آیه خمس در قرآن مجید و تفسیر آن
در قرآن مجید تنها در یک مورد بحث خمس به میان آمده (و البتّه تنها مسأله خمس نیست که در قرآن در ضمن یک آیه بیان شده، بلکه بسیارى از احکام قرآن هستند که در قرآن تنها یک بار به آن اشاره شده است و شک نیست که همان یک بار کافى است.)
و آن آیه 41 سوره انفال است:
«وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما اَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ;
بدانید هر غنیمتى که به دست شما مى رسد یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و اهل بیت او و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه (از آنها) مى باشد، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بى ایمان) {= روز جنگ بدر} نازل کردیم، ایمان آورده اید ؛ و خداوند بر هر چیزى توانا است.»
موضوع مهمّى که در این آیه باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد و در حقیقت تمام بحث در آن متمرکز مى گردد، در این است که آیا غنیمت که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى شود، یا هرگونه درآمدى را در بر مى گیرد.
در صورت اوّل، آیه تنها خمس غنائم جنگى را بیان مى کند، و براى خمس در سایر موضوعات باید از سنّت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعى ندارد که قرآن به قسمتى از حکم به تناسب اشاره کند، و قسمت هاى دیگر در سنّت بیان شود.
مثلاً در قرآن مجید، نمازهاى پنجگانه روزانه صریحاً آمده است، و همچنین به نماز طواف که از نمازهاى واجب است اشاره شده، ولى از نماز آیات که مورد اتّفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنّى است، ذکرى به میان نیامده، و همچنین نماز قضا و مانند آن، و هیچ کس را نمى یابیم که بگوید چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنّت پیامبر آمده است، نباید به آن عمل کرد، و یا این که چون در قرآن به بعضى از غسلها اشاره شده و سخن از بعضى غسلها به میان نیامده است بنابراین باید از آن صرف نظر کرد، این منطقى است که هیچ مسلمانى آن را نمى پذیرد.
بنابراین، هیچ اشکالى ندارد که قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیّه را موکول به سنّت نماید، و نظیر این مسأله در فقه اسلام بسیار زیاد است و آنها که کمترین آگاهى از مسائل فقهى دارند، بخوبى این مطلب را دریافته اند ولى با این حال باید ببینیم که غنیمت در لغت و در نظر عرف چه معنى مى دهد؟
آیا راستى منحصر به غنائم جنگى است و یا هرگونه درآمدى را شامل مى شود؟
آنچه از کتب لغت استفاده مى شود، این است که در ریشه معنى لغوى این کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى آید، نیفتاده است، بلکه هر درآمدى را شامل مى شود; به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد همه دانشمندان و ادباى عرب است، اشاره مى کنیم:
در کتاب «لسان العرب»، جلد دوازدهم، مى خوانیم:
«و الغنم: الفوز بالشّىء من غیر مشقّة و... الغنم، الغنیمة و المغنم، الفىء... و فى الحدیث الرّهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته... و غنم الشّىء غنما: فاز به...; غنم یعنى دسترسى به چیزى بدون مشقّت پیدا کردن و غنم، غنیمت و مغنم به معنى فىء است (فىء را نیز در لغت به معنى چیزهایى که بدون زحمت به انسان مى رسد ذکر کرده اند...) و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسى است که آن را به گرو گرفته، غنیمت و منافعش براى او است، و غرامت و زیانش نیز متوجّه او است، و نیز غنم به معنى زیادى و نمو و اضافه قیمت است... فلان چیزى را به غنیمت گرفت یعنى به آن دسترسى پیدا کرد...»
و در کتاب «تاج العروس»، جلد نهم، مى خوانیم:
«و الغنم الفوز بالشىء بلا مشقّة!; غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزى دسترسى پیدا کند.»
و در کتاب «قاموس» نیز غنیمت به همان معنى فوق ذکر شده است.
و در کتاب «مفردات راغب» غنیمت از ریشه «غنم» به معنى گوسفند گرفته شده، و سپس مى گوید:
«ثم استعمل فى کل مظفور به من جهة العدى و غیرهم; سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست مى آورد به کار رفته است.»
حتّى کسانى که یکى از معانى غنیمت را غنائم جنگى ذکر کرده اند انکار نمى کنند که معنى اصلى آن معنى وسیعى است، که به هرگونه چیزى که انسان بدون مشقّت به آن دسترسى پیدا کند، گفته مى شود.
در استعمالات معمولى غنیمت در برابر غرامت ذکر مى شود، و همانطور که معنى غرامت معنى وسیعى است و هرگونه غرامت را شامل مى شود، غنیمت نیز معنى وسیعى دارد و به هرگونه درآمد قابل ملاحظه اى گفته مى شود.
این کلمه در «نهج البلاغه» در موارد زیادى به همین معنى آمده است:
در خطبه 76 مى خوانیم: «اِغْتَنَمَ الْمَهَلَ; فرصت ها و مهلت ها را غنیمت بشمارید!»
و در خطبه 120 مى فرماید: «مَنْ اَخَذَ بِها لَحِقَ وَ غَنِمَ; کسى که به آئین خدا عمل کند به سرمنزل مقصود مى رسد و بهره مى برد.»
و در نامه 53 به مالک اشتر مى فرماید: «وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ; در برابر مردم مصر همچون حیوان درنده اى مباش که خوردن آنها را غنیمت و درآمدى براى خود فرض کنى!»
و در نامه 45 به عثمان بن حنیف مى فرماید: «فَوَ اللّهِ ما کَنَزْتُ مِنْ دُنْیاکُم تِبْرأَ وَلا اَدَّخَرْتُ مِنْ غَنائِمِها وَفْراً; بخدا سوگند از دنیاى شما طلایى نیندوختم، و از غنائم و درآمدهاى آن اندوخته اى فراهم نکردم!»
و در کلمات قصار، در جمله 331 مى فرماید: «اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الطّاعَةَ غَنِیمَةَ الاْکْیاسِ; خداوند سبحان اطاعت را غنیمت و بهره هوشمندان قرار داده است.»
و در نامه 31 مى خوانیم: «وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فى حَالِ غِناکَ; هر کس در حال بى نیازى از تو قرضى بخواهد غنیمت بشمار!»
و نظیر این تعبیرات بسیار فراوان است.