باطنی است پس ولی فقیه، بیش از و پیش از آنکه محور امور سیاسی اجتماعی ما باشد محور معنویت ماست و فیض از او به ما میرسد.
آیا تحملش در خود بچه حزب اللهی ها هست که این منطق را بپذیرند؟! اینا را متهم به غلو و افراطی گری نمی کنند؟
سخنرانی حجه الاسلام مهدوی ارفع زیدعزه
قم، حسینیه انقلاب
ادامه دارد…
۱
۹۶/۰۵/۰۴
علی اسمعیلی
