(بحارالانوار، ج 76، ص4)
(بحارالانوار، ج 76، ص4)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس به ده تن از مسلمانان برخورد نماید و بر آنها سلام کند، خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به او خواهد داد.
از على علیه السلام نقل شده که فرمود: سلام هفتاد حسنه دارد که شصت و نه حسنه براى سلام کننده و فقط یک حسنه، براى پاسخ دهنده است.
امام صادق (ع):
هر مومنی به بلایی گرفتار شود و صبر کند اجر هزار شهید برای او است .
اصول کافی ، جلد 3، ص 146
هر گونه عدم اطاعت والدین که موجب آزردهخاطر شدن آنها شود را عاق والدین میگویند. متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که رابطه والدین با فرزندان را خیلی زود قطع میکند.
با ورود تکنولوژی و فرهنگ غربی در جوامع اسلامی، گسستگی و سردی روابط عاطفی بیش از پیش نمایان گشته و نتیجه آن دوری افراد از اطرافیان خصوصاً والدین شده است، در اینکه منظور از عاق والدین چیست، میتوان گفت هر گونه عدم اطاعت و آزار و اذیت پدر و مادر به انحاء مختلفی با رفتار و کردار را که موجب آزرده خاطر شدن ایشان شود، عاق والدین میگویند که از گناهان کبیره است.
در قرآن مجید از قول عیسی بن مریم حکایت میکند که «وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا»؛ و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جابر و عصیانگر قرار نداده است. در همان سوره در اوصاف یحیی (ع) چنین آمده است: «وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا»؛ و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار و عصیانگر نبود. در این دو آیه شریفه عاق والدین را به سه صفت یاد فرمود: جبار (گردنکش و ستمگر)، شقی (تیرهبخت) و عصی (نافرمانیکننده و گنهکار) و به هر یک از آنها وعده عذاب داده شده است.
١ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ.
حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال اوست.(لئالی الاخبار، ج ٥، ص ٢٢٦)
٢ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
لاتَفَعَلْ ما یَشینُ العِرضَ والاِسم.
هیچوقت به کاری که باعث بدنامی و لطمه زدن به حیثیت تو میشود اقدام مکن. (فهرست غرر، ص ٢٤٢)
٣ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه!
وقتی آبرو ریخت و بیارزش شد دیگر جمعآوری و جبران آن دشوار خواهد بود! (اعلامالدین، ص ٣٠٣)
یکی از خصلتهای ناپسندی که تأثیر منفی در روابط اجتماعی افراد میگذارد، کینه است که در منابع دینی ما از آن با عنوان «حِقد» یاد میشود. این خصلت یکی از بیماریهای قلبی و روانی است که از نوعی ناراحتی از اطرافیان حاصل میشود. هرچند ممکن است منشأ بسیاری از کینهتوزیها به دلیل قضاوتهای نابجا و گمانهای بد نسبت به اطرافیان باشد. به عنوان نمونه شخصی که نصیحتها و انتقادات خیرخواهانه اطرافیان را مبنی بر تخریب شخصیت خویش میگذارد، خود را بیشتر در معرض کینه قرار میدهد، لذا باید نگاه خود را نسبت به دیگران اصلاح کند.
در هر حال، تداوم کینه نسبت به اطرافیان منجر به بیماریهای رفتاری و اخلاقی شده و زمینه فساد دین و دنیای فرد را فراهم میکند. زیرا شخصی که نسبت به طرف مقابل ناراحت میشود و کینه وی را به دل میگیرد، صفحه قلب خود را از صفا و زلالیت میاندازد و کدورت و تیرگی را جایگزین آن میکند؛ هرچند ناراحتی وی قابل توجیه باشد، اما مجوزی برای کینهتوزی نخواهد بود. از این جهت قلب که در تفکر قرآنی جایگاه ایمان و بر اساس روایات، حرم امن الهی است، بر اثر تداوم حقد و کینه، قابلیت پذیرش نور ایمان را نخواهد داشت؛ لذا بر اساس سنت اِستدراج خداوند، به مرور زمان خالی از ارزشهای دینی و انسانی میشود و زمینه را برای تباهی فرد فراهم میکند. امام علی(ع) در این باره در یک روایتی قابل تأمل فرمود:« دَعِ الحَسَدَ وَ الکِذبَ وَ الحِقدَ فَإنَّهُنَّ ثلاثةٌ تُشینُ الدّینَ وَ تُهلِکُ الرَّجُلَ»؛ حسد و دروغ و کینه را از خودت دور کن، این سه خصلت دین انسان را لکّهدار میکند و منجر به نگونبختی او میشود. (مستدرک، ج ١٢، ص ٢٣)
این سال جدید تصمیم بگیریم عصبانی نشیم. ان شاءالله
پیامبر اکرم (ص) :
از اشتباهات یکدیگر بگذرید تا کینه های بین شما نابود شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
چند دعا جهت سازگاری همسر:
وَ مِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
آیه ۱۴۲ سوره انعام
--------------------------
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ .
آیه 200 سوره آل عمران
--------------------------
«الرّجالُ قَوامُونَ عَلَی النّسَاء» «مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»
آیه ۳۴ از سوره مبارکه نساء
--------------------------
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ ﴿۱۰۱﴾
آیه 101 سوره یوسف
--------------------------
نوشتن و همراه داشتن سوره مبارکه زخرف هم مؤثر است. ان شاءالله
سایت دعاها و اذکار الهی:
محبت و مسخر کردن و آشتی و صلح * خواص آیات قرآن مجید
رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا اَلْعَذٰابَ إِنّٰا مُؤْمِنُونَ ﴿الدخان، 12﴾
پروردگارا عذاب را از ما برطرف کن که ایمان میآوریم.
پیامبر اکرم (ص):
مَن أحزَنَ مُؤمِنا ثُمَّ أعطاهُ الدُّنیا لَم یَکُن ذلِکَ کَفّارَتَهُ ، ولَم یُؤجَر عَلَیهِ ؛
هر کس مؤمنى را اندوهگین سازد و سپس همه دنیا را به او بدهد ، این کار ، کفّاره (جبران کننده) گناه او نخواهد بود و براى آن ، اجرى به او داده نمى شود.
بحار الأنوار : ج 75 ص 150 ح 13
مطالب مرتبط: پیامبر اکرم (ص) ، اهل بیت (ع) ، احادیث و روایات
(سوره سجده ، آیه 18)
آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.
«فاسق»: خارج از دین خدا. کافر.
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گستردهای دارد که هم کفر را شامل میشود، و هم گناهان دیگر را. (تفسیر نمونه)
مراد از فاسق در این آیه شریفه در مقابل مؤمن، غیر مؤمن است چه طبیعی باشد یا مشرک یا کافر یا اهل ضلالت ضال و مضل باشد یا معاند یا ناصبی یا سنی و مخالف یا مبدع یا منکر ضروری و بالجمله ایمان به عقائد حقه، کلاً یا بعضا نداشته باشد نه فاسق مقابل عادل که مؤمن فاسق باشد و تفاوت بین اینکه دو مثل تفاوت بین نور و ظلمت و حق و باطل و حسن و قبیح و بهشت و جهنم و رحمت و غضب و مثوبت و عقوبت و رضا و سخط و امثال اینها دو نقطه مقابل و ضد یک دیگرند مؤمن مشمول تفضلات الهی و قرب به مقام ربوبی و مرضی خدا و رسول است و فاسق مورد سخط الهی و غضب او و لعن و طرد او و مستحق عذاب و عقوبت او است و بعد از او.
أَ فَمَن کانَ مُؤمِناً استفهام انکاری است یعنی چنین نیست.
کَمَن کانَ فاسِقاً پس جواب اینکه سؤال اینکه است:
لا یَستَوُونَ. توضیح: مؤمن اگر ایمانش مقرون با عمل صالح و تقوی باشد، مشمول وعدههای الهی میشود که سر تا سر قرآن بشارتها به او داده شده و اگر آلوده به معاصی باشد لکن بحدی نباشد که موجب زوال ایمانش شود و لو بسا یک گرفتاری برای معاصی متوجه او میشود لکن یا در دنیا تدارک میشود یا موفق به توبه میشود یا مورد شفاعت واقع میشود و بالاخره نجات پیدا میکند و اما فاسق غیر مؤمن از تمام این مراحل دور است و ممنوع ؛ که در آیات بعد بیان میفرماید.
(تفسیر اطیب البیان)
قرآن کریم در آیات بعدی، مؤمن و فاسق و سرنوشت آنان را چنین بیان می فرماید:
اما آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، به پاداش اعمالی که می کرده اند منزلگاهی در باغهای بهشت خواهند یافت
و اما عصیان پیشگان ، منزلگاهشان آتش است هر گاه که بخواهند از آن بیرون آیند، بار دیگر آنها را به درون آتش بازگردانند و بگویندشان : بچشید عذاب آتشی را که دروغش می پنداشتید
و عذاب دنیا را پیش از آن عذاب بزرگ تر به ایشان بچشانیم ، باشد که باز گردند.
منبع: دانشنامه اسلامی
نکوهش چاپلوسی در فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام )
آن گاه که انسان از محیط ارزش های خدایی خارج می شود و ارزش های مادی ملاک به روزی و برتری او قرار می گیرد، اسارت آغاز می شود. چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می گیرد. امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:
الثَّناءُ بِأکْثَرِ مِنَ الْاِسْتِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الْاِسْتِحْقاقِ عَیٌّ اَوْ حَسَدٌ. ستایش بیش از حد، تملق است و کوتاهی در ستایش، درماندگی است یا حسد. (نهج البلاغه ،حکمت 347)
ستایش و ستودن کسی که در انجام دادن وظایف شرعی یا اجتماعی، سهل انگار است، چاپلوسی نام دارد. این کار، نوعی آفت زبانی است و نکوهیده بودن آن در سخنان هدایت گر رهبران معصوم اسلام آشکارا بیان شده است. این حرکت، ستایش شوندگان دروغین را فخرفروشی و خودبین بار می آورد و برای ستمگران و خیانتکاران نیز، نوعی تأیید و تشویق عملی به شمار می آید. گروهی از افراد چاپلوسی دیگران، مغرور می شوند و خود نیز به باوری بی اساس از خویش می رسند. اینان در وظایف و مسئولیت های خود، سستی و خیانت روا نمی دارند و در عین حال؛ خود را وظیفه شناس، امانت دار و فداکار در راه مردم می پندارند و از آنان انتظار تأیید و سپاسگذاری دارند.
روش بزرگان دین در برخورد چاپلوسان
پیشوایان اسلام نه تنها از چاپلوسی و ستایش نابجا بیزار بودند، بلکه مدح آمیخته به تملق را نیز عیب اخلاقی می شمردند. آنان در برابر رفتار و گفتار ذلت باری که با غرور و شرف انسانی مغایر بود، سکوت نمی کردند و اگر کسی مرتکب چنین عمل خلافی می شد، از او انتقاد می کردند.