شهید سید فخرالدین رحیمی" سیدی از لرستان، مبارز و مجاهد، یعنی این.+ تصاویر
"شهید فخرالدین رحیمی" سید انقلابی که امام خامنهای لقب مجاهد به او دادند
۰۶ تیر ۱۳۹۷
حجتالاسلام والمسلمین «شهید سید فخرالدین رحیمی» روحانی مجاهد و سالکی متعهد از دیار لرستان که در قبل از انقلاب علیه حکومت طاغوت مبارزه میکرد و بعد از انقلاب علیه بنیصدر روشنگری کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرمآباد، هفتم تیرماه روزی فراموشنشدنی در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی است، روزی که تداعیکننده فاجعهای غمبار است، حادثهای که سبب شد پرندگانی سبکبار از همه تعلقات دنیوی بگذرند تا جواز پرواز بیابند، آری پرواز در آسمان بیکران به شوق معشوق جز بر پرندگان سبکبار میسر نمیشود و شهید است مصداق اکمل مسافر ملکوتی.
ظهور انقلاب اسلامی در سال 57 پایانی بود بر حکومت طاغوت، انقلابی الهی که با ظهور خود تمام معادلات دنیا را به همریخت و در راه اثبات این انقلاب و اسلام افراد زیادی به شهادت رسیدند، ریخته شدن خونهایی که در لحظهلحظه سرافرازی این ملت، و در صحنه صحنه این انقلاب نقشی سترگ داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی خاری در چشم دشمنان کوردلی بود که تاب تحمل این انقلاب را نداشتند که با اقداماتی خیانتکارانه درصدد برچیده شدن انقلاب اسلامی بودند و به همین خاطر دست به ترور شخصیتها و سران مملکت زدند به طوریکه در هفتم تیرماه سال 1360 براثر انفجار بمب نیرومندی در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی، آیتالله سید محمد حسینی بهشتی و 72 تن از جمله «حجتالاسلام شهید سید فخرالدین رحیمی» نماینده مردم ملاوی لرستان در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسیدند که امام خمینی(ره) این حادثه را فاجعهای بزرگ دانستند و فرمودند ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد.
آرامگاه شهید سید فخرالدین رحیمی -خرم آباد
شهید رحیمی اسطورهای از شجاعت و دلاوری
حجتالاسلام شهید سید فخرالدین رحیمی از روحانیون مجاهد و مبارز استان لرستان است که در دوران مبارزات خود علیه رژیم طاغوت پرچمدار نهضت انقلابی بودند و قبل از انقلاب به مانند یک رهبر مردم لرستان را در مبارزه با رژیم شاهنشاهی هدایت میکرد و اسطورهای از شجاعت و دلاوری بود که به خوبی در مقابله با رژیم طاغوت برخاست و بعد از شکلگیری انقلاب نیز در مجلس شورای اسلامی به عنوان یک نماینده الگو و نخستین کسی بود که نطق علیه بنیصدر را ایراد کرد.
حجتالاسلام شهید سید فخرالدین رحیمی در سال 1323 هجری شمسی در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود، پدرش حجتالاسلام سید علیاکبر رحیمی یکی از علمای بزرگ شهر خرمآباد بود که نسبش به حضرت امام موسی بن جعفر(ع) میرسید.
وی بعد از فوت پدر راه او را در پیش گرفت و پس از پایان تحصیلات مقطع ابتدایی به همراه برادر بزرگوارشان حجتالاسلام سید نورالدین رحیمی جهت تحصیل علوم دینی به شهر قم مشرف و بهطور رسمی تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروسی مانند فقه و اصول را از محضر اساتید حوزه علمیه قم ازجمله آیتالله شهید مدنی فراگرفت.
شهید رحیمی در محضر آیتالله مدنی و آیتالله کمالوند به درجه رفیعی از وارستگی اخلاقی رسیده بود بهطوریکه در جوانی به مدارج بالای علمی حوزوی و اجتهاد نائل شد و با تأسی از سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) درس آزادگی را پیشه راهش کرد تا اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی پابرجا بماند و آزاده زیستن و به استقبال مرگ رفتن را در خود نهادینه کرده بود که خود نشانگری از استمرار فرهنگ عاشورایی در جامعه اسلامی است.
فخر لرستان
وی سالک متعهد، شیفته ولایت و مظهر اراده و تقوا بود که فعالیتهای انقلابی خود را با علنی شدن مبارزات امام خمینی (ره) آغاز نمود و در دوران رژیم ستمشاهی به عنوان مبارزی نستوه و سیدی شجاع در میان گروههای مردمی از عزت و احترام خاصی برخوردار بود و در تمام طول انقلاب در صف مبارزان نهضت امام راحل قرار داشت و در مقابل تهدیدات دشمنان ترسی به دل راه نمیداد و شجاعانه در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکرد و به جهت دیانت و شجاعتی که داشت به «فخر لرستان» شهرت یافت و با درایت و تیزبینی در برابر توطئههای دشمنان هوشیار و مقاوم بود و چنان ترسی در دل دشمن انداخته بود که ساواک و نیروهای نظامی شاه به شدت او را تحت کنترل داشتند.
شهید فخرالدین سیاستمداری مجاهد و نترس بود بهطوریکه بیش از 250 برگ سند محرمانه از فعالیتهای آشکار وی در ساواک ثبتشده بود و صلابت و اقتدار او در برابر شکنجههای آنان سبب شد که رژیم شاهنشاهی لحظهای از مبارزاتش غافل نباشد و ساواک و نیروهای نظامی شاه سعی میکردند ارتباط وی را با مردم قطع کنند.
روحیه دشمنستیزی شهید سید فخرالدین رحیمی او را به روحانی مبارزی تبدیل کرده بود که همواره در دل دشمنان نهضت انقلاب اسلامی هراس میافکند و برای پایداری دین مبین اسلام و پاسداری از انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد.
دستگیری سید فخرالدین رحیمی
شهید رحیمی همزمان با ماجرای مدرسه فیضیه و حمله دژخیمان پهلوی و شهادت طلاب بیگناه حوزه علمیه قم، به صف مبارزان نهضت امام خمینی(ره) پیوست و یک روز درحالیکه مشغول چسباندن اعلامیه حضرت امام بر روی دیوار بود، در حلقه جلادان پهلوی گرفتار و به شش ماه زندان محکوم شد.
این شهید بزرگوار دورانی که در زندان بود نیز دست از تبلیغات اسلامی و نشر احکام دین و قرآن برنداشت و با مجاهدتهایش عطش همراهی و پیروی از امام خمینی(ره) را همواره در سینهاش حفظ میکرد.
وی پس از طی دوران محکومیت به زادگاهش بازگشت و پس از تبعید حضرت امام خمینی(ره) برای دومین بار به علت برداشتن تابلو خیابان ششم بهمن شهر خرمآباد و نصب تابلویی بانام خیابان علوی بهجای آن، دستگیر و به تحمل شش ماه حبس محکوم شد، شهید رحیمی یکبار نیز به دلیل تهیه نامههای تند علیه رژیم و ارسال آن به محضر مبارک امام و آیتالله علی مشکینی که در نجف اشرف اقامت داشتند بازداشت شد.
افشاگریهای شهید رحیمی از دربار پهلوی
شهید رحیمی باروحیه مبارزی که داشت افشاگری علیه فساد دربار را بیهیچ ترس و اضطرابی ادامه میداد، پس از آزادی از حبس، طی سخنانی در مسجد علوی خرمآباد به اشرف پهلوی حمله کرده و او را "بلاشرف" خطاب میکند و میگوید: این فاحشه دربار، هروئین به مملکت میآورد و جوانان معصوم را در دام اعتیاد میاندازد و برادر بیشعورش [شخص شاه]، قرآن آریامهری به چاپ میرساند.
این سید رشید و نترس پس از سخنرانی آتشین و افشای چهره فاسد خاندان پهلوی، به تحمل دو ماه زندان شهر خرمآباد و چهار ماه زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری در شهربانی تهران محکوم و تحت شدیدترین شکنجههای بدنی، روحی و روانی قرار میگیرد.
تمام وجود شهید رحیمی عشق به اسلام و آگاهی دادن به مردم مسلمان بود و باوجوداینکه پس از پایان دوران حبس، ممنوعالمنبر شد ولی در اجتماعات کوچکتر پرده از ماهیت رژیم برمیداشت بهطوریکه به روستاهای اطراف خرمآباد و میان عشایر لرستان میرفت و ضمن ارشاد آنها به تعالیم دین مبین اسلام، آنها را به شورش علیه رژیم پهلوی تشویق و ترغیب میکرد.
در پی گزارشهای مختلف ساواک، رژیم او را در سال 56 دستگیر و پس از مدتی آزار و شکنجه به سه سال تبعید در ایرانشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان محکوم میکند.
روایت تبعید به ایرانشهر از زبان شهید رحیمی
شهید رحیمی میگوید: "وقتی چهلمین روز شهدای یزد فرارسید، شب در مسجد علوی و روز در مدرسه علمیه مجلس ترحیم منعقد گردید. تقریباً اولین بار بود در محوطه مدرسه بعد از منبر جناب آقای شیخ حسین نمازی فاضل محترم و دوست عزیز تظاهراتی همراه با شعارهای «یا مرگ یا خمینی» «دورود بر خمینی»و «مرگ بر این حکومت یزیدی» به وقوع پیوست. جالب اینکه قشر عظیمی از معممین حضور داشتند.
بر اساس گزارش عامل اصلی شعارهای چهلمین روز یزدیها، اینجانب شناخته شد. لذا دو روز بعد ساعت حدود 12 شب بود که نمایندگان بیشرم رئیس شهربانی، رئیس اطلاعات و آگاهی و چند مأمور مزدور بیشرمانه از دیوار به داخل حیاط و بعضی دیگر بر روی پشتبام و دو رئیس با لگد محکم به درب حیاط میزدند گویا میخواهند یکی از 17 شهر از دسترفته قفقاز را تصرف کنند. به درون ریختند و در شب شهادت بانوی بزرگوار دخت پیامبر حضرت زهرا(س) مرا با خود به شهربانی برده و رئیس شهربانی درحالیکه مست بود؛ گویا فتحی بزرگ نصیبش شده مرا به اتاقی راهنمایی و سپس به زندان شهربانی رهسپار نمود.
دوران تبعید در کنار مقام معظم رهبری
شب شهادت دخت پیامبر لذت بردم که در زندان به سر میبرم زیرا ارثیه ما از چنین مادری اعتراضی است که ما را به زندان میکشاند و زندانی که منشأ حقگویی است که نصیب دشمن میگردد.
مرا محکومبه سه سال تبعید به ایرانشهر بلوچستان کردند. ... پس از دریافت حکم تبعید ... شکر الهی را بهجا آوردم... بعدازظهر با پیکان استیشن از محوطه شهربانی خرمآباد اینجانب را حرکت دادند و بعدازظهر فردایش در دوراهی بعد از شهرستان بم، فاصله 365 کیلومتر را تا ایرانشهر طی نموده شبانه به ایرانشهر رسیدیم.
در ایرانشهر حضرت حجتالاسلاموالمسلمین جناب آقای سید علی خامنهای مترجم کتاب صلح الحسن (ع) که جداً فکر مردمی و روحی انقلابی در مسیر سازنده و اخلاقی عالی و رفتاری اسلامی داشتند را به همراه حجتالاسلام حاج سید محمدعلی موسوی از علمای مقیم گرمسار و حجتالاسلام حاج شیخ محمدکاظم راشد یزدی و جناب خلخالی اهل نقده که در تبعید به سر میبردند را زیارت نمودم که مجلس گرم و الطافشان غم و اندوه و حزنی برای من نگذاشت.
وی در ایرانشهر فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود را در کنار مقام معظم رهبری که در تبعید به سر میبردند ادامه داد و به خاطر فعالیتهایی که این دو بزرگوار داشتند ساواک احساس خطر کرد و شهید رحیمی به شهر اقلید فارس تبعید شد.
روایت امام خامنهای از شهید فخرالدین رحیمی
مقام معظم رهبری در مورد شهید سید فخرالدین رحیمی میفرمایند: آقای رحیمی مشغول جمعآوری وسایل خود و آماده کردن چمدان خود بود و پلیس هم دائماً از وی میخواست عجله کند تا جایی که مرحوم آقای رحیمی عصبانی شد و یک سخنرانی کوتاه حماسی در حضور رئیس پلیس و سایر افراد ایراد کرد، بهطوریکه گویی طنین کلمات او را هماکنون احساس میکنم، در آن شب که دژخیمان رژیم میآمدند تا ما را پراکنده کنند شهید رحیمی چند جمله به آنها گفت و ترس بر پیکر آنان افکند.
وی به آنها گفت: در این زمان شما با اولاد پیامبر و رسول خدا اینچنین رفتار میکنید، اما بدانید خانه ظلم پابرجا نیست و دیر یا زود از میان خواهد رفت!
در برابر این پیشگویی صادقانه، دژخیمان ترسیده و حتی جواب شهید رحیمی را هم ندادند. من که شاهد این صحنه بودم با خود گفتم: سیدی از لرستان، مبارز و مجاهد، یعنی این.
سید فخرالدین رحیمی به اقلید فارس تبعید شد و بلافاصله پس از اوجگیری انقلاب بدون توجه به اینکه در تبعید به سر میبرد به خرمآباد بازگشت و رهبری مردم را در اجتماعات به عهده گرفت.
شهید سید فخرالدین رحیمی در راستای تبلیغ دین و آگاهسازی مردم به جنایات رژیم پهلوی تلاش میکردند و در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب نقش مؤثری در کنترل اوضاع شهر به نفع انقلابیون مسلمان داشت و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرده بود.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسجد علوی را به پایگاه کمیته انقلاب اسلامی تبدیل کرد و خود نیز به عضویت آن درآمد و جوانان پر شوری که سالها علیه حکومت پهلوی به مبارزه پرداخته بودند را برای حفظ نظم خرمآباد ساماندهی کرد.
ایستادگی شهید رحیمی در برابر توطئههای دشمن
در پی افزایش برخی ناامنیها و دامن زدن منافقین به برخی تشنجات در لرستان و شهر خرمآباد شهید رحیمی توانست با مجاهدت مخلصانه خود و با همکاری دیگر مسئولان استانی و با توجه به سابقه مبارزاتی خود ریشه فتنه را بخشکاند، او در برابر توطئههای دشمنان زیرک بود و بهخوبی میتوانست در برابر آنها ایستادگی کند.
شهید رحیمی با شکلگیری حزب جمهوری اسلامی به عضویت در این پایگاه سیاسی و اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی در موقعیتهای مختلف در جبهههای حق علیه باطل حضور داشت و در کنار مدافعان حریم ولایت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران مشغول مبارزه با دشمنان میشد.
با برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم ملاوی لرستان برگزیده و به مجلس راه یافت او در سنگر خانه ملت برای پاسداری از انقلاب اسلامی کوشش میکرد و همواره برای توسعه و آبادانی کشور و حوزه انتخابیه خود در تلاش بود.
نخستین رسواکننده بنیصدر در مجلس
او با توجه به ماهیت و انحراف فکری بنیصدر همواره خطر او را به مردم و مسئولان گوشزد میکرد؛ شهید رحیمی در جلسه چهل و یکم مجلس شورای اسلامی که 9 شهریورماه سال 59 برگزار شد نخستین نطق علیه بنیصدر را ایراد کرد که فردای آن روز در روزنامهها انتشار یافت.
من عرض میکنم و خطاب میکنم جناب برادر آقای بنیصدر رئیسجمهور محترم که بعد از امر امام تو را تقویت کرده و میکنیم. این مسئله «خط من»عدهای را آزردهخاطر کرده است. ما تو را تقویت میکنیم ولی شما گاهی بابیان کردن مسائلی یا واژههایی ممکن است موجب تضعیف خودتان بشوید. ما یک خط داریم که آنهم با خونهای پاک شهیدان به وجود آمد، خط مقدس امام، رهبر عالیقدر است. هیچ خطی نباید بهعنوان خط من عنوان شود که هرگز موجب پذیرش نیست.
جمله دیگر برادر عزیزمان آقای بنیصدر زیاد عنوان میفرمایید و متکی هستید به یازده میلیون رأی. مردم اگر رأی به کسی بدهند بر اساس عشق به امام است. اگر من طلبه در اینجا پشت این تریبون صحبت میکنم از برکات اخلاص رهبر بزرگمان است و الا من طلبه کجا و تریبون مجلس شورای اسلامی خونبهای شهیدان. آنچه داریم از اسلام و امام است و اخلاق و اخلاص امام و رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی است.
شهادت سید فخرالدین
شهید حجتالاسلام سید فخرالدین رحیمی با خلوص نیت و باصلابت در دفاع از اسلام ناب به مبارزه پرداخت و سرانجام پس از سالها مجاهدت، جانفشانی و ایثارگری در مسیر حقتعالی در روز هفتم تیرماه سال 1360 به هنگام انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در شهر خرمآباد به خاک سپرده شد.
«سیده زهرا» توان فراق پدر را نداشت
از شهید حجتالاسلام سید فخرالدین رحیمی یک پسر بهنام امین (1357) و سه دختر به نامهای زهرا، وحیده و منصوره به یادگار مانده است.
سیده زهرا دختر شهید رحیمی بود که پس از شهادت پدر بزرگوارشان همواره در فراق پدر عاشقانه میسوخت و از خداوند طلب میکرد تا مانند پدر شهیدش با فخر و عظمت در پیشگاه الهی حاضر شود.
شهید سیده زهرا رحیمی دریکی از خاطرات خود اینچنین مینویسد: روز پنجشنبه 18 اردیبهشت طبق روال همیشه بر سر مزار پدر رفتم و دیدار تازه کردم، البته دلم میخواست که مدت زیادی آنجا بمانم و یا بهتر بگویم دوست دارم منزلگاهم برای همیشه هر چه زودتر به آنجا نزد قبر مطهر پدرم انتقال یابد، آنوقت است که میدانم لطف و عنایت پروردگار شامل حالم شده است.
سرانجام در روز 23 بهمنماه سال 65 در سن 17 سالگی به هنگام بازگشت از دبیرستان به منزل، براثر حمله وحشیانه هواپیماهای رژیم بعثی صدام به مناطق مسکونی خرمآباد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید رحیمی از زبان دختر دوم
سالها از فراق پدر میگذرد و مردم ایرانزمین به ویژه خطه لرستان از دلاور مردیها و مجاهدتهای شهید رحیمی به نیکی یاد میکنند اما فرزندان این شهید بزرگوار حرفهایی نو دارند.
سیده وحیده رحیمی سومین فرزند شهید رحیمی در گفتوگو با تسنیم از پدر میگوید.
وی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: شهید سید فخرالدین رحیمی را میتوان در اوج عینیت آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» یافت و همه کسانی که بهنوعی با پدرم ارتباط داشتند تمامی قیود این آیه را در شخصیت وی مشاهده کردند.
وی افزود: ایمان واقعی، صبر، صلابت و دیگران را به صبر خواندن از ویژگیهای بارز شهید بود بهگونهای که پیام این آیه را با گوش جان شنیدند و در اوج مبارزات، مصائب و سختیها همگان او را صبور مییافتند.
فرزند شهید رحیمی عنوان کرد: ارتباط اجتماعی شهید آنچنان قوی و دلنشین بود که حتی دشمن را نیز تحت تأثیر قرار میداد، همگان ارتباط دقیق و لطیف شهید را در یاد و خاطر خویش دارند به همین دلیل مسجد علوی خرمآباد پایگاه قوی متشکل از تمام اقشار مردم بود و برای ارتباطش با آنها حدومرز نمیشناخت.
ارادت شهید رحیمی به مقام معظم رهبری
وی بیان کرد: تقوای شهید زبانزد عام و خاص بود چراکه او تقوای فکری و عملی را درک کرده بود و میدانست تقوا یعنی تبعیت از اوامر حقتعالی و در پی آن تبعیت از ولیفقیه به طوری که در مقابل فرمان امام خمینی (ره) گوش جان میایستاد.
فرزند شهید رحیمی تصریح کرد: ارتباط و ارادت شهید سید فخرالدین رحیمی به مقام معظم رهبری نیز ازجمله زوایای تقوای شهید است به همین دلیل پیام آخر همین آیه (لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) را به دیگران اثبات و اوج رستگاری را در عاقبت زندگی خود انتخاب کرد.
وی خاطرنشان کرد: پدرم علاوه بر صلابت، اقتدار و حضور در عرصههای فعال اجتماعی، در مقابل علما جهت سیر و سلوک نیز توجه خاصی داشت و درسآموزی وی از مفسر قرآن علامه طباطبایی و مرحومه بانو اصفهانی از نکات ناگفته زندگی شهید است.
فرزند شهید رحیمی بابیان اینکه شهید در مقابل برادر بزرگش با خطاب «اخوی» زانوی ادب به زمین میزد، گفت: شهید در قبال تمام کسانی که بر گردن وی حقی داشتند کمال تواضع و خشوع را داشت بهگونهای که در صحنههای رویارویی با برادرش شهید سید نورالدین رحیمی این نکته قابل تأمل است.
وی اظهار داشت: از هشتسالگی شاهد فعالیتهای انقلابی و مخفیانه پدرم بودم چراکه او بخشی از فعالیتهایش را به ما منتقل میکرد و از ما میخواست این نکات را به دوستانمان یادآور شویم.
تأکید شهید سید فخرالدین رحیمی بر حجاب
فرزند شهید رحیمی در رابطه با توجه شهید سید فخرالدین به حجاب، افزود: حضور باحجاب ما در مدارس ما را در جمع متفاوت نشان میداد و تأکیدش بر حجاب بهگونهای بود که معلمان باحجابمان را تشویق و تکریم میکرد.
وی عنوان کرد: شهید در زندانهای تهران و خرمآباد ارتباط تنگاتنگی با دیگر زندانیان داشت و تأثیرگذاری شهید بر زندانیانی که سابقه خلاف داشتند بهگونهای بود که آنها پس از آزاد شدن از زندان ارتباط خود را با شهید قطع نمیکردند.
فرزند شهید رحیمی بیان کرد: یکی از خاطراتی که از پدرم در ذهنم جای گرفته زمانی بود که در زندان تهران بود و ما در گرمای تابستان بدون امکانات چندین زندان را به دنبال پدر گشتیم و شبها خسته و ناامید در منزل شهید آیتالله غفاری ساکن میشدیم.
وی تصریح کرد: زمانی که پدرم را دریکی از زندانهای تهران ملاقات کردم بسیار ناراحت و منقلب شدم بهگونهای که اشک از چشمانم جاری شد و پدرم که تحمل این صحنه را نداشت باز هم باصلابت و قاطعیت در مقابل ساواکیهای حاضر در مکان مرا به صبر دعوت کردند و به من چنین پیام دادند که فرزند موسی بن جعفر نباید چنین بیتاب باشد.
عزت و اقتدار امروز جمهوری اسلامی مدیون جانفشانیها و ایثارگریهای شهدا است که محبت اهلبیت(ع) را در دلوجان داشتند و با تأسی از سیره و منش امام حسین(ع) راه جهاد و شهادت را برگزیدند و امروز ما وظیفه داریم ادامهدهنده راه شهدا باشیم و به وصایای آنها عمل کنیم.