سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۰۳، ۱۱:۰۹ - Setayesh
    great
پیوندها
امکانات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرماندهان ارتش» ثبت شده است

http://www.sayadshirazi.ir/wp-content/uploads/2018/03/refurb-2013-imac-215-gallery-yosemite-1.jpg

زندگیـنامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم

نام کوچک من علی است و نام خانوادگی ام صیاد شیرازی و نام پدرم «زیاد». البته چون ما از تیره ی عشایر هستیم، قبلا به ایشان «زیادخان» می گفتند. نام پدر بزرگ ما «صیادخان» بود و اصالتا تیره ی عشایر ما مربوط به تیره ی«اخت افشار» است که در سرزمینی بین فارس و کرمان امتداد دارد. پدر من در ۱۲ سالگی به همراه برادرانش به درگز کوچ می کنند. همان جا ازدواج می کند و من نیز در همان جا متولد می شوم. تا سه-چهار سالگی من در مشهد بودم، اما پدرم به واسطه ی این که ژاندارم بود، از درگز به مشهد، رفت و آمد می کرد تا این که به گرگان منتقل شد و در همین شهر، تحصیلات ابتدایی را تمام کردم. بعد به شاهرود رفتیم و از آن جا به آمل و گنبد و از گنبد دوباره برگشتیم گرگان. در سال۱۳۲۳ متولد شدم. دو خواهر و شش برادر بودیم که یک برادرمان در جوانی به رحمت خدا رفت.

تا قبل از دوران متوسطه و بعد از آن را در رشته ی ریاضی و در گرگان درس خواندم. همیشه جزء نفرات اول بودم. هیچ کمکی هم نداشتم، اما خداوند مقدر کرد که من با روحیه ای خود جوش، به تحصیل ادامه دهم. این طور تشخیص دادم که برای دیپلم باید بیایم تهران و مقدمات رفتن به دانشگاه را فراهم کنم.

منظورتان دانشکده ی افسری است؟

موضوعات: شهیدان جبهه و جنگ و رزمندگان
۰ نظر موافقین ۰ ۲۱ فروردين ۰۱ ، ۰۴:۳۶
ع . شکیبا---۵۴۳
اقدام تاریخی نیروی هوایی در روز اول جنگ صدام علیه ایران
امیر پورشاسب روایت کرد؛

اقدام تاریخی نیروی هوایی در روز اول جنگ تحمیلی

امیر پورشاسب به بیان روایتی از عملیات «کمان ۹۹» که در اولین روز جنگ تحمیلی توسط نیروی هوایی جمهوری اسلامی رخ داد پرداخت.
 ۳۱ شهریور ۱۴۰۰

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اولین حملات رژیم صدام به مرز‌های کشور با بمباران پایگاه‌های نیروی هوایی آغاز شد تا از این طریق بتواند مانع پاسخ هوایی جمهوری اسلامی ایران به حملات خود شود و هواپیما‌های ایرانی را زمین‌گیر کند. اما این خیال رژیم بعث عراق با اجرای عملیات «کمان ۹۹» در فردای اولین حمله صدام نقش بر آب شد.

کمان ۹۹ در اولین روز دفاع مقدس با پرواز ۱۴۰ فروند جنگنده با هدف قرار دادن تاسیسات و نقاط حساس کشور عراق ضربه سنگینی به بعثی‌ها وارد آورد.

در این عملیات پایگاه اصلی تهران، همدان و بوشهر با در اختیار داشتن بمب افکن‌های اف ۴ محور عملیات بودند و سه پایگاه تبریز و دزفول با جنگنده اف ۵ به عملیات اضافه شدند. پایگاه هفتم شکاری شیراز و هشتم شکاری اصفهان نیز با جنگنده‌های اف ۱۴ وظیفه اسکورت و مشایعت جنگنده‌ها را داشتند.

امیر عبدالعلی پورشاسب از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در خصوص این عملیات اظهار داشت: انقلاب ما مظهر همه شگفتی‌ها بود. با تهاجم اولیه نیروی هوایی رژیم بعث به پادگان‌ها و فرودگاه‌ها کسی فکر نمی‌کرد دیگر یک فروند هواپیمای ما بتواند از آشیانه‌ها بلند شود. اما دیدیم که چند ساعت بعد از حمله عراق عملیات انتقام توسط نیروی هوایی صورت گرفت و تعدادی از هواپیما‌ها به سمت عراق برخاستند.

عملیات کمان ۹۹ دلاورمردان نیروی هوایی یک روز پس از حمله صدام که فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده بود اتفاق افتاد. صدام فکر می‌کرد با این اقدام عقبه ما را مختل کرده و قادر به جبران این خسارت نیستیم، اما ۱۴۰ فروند هواپیما از مرز عبور کردند و مراکز حساس از جمله مراکز پدافند هوایی ارتش صدام را مورد هدف قرار دادند و روزی تاریخی را رقم زدند.

مطالب مرتبط:  شهدا و رزمندگان جبهه و جنگ  ، دفاع مقدس ، نیروی هوایی

موضوعات: جبهه و جنگ و رزمندگان خبرهای متنوع
۱ نظر موافقین ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۱۰:۲۷
ع . شکیبا---۱۱۰

به بهانه سالگرد آغاز جنگ هشت ساله می خواهیم مروری داشته باشیم بر زندگی یکی از غیورمردان این آب و خاک. فرمانده رشید لشکر ۲۶ نوهد (نیروی ویژه هوابرد)، شیر صحرا، تیمسار سرلشکر شهید حسن آبشناسان. او که نامش لرزه بر پشت دشمن می انداخت و جسارتش شهره خاص و عام بود. شهیدی که برغم خلق حماسه های بسیار آن چنان که شایسته اوست به نسل امروز معرفی نشده است.

تولد: نازی آباد - جنوب تهران - 1315 

شهادت: منطقه سرسول- بانه کردستان  1364/7/8

نوشتن نامه به صدام

آن موقع که عراق خیلی شهرها را موشک باران می‌کرد، حسن نامه‌ای به صدام نوشت:
«اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد؛ نه این‌که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.»
در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه‌اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سالها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتشهای منتخب جهان دیده بود. آن‌جا گروه او اول شد و عراقیها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقى، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانى، لشکرش را شکست داد و ژنرال عبدالحمید را اسیر کرد.

چهل کیلومتر نفوذ در قلب دشمن
یکی از همرزمانش، داستانی از شجاعت سرهنگ را برای دیگران این گونه بازگو می کرد: باور نمی‌کنید اگر بگویم چهل کیلومتر پیشروی کردیم. مطمئن هستم که باور نمی‌کنید. خود ما هم باور نمی‌کردیم، اما سرهنگ بی‌توجه به اضطراب ما و موقعیت دشمن تا آن‌جا جلو رفته بود. طی یک کمین در محور دشت عباس، دو خودروی عراقی را منهدم کردیم و حدود پانزده نفر از آنها را اسیر گرفتیم و برگشتیم عقب. در تمام طول راه، سرهنگ با نقشه راه را کنترل می‌کرد که گم نشویم. وقتی برگشتیم و سرهنگ گزارش کار را ارائه کرد، دهان فرماندهان از تعجب باز مانده بود. این کار با هیچ قاعده‌ای جور در نمی‌آمد و سرهنگ با طرح و فکر خودش آن را به انجام رسانده بود؛ بدون دادن حتی یک نفر تلفات. یکی از افسران جلو آمد و با حالتی ناباورانه که عمق حیرت و بهت او را آشکار می‌کرد، پرسید: «جناب سرهنگ، من اصلا متوجه نمی‌شوم. آخر چطور می‌شود که شما چهل کیلومتر وارد خاک دشمن بشوید، بکشید و بگیرید، بدون حتی یک کشته؟»
او دستی به ته‌ ریش چند روزة صورتش کشید و لبانش را به خنده باز کرد. صدای مردانه و پر هیبتش در گوشمان پیچید: «من یک افسر نیروی مخصوص هستم. انجام عملیات نفوذی و ضربه‌زدن به دشمن در خاک خودش با حداقل نفرات و تلفات، جزء وظایف من است. من کاری بیشتر از وظیفه خودم انجام نداده‌ام.»

برخورد با اسیر عراقی

امید نیکدل، یکی از همرزمان آبشناسان، تعریف می کرد: "در یک عملیات، چند عراقى را اسیر کرده بودیم. یکى از اسیرها تیر خورده بود به زانویش و نمى‌توانست راه برود. باید مى‌کشتیمش. والا امکان داشت خودمان هم تو دردسر بیفتیم. سرهنگ تک و تنها آن اسیر را حدود 8 کیلومتر تا مقرمان کول کرد. فقط به خاطر اینکه زنده بماند. آن عراقى بعد از تمام شدن جنگ همیشه از آبشناسان یاد مى‌کرد. حتى وقتى اسرا آزاد شدند، رفت بهشت‌زهرا سر مزار آبشناسان."


آن شهید در آخرین روزهای عمر خود نیز با وجود ‌۴٨ سال سن به گواهی همرزمانش هر روز صبح در محل کار به ورزش و آماده نمودن جسم خود می‌پرداخت و همیشه این شعر در دفتر کارش نقش بسته بود و هم اکنون نیز زینت‌بخش سنگ مزارش است:


ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ---  موجیم که آسودگی ما عدم ماست

شادی روح پاکش صوات

 

زندگی نامه تیمسار سرلشکر شهید حسن آبشناسان (شیر صحرا )

موضوعات: شهیدان خاطرات و یادداشت ها جبهه و جنگ و رزمندگان
۱ نظر موافقین ۱ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۱:۵۰
ع . شکیبا---۱۳۳۰

تیمسار شهید فلاحی و رهبر معظم انقلاب

شهید ولی الله فلاحی در سال ۱۳۱۰ در طالقان متولد شد.۳ سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام شد.از مهر ماه سال ۱۳۳۰در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد پس از فارغ التحصیلی ،خدمت خود را در لشکر ۹۲ زرهی آغاز کرد.در سال ۱۳۳۷ شمسی به تهران منتقل شدو در دانشگاه نظامی،در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه می کرد

موضوعات: شهیدان جبهه و جنگ و رزمندگان
۱ نظر موافقین ۰ ۰۸ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۸
ع . شکیبا---۹۱۵