حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.
عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.
اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
خشم از جمله رایجترین عواطف انسانی و منشأ بسیاری از دشمنیها و پیامدهای ناخوشایند اجتماعی است. دشمنیها را میتوان کم کرد، اما تبدیل دشمن به دوستی گرم و صمیمی از آن کارهای ظاهرا محالی است که از فقط با معجزه کلام الهی میسر میشود.
خاطره ای از همسر شهید نواب صفوی:
سیدمجتبی نگاهی آرام به همسرش انداخت، بانوی خانه منزلی مطمئن میخواست تا فرزندش را با خیالی راحت و آسوده تربیت کند. آقا مانند همیشه با جذبه گفت: خیلی خوب و از اتاق بیرون رفت. نیرهالسادات ناراحت همسرش بود، مبادا آقا توانایی این را نداشته باشد که خانهای کوچک را تهیه نماید. غم سنگینی در دلش چنگ انداخت، قلم را برداشت، عریضهای برای حجتبنالحسن (عج) نوشت:«آقا جان گره از کار سیدمجتبی باز کن. «اشک در چشمانش غلطید. پرده سیاه شب اتاق نیرهالسادات را در تاریکی فرو برد و چشمانش خوابی سنگین را پذیرا گشت. صاحبالزمان (عج) را در خواب دید: «آقا فاطمهالسادات را مورد ملاتفت قرار دادند و نیرهالسادات مشغول پختن غذا گشت و در همان حال برای امامش (عج) درد دل نمود. یا اباصالح مگر نواب سرباز شما نیست، پس چرا یاریش نمیکنید؟ امام (عج) فرمودند: «او را یاری میکنم». ناگهان از خواب بیدار شد. صبح زود سید مجتبی به خانه بازگشت و کلید منزلی نو را به همسرش داد.
نیره سادات احتشام رضوی _ همسر شهید نواب صفوی به دلیل مشارکت در برنامه های فداییان اسلام و نیز همراهی با شهید در برنامه های تبلیغی و ارشادی او خاطرات ناگفته دارد که می تواند در شناسایی فضا و محیط آن دوران منبع خوبی باشد. بانوی بزرگواری که او را با نام «خانم نواب» میشناسیم، تنها هشت سال با شهید نواب صفوی زندگی کرد؛ سه فرزند دختر از شهید به یادگار مانده است و پس از شهادت همسر با اینکه جوان بود، باز هم به افشاگری علیه جنایتهای حکومت فاسد پهلوی ادامه داد و...
هنگامی که شهید نواب صفوی در نجف اشرف به فکر مبارزه با کسروی گری افتاد، آیت الله مدنی که از اساتید حوزه نجف بود، مطلع می شود که نواب صفوی هزینه این مبارزه را ندارد. بدین رو، کتابهای خود را می فروشد و پولش را در اختیار نواب صفوی می گذارد ، به گونه ای که دوستانش می گویند، اسلحه نواب از پول کتاب های شهید آیت الله مدنی بوده است.
دورود و رحمت خداوند بر مجاهدان راه خدا و فدائیان اسلام و قرآن و اهل بیت (ع)
همسر شهید قدوسی گفت: بعد از شهادت پسر و همسرم، برخی به کنایه میگفتند حالا دیگر چرا از انقلاب و امام (ره) دفاع میکنید. پاسخ میدادم: «یک فرزند و همسرم را در راه انقلاب اسلامی تقدیم کردم و دیگر فرزندانم را هم برای مبارزه علیه منافقین و ضدانقلاب تربیت خواهم کردم؛ ما تا آخر ایستادهایم.»
«آیتالله قدوسی»، دادستان کل کشور چهاردهم شهریور ماه ۱۳۶۰ در عملیات ترور به شهادت رسید. در سالروز شهادت ایشان،به گفتوگویی با «نجمه سادات طباطبایی» همسر شهید قدوسی، فرزند ارشد مرحوم «علامه طباطبایی» و مادر شهید «محمدحسن قدوسی» پرداخته ایم که در ادامه میخوانید:
از نحوه آشنایی خودتان با شهید قدوسی بفرمایید.
همسر شهید قدوسی: پدرم (علامه طباطبایی) به ازدواج زود دختران معتقد بود. آیت الله قدوسی هم از شاگردان پدرم بود. در سن حدود ۱۲ سالگی با اختلاف سنی ۱۴ سال با وی ازدواج کردم. خطبه عقدمان را آیتالله شبیری قرائت کردند.
پس از ازدواج در کدام شهر ساکن شدید؟
همسر شهید قدوسی: خانه پدریام در تبریز بود. وضعیت مالی خوبی داشتیم. پس از ازدواج، همسرم جهت شرکت در کلاسهای آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) به شهر قم رفت و من نیز با وی همراه شدم. در قم خانه برای خودمان بود که امروز پسرم محمد حسین طبقه اول آن خانه را به خیریه اختصاص داده است، اما وقتی به تهران آمدیم در یک خانه استیجاری ساکن شدیم.
از فعالیتهای شهید آیت الله قدوسی برایمان بگویید.
همسر شهید قدوسی: همسرم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از مبارزان فعال بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیتهایش را در قالبهای دیگر ادامه داد. چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، دادگاههای کشور با بی نظمی و مشکلات زیادی درگیر بودند. از این رو طی حکمی از سوی امام خمینی (ره) شهید قدوسی به سمت دادستانی کل کشور منصوب شد.
کسانی که اسراف می کنند، یا مسأله را خوب بلد نیستند و یا توجه ندارند، برای همین گاهی برای یک وضو گرفتن ده ها لیتر آب مصرف می کنند. از وقتی که شروع می کند به وضو گرفتن شیر را باز می کند تا آخر وضو. او می خواهد یک کار عبادی انجام دهد، با این وضو می خواهد نماز بخواند، نمازی که باید اخلاص داشته باشد، می خواهد با این وضو و نماز به خدا رو بیاورد و به باری تعالی تقرب پیدا کند، اما حیف که آن را با گناه و معصیت که همان اسراف است، همراهش می کند. خداوند متعال در قرآن می فرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، که خدا اسرافکاران را دوست ندارد»(اعراف، آیه 31)
جناب استاد آقای قرائتی می فرمودند: «اگر امام جماعت، هنگام وضو، شیر آب را زیاد باز بگذارد، نمی شود به او اقتدا کرد، چون اسراف کرده و اسراف هم یک معصیت است که او را از عدالت خارج کرده است.»
*** شما فرزند یک شهید معروف و بزرگی مثل شهید بروجردی هستید که نقش موثری در پیروزیهای جنگ داشتند. فرزند یک چنین شهیدی بودن چه حسی دارد؟
همه شهدا اهداف شان یکی بود. این معروف و غیر معروف را ما به وجود آورده ایم وگرنه هیچ فرقی برای خدا ندارند. برای من هم همین طور است. برای من دختر شهید بودن خیلی با ارزش است و از این جهت، بسیار به خود افتخار میکنم و میبالم اما معروف بودنشان برای من خیلی ملاک نیست.
خیلی از شهدای ما این طور بودند. این خیلی با ارزش است که استعدادها و خلاقیتهای نهفته خیلی از جوان های ما در آن موقعیت شکوفا شد و جوان 18 ساله، 20 ساله و 22 ساله توانست فرماندهی یک گروه را بر عهده بگیرد و به قلب دشمن بزند. این شهدا توانستند با خلاقیت هایی که به ذهنشان می زد با وجود کمبود مهمات و تحریم نظامی و اقتصادی، با توکل به خدا به پیروزی برسند و همه اینها به ایمان شهدا برمیگردد.
*** وقتی پدرتان شهید شدند چند ساله بودید؟ خاطره ای از پدر به خاطر دارید؟
من موقع شهادت پدرم تقریباً سه ساله بودم خاطرهای از ایشان ندارم تنها تصاویری مات و مبهم از او به یاد دارم. علت هم این بود که هم سن من کم بود و هم این که ایشان را به خاطر حضور مستمر در کردستان کم دیدیم.
*** چطور توانستید با نبودن پدر کنار بیایید و زندگی بدون وجود ایشانن را بپذیرید؟
البته همسران شهدا خیلی زحمت کشیدند که جای پدر شهید را پر کنند ولی واقعیت این است که نه کسی جای پدر را میتواند پر کند و نه کسی جای مادر را میتواند بگیرد. ما هم سعی کردیم در کنار حس کردن جای خالی پدر، واقعیت ها را هم بپذیریم؛ شاید بچه های شهدا این هنر را داشتند که از بچگی واقعیت پذیر باشند. باید این طور میبودند، چون واقعیت همین است.
*** در شرایط امروز، با این همه مشکلی که به سبب نبودن پدر متحمل شدید، باز هم مصم هستید راه پدرتون رو ادامه میدهید؟
"دشمن بشریت تصمیم گرفته خانواده را از بین ببرد. از صد سال پیش تصمیم گرفتند خانواده را از بین ببرند؛ این ازدواج های سخت و دیرهنگام و فرزندآوری کم، این ازدواج به تعبیر زشتشان سفید که سیاه و غلط است و از بین بردن حیا و عفت از برنامههای دشمن است. مقابله با اینها را وظیفه خود قرار دهید."
بخشی از صحبتهای حضرت آیتالله خامنهای در اسفندماه سال ۱۳۹۷، درباره پدیده ازدواج_سفید
به گزارش ایکنا از همدان، در جمع یک خانواده قرآنی مینشینیم، پدری که با زحمت از طریق شغل شریف کشاورزی نان حلال پای سفره میآورد و مادری که خود پیشقدم برای حفظ قرآن میشود.
اعضای این خانواده دلیل موفقیتشان را همکاری و همیاری پدر میدانند؛ او که حافظ نیست اما این مسیر را برای اهل خانواده هموار کرده است.
مادر این خانواده بیش از ۴۰ سال سن دارد و اکنون نیز حافظ قرآن است، از همان کودکی در گوشمان خواندهاند با بالا رفتن سن قدرت حافظه هم پایین میآید اما همت این مادر چنین تصوری را نقض میکند، پای گفتوگوی ایکنا با این خانواده قرآنی مینشینیم در ابتدا از مادر خانواده آغاز میکنیم.
خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه شد که به فکر حفظ قرآن افتادید؟
همسر مهربانم گرچه رفتار خوشایندی را که اسلام توصیه کرده نسبت بتو نداشتم و یا با تو کج خلقی و یا برخورد بدی داشتم بر من حقیر ببخشی و بعد از شهادتم به سر و سینه نزنید
گرچه دنیا و زندگی و همسر و فرزند ارزش مخصوص را دارد. ولی شوق و عاشق شدن و به خدا پیوستن ارزشی بس بالاتر و والاتر دارد لذا از من دلگیر و نگران نشوید و ادامه دهنده راهم باشید. همسرم من تو را خیلی دوست داشتم ولی اسلام و قرآن را از تو بیشتر دوست داشتم .
همسرم از تو میخواهم که زینب وار در کنار فرزندانم خوب زندگی کنید و فرزندانم را تنها نگذارید همسرم مهربانم می دانم این چند سال که تو را به همسری گرفتم تو را بخاطر خدا تنها گذاشتم. می دانم که سختی و رنج زیادی کشیدی از تو میخواهم که مرا حلالم کنی و از تو میخواهم که یتیمانم را خوب بزرگ کنی و آنها را به درس وادار کنی و راه خودم را به آنها نشان دهی که بدانند پدرشان مردانه در میدان جنگ بخاطر اسلام و به خاطر دین قرآن شهید شده و بعد از شهادتم فرزندی را که به دنیا خواهد آمد اگر پسر بود نامش را مهدی و اکر دختر بود نامش را زینب بگذارید.
همسرم من رفتم ولی بچههایم را تنها نگذارید و از تو میخواهم که مثل آن رورهایی که خودم در کنار شما بودم در کنار یتیمانم زندگی کنید نگذارید که مثل یتیم بمانند می دانم که پدرم شما را تنها نمیگذارد همسرم درد دل زیاد دارم ولی چه کنم؟
و اما پدر عزیزم افتخار و درود بر شما که رنجها و مشقتهای زیادی را متحمل شدی تا فرزندی پرورش دهی که اینگونه به جهاد فی سبیل الله بپردازد گرچه با چند خط نمیتوانم جبران کنم لذا از شما پوزش و حلایت میطلبم. حلایت شما والدین بعد از رضای خدا برگه عبور من از پل صراط میباشد. وصیت من به برادرانم، از شما می خواهم که راه مرا ادامه دهید و یک وصیت به شما دارم آن هم این است که اگر اسلام پیروز شد مادرم را سر قبر امام حسین (ع) ببرید تا با وی درد دل کند، چون من خودم آرزو داشتم که مادرم را ببرم حال شما جای من را خالی نکنید. و مرا هر جای که پدرم و مادرم که میدانند دفن کنید.
«سال ۶۲ ازدواج کردم معرف ما یکی از دوستانم در قم بودند که ما را با خانواده همسرم آشنا کردند آن زمان من دادستان استان همدان بودم مهریه همسرم هم مهریه حضرت زهرا (س) بود.»
آیت الله ابراهیم رئیسی در ۱۶ خرداد سال ۱۴۰۰، با حضور در برنامه دست خط شبکه پنج سیما درباره نحوه آشنایی و ازدواج خود با جملیه علمالهدی گفت: سال ۶۲ ازدواج کردم معرف ما یکی از دوستانم در قم بودند که ما را با خانواده همسرم آشنا کردند آن زمان من دادستان استان همدان بودم مهریه همسرم هم مهریه حضرت زهرا بود.
در جدیدترین پست صفحه ریحانه مطلبی را در مورد روایتهای تاریخی همسر رهبر انقلاب در همراهی ایشان در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی را مشاهده میکنید.
به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام ریحانه منتسب به دفتر حفظ نشر و آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی که مطالبی را در مورد بانوان جامعه ایران منتشر میکند در این پست مطلبی را در مورد همسران صبور منتشر کرد.
این صفحه روایتهایی تاریخی را در مورد همسر رهبر انقلاب در همراهی ایشان در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی را روایت میکند و در این مطلب با توجه به کتاب "شرح اسم" مطالبی را در مورد نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب را مشاهده میکنید.
در ادامه متن و تصویر این پست را مشاهده میکنید:
همسر صبور
"روایتهایی تاریخی از همراهی همسر مکرمهی حضرت آیتالله خامنهای در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی
در بیان شرح مبارزات حضرت آیتالله خامنهای علیه رژیم ستمشاهی، کمتر به نقش همسر مکرمه ایشان در آن دوران پرداخته شده است.
ریحانه در روزهای دهه فجر، هر روز یک برش تاریخی از نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب منتشر میکند. منبع این تاریخنگاریها، کتب "خون دلی که لعل شد" و "شرح اسم" است
بخش اول:
زندگی مشترک آقای خامنهای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنهای بود. دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. «چند ماهی منزل خواهرم بودیم... آقا شیخ علی آقا... ماهی ۵۰ - ۶۰ تومان از ما اجاره میگرفت. البته دغدغهای نداشتم، چون او فشاری نمیآورد.»
فردای روز تبعید امام، جلسهای در خانه آقای قمی برگزار شد، ولی در آن اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتنها، دربهدریها و تعقیب و گریزها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترگ روی ستونهای صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانوادهای دارا به همسری طلبهای ندار درآمده، و با حوادث زندگی با گشادهرویی برخورد میکند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای میفشرد استوارتر کرد.
همسرم «هیچ وقت اظهار نگرانی و گلهمندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیدهای هم بوده است.مواقعی... بود که بعضی از افراد و گروههای مخفی از اشخاص مهم و سطح بالا منزل ما رفت و آمد میکردند. من البته به همسرم نمیگفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد... میفهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند. از من سوال نمیکرد، مرا نمیخواست سوالپیچ کند... هیچگونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم میکرد.»
خانم خجسته میگوید: دوران مشقتبار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم ... فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جوّ آرامش در خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم."
اهمیت حدیث در میان مسلمانان به این دلیل است که کلام معصوم، از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب میشود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهشهای تاریخی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
إذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَیتٍ خَیرا فَقَّهَهُم فِی الدّینِ و َوَقَّرَ صَغیرُهُم کَبیرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعیشَتِهِم و َالقَصدَ فی نَفَقاتِهِم و َبَصَّرَهُم عُیُوبَهُم فَیَتُوبُوا مِنها.
هرگاه خداوند برای خانواده ای خیر بخواهد آنان را در دین دانا می کند، کوچک ترها بزرگ ترهایشان را احترام می نمایند، مدارا در زندگی و میانه روی در خرج روزیشان می نماید و به عیوبشان آگاهشان می سازد تا آنها را برطرف کنند.
نهج الفصاحه، ص ۱۸۱، ح۱۴۷
جمعی از مسئولان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه معارف اسلامی برای عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانوادههای شهدای سانحه هوایی در روز دوشنبه ۳۰ دیماه ۹۸، در بیت شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه حضور یافتند.
در ابتدای این جلسه، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابروش ضمن عرض تسلیت به خانواده این شهیدان، برای خانوادههای شهدای سانحه هوایی از درگاه خداوند طلب صبر کردند و از موضعگیری ایشان نسبت به این حادثه و حفظ مصالح کشور و نظام تقدیر و تشکر نمودند.
در ادامه سرکار خانم ملایی مادر شهیده حسنی سعدی، به بیان برخی از ویژگیهای این دو شهید پرداختند. ایشان گفتند: شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه در بحث علمی نخبه بودند و نسبت به نخبگی خود، هیچ ادعایی نداشتند.
خانم ملایی عنوان کردند: شهید محمد صالحه دارای چهار مدال طلا و نقره جهانی بود. از خصوصیات اخلاقی و رفتاری این دو شهید توجه به نماز اول وقت بود، در هر جا و در هر شرایطی نماز اول وقت را ترک نمیکردند، شهیده حسنی سعدی موقع نماز از استاد برای اقامه نماز اجازه میگرفتند و بعد از اقامه نماز اول وقت به کلاس باز میگشتند.
ایشان گفتند: این دو شهید اهل نماز شب و همیشه با وضو بودند و شهیده سعدی توجه ویژه به حجاب اسلامی داشتند.
وی درباره ولایت پذیری شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه گفتند: از دغدغههای این دو شهید علاوه بر انجام واجبات و مستحبات، بحث ولایت پذیری آنها بود.