طویریج اسم قدیمی شهرستان هندیه واقع در نزدیکی کربلا در کشور عراق است که در عصر روز عاشورا حدود ۲ میلیون عزادار هروله کنان و بر سر و سینه زنان برای یادآوری حادثه عاشورا به سمت مرقد حسینی حرکت میکنند.
این مراسم از نام روستا و قبیله ای در نزدیکی کربلا گرفته شده است. ظاهراً اهالی این روستا در زمان حسین بن علی در واقعه کربلا میخواستهاند به یاری حسین بروند، اما به موقع نرسیدهاند و از آن سال به بعد، دیگر شیعیان عراق هم به آن روستا میروند و از آنجا تا کربلا را میدوند.
روزی علامه بحرالعلوم همراه برخی طلابش به استقبال دسته سینه زنی طویرج رفتند. در این حال بود که ناگهان علامه بحرالعلوم که مرجع تقلید بزرگی به شمار میرفت عمامه و عبا را زمین گذاشت و با سر و پای برهنه میان جمعیت عزادار رفت و مثل سایر سینه زنها بر سر و سینه خود زد، شاگردانشان هر چه کردند تا مانع بروز احساسات ایشان شوند، ایشان قبول نمی کرد. شب همان روز وقتی یکی از شاگردانش از ایشان ماجرا را جویا شد، ایشان فرموده بودند: "وقتی به دسته سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیة الله امام زمان با سر و پای برهنه میان سینه زن ها به سر و سینه میزنند و گریه میکنند، من هم نتوانستم طاقت بیاورم، پس در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم."
گفتگو با حاج سعید حدادیان؛
مداح و ذاکر اهل بیت(علیهمالسلام) حاج سعید حدادیان را همه می شناسیم،او ضمن این که مداح است و در میان عامه مردم در خط مقدم مقابله با جنگ نرم دشمن است ، در سطوح نخبگی نیز در دانشگاهها فعالیتهای قابل توجهی دارد .حاج سعید در مداحی سعی می کند خود را با انتظارات و رهنمودهای امام خامنه ای تراز کند ، حاج سعید دغدغه های زیادی دارد دغدغه اش این است که مخاطب جلسات هیئت نیازمند مفاهیم رهنمودها و بیانات آقا است و وظیفه خود می داند هیاتی ها می داند که این فرمایشات را تنظیم، تدوین و توزیع کنند. در همین زمینه با وی به گفت و گو نشسته ایم تا بیشتر از دغدغه ها و خاطراتش از مداحی اهل بیت بگوید:
اول اینکه این رهنمودها باید مرتب، دستهبندی و تنظیم شده و هر ساله ارائه شود. یکی از کارهای خوبی که در هیئت رزمندگان اسلام و مهدیه امام حسن مجتبی(ع) از همان آغاز انجام دادیم، تبیین بیانات و راهبردهای حضرت امام(ره) بود، بهگونهایکه کلیه فرمودههای حضرت امام(ره) درباره دستگاه سیدالشهداء(ع) و عزاداریهای حسینی را در زیارت عاشوراهایی که صبح میخواندم به سمع و نظر مستمعان میرساندم که جلسه، فضای معرفتی هم به خود بگیرد. خوشبختانه این بیانات هنوز هم تازگی دارند و ما این راه را ادامه میدهیم.
همه تلاش ما این بود که مفاهیم ارزشمند امام راحل(ره) را که در سال ۵۸ طی یک سخنرانی با استفاده از جملات قصار، بیان کرده بودند، تبیین کنیم و مخاطب از این گنجینه محروم نشود. رهبر معظم انقلاب هم از دوران ریاست جمهوری و حتی پیش از آن درباره مقوله عزاداری حسینی رهنمودهای زیادی را ارائه کردهاند. اصللاً یکی از ویژگیهای خاص حضرت آقا که پیش از انقلاب معروف بودند به حاجآقای خامنهای! این بود که جزء اولین کسانی بودند که در مشهد درباره تاریخ اسلام مباحثی داشتند.
رهبر معظم انقلاب در بحث تاریخ اسلام یکی از استوانههای عظیم بهشمار میآیند و مخاطب جلسات هیئت نیازمند مفاهیم این بیانات است که ما وظیفه داریم تنظیم، تدوین و توزیع مناسب آنها را انجام دهیم.
خوشبختانه این رهنمودها، تهیه و توزیع شده، اما ظرفیت بیش از این حرکتهای مقطعی و اندک است. در سطح کشور باید نهادهایی باشند که این فعالیتها را گسترش دهند.
یکی از نکاتی که در ذهن بنده مبهم بود به عملیات بیتالمقدس۴ و نبردهای آغازین عملیات والفجر۱۰ برمیگردد که پنجم فروردین سال ۶۷ در مقابله با رژیم بعث عراق تعدادی از فرماندهان و نیروهای گردانها و گروهانها را طی بمباران دشمن در شاخ شمیران از دست دادیم. در واقع، گردان ما نابوده شده بود و هرچه نیروی کارآمد در عرصه شناسایی عملیات داشتیم یا شهید شده بودند، یا مجروح! آنچه ذهن و فکر ما را مشغول کرده بود، اینکه ما جا ماندیم.
همواره این موضوع در ذهن من بود تا اینکه سال ۷۰ حضرت آقا در وصف امام سجاد(ع) نکاتی بیان داشتند که ابهام مرا برطرف کرد. معظمله فرمودند: «گاهی ماندن و شهیدنشدن اجر و اثر به مراتب بالاتری دارد»؛ چرا که امام سجاد(ع) هم باید برای امامت خودشان را حفظ میکردند، از اینرو در صحنه نبرد کربلا شرایط حضور نداشتند. البته اگر به قرآن هم مراجعه کنیم به این حقیقت دست پیدا میکنیم: «وَ لَئِن مُّتُّم اَو قُتِلتُم لَالَی اللهِ تُحشَرُونَ»؛ اگر بمیرید یا کشته شوید به سوی خدا محشور میشوید و در واقع فانی نمیشوید.) (آل عمران/ ۱۵۸)
مرحوم آیة اللَّه شیخ على اکبر نهاوندى مى نویسد : شیخ على اکبر تهرانى – ساکن مشهد مقدّس – براى ما قضیّه اى تعریف کرد و گفت : عالم متّقى شیخ محمّد تقى تربتى – که از دانشمندان بزرگ و علماى اخلاق و از شاگردان علّامه میرزا حبیب اللَّه رشتى بود و اجازه اى از ایشان داشت – فرمود : یکى از شاگردان متدیّن من – که از سادات شهر تربت بود – براى من تعریف کرد و گفت :
از زیارت عتبات عالیات که برمى گشتم ، همراه طلبه اى از خانقین خارج شدم و پیاده به دنبال قافله به طرف قصر شیرین حرکت کردیم ، از شدّت تشنگى و خستگى ناتوان شده ، و با زحمت زیاد خود را به قافله رساندیم ، دیدیم قافله را دزدها غارت کرده و اموالشان را برده بودند، افرادى مجروح شده و در بیابان افتاده بودند، و محمل ها شکسته و روى زمین افتاده بود . ما از ترس به کنارى رفته و به بالاى تپّه اى رفتیم ، ناگاه دیدیم سیّد بزرگوارى کنار ما ایستاده ، به ما سلام فرمود ، بعد هفت دانه خرماى زاهدى به من داد و فرمود : چهار دانه را خودت بخور ، و سه دانه آن را به شیخ بده .
چون خرماها را خوردیم تشنگى ما برطرف شد ، و فرمود : این دعا را به جهت رهایى از سختى ها ، و محفوظ بودن از شرّ دزدها بخوانید :
أَللَّهُمَّ إِنّی أَخافُکَ ، وَ أَخافُ مِمَّنْ یَخافُکَ ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّنْ لایَخافُکَ .
بارالها ؛ من از تو مى ترسم؛ و از هر کسى که از تو مى ترسد نیز مى ترسم؛ و از کسانى که از تو نمى ترسند به خودت پناه مى برم .
پس از آن؛ اندکى با آن سیّد بزرگوار راه رفتیم، ناگاه اشاره کرد و فرمود: این منزل شماست! نگاه کردیم، دیدیم منزل پایین آن تپّه بود ، و چون وارد منزل شدیم از شدّت خستگى خواب بر ما غلبه کرد ، خوابیدیم ، و متوجّه آنچه براى ما اتّفاق افتاده بود نشدیم ، چون بیدار شدیم دانستیم که آن بزرگوار حضرت ولىّ عصر ، صاحب الزمان عجّل اللَّه فرجه بوده است .
——————————————————-
منبع : العبقرىّ الحسان : 117/1 المسک الأذفر .
به نقل از اذکار الهی
دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ