گنبد حرم حضرت رقیه (س)- سوریه - دمشق
نوحه شنیدنی در مورد حضرت رقیه (س) با صدای حاج صادق آهنگران
حضرت سجاد علیه السلام فرموده است: به روایت قطب راوندی در کتاب دعوات که روز عاشورا پدرم امام حسین علیه السلام در حالی که خون جوش می زد مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرجان دعائی را که حضرت زهرا سلام اللّه علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از جبرئیل آموخت و به من تعلیم داد حفظ کن از برای هر حاجت و همّ و غم و پیشامد کار بزرگ و هر مصیبت ، مفید است و فرمود دعا کن و بگو:
بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا.
به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.
به حق یس و قرآن حکیم و به حق طه و قرآن عظیم، ای که بر نیازهای خواهندگان توانایی، ای که آنچه در باطن است میدانی، ای خارج کننده غم و اندوه از گرفتاران، ای گشاینده غم از غمناکان، ای رحم کننده به پیرمرد از کارافتاده ، ای روزی دهنده به کودک صغیر، ای کسی که به تفسیر و توضیح من نیازی نداری، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنین و چنان کن.
(دعوات، قطبالدین راوندی، ص54) و مفاتیح الجنان
-------------------
در فرهنگ پرافتخار شیعه، دو قیام و نهضت جایگاه ویژه و برجسته ای دارد: یکی «حماسه جاودانه حسینی» است که در گذشته روی داده و دیگری «انقلاب جهانی مهدوی» است که در آینده تحقق خواهد یافت. رهبر هر دو قیام، امام معصوم و از خاندان مطهّر پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
«واقعه عاشورا» سرآغازی برحیات، پویایی و بالندگی شیعه و «ظهور موعود»، نقطه اوج، رشد، کمال و سعادت شیعه (و همه یکتاپرستان و صالحان) است. بین این دو نهضت، پیوند و ارتباط وثیق و ناگسستنی وجود دارد و هر دو در امتداد هم و تکمیل کننده یکدیگرند. مهم ترین جلوه هر دو قیام، بروز و ظهور کامل «حق» و تشکیل جبهه «حق» در برابر گروه «باطل» است.
از نظر شیعه، مصاف نهایی حق (نور و ایمان و خیر) در برابر باطل (کفر و ظلمت و شرّ) در عصر ظهور و هنگام قیام جهانی امام مهدی علیه السلام روی خواهد داد. این نهضت، فراگیر، جهانی، گسترده و کوبنده خواهد بود و بسیاری از ملت ها و شریعت ها منتظر آن هستند. وعده این مصاف نهایی ـ که منجر به نجات و رستگاری انسان ها می شود ـ در همه کتاب های آسمانی و بعضی از ادیان دیگر بیان شده است.
با این حال این قیام جهانی، متأثر از نهضت عاشورا و تکمیل و تمام کننده آن است. برای تببین این موضوع و فهم تأثیرگذاری و نقش حماسه حسینی بر قیام مهدوی و مصاف نهایی حق و باطل، چند رهیافت و تحلیل ارائه می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز بیست و پنجم ذی الحجه مصادف است با روزی که سوره هل اتی نازل شده است و ماجرایی که برای خانواده امیرالمومنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش آمد که در این سوره به آن اشاره شده است.
به همین مناسبت این روز را روز خانواده نامگذاری کرده اند .
علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان است که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن عنوان شده است.
ماجرا از این قرار بود که:
امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در ایام کودکی بیمار شدند و پیامبر اکرم(ص) به همراه برخی از صحابه از آنان عیادت نمودند و آن گاه پیامبر(ص) به پدرشان حضرت علی(ع) فرمود: اگر برای بهبودی آنان نذری نمایی امید است خداوند سبحان زودتر شفا عنایت کند.
حضرت علی(ع) گفت:ای رسول خدا(ص) ! برای شفای آن دو نذر می کنم که سه روز روزه شکر به جای آورم.حضرت فاطمه زهرا(س)و خدمت کارش فضه نیز به مانند حضرت علی(ع) نذر کردند .
ما رئیس دزدها نیستیم!
مرحوم حامد می فرمود:
«شخصی در مجالس سیدالشهدا (ع) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا - ع - به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (ع) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین(ع) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.»
کتاب : کیمیای محبت
حجت الاسلام غلام حسین خالقی، استاد حوزه علمیه کرمان در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در کرمان به مناسبت حرکت امام حسین (ع) از مکه به کربلا، به وقایع پیش آمده از شروع حرکت امام حسین (ع) پرداخت و گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) در تاریخ هشتم ذی الحجه سال شصت هجری قمری از مکه به سمت عراق حرکت میکنند که ایشان مسیری را انتخاب میکنند که جدشان ابراهیم خلیل الله (ع) آن را انتخاب کرد.
وی افزود: اینگونه به ما رسیده است که حضرت ابراهیم خلیل بعد از آنکه خانه خدا را تاسیس کرد به نقطهای رسید که به آن مسجد تنعیم میگویند. ایشان در این نقطه رو به کعبه ایستاد و گفت: «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهیم/ 14) پرودگارا، من بعض از ذریهام را نزد خانه محرمت گذاشتهام «لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ» برای اینکه نماز را به پا دارند. حضرت سید شهدا (ع) هم از همین مسیر حرکت میکنند و اولین منزلی که به آن میرسند منزل تنعیم است.
اگر بی حجاب ها سکته نمی کنند از آنها خواهش می کنیم به خاطر امام حسین (ع) حجاب شان را رعایت کنند.
حجاب خونبهای شهیدان است .
آ. اینجا نه پلیسی هست نه گشت ارشادی !
مطالب مرتبط: حجاب و بدحجابی، شهیدان ، زن ایرانی
چهل روز از واقعه عاشورا میگذرد، جابر بن عبدالله انصاری اولین زائر اربعین حسین علیهالسلام؛ این یار صدیق رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم به بزرگداشت حماسه حسینی میپردازد؛ آری اربعین حسینی نقطه آغازی است برای تزریق خون حسین(ع) در کالبد جامعه اسلامی، نقطه آغازی که به قیام نهمین فرزند حسین منتهی میشود.
برای 20 صفر و اربعین حسینی اعمالی مستحبی چون زیارت امام حسین علیهالسلام تاکید شده است، چنان که امام حسن عسکری علیهالسلام یکی از 5 علامت مختص شیعه را زیارت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در روز اربعین توصیف میکند، هر چند برای کسانی که توانایی سفر به کربلا را ندارند، خواندن زیارت اربعین که توسط امام صادق علیهالسلام در کتاب «التهذیب» شیخ طوسی آمده است، توصیه شده است.
شب شام غریبان
شواهد نشان میدهد شب یازدهم محرم شبی سخت بر کاروان کربلا بود، زیرا همه در غم عزیزان خود بودند در عین حال غارت لباس و زیور الات کودکان و ترس آنان از حمله دشمن شرایط دشوار را بر کاروان تحمیل کرده بود. اهل بیت «امام حسین (ع)» شهدا را دیده و به سوگواری پرداخته بودند.
یازدهم محرم، حرکت کاروان اسرا از کربلا
عمر بن سعد (علیه اللعنه) در روز یازدهم ماه محرم از سال 61 قمری، تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتى روز از نیمه گذشت، فرمان داد تا دختران پیامبر (صلى الله علیه و آله) را بر شتران بىجهاز سوار کردند و امام سجاد (علیه السلام) را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند. هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان و دختران بر جسم مبارک امام حسین (علیه السلام) افتاد، بر صورت خودشان، سیلی زدند و به فغان و ناله مشغول شدند.
حرکت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه
عصر روز یازدهم محرم از سال 61 قمری، اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را با حالت اسارت، به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. به همین دلیل، آن بزرگواران داغدار و مصیبتزده را تا صبح، پشت دروازههاى کوفه نگاه داشتند. هنگام صبح، عمر بن سعد ملعون از کوفه خارج شد و مانند فرماندهى که از فتوحات خویش، خوشحال است، همراه اسراء وارد کوفه شد.
به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام ) چه گذشت؟!
این #کلیپ را حتما ببینید
پای صحبت مادر شهید بایرامعلی ورمزیاری و همرزمانش
قبل از عملیات والفجر4 یکی از شبها در کاسه گران بدیدن فرمانده گردان علی اکبر ، سردار شهید بایرامعلی ورمزیاری رفتم ، آقا مهدی (باکری ، فرماند شهید لشگر 31 عاشورا) به بنده توصیه کرده بودند شبها فرصت کردی به بچه ها در گردانها سری بزن ، بچه ها عوالمی دارند که قابل وصف نیست ، نالة حزین کسانی که در دل شب زیرچتر آسمان پر ستاره به بارگاه ربوبی وصل میشوند به دیده دل دیدنی است. ورمزیاری تا مرا دید و احوالپرسی کردیم ، از احوال بچه های گردان و حال آنان را در پیروی از علی اکبر(ع) گفت و فرمودند: دیشب در عالم رویا امام حسین علیه السلام را دیدم که دست فرزندش علی اکبر(ع) را گرفته و دور و بر چادر های گردان علی اکبر میگردد ، ورمزیاری از امام خواسته بودند که آقا شما کی هستید؟. امام فرموده بودند: من حسین بن علی هستم و این جوان: فرزندم علی اکبر است و امشب برای زیارت بچه های گردان آمده ایم. ورمزیاری این سخنان را با حالی بیان میکردند که حال عجیبی داشتند و خود و بچه ها را برای عشق بازی در راه امام حسین آماده میکردند. صل الله علیک یا اباعبدالله.
راوی و نویسنده : حاج جواد صبور نماینده سابق اردبیل
قائم آل محمد
چرا به امام زمان (عج) قائم آل محمد می گویند؟
ابوحمزه ثمالی می گوید: از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) پرسیدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟
فرمود: بلى!
عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (علیه السلام) قائم نامیده شده است؟
فرمودند: هنگامى که جدّم امام حسین علیه السّلام کشته شد فرشتگان گریستند و ضجّه زده و به درگاه الهى نالیده و گفتند: اى خدا و اى سرور ما آیا از کسى که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را کشته غافل هستى؟
خداى عزّ و جلّ به ایشان وحى نمود: اى ملائکه من آرام باشید قسم به عزّت و جلال خودم از قاتلین او انتقام خواهم گرفت اگر چه در زمان بعد باشد، سپس ائمّه اى که از فرزندان امام حسین علیه السّلام هستند را به ایشان نشان داد، آنها مسرور و خوشحال شدند در بین فرزندان حضرت یکى از آنها ایستاده و نماز مى خواند، حقّ تعالى فرمود: با این قائم از قاتلین او انتقام خواهم گرفت.
محمد بن على،ابن بابویه، علل الشرائع ، ترجمه: محمد جواد ذهنى تهرانى،انتشارات مؤمنین، قم،1380ش،ص531.
ده تا نوحه لری خیلی عالی -
گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. از همهی اعضای بدنش بهدرستی استفاده کند. وقت و پول بیتالمال هدر نرود؛ و جسم ما هم آماده برای روزهای سخت باشد؛ و وقتی خوب توجه کردم دیدم به کوشی که سخنرانی حاجآقا عالی را پ
سرویس جهاد و مقاومت مشرق - این روزها کمتر کسی هست که محسن را نشناسد. حتی آنهایی که زیاد با دنیای مجازی سر و کاری ندارند محسن را می شناشند. وقتی خدا بخواهد به بنده ای عزت بدهد و او را بزرگ کند؛ می شود همین محسن حججی. با رفتن محسن خیلی ها از خواب غفلت بیدار شدند و برعکس تصور دشمن اتحادی عجیب در بین آحاد مردم به وجود آمد. که حقیقت زنده بودن شهید را می توان به خوبی درک کرد. امروز با دوستان و همرزمان محسن هم صحبت شده ایم تا چندخاطره هرچندکوتاه برای مخاطبان مشرق بیان کنند.
همرزم و فرمانده محسن حججی : از زمان حضور محسن در سپاه مدت زیادی نمیگذرد. بعد از دورهی آموزشی بهعنوان نیروی جدید پیش من آمد. یک روز برای اینکه ایشان را نسبت به زرهی توجیه کنم به همراه هم در آشیانه تانکها رفتیم. قرار بود از دریچههای زیر تانک بازدید کنیم و برای سرویس تعدادی از آنها را بازکنیم. به همراه هم داخل پاچال رفتیم بعد از اینکه کارمان تمام شد برای بستن دریچههای زیر تانک نیاز بود باهم همکاری کنیم. چون هم بد جا قرار داشتند و هم سنگین بودند. زمانی که ایشان دریچهها را نگه داشتند و من میبستم با یکدست دیگر پیچهای قسمت دیگر را محکم میکرد. به او گفتم: آنها را بعد محکم میکنم. گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. از همهی اعضای بدنش بهدرستی استفاده کند. وقت و پول بیتالمال هدر نرود؛ و جسم ما هم آماده برای روزهای سخت باشد؛ و وقتی خوب توجه کردم دیدم به گوشی که سخنرانی حاجآقا عالی را پخش میکند گوش میدهد. زیر لب هم ذکر یا ستارالعیوب میگوید. گفتم: ما کجا و روح بلند شما کجا. تا اینکه بعد از شهادت با خودم فکر میکردم پی بردم که آن آمادگی و رشادت در زمان دستگیر شدن حاصل زحمتهای فروان بود که متحمل میشد. تا توانست اینگونه سربلند باشد.
در مرحله آخر که ما باهم به سوریه رفته بودیم یک روز روی یکتکه سنگ روی تپهای نشسته بود، رفتم کنارش و گفتم: چرا غمگینی؟ اینجا برای چی نشستی؟ گفت: دنبال یک ترکش سر گردونم یا یک تیر که بیاید به سینه من بخورد. آمادگی اعتقادی بسیار خوبی داشت با توجه به اینکه نیروی جدید بود و اولین بار بود در سوریه حاضرشده بود واقعاً شجاع بود و هر کس ایشان را میدید فکر میکرد چند سال هست در سوریه میجنگد به لحاظ تخصص زرهی هم خیلی زود خودش را رسانیده بود به خیلی از بچههای زرهی که سابقههای زیادی داشتند. ازلحاظ دینی هم شد سالار شهدای مدافع حرم در تمام زمینهها واقعاً مجاهدانِ تلاش کرد و درنهایت به آرزویش رسید.
همرزم محسن : مهر و آبان سال ۹۴ همان روزهایی که بچههای لشگر زرهی هشت نجف یکییکی پرپر میشدند. (موسی جمشیدیان و حسن احمدی و کمیل قربانی و محمدجواد قربانی و حمیدرضا دائی تقی و پویا ایزدی.) محسن هم همراهشان در سوریه بود. یک دریچه زیر تانکشان باز شد با یکی بچهها زیر تانک رفتند. باید بسته میشد. همینطور درازکش زیر تانک شروع کردند به درست کردنش. خاک آنجا خیلی ناجور بود ما به او میگیم خاکِ مرده که در اثر تردد زیاد ادوات زرهی شنی دار به این شکل درمیآید.
درست یادم نیست ولی فکر کنم یکی دوساعتی طول کشید تا بهسختی و با زحمت درستش کردند. بااینکه تازه از یک شهر دیگر در فاصله خیلی دور تانک را آورده بودند. وقتی کارشان تمام شد و بلند شدند تمام بدن و لباسهایش و حتی ریش و موی سرشان با خاک یکی بود جوری که انگار مجسمه گلیاند. سردار امینی هم آنجا بود آنقدر از این خلوص در کارشان خوشحال و بیقرار بود که تا مدتها هر جا میرفت از حججی و دوستش میگفت. جاهای مختلف. انگار ایشان هم یکچیزی در وجود محسن دیده بود. بعد هم تانک را که مدل نسبتاً جدیدی بود بردند بالای تپه و دهها گلوله با دقت بالا نصیب دشمن کردند و تلفات زیادی هم دادند. آن روزها سردار دلها خودش مستقیماً عملیات را زیر نظر داشت و خیلی از این عملیات راضی بود و کلی برای بچهها پیام تشکر فرستاد؛ و البته محسن ماقبل از شهادتش ضربه سنگینی به تروریستها وارد کرده و خدا فقط میداند که چندتایی را آن روز هلاک کرد. این جملهاش هیچوقت یادم نمیرود که به فرمانده میگفت حاجی هر کاری که دستور بدید من انجام میدهم فقط شما به من بگو کجا را باید بزنم.
البته این جمله را در خط مقدم و در برابر موشکهای تاو آمریکایی گفتن کار هرکسی نبود. چند روز بعد هم دشمن تانکش را با موشک هدف قرارداد که به اذن خدا آسیب جدی ندید و مثلاینکه خدادوست داشت محسن را حسین وار ملاقات کند. /۲۵ مرداد ۱۳۹۶