فی الفقیه، و من الفاظ رسول الله(صلی الله علیه وآله) الموجَزة: خیرُ ما اُلقی فی القلب، الیقین.[1]
بهترین چیزی که خدای متعال در دل انسان قرار می دهد، یقین است.
اگر یقین نبود و شک بر وجود انسان مستولی بود، اهداف برای انسان نامفهوم و مبهم بود. هدفها که روشن نبود، حرکت، حرکتِ مستقیم و صحیح و مستمری نخواهد بود. لذاست که خدای متعال در مورد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: آمَن الرسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ آمن بالله و ملائکتِه و کتبه و رسُله.
با بیّنه حرکت کردن، با یقین حرکت کردن، تفاوت می کند با حرکتی که از روی تردید و شک باشد. لذا در دعاها هم درخواست یقین از خدا می شود؛ «و اجعل النور فی بصری و البصیرة فی دینی و الیقینَ فی قلبی».
آیا یقین چیزی است که وقتی پدید آمد، همیشه در دل انسان باقی بماند، یا باید آن را آبیاری کرد؟ دوّمی درست است، یقین حاصل می شود، لکن گاهی حوادث و عوارضی که در نفس برای انسان پیش می آید، مانند: شهوت، غضب، اَطماع و انواع و اقسام ضعف های اخلاقی، یقین را در انسان تضعیف می کند، تردید و شک بوجود می آورد. یکی از آثار بسیار سنگین و سختِ گناهان، از بین رفتنِ یقین است.
«ثمّ کان عاقبةَ الذین أساؤوا السوآء ان کذّبوا بآیات الله». وقتی انسان کار خلاف، کار غلط، بر اساس خواسته ها، شهوات نفسانی و ضعف های اخلاقی انجام می دهد، به تدریج برای این که عملِ خود را توجیه کند، پایۀ اعتقاداتِ خودش را مثل موریانه ای خودش از بین می برد و پوک می کند.
شباب عمر به دانش گذشت و شِیب به جهل! جوانی جوانیِ ایمانی، امّا شِیب و پیری، شیبِ جهالت! این، ناشی از همین است، یک تخلفی از انسان سر می زند، اگر تقوا بود، انسان جلوی آن را می گیرد؛ «انّ الذین اتَّقَوا اذا مسَّهم طائفٌ من الشیطان تذکَّروا» (اعراف:201)، به مجرّدی که شیطان نزدیک شد، به خود می آید، تذکّر پیدا می کنند.
تقوا اگر بود، این است. تقوا اگر نبود، این گناه اثر خودش را می بخشد، گناه بعدی می آید آن اثر را عمیق تر می کند و به تدریج آثار گناه موجب می شود که انسان پایه های عقیده اش هم ضعیف شود. بنابراین، مهمترین چیزی که خدای متعال در دل انسان می گذارد، یقین است و این یقین را باید حفظ کرد.
پی نوشت: