سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۸۴ مطلب با موضوع «قرآن کریم ؛ خواص آیات و سوره ها» ثبت شده است

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ، أَتُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً *

آیه شماره 144  از سوره مبارکه نساء


اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولّى و تکیه‏ گاه خود قرار ندهید! آیا می‌‏خواهید (با این عمل) دلیل آشکارى بر ضدّ خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟!


 1- پذیرش ولایت کفّار با ایمان سازگار نیست. یک دل، دو دوستى برنمی‌دارد. «یا ایها الّذین آمنوا لاتتّخذوا...»
2- تولّى و تبرّى، دوستى با مؤمنان و دورى از کافران، لازمه ‏ى ایمان است. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»
3- از هر نوع اختلاط، رفاقت و قراردادى که نتیجه ‏اش به زیان مسلمانان باشد، باید پرهیز کرد. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء»
4- در سیاست خارجى، روابط سیاسى و اقتصادى، گزینش‏ ها و عزل و نصب ‏ها، هر اقدامى که به سلطه‏‌ى کفّار بر مسلمانان انجامد حرام و محکوم است. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء»

مذاکره با آمریکا 1-ظریف

سیاست و دستور کار از این آیه واضح تر؟!

چند عکس دیگر در ادامه مطلب ...

۶ نظر موافقین ۱ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۲
ع . شکیبا---۷۸۹

http://www.hawzah.net/Image/telegram/quran-94-10-12.jpg

چهل حدیث « حق و باطل »

قرآن کریم :

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـکْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمونَ؛[سوره بقره، آیه ۴۲]

حق را با باطل مخلوط نکنید، و حقیقت را با این که مى دانید، پنهان نکنید.

۱پیامبر صلی الله علیه و آله:یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه ُ وَ الشَّیْطانُ وَ الْحَقُّ وَ الْباطِلُ وَالْهُدى وَالضَّلالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَىُّ وَ الْعاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ الْعاقِبَةُ وَ الْحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما کانَمِنْ حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِنْ سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیْطانِ لَعَنَهُ اللّه ُ؛

 

اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.[کافى، ج ۲، ص ۱۶، ح ۲]

۲امام على علیه السلام: اَلْحَقُّ طَریقُ الْجَنَّةِ وَ الْباطِلُ طَریقُ النّارِ وَ عَلى کُلِّ طَریقٍ داعٍ؛

حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است.[نهج السعادة، ج ۳، ص ۲۹۱]

۳امام على علیه السلام: ظَـلَمَ الْحَقَّ مَنْ نَصَرَ الْباطِلَ؛

هر کس باطل را یارى کند، به حق ستم کرده است.[غررالحکم، ح ۶۰۴۱]

۴امام على علیه السلام: لا یُؤنِسَنَّکَ اِلاَّ الْحَقُّ وَ لا یوحِشَنَّکَ اِلاَّ الْباطِلُ؛

مبادا جز حق، با تو اُنس بگیرد و جز باطل، از تو بهراسد.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۳۰]

۵امام على علیه السلام: اَما اِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِـعَ - فَسُئِلَ عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَیْنَ اُذُنِهِ وَ عَیْنِهِ - ثُمَّ قالَ: اَلْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ رَأَیْتُ؛

هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. از آن حضرت درباره معناى این فرمایش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها رامیان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل این است که بگویى: شنیدم و حق آن است که بگویى: دیدم.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۴۱]

۶امام على علیه السلام: فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلى المُرتادینَ وَ لَوْ اَنَّالْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدینَ وَلکِنْ یُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ؛

اگر باطل با حق درنیامیزد، بر حقیقت جویان پوشیده نمى مانَد و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان دشمنان آن بریده مى شود، لیکن مشتى از آن برداشته مى شود و مشتى از این. (و بدین ترتیب حق و باطل درهم آمیخته مى شود و شبهه پیش مى آید).[نهج البلاغه، خطبه ۵۰]

۱ نظر موافقین ۱ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۵
ع . شکیبا---۱۳۰۵

غرور و تکبر

غرور و تکبر چیست؟

غرور یعنی تمایل به چیزی که با هوای نفس موافق است و طبع انسان به آن تمایل دارد و تکبر یعنی خود بزرگ بینی. یعنی این که من خودم را بزرگ پنداشته و از دیگران بالاتر بدانم. ضد صفت غرور و تکبر تواضع و فروتنی است. تواضع یعنی اظهار نقصان مقدار خود از مقدار دیگران. تواضع دارای مراحلی است از جمله تواضع در برابر خدا، تواضع در برابر پیامبران، تواضع در برابر قانون تشریعی و تواضع در برابر قوانین تکوینی پروردگار و تواضع در برابر بندگان خدا.

غرور و تکبر باعث از خودبیگانگی و جهل نسبت به خویشتن و دیگران است. غرور انسان را از خدا دور می کند و به شیطان نزدیک می سازد. غرور و تکبر سرچشمه صفات رذیله دیگری مانند عجب، کینه و حسد نسبت به دیگران و تحقیر آن ها می باشد. و غرور و تکبر نوعی تورم شخصیت و از القائات شیطانی است. فرد متکبر موجود ذلیل است، که چون ذلت را در نفس خود ادراک می کند، می کوشد تا در سایه تکبر این نقص خود را بپوشاند و امام صادق ( علیه السلام) می فرمایند: سرچشمه تکبر چیزی جز عقده حقارت نیست.

تکبر با عزت نفس متفاوت است، هم در مبادی و هم در غایات و هم در ثمرات، تکبر مبدأش خودبینی و خودخواهی و جهل است و غایتش نفس و خودنمایی و نتیجه اش سرکشی و طغیان است ولی عزت نفس، مبدأش توکل علی الله و اعتماد بر حق تعالی و غایتش خدا است و ثمره اش ترک غیر است.

اسباب و علل غرور و تکبر یا امور دینی است یا دنیوی بدین شرح، غرور و تکبر نسبت به علم و دانش، غرور و تکبر به حسب و نسب و شرفت خانواده، غرور و تکبر به داشتن مال و جمال و زیبایی و غرور و تکبر به قدرت و شهوات دنیوی و غرور و تکبر به لطف و کرم خداوند و به عمل و عبادت.

نشانه های غرور و تکبر گاهی بسیار آشکار است به گونه ای که انسان در نخستین برخورد به آن پی می برد و می فهمد که فلان شخص گرفتار غرور است و گاهی حالت غرور و تکبر مخفی است و به این سادگی خود را نشان نمی دهد بلکه با دقت می توان به وجود چنین صفتی در خویشتن یا دیگران پی برد.

غرور و تکبر دارای اقسامی است یکی تکبر نسبت به خداوند و دیگری تکبر نسبت به خلق که این قسم خود بر دو نوع است، یکی تکبر بر انبیاء و رسل و ائمه و دیگری تکبر بر سایر مردم.

کبر، تکبر، استکبار از درجات غرور و تکبر می باشند که در معنی به هم نزدیکند.کبر یعنی خود بزرگ بینی و صفتی است که به مرحله عمل نرسیده و تنها در ذهن فرد وجود دارد و آثارش از عمل او مشخص نمی شود. تکبر زمانی است که اثر کبر در ظاهر انسان نمایان شود و به مرحله عمل برسد و استکبار یعنی طلب بزرگی کردن که شخص از دیگران طلب می کند که او را بزرگ بدانند.

غرور و تکبر برای انسان متکبر آثاری در زندگی دنیوی و اخروی اش دارد که از جمله آثار دنیوی می توان به کفر و بی ایمانی، مهر خوردن بر قلب، بازماندن از توبه، پذیرش شکست و آشکار شدن رذایل و ... نام برد. و از آثار اخروی هم می توان به ورود به جهنم، دوری از پیامبر، تحقیر و طرد شدن و جای گرفتن در جایگاه مخصوص متکبرین اشاره نمود.

راه های درمان

همان طور که می دانیم انسان مبتلا به بیماری برای درمان خود به پزشک مراجعه و بیماری خود را مداوا می کند. فردی هم که مبتلا به بیماری غرور و تکبر می باشد باید به راه های درمان غرور و تکبر مراجعه نماید. راه های درمان غرور و تکبر عبارتند از درمان علمی، درمان عملی، درمان تفصیلی و آزمایش های درمانی. بزرگان علم اخلاق در برخورد با بیماری خطرناک غرور و تکبر پیشنهاد کرده اند که انسان برای اطمینان از درمان کامل غرور و تکبر و اطمینان از ریشه کن شدن آن، خود را در معرض آزمایش قرار دهد تا از ریشه کن شدن بیماری مطمئن گردد.

نویسنده : زهره حسینی چالکی

مرتبط :  قرآن کریم ، دعاهای قرآنی ، احادیث و روایات

مطالب خواندنی و  شنیدنی

 

سبک زندگی    حجاب و بدحجابی   فهرست مطالب شهدا    مدافعین حرم 

شهیدان  امام زمان-عج   انتخابات     فلسطین    دعاها و ذکرها

  

از مطالب دیگر سایت دیدن کنید

۱ نظر موافقین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۹
ع . شکیبا---۲۵۸۴

مقام معظم رهبری و انس با قرآن

«و ما جالس  هذا القران أحد الّا قام عنه بزیادة او نقصان، زیادة فى هدى او نقصان من عمى»؛

هر بارى که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده‌هاى جهالت شما برداشته میشود؛

حقیقت این است که ما هنوز از قرآن خیلى دوریم و خیلى فاصله داریم. دلهاى ما باید قرآنى بشود. جان ما باید با قرآن انس بگیرد. اگر بتوانیم با قرآن انس بگیریم، معارف قرآن را در دل و جان خودمان نفوذ بدهیم، زندگى ما و جامعه‌ى ما قرآنى خواهد شد؛ احتیاج به فعالیت و فشار و سیاستگذارى ندارد. اصل این است که دلمان، جانمان و معرفتمان حقیقتاً قرآنى باشد.

انس با قرآن، آشنائى با قرآن، ما را نزدیک میکند. این جلسات قرآنى، این دوره‌هاى قرآنى، این مسابقات قرآنى، اینى که ما به تربیت قرّاء و حفّاظ دل بستیم، به خاطر این است؛ اینها همه‌اش مقدمه است؛ ولى مقدمات لازمى است.

 من باز هم به جوانان عزیزمان توصیه میکنم که با قرآن انس بگیرید، با قرآن مجالست کنید. «و ما جالس  هذا القران أحد الّا قام عنه بزیادة او نقصان، زیادة فى هدى او نقصان من عمى»؛ هر بارى که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده‌هاى جهالت شما برداشته میشود؛ یک چشمه از چشمه‌هاى نورانیت در دل شما گشایش پیدا میکند و جارى میشود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اینها لازم است. 

منبع : 

بیانات در دیدار قاریان قرآن‌ ۱۳۸۹/۰۴/۲۴  ۱۵:۱۷

http://tahaquran.ir

مطالب مرتبط :  قرآن کریم ، سبک زندگی ، مقام معظم رهبری

۴ نظر موافقین ۱ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۸
ع . شکیبا---۹۱۴

فرزند کوچک مرحوم حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله  نقل میفرماید که : 

صبح روز شنبه ای بود که من قرار بود , شهریه حوزه علمیه را بدهم و حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله در بستر بیماری بودند.  بخاطر کسالتی که داشتند  ملاقات مردمی ایشان نسبت به ماههای قبل خیلی کمتر شده بود و از طرفی مخارج حوزه علمیه حضرت آیت الله مصطفوی نیز بالا بود. به حضرت آقا عرض کردم : آقاجون , برای هزینه های مدرسه بایستی کاری کنید و هزینه ها بالاست . منم پولی ندارم که جوابگو باشم.همانطور که حضرت آقا بعد از نماز صبح  روی تختشان نشسته بودند فرمودند:

" وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛(این آیه مربوط است به سوره طلاق آیه 2 و 3) آقاجان فکرشم نکن خدا و امام زمان (عج الله)  درست میکنه.و مشغول به دعا خواندن شدند .

کمتر از پنج دقیقه ای  نگذشته بود که قصد خروج از منزل داشتم تا به دفتر کار بروم ,  شخصی درب منزل را زد .و گفتند : با حضرت آقا کار دارم, من هم  بخاطر وضع حالشان گفتم : آقا کسالت دارند و نمیتوانند ملاقاتی داشته باشند. ولی حضرت آقا فرمودند : آقاجان برو درخانه ببین کارشون چیه؟.  لذا درب را باز نموده و کارشان را جویا شدم . وآن شخص بعد از پرسیدن مساله ای , پاکت پولی تحویل من  دادند تا به آقا بدهم و رسید دریافت کند.وقتی  آن پول را به حضرت آقا دادم , آقا فرمودند :

" وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا "....

پ ن: این ذکر بعد از سه صلوات بعد نمازها تأکید شده است.

منبع: سایت 

حضرت آیت الله العظمی حاج سید باقر مصطفوی

۲ نظر موافقین ۴ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۷
ع . شکیبا---۷۶۴
http://img.asemooni.com/holy-yusef-5.jpg
احد داوری

توصیه حضرت یعقوب برای فرزندان در قرآن در کنار توصیه حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است که بیانگر اهتمام ویژه یعقوب علیه السلام می باشد: (بقره: 132)؛ اما با توجه به ذکر کامل ماجرای حضرت یوسف علیه السلام می توان نحوه تعامل و برخورد یعقوب علیه السلام با فرزندانش را به عنوان یکی از نمونه های کامل تبیین کننده شیوه زیست و نحوه رفتار معین کرد؛ نمونه هایی از این رفتار را ذکر می کنیم:

الف: ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند به طوری که یوسف علیه السلام همه اسرار خود را با پدر در میان می گذارد: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (یوسف 4 و 5)؛ [یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] براى من سجده مى‏‌کنند یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت‏ حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى‏‌اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است.

 ب: نهایت تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات؛ به طوری که وقتی برادران می خواهند یوسف را با خود به گردش (و در واقع برای کشتن) ببرند علت ممانعت از فرستادن یوسف را به خود منتسب می کند که من ناراحت می شوم؛ و اشاره ای به اهداف برادران نمی کند: قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ (یوسف: 13)؛ گفت اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین مى‏کند و مى‏‌ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.

ج: پناه به خدا و صبر در برابر مصیبت هایی که از ناحیه فرزندان به وی می رسید: وَ جَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (یوسف: 18)؛ پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى‏‌کنید خدا یاری‌ دهنده است.

و نیز زمانی که برادران، برادر یوسف را نیز می خواستند تا با خود برای گرفتن آذوقه به مصر ببرند: قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَى أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف: 64) [یعقوب] گفت آیا همان گونه که شما را پیش از این بر برادرش امین گردانیدم بر او امین سازم پس خدا بهترین نگهبان است و اوست مهربان‌ترین مهربانان .

 و زمانی که دو پسرش را از دست داد باز به خدا پناه برد: قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ  (یوسف: 86)؛ گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا مى‏‌برم و از [عنایت] خدا چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید.

د: نهایت دلسوزی برای فرزندان، حتی فرزندانی که داغ عزیزترین کسانش را بر دلش نهادند و یوسفش را برای مدت ها از پدر دور کردند باز به فکر فرزندانش بود که گفت: و گفت اى پسران من [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازه‏‌هاى مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمى‏‌توانم داشت فرمان جز براى خدا نیست بر او توکل کردم و توکل‏ کنندگان باید بر او توکل کنند : وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (یوسف: 67)

هـ: نهایت تلاش برای یافتن فرزندان و امید به خدا که حتی پس از اینکه برادر یوسف را از دست داد باز هم فرزندانش را به سراغ هر دو گمشده اش فرستاد: یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ( یوسف: 87)؛ اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت‏ خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏ خدا نومید نمى‏‌شود.

 و: دعا  در حق فرزندان گناهکار ولی نادم: قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ( یوسف: 97 و 98)؛ گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.

ادامه متن را در مقاله «بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم» در وبلاگ مطالعات قرآنی و حدیثی مطالعه نمایید. davariahad.blog.ir

دانلود مقاله : بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم -احد داوری

۰ نظر موافقین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۳
ع . شکیبا---۶۴۵

http://bayanbox.ir/view/7393520336340724876/%D8%B9%D9%84%DB%8C.jpg

علی (ع) در آیینه قرآن

لیلة المبیت

 ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد*بعضی از مردم [با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در لیلة المبیت، به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله]جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است». مفسر معروف اهل تسنن، ثعلبی می گوید: هنگامی که پیامبر اسلام تصمیم به هجرت از مکه به مدینه گرفت، برای تحویل امانت های مردم و پرداخت پول های آنان، علی علیه السلام را به جای خود قرار داد وشب هنگام که به سوی «غار ثور» حرکت نمود و مشرکان اطراف خانه او را محاصره کرده بودند، دستور داد علی علیه السلام در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگی(برد خضرمی)که مخصوص خود پیامبر بود، روی خویش بکشد. در این هنگام خداوند به «جبرئیل» و «میکائیل» وحی فرستاد که من بین شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را طولانی تر قرار دادم ، کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگی دیگری را برخود ترجیح دهد. هیچ یک حاضر نشدند. به آنان وحی کرد اکنون، علی علیه السلام در بستر پیامبر خوابیده است و آماده فدای جان خویش است. به زمین روید و حافظ و نگاهبان او باشید. هنگامی که جبرئیل بالای سر و میکائیل پایین پای علی نشسته بود، جبرئیل می گفت: «به به! آفرین بر تو ای علی! خداوند به واسطه تو بر فرشتگان افتخار می کند». آن گاه آیه «و من الناس ...» نازل شد و در آن صفات علی علیه السلام بیان گردید.

ابن ابی الحدید معتزلی از اهل سنت درباره تفسیر این آیه بر این باور است که حماسه علی علیه السلام در لیلة المبیت - شب خوابیدن به جای رسول الله صلی الله علیه و آله - مورد تایید همگان است و غیر از کسانی که مسلمان نیستند و افراد سبک مغز، آن را انکار نمی کنند.

 ابلاغ سوره برائت

 وأذان من الله و رسوله إلی الناس یوم الحج الأکبر أن الله بریء من المشرکین و رسوله فإن تبتم فهو خیر لکم و إن تولیتم فاعملوا أنکم غیر معجزی الله و بشر الذین کفروا بعذاب ألیم* و این اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به «عموم» مردم در روز حج اکبر «روز عید قربان» که خداوند و پیامبر او از مشرکان بیزارند، با این حال اگر توبه کنید به نفع شماست و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید [و از قلمرو و قدرتش خارج شوید] و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده».

احمد حنبل - پیشوای اهل سنت - از ابن عباس نقل می کند که پیامبر فلان شخص را فرستاد و سوره توبه را به او داد - تا به مردم هنگام حج ابلاغ کند - سپس علی علیه السلام را به دنبال او فرستاد و آن را، از وی گرفت و فرمود: ابلاغ این سوره تنها به وسیله کسی باید باشد که او از من است و من از اویم.

 ولایت

 در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حسن بن زید از پدرش زید بن حسن از جدش روایت می کند که گفت: شنیدم از عمار یاسر که می گفت: در هنگام رکوع نماز مستحبی، سائلی برابر علی بن ابی طالب ایستاد، حضرت انگشتر خود را بیرون کرده و به وی داد، آن گاه نزد پیغمبر آمد و داستان خود را گفت، چیزی نگذشت که این آیه نازل شد: «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون*جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده اند، همان ایمان آورندگانی که اقامه نماز و ادای زکات می کنند در حالی که در رکوع نمازند» رسول الله صلی الله علیه و آله آیه را بر ما تلاوت نمود و سپس فرمود: هر که من مولای اویم علی مولای اوست، بارالها! دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد.

 مباهله

 فمن حآجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساء نا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین» هر گاه بعد از علم و دانش که «درباره مسیح »به تو رسیده «باز» کسانی بر تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می کنیم، شما هم زنان خویش را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم، شما هم نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم». مباهله به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن یعنی بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت کار او را به دست خدا سپردن. انبوه بی شماری از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آیه را اشاره به حسن و حسین علیهماالسلام «نساءنا» را فاطمه علیهاالسلام و «انفسنا» را اشاره به علی علیه السلام دانسته اند. که نشان از چشم گیری مقام علی علیه السلام در عرصه نفرین نمودن دشمنان و آشکار شدن حق و در کنار رسول خدا و حتی همانند جان او گردیدن، بیان شده است.

 حقانیت ولایت

 سأل سائل بعذاب واقع. للکافرین لیس له دافع* تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند . از سوی خداوند ذی المعارج - صاحب فرشتگانی که برآسمان ها صعود می کنند-است». علامه امینی نام سی نفر از عالمان اهل سنت را بیان می کند که همگی علت نزول این آیات را درخواست عذاب از سوی منکر انتصاب و ولایت علی علیه السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، در صورت حقانیت امانت آن حضرت دانسته اند. داستان از این قرار بود که: چون رسول خدا (ص) علی (ع) را در روز غدیرخم به خلافت منصوب نمود و درباره او فرمود: هر که من مولا و ولی او هستم، علی مولا و ولی اوست، چیزی نگذشت که این سخن در تمامی شهرها منتشر شد. نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر آمد و گفت: تو ما را دستور دادی تا شهادت به یگانگی خدا و رسالت خودت بدهیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی، ما همه این ها را پذیرفتیم، اما با این ها راضی نشدی تا این که این جوان - اشاره به علی علیه السلام - را به جانشینی خود منصوب کردی و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولا» آیا این سخن از ناحیه خودت است یا از سوی خدا؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، این از ناحیه خدا است، نعمان روی برگرداند و در حالی که می گفت: خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه توست، سنگی از آسمان بر ما بباران! این جا بود که ناگهان سنگی بر سرش فرود آمد و او را هلاک کرد. ناگاه آیه «سأل سائل بعذاب واقع. للکافرین لیس له دافع» نازل شد.

 راه مستقیم

 اهدنا الصراط المستقیم* ما را به راه راست هدایت فرما».

علامه طباطبایی در المیزان از «فقیه» و «تفسیرعیاشی» نقل نموده که «صراط مستقیم» در این آیه: امیرمؤمنان، علی علیه السلام است.

در سخن دیگری از امام صادق علیه السلام، صراط مستقیم، راه به سوی معرفت خدا تفسیر شده که دو صراط است، یکی صراط در دنیا و دیگری صراط در آخرت، صراط در دنیا امام واجب الاطاعه است، کسی که او را شناخته و از وی پیروی کند بر این صراط است و در آخرت صراطی است که پل دوزخ است وکسانی که در دنیا امام واجب الاطاعه را نشناسند، بر این صراط لغزیده و در آتش دوزخ هلاک خواهند شد.

 انفاق

 الذین ینفقون أموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون* کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق می کنند، پاداششان نزد پروردگار آنان است و نه ترسی برای آنهاست و نه غمگین می شوند». افزون بر مفسران شیعی، عالمان اهل تسنن نیز در تفاسیر خود نزول این آیه را درباره حضرت علی علیه السلام دانسته اند، کسانی چون این عساکر، طبرانی، ابن حاتم، ابن جریر و امام فخر رازی.

داستانی که شأن نزول و علت نازل شدن آیه را در آن بیان کرده اند آن است که: امام امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که تنها چهار درهم داشت، یک درهم در روز، یک درهم در شب، سومین آن را مخفیانه و درهم آخر را آشکارا در راه خدا انفاق نمود. و حکمت آن این بود که برای هر یک از این 4 نوع انفاق ثوابی خاص است و گاه موقعیت آن را اقتضاء می کند. لذا حضرت اقسام انفاق را انجام دادند.

 گوش شنوا

 لنجعلها لکم تذکرة و تعیها أذن واعیه* تا آن - نزول عذاب بر ستم کاران و مستکبران - را وسیله تذکری برای شما قرار دهیم و گوش های شنوا آن را نگه داری می کنند».برخی از مفسران شیعی سی حدیث از اهل تسنن و تشییع در نزول این آیه درباره شخصیت حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند که نشان گر عظمت مقام امام علیه السلام نسبت به دانایی اسرار پیامبر و وراثت تمام علوم رسول خدا است. حدیث از آن جا آغاز می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله - هنگام نزول آیه «و تعیها أذن واعیة» فرمود: «من از خداوند درخواست کردم گوش های علی را از این گوش های شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد». به دنبال سخن پیامبر، علی علیه السلام فرمود: «من هیچ سخن بعد از آن از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم تا به همیشه آن را به خاطر داشتم».

 مقام نیکان

 إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا...و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا.إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا* نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است... «آنان» غذای - خود را به خاطر محبت به خدا [با وجود آن که نیاز دارند] به مسکین و یتیم و اسیر می دهند - و می گویند - ما شما را برای خدا طعام می دهیم و هیچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهیم». 34 نفر از عالمان معروف اهل تسنن، با نقل حدیثی در کتاب های خود، این آیات را درباره ایثار امام علی علیه السلام و خاندان تابناک او دانسته اند. و تمامی عالمان شیعی، هیجده آیه مورد بحث سوره انسان را از افتخارات بی نظیر و فضایل بسیار مهم حضرت علی، فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السلام شمرده اند. ماجرای نزول آیات بدین گونه بود که حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. امام علی و حضرت زهرا سلام الله علیها نذر کردند، هر گاه حسنین علیهماالسلام شفا یافتند، 3 روز، روزه بگیرند. بعد از شفای ایشان همه خانواده، نیت سه روز روزه را نمودند و در طی 3روز هنگام افطار به ترتیب مسکین و یتیم و اسیری مراجعه کرد و خاندان عصمت و طهارت، غذای خود را که هم افطار و هم سحری اشان بود، در راه خدا به ایشان دادند و 3 روز بدون سحری و افطار روزه گرفتند. بعد از آن آیات 5 تا 32 سوره انسان در شأن ایشان نازل شد.

 مجاهد در راه خدا

 «أجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الآخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله و الله لا یهدی القوم الظالمین* آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند «عمل» کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه او جهاد کرده است. «این هر دو » هرگز نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی کند». دانشمند معروف اهل سنت حاکم «ابوالقاسم حسکانی» از «بریده» نقل می کند که شیبه و عباس هرکدام بر دیگری افتخار می کردند. علی علیه السلام از کنار آن دو می گذشت از افتخار نمودن آن دو پرسش نمود عباس گفت: امتیازی به من داده شده که احدی ندارد و آن مسأله آب دادن به حجاج خانه خدا است. شیبه گفت: من تعمیر کننده مسجدالحرام و کلیددار خانه کعبه هستم. علی علیه السلام گفت: با این که از شما حیا می کنم، باید بگویم که با این سن کم افتخاری دارم که شما ندارید. آن دو پرسیدند: کدام افتخار؟ حضرت فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر - درود خداوند بر او خاندان وی باد - آورید عباس خشمناک برخاست و نزد رسول الله رفت. (و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمی بینی، علی با من چگونه سخن می گوید؟ پیامبر علی علیه السلام را خواست و ازچگونگی ماجرا پرسش کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شده گفت: ای محمد! پروردگار به تو سلام می فرستد و می گوید این آیات را بر آن ها بخوان : «أجعلتم سقایة الحاج... .

 منبع :

پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران

مطالب مرتبط :  قرآن کریم ، سبک زندگی ، امیرالمؤمنین علی (ع)

۰ نظر موافقین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۸
ع . شکیبا---۶۳۴

بسم الله الرحمن الرحیم

دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ

دعاها و ذکرها در این وبلاگ

مرتبط :  قرآن کریم ، دعاهای قرآنی ، احادیث و روایات


مطالب خواندنی و  شنیدنی

سبک زندگی    حجاب و بدحجابی   فهرست مطالب شهدا    مدافعین حرم 

شهیدان  امام زمان-عج   انتخابات     فلسطین    دعاها و ذکرها

------------  

Image result for عناوین مطالب

مذهبی  اجتماعی  فرهنگی  صفحه اصلی
قرآن کریم ؛ خواص آیات و سوره ها  اقتصاد و جهاد اقتصادی  سبک زندگی  امام خمینی (ره) 
نهج البلاغه، پای درس امام علی (ع) مدیریت اسلامی و مدیران  حجاب و بدحجابی , چادر  مقام معظم رهبری 
پیامبر گرامی اسلام (ص)  انتخابات  جبهه و جنگ و رزمندگان  علما و بزرگان 
امیرالمؤمنین علی (ع)  اخبار و مطالب سیاسی  شهیدان  مدافعین حرم 
حضرت فاطمه زهرا (س)  خانواده  پدر و مادر ، والدین  انقلاب اسلامی و دهه فجر 
کربلا ، عاشورا ، امام حسین (ع)  اطلاعات عمومی  نماز و عبادت  روز بصیرت، فتنه و آشوب 
امام زمان (عج) و انتظار ظهور  شعر و شاعری  دعاها و ذکرها  قدس ، فلسطین و غزه 
امام رضا (ع) و مشهد مقدس  اخلاق اسلامی خاطرات و یادداشت ها  مداحی و مولودی 
اهل بیت (ع)  علمی پژوهشی  بسیج و بسیجی  حوادث - زلزله و سیل 
امامزادگان  کشورها و بیداری اسلامی    خبرهای متنوع 
اربعین  مطالب عمومی و متفرقه  پیشنهادات  عکس و تصویر و طراحی 
نوحه و زیارت  صدا و آهنگ، مداحی، سخنرانی  فیلم و کلیپ  اعمال روزها ، ماهها و مناسبت ها 

یکی از موضوعات مورد نظر خود را از جدول بالا انتخاب کنید 

از مطالب دیگر سایت دیدن کنید

۰ نظر موافقین ۱ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۱
ع . شکیبا---۲۹۱۶