به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، اولین حملات رژیم صدام به مرزهای کشور با بمباران پایگاههای نیروی هوایی آغاز شد تا از این طریق بتواند مانع پاسخ هوایی جمهوری اسلامی ایران به حملات خود شود و هواپیماهای ایرانی را زمینگیر کند. اما این خیال رژیم بعث عراق با اجرای عملیات «کمان ۹۹» در فردای اولین حمله صدام نقش بر آب شد.
کمان ۹۹ در اولین روز دفاع مقدس با پرواز ۱۴۰ فروند جنگنده با هدف قرار دادن تاسیسات و نقاط حساس کشور عراق ضربه سنگینی به بعثیها وارد آورد.
در این عملیات پایگاه اصلی تهران، همدان و بوشهر با در اختیار داشتن بمب افکنهای اف ۴ محور عملیات بودند و سه پایگاه تبریز و دزفول با جنگنده اف ۵ به عملیات اضافه شدند. پایگاه هفتم شکاری شیراز و هشتم شکاری اصفهان نیز با جنگندههای اف ۱۴ وظیفه اسکورت و مشایعت جنگندهها را داشتند.
امیر عبدالعلی پورشاسب از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در خصوص این عملیات اظهار داشت: انقلاب ما مظهر همه شگفتیها بود. با تهاجم اولیه نیروی هوایی رژیم بعث به پادگانها و فرودگاهها کسی فکر نمیکرد دیگر یک فروند هواپیمای ما بتواند از آشیانهها بلند شود. اما دیدیم که چند ساعت بعد از حمله عراق عملیات انتقام توسط نیروی هوایی صورت گرفت و تعدادی از هواپیماها به سمت عراق برخاستند.
عملیات کمان ۹۹ دلاورمردان نیروی هوایی یک روز پس از حمله صدام که فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده بود اتفاق افتاد. صدام فکر میکرد با این اقدام عقبه ما را مختل کرده و قادر به جبران این خسارت نیستیم، اما ۱۴۰ فروند هواپیما از مرز عبور کردند و مراکز حساس از جمله مراکز پدافند هوایی ارتش صدام را مورد هدف قرار دادند و روزی تاریخی را رقم زدند.
یاد شهید عزیز سید مجتبی نواب صفوی و یاران شهیدش را
در ۲۷ دی ماه گرامی می داریم
خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی
نواب صفوی به مشهد آمد. او را اولین بار در آنجا بود که شناختم. تصور می کنم سال 1331 یا 1332 بود. شنیدم که او و فدائیان اسلام، به دعوت عابدزاده، وارد مهدیه مشهد شده اند. جاذبه ای پنهانی، مرا به سوی او می کشاند و بسیار علاقه داشتم که نواب را از نزدیک ببینم.
می خواستم به مهدیه بروم، ولی نتوانستم، چون آنجا را بلد نبودم. یک روز خبر دادند که نواب می خواهد برای بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم، بیاید. آن روز، مدرسه را با آب و جارو مرتب کردیم. هرگز آن روز از یاد و خاطر من بیرون نمی رود و جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است. مرحوم نواب آمد. یک عده از فدائیان اسلام هم با او بودند که از روی کلاهشان مشخص می شدند، کلاه های پوستی بلندی سرشان می گذاشتند. آن ها دور و بر نواب را گرفته بودند و او همراه با جمعیت وارد مدرسه سلیمان خان شد. راهنمائیشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود، نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. نمی دانم تابستان بود یا اوایل پاییز، درست در خاطرم نیست. آفتاب گرمی می تابید. نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانیش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می شد و می ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می کرد. من محو نواب شده بودم. خود را از لابه لای جمعیت عبور داده و به نزدیکش رسانده و جلوی او نشسته بودم. همه وجودم مجذوب این مرد شده بود و با دقت به سخنانش گوش می دادم.
موقعی که شربت به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»او بنا کرد به شاه و به انگلیس و این ها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام، باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند و این هایی که در رأس کار هستند، دروغ می گویند، اینها مسلمان نیستند.
من برای اولین بار، این حرفها را از نواب صفوی می شنیدم و آن چنان، این حرف ها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعاً داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم.
همان طور که گفتم، آن روز هوا خیلی گرم بود و عده ای که همراه نواب بودند، در قدح بزرگی شربت آبلیمو درست کردند و آوردند که او و هرکسی که آنجا نشسته بود بخورد.
یکی از دوربری های او لیوان دستش گرفته بود و ذره ذره از آن شربت به هر کسی که آنجا بود و شاید صد نفری می شدند، می داد او با شور و هیجان عجیبی این کار را می کرد. اواخر، شربت کم شد و با قاشق به دهان همه می گذاشت. موقعی که به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در سالروز قیام تاریخساز مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ در دیدار هزاران نفر از مردم قم، با اشاره به ضرورت پرهیز از سهلانگاری و سهلاندیشی درباره ریشه دشمنی امریکا و استکبار با ایران اسلامی، «ماهیت و حقیقت انقلاب و شجاعت و وفاداری ملت و نظام به اهداف و مبانی انقلاب» را علت اصلی این خصومت عمیق و مستمر خواندند و با بیان وظایف مهم «مسئولان و مردم» در این مقطع تأکید کردند: رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم بهویژه قشرهای ضعیف مهمترین وظیفه امروز دولتمردان است و ملت و مسئولان باید با هوشیاری، تحریم های امریکا را همانند دوران دفاع مقدس به شکستی بی سابقه برای شیطان بزرگ تبدیل کنند.
حضرت آیت الله خامنهای با تجلیل از قیام سرنوشتساز مردم قم در ۱۹ دی سال ۵۶ بهعنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی، قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزههایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد.
ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزهها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دستهای خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.
رهبر انقلاب اسلامی سپس به بیان چند درس مهم و ماندگار از قیام ۱۹ دی پرداختند و خاطرنشان کردند: رئیسجمهور وقت آمریکا در ۱۰ دی ۵۶ به تهران آمد و با تمجید اغراقآمیز و دروغین از محمدرضا پهلوی، ایران را «جزیره ثبات» یعنی مایه آرامش خیال آمریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمآب آن، خواند.
ایشان قیام مردم قم علیه رژیم ظالم، وابسته و فاسد پهلوی در فاصله ای کمتر از ده روز از این سخنان را نشانه ضعف عمیق دستگاه محاسباتی آمریکا و غرب دانستند و گفتند: کمتر از ده روز پس از سفر رئیسجمهور آمریکا و تعبیر او از ایران به جزیره ثبات، قیام عظیم مردم قم شکل گرفت و به دنبال آن، قیام مردم تبریز و طوفان انقلاب اسلامی و نابودی رژیم سرسپرده طاغوت محقق شد.
حضرت آیت الله خامنهای، استمرار ضعف دستگاه محاسباتی آمریکا تا امروز را یک واقعیت برشمردند و افزودند: با وجود آنکه عدهای غربزده و آمریکازده، پُزِ قدرت محاسباتی و آیندهنگری آمریکاییها را میدهند اما آمریکا همچنان دچار ضعف محاسباتی است.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید جلال کاوند در سال 1332 در روز تولد علی(ع) در شهرستان بروجرد به دنیا میآید. پدر جلال کارگر است گاهی رعیتی میکند و گاهی باربری. بارها را روی شانهاش به این طرف و آن طرف میبرد. جلال و چهار برادر و یک خواهرش در یک اتاق کوچک زندگی میکنند. او کلاس ششم را که تمام میکند به اهواز و بعد از آن تهران میآید و برای امرار معاش خود و کمک به خانواده کار میکند. او در خیاطی چیرهدست میشود. در کارگاه خیاطی که جلال کار میکند فرد دیگری نیز هست. او کسی نیست جز محمد بروجردی. به دلیل همشهریبودن و داشتن دغدغههای دینی جلال بسیار متأثر از محمد بروجردی میشود و از همین دوران یعنی حدود سال 1351 فعالیتها و مبارزات خود را علیه رژیم شاهنشاهی شروع میکند.
1- خداجویی : خداجویى و توحید، سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدى است. امام صادق علیه السلام درباره اینان مى فرماید:مردانى که گویا دل هایشان پاره هاى آهن است. غبار تردید در ذات مقدس خداى، خاطرشان را نمى آلاید ... همانند چراغ هاى فروزانند، گویا دل هایشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند.(1)
امیر المومنان علیه السلام یاران مهدى را گنج هایى مى داند؛ آکنده از معرفت خدایى.(2)
2- عبادت و بندگى : یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند.(3)
3- حفاظت از حدود الهی: نخستین شرط بیعت امام با یاران، حفاظت از حدود خدا است .
على علیه السلام مى فرماید:یاران با این شرایط با امامشان بیعت مى کنند که دست پاک باشند و پاکدامن. زبان به دشنام نگشایند و خون کس، به ناحق نریزند. به سکونت گاه مردم هجوم نبرند و کس را به ناحق نیازارند. بر مرکب هاى ممتاز سوار نشوند و لباس هاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نکنند و بر مردم راه نبندند. به یتیم ستم روا ندارند و راهى را نا امن نکنند و شراب ننوشند. در امانت، خیانت نکرده و پیمان شکن نباشند. احتکار نکنند و پناهنده را نکشند. فراریان را دنبال نکرده، مجروح را نکشند. ساده بزیند و در راه خدا به شایستگى جهاد کنند. امام نیز متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى کند، دربان و حاجت براى خود نگیرد. به اندک قانع باشد و به یارى خدا در راه استقرار عدالت بکوشد و خدا را به شایستگى عبادت کند.(4)
امام، بر رفتار کارگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظایف خود نظارت دو چندان دارد.(5) اگر کارگزاران نظام توحیدى، با فضیلت باشند و وظیفه شناس، مردم نیز حرمت دین نگه دارند.
از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند
4- بصیرت و آگاهى : یاران مهدى، در بصیرت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هایى که زیرکان در آن فرو مى مانند، هوشیارانه راه می جویند و حق را از باطل باز می شناسند.
5- شجاعت : یاران مهدى، دلیرمردند. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: گویا، آنان را مى نگرم، سیصد و اندى مرد بر بلنداى نجف کوفه ایستاده اند. دل هایى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت یک ماه راه، ترس بر دل هاى دشمنان سایه مى اندازند. در سوار کارى و تیر اندازى بى نظیرند. در رزمگاه، نشان شجاعان بر تن دارند و چونان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نبرد بدر، نشانه ویژه بر سر نهاده اند.(6)
6- فرمانبرى : یاران امام، عاشقان مولاى خودند و پاکبازان راه او. در انجام دستورهاى وى، بر یکدیگر پیشى مى گیرند. به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله)، تلاش گر و کوشا در پیروى از اویند.(7)
پیروى آنان نه برخاسته از زور، بلکه عشق و علاقه قلبى به مهدى، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. لبخند او را، جلوه رضاى خدا و عتابش را تازیانه خشم خدا مى شمرند. او را بیش از هر کس، دوست مى دارند و پیروى از او را بدون قید و شرط بر خود لازم مى شمارند. سوارانى با نشان و پرچم، براى تبرک دست بر زین مرکب امام مى سایند و در گرد امام در چرخشند. با جان و دل، او را در جنگ ها یارى مى کنند.(8)
7- ایثار و مواسات : از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند.
برید عجلى نقل مى کند: به امام باقر گفته شد؛ یارانمان در کوفه بسیارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند کرد. فرمود: چنان هستند که کس بدون اجازه برادر دینى، از مال او نیازمندى خود را بر طرف کند؟ گفت خیر. فرمود: پس آنان که از بذل مال دریغ کنند، در نثار جان بخیل ترند . . . زمان قیام قائم دوران رفاقت فرا رسد؛ مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگیرد و کس او را منع نکند.(9)
در روایات، از یاران مهدى علاوه بر تعبیر مزامله به رفقا، نیز نام برده شده اند،(10) به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم، دوستیشان، چنان محکم است که گویا برادران تنى اند. گویا یک پدر و مادر آنان را پروریده اند. دل هاى آنان از محبت و خیر خواهى به یکدیگر آکنده است.(11)
یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند
8- زهد و ساده زیستى : زهد و ساده زیستى، زینت کارگزاران مهدى است .غذایشان ساده و لباسشان بى پرایه است. زندگی شان از معیشت درویشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنج هاى بشر در احساس لطیفشان، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسایش و شادکامى سپارند و از احوال مردمان غافل شوند و نام مصلح جهان بر خویش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو شوند و دل در گرو آز و طمع بندند، نمى توانند مروج دین باشند و کارگزارى شایسته براى حکومت عدل و داد.(12)
در حجاز، فرودستان و بینوایان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(13)و در سایر سرزمینها نیز، غیر مسلمانان براى رهایى از ستم بیدادگران، امام را مى جویند.(14)
9- نظم و انضباط : نظم در زندگى و کار، از ارزش هاى انسانى و از رموز کامیابى است. انسانهاى موفق، برنامه دارند و بر اساس اصول مشخص، حرکت مى کنند. یاران امام زمان نیز، داراى نظم و تشکیلاتى مناسب با حکومت جهانى اند. با این که روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى کارها را بر اساس اصولى محکم و روشن پیش مى برند و تشکیلاتى بر اساس معیارهاى اسلامى در میانشان برقرار است .
از یاران امام برخى سمت نقابت و نمایندگى دارند.(15)دیگران ، در اختیار این گروهند. سپاهیان امام ، لباس یکسان استفاده مى کنند. نیروهاى متحدالشکل و منظم مهدى، منظم ترین نیروهاى رزمى جهانند.
بیاییم با خود بیندیشم اگر انشاءالله امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) همین جمعه بیاید، می توانیم در صف یاران او بایستیم و بگوییم ای یوسف زهرا ما چشم انتظار آمدنت بودیم؟
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری
که وصل، بیطلب و انتظار ممکن نیست
وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.
وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.
عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید.
مردی که بغداد را لرزاند
در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت 2 ماه از برنامه پروازی باز ماند.
پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.
با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.
خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید میکرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد.
شهید عباس دوران در هفتم آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسهای بزرگ آفرید و به کمک خلبان شهید حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله الامیه و البکر منهدم ساخت و بقایای آن را به قعر آبهاب نیلگون خلیج فارس فرستاد.
به گفته یکی از همرزمان خلبانش، در یکی از نبردهای هوایی که فرماندهی دو فروند هواپیما را به عهده داشت، به مصاف ۹ فروند از جنگندههای دشمن رفت و با ابتکار عمل و مهارتی خاص، یک فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپیمای دیگر را مجبور به فرار از آسمان میهن کرد.
خلبان شهید عباس دوران همواره در عملیات جنگی پیش قراول بود و برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظهای آرام و قرار نداشت.
وی سرانجام در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ ناپذیر مورد ادعای صدام، با پنج نفر از زبدهترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با ارادهای پولادین به پالایشگاه الدوره یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش؛ ستوانیکم منصور کاظمیان در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه میتوانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقهوار خود و هواپیمایش را بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام در بغداد شد.
پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد.
پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد. شهید خلبان عباس دوران به هنگام شهادت ۳۲ سال داشت و امیررضا تنها یادگار اوست.
ده خاطره کوتاه از شهید عباس دوران
1) در یکی از روزهای بهار سال 1360 مسئولین شهر شیراز تصمیم می گیرند به خاطر رشادت ها و دلاوری های عباس دوران، یکی از خیابان های شهر شیراز را به نام او کنند؛ لذا از دوران دعوت می شود تا در مراسم شرکت کند و او نیز قبول کرده و به آن جا می رود که از دوران به شایستگی تقدیر می شود. چون او ضربات مهلکی به دشمن وارد نموده بود، همیشه عوامل نفوذی دشمن قصد ترور وی را داشتند که یکی از این موارد هم در همین زمان بود که خوشبختانه این ترور عقیم ماند.
درد دل خود عباس
هشتم تیر 1360
دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند. دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم. ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟!
باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من. چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.
2) در طول پرواز صحبت نمى کرد. همواره مى گفت: اگر از مسیر منحرف شده و یا حالت نامتعادلى داشتم، با من صحبت کنید، خودتان هم مواظب اطراف باشید. همچنین بسیارى از دوستانش از زبان او شنیده بودند که اگر روزى هواپیماى من مورد هدف قرار گیرد، هرگز آن را ترک نمى کنم و با آن به قلب دشمن حمله ور مى شوم.
3) وقتی قرار شد به پاس کاردانی های وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یافته ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت. باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.
4) تابستان۱۳۶۱صدام حسین بر برگزاری کنفرانس سران غیر متعهدها دربغداد پافشاری و تاکید داشت و چند ماه زودتر بنزهای تشریفات خریداری شده برای اجلاس را در اتوبان های بغداد به نمایش گذاشت. اما صبحگاه تیر ۱۳۶۱آخرین پرواز عباس دوران . جولان بر فراز بغداد با جنگنده دوست داشتنی اش E3_F4 ۶۵۷۰ و بمباران پالایشگاه الدوره بود . او ضمن نمایشی از عزت وشجاعت ، جنگنده ی شعله ورش را با خشم و نفرت بر قلب دشمن فرود آورد تا خواب صدام را پریشان کرده و میزبانی اجلاس سران غیرمتعهد ها را از او بگیرد.
5) او به عنوان لیدر دسته ای دو فروندی F_14 برای مقابله با تجاوز هوایی ۹فروند هواپیمای دشمن از زمین بلند شدند. دقایقی بعد در حالی کنترل زمینی به آنها هشدار می داد که مراقب باشند تا مورد اصابت قرار نگیرند در آسمان خوزستان به سوی جنگنده های مهاجم حمله ور شد و با سرنگون کردن دو فروند میگ۲۳ عراقی بقیه را مجبور به فرار کرد . این نبرد درخشان هوایی در جدول آمارها و رکود درگیری های هوایی جهان بانام A_DoWran بسیار پر آوازه و برای هر ایرانی غرورآفرین است.
6)عملیات در تاریخ 1359.9.7 شروع می شود. در همان ساعات ابتدایی نبرد ، در یک عملیات متحورانه عباس دو ناوچه نیروى دریایى عراق را در حوالى اسکله «الامیه» و «البکر» سرنگون کرد. تا پایان عملیات، دوران و همرزمانش مرتبا هواپیما عوض می کردند. به طوری که بعد از فرود، دوران از هواپیما پیاده می شد و به هواپیمای دیگری که مسلح بود سوار می شد و به نبرد ادامه می داد. عباس بینهایت شجاع بود. آن روزها سختترین مأموریتها را قبول میکرد. در این عملیات به او که درحال پرواز بود اطلاع دادند باید عملیات نیمه تمام رها شود، که عباس قبول نکرد و با رشادت تمام این دو اسکله را نابود ساخت. چنان چه مىگفتند و به اثبات هم رسیدف نیروى دریایى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى کشاندند.
7)امروز پرواز cas انجام دادیم من شماره دو بودم . شماره یک سرتیپ محمود ضرابی خلبان و عسگری کمک بود ، شماره دو من خلبان و پیروان کمک بود .
در طول مسیر در ارتفاع بالا پرواز می کردیم . اهواز را در ارتفاع 5 هزار پایی قطع و نیروهای دشمن را کاملا دیدم . آنها به طرف ما تیراندازی می کردند . البته 5 دقیقه دیرتر روی هدف رسیده بودیم و با یک دسته هواپیماهای اف 5 خودی روبرو شدیم که البته اتفاقی نیفتاد . نیروهای دشمن در حال کندن سنگر بودند و ما هم نیروی توپخانه و یا زرهی که همراه با فرمانده و تجهیزات باشد نداشتیم ، به هر حال راکت ها و فشنگ ها را روی آنها ریخته و خیلی واضخ دیدم که یکی از تانک ها آتش گرفت ، البته موقع زدن راکت در ارتفاع پانصد پایی بودم.
8)در آستانه عملیات بیت المقدس، دشمن دست به تحرکات گسترده ای زده بود و مرتبا نیرو و تجهیزات به جبهه های جنوبی ارسال می کرد. لذا از سوی نیروی هوایی تدبیری اندیشیده شد تا ضربه ای کاری به دشمن وارد شود لذا بعد از کسب اطلاعات لازم و تهیه نقشه های پروازی، تصمیم بر این شد که در یک عملیات گسترده هوایی عقبه دشمن از جمله نفرات و تجهیزات آنها از ارتفاع بالا بمباران شدید شود.
در 29 اسفند سال 1360 طرح آغاز شد و دوران به عنوان لیدر یا همان فرمانده دسته پروازی، انتخاب و 15 نفر از خلبانان تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز انتخاب شدند. بعد از توجیهات لازم توسط دوران، همگی به پرواز درآمدند و با هدایت او مواضع دشمن به سختی بمباران شد و راه برای فتح خرمشهر هموار گردید.
9) عباس دوران در طول 22 ماه حضور در جنگ 120 پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است. شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروهای دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزو داشتند او را اسیر کنند.
10) این عملیات برای جمهوری اسلامی از نظر سیاسی بسیار مهم بود. اگرکنفرانس سران کشورهای غیره متعهد در بغداد برگزار می شد صدام به مدت ۸سال ریاست آن را به عهده می گرفت .تنها راهی که می شود از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد، ناامن نشان دادن بغداد بود. برگزاری بود که صدام به امنیت آن افتخار می کرد . عباس با این حرکت شهادت طلبانه اش باعث شد که این اجلاس به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود. به آسمان پرکشید... با روحی به وسعت آسمان . قصد ترک سفینه ی آتش گرفته را نداشت این را بارها قبل از حادثه به دوستانش گفته بود که ( بعثی ها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد ) عاشقانه در حالی که به کابین عقب خود دستور خروج اضطراری داده و دستگیره ی خروج او را کشیده بود جنگنده ی شعله ورش را به یکی از ساختمانهای نظامی بغداد کوبید و از حجم انبوه دود و آتش برای مشاهدی جمال الهی به آسمان ها پرکشید.. پس ازسال ها غربت در روز دوم مرداد ۱۳۸۱بقایای پیکر پاک سرلشکر شهید عباس دوران به خاک میهن بازگشت تا این سند افتخار همیشه جاویدان تاریخ ایران اسلامی در سرزمینی که دوست داشت تشییع و در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شود.
شادی روح پاکش صلوات
منبع : همشهری آنلاین ...+ زندگینامه سایر شهدا