دستور از بالاست ، از مهربان بی همتا...
بخشنامه ای برای انسان از خدای بخشنده ی روزی رسان ...
باید نگاه کنی ، نه فقط با چشم سر که با چشم سرنیز... ریز بینانه و تیز بینانه.
باید بنگری هر لقمه ای را که بر دهان می بری ... هر لقمه ای را نمی شود به کام گذاشت و هر جرعه ای را نباید در جام جان ریخت...
جاده را نمی سازند برای توقف ... خیابان را نمی کشند برای ایستادن...
اصلا مسیر برای رفتن است ، برای رسیدن و رساندن.
حلالا همان اصل جاده است . حرام ها چراغ های قرمزند... زحمت بی حکمت نیستند . رعایت و پرهیزشان ضمانت رفتن است ، رفتنی که شهد شیرین رسیدن دارد.
حلال اصل است ، قاعده است ، متن قانون هستی است ...
حرام بند است ، تبصره است ، استثناست . اصل کجا و استثنا کجا ...
حلال فراخی بهشت آدم و حواست و حرام آن تک درخت ممنوعه است ، گوشه ی خوشبختستان همان باغ...
کار سختی نبود دل کندن از آن میوه ی تلخ ، کنار آن همه نخل ، آن همه تاک ، آن همه سیب سرخ آبدار، کنار آن همه انار ...
حلال نام خانوادگی است برای هر چیز بی خطر ، برای هر کار بی ضرر ، برای هر لقمه ای با ظاهر و باطن پاک ...
خاندان پرجمعیتی دارد عشیره ی حلال ... کسب حلال ، ازدواج حلالا ، روزی حلال ، لذت حلال ... عشرت دنیا و آخرت در وصلت با همین خانواده است...
حلال ها را نمی شود شمرد ، حلال ها را نمی شود نوشت ، زیادند و بی شمار...
حلال دریای آب شیرین است ، دور دریا که نمی شود نرده کشید ، نرده و حصار مال مرداب است .
خدایا بی نیازمان کن از منت مرداب های تلخ با نعمت دریاهای شیرین ...