یک شب در رادیو تبریز برنامهای به اسم (ادبیات و هنر) شعری با صدای شاعر پخش شد که بسیار سحرانگیز بود و مرا مجذوب خود کرد. در آن زمان من 12 یا 13 ساله بودم. با شنیدن آن صدا و آن شعر از والدین خود پرسیدم که این که بود؟ والدینم گفتند این صدای استاد شهریار بود.
علیای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را؛ با شنیدن این شعر نام استاد شهریار در خاطرهها نقش میبندد. سیدمحمدحسین بهجت خشکنابی تبریزی متخلص به شهریار در سال ۱۲۸۰ هـ. ش. در تبریز متولد شد. او پسرحاجی میرآقا خشکنابی بود که در ۱۴ سالگی برای تحصیل در دارالفنون راهی تهران شده و سپس به تحصیل در مدرسه طب پرداخت. آنچه در رابطه با وی گفته میشود آنست که به خاطر ناکامی در عشق، تحصیل در رشته پزشکی را نیمهکاره گذاشته و شاعری را برگزیده است. او در سال ۱۳۶۷ در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان مهر تهران درگذشت. مدفنش در مقبرهالشعرای محله سرخاب تبریز است. این تمام آن چیزی است که ما از استاد شهریار میدانیم، کمی بیشتر یا کمترش فرقی نمیکند. مهم این است که آیا این مقدار شناخت در رابطه با کسی که روز مرگش روز شعر و ادب فارسی نامگذاری شده کافی است. آیا با ساخت یک سریال چند قسمتی میتوان استاد شهریار را شناخت؟ با دکتر اصغر فردی؛ کسی که فراوان توفیق همنشینی با استاد را در سنین نوجوانی داشته، به گفت و شنود پرداختهایم. ایشان از نادر کسانی هستند که تا پایان عمر استاد در خدمتشان بودهاند. با تشکر از ایشان که در این گفت و شنود پذیرای ما بودند.
چطور با استاد شهریار آشنا شدید؟
یک شب در رادیو تبریز برنامهای به اسم (ادبیات و هنر) شعری با صدای شاعر پخش شد که بسیار سحرانگیز بود و مرا مجذوب خود کرد. در آن زمان من 12 یا 13 ساله بودم. با شنیدن آن صدا و آن شعر از والدین خود پرسیدم که این که بود؟ والدینم گفتند این صدای استاد شهریار بود. پس از آن به انجمن ادبی شهریار در تبریز مراجعه کردم. آن زمان در تبریز انجمنی به نام استاد شهریار دایر بود. در آن انجمن هر کس سروده خود را میخواند. خانمی از رادیو به انجمن آمده بود به نام خانم آقاجانی که اشعار ما را ضبط میکرد تا به عرض استاد شهریار برساند. من هم شعری نوشته بودم که گویا مورد توجه استاد قرار گرفته بود. استاد دستور داده بود که مرا نزد وی ببرند. توفیق عجیبی است که در آن سن و سال کم به خدمت استاد شهریار برسم.کمکم در پیشگاه استاد قرآن را فرا گرفتم و با دیوان حافظ، نظامی، خاقانی، متون، ادبیات عرب و... آشنا شدم. استاد به من موسیقی سازی و آوازی ایرانی را نیز آموخت. ایشان یکی از بهترین سه تارزنهای ایران بودند و سالها با ابوالحسن صبا ساز میزدند، البته زمانی که بنده به خدمت ایشان رسیدم دیگر ساز نمیزدند.
آن شعری که باعث شد استاد شما را نزد خود فرا بخوانند را به خاطر دارید؟
خیر- اما یک مصرع از آن را به یاد دارم. شهریارا بزم ما بی روی تو نوری ندارد.
خانواده شما به شعر و ادبیات علاقهمند بودند؟
خیر، در این عوالم نبودند.
شما در آن سن چه ویژگی بارز شخصیتی را در استاد دیدید که باعث شد مجذوب ایشان شوید؟
استاد مجموع زیباییها بود. رقت، رأفت و شاعری استاد به گونهای بود که انسان را مجذوب میکرد. استاد نگاهی بسیار نافذ و عبور کننده داشت. ایشان هیپنوتیزور ماهری بودند.
استاد شهریار در این زمینه آموزش دیده بود؟