روایتی خواهرانه درباره شیخ «احمد کافی»؛ خودش برایم خواستگاری رفت + تصاویر اختصاصی
جای خالی بعضیها هیچوقت پر نمیشود. سالها بیاید و برود، روزگار بالا و پایین شود، خوبها بروند و از آنها بهتر بیایند، باز هم شبیهشان پیدا نمیشود. به قول قیصر امینپور: «آدمهایی هستند در زندگیتان، چگالی وجودشان بالاست... افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان و هر جزئی از وجودشان، امضادار است... ردپا حک میکنند اینها روی دل و جانت...» و حالا ۴۲ سال است ردپای آن برادر مهربان از دل و جان حاج خانم «طیبه ضیافتی کافی» پاک نشده. قافیه مشترک تمام جملات خواهر مرحوم شیخ «احمد کافی»، خطیب و واعظ برجسته سالهای نهچنداندور، ذکر دلتنگی است و حسرت از جای خالی برادر مهربانی که هیچکس شبیهش نشد. برادری که انتخاب کردهبود برای خودش زندگی نکند و دلش را با گرهگشایی از کار دیگران شاد کند. او که بیرون از خانه، مرهم دردهای مظلومان بود و در خانه، مرد محبوب و همراه خانواده. مردی که در عمر کوتاهش، منشاء تاثیرات بلند شد؛ حتی برای مردمانی که سالها بعد از وفات شهادتگونهاش به دنیا آمدند.
در سی تیرماه و در چهل و دومین سالگرد وفات (شهادت)، شیخ احمد کافی، خطیب بلندآوازه دهههای ۴۰ و ۵۰، سراغی گرفتیم از خواهر کوچکش که با انتخاب و توصیه شیخ، زندگی او هم بهنوعی با مهدیه تهران گره خورد و در ادامه، توفیق سالها زندگی در کنار یک شهید زنده نصیبش شد.