فیلم شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع) - روی عکس بالا یا اینجا کلیک کنید
در صورت تداخل صداها ، صداهای دیگر را ببندید.
در صورت تداخل صداها ، صداهای دیگر را ببندید.
حضرت سجاد علیه السلام فرموده است: به روایت قطب راوندی در کتاب دعوات که روز عاشورا پدرم امام حسین علیه السلام در حالی که خون جوش می زد مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرجان دعائی را که حضرت زهرا سلام اللّه علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از جبرئیل آموخت و به من تعلیم داد حفظ کن از برای هر حاجت و همّ و غم و پیشامد کار بزرگ و هر مصیبت ، مفید است و فرمود دعا کن و بگو:
بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا.
به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.
به حق یس و قرآن حکیم و به حق طه و قرآن عظیم، ای که بر نیازهای خواهندگان توانایی، ای که آنچه در باطن است میدانی، ای خارج کننده غم و اندوه از گرفتاران، ای گشاینده غم از غمناکان، ای رحم کننده به پیرمرد از کارافتاده ، ای روزی دهنده به کودک صغیر، ای کسی که به تفسیر و توضیح من نیازی نداری، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنین و چنان کن.
(دعوات، قطبالدین راوندی، ص54) و مفاتیح الجنان
-------------------
منبع: آوینی کام
در فرهنگ پرافتخار شیعه، دو قیام و نهضت جایگاه ویژه و برجسته ای دارد: یکی «حماسه جاودانه حسینی» است که در گذشته روی داده و دیگری «انقلاب جهانی مهدوی» است که در آینده تحقق خواهد یافت. رهبر هر دو قیام، امام معصوم و از خاندان مطهّر پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
«واقعه عاشورا» سرآغازی برحیات، پویایی و بالندگی شیعه و «ظهور موعود»، نقطه اوج، رشد، کمال و سعادت شیعه (و همه یکتاپرستان و صالحان) است. بین این دو نهضت، پیوند و ارتباط وثیق و ناگسستنی وجود دارد و هر دو در امتداد هم و تکمیل کننده یکدیگرند. مهم ترین جلوه هر دو قیام، بروز و ظهور کامل «حق» و تشکیل جبهه «حق» در برابر گروه «باطل» است.
از نظر شیعه، مصاف نهایی حق (نور و ایمان و خیر) در برابر باطل (کفر و ظلمت و شرّ) در عصر ظهور و هنگام قیام جهانی امام مهدی علیه السلام روی خواهد داد. این نهضت، فراگیر، جهانی، گسترده و کوبنده خواهد بود و بسیاری از ملت ها و شریعت ها منتظر آن هستند. وعده این مصاف نهایی ـ که منجر به نجات و رستگاری انسان ها می شود ـ در همه کتاب های آسمانی و بعضی از ادیان دیگر بیان شده است.
با این حال این قیام جهانی، متأثر از نهضت عاشورا و تکمیل و تمام کننده آن است. برای تببین این موضوع و فهم تأثیرگذاری و نقش حماسه حسینی بر قیام مهدوی و مصاف نهایی حق و باطل، چند رهیافت و تحلیل ارائه می شود.
زیارت عاشورا با صدای دلنشین حاج مهدی صدقی
شب شام غریبان
شواهد نشان میدهد شب یازدهم محرم شبی سخت بر کاروان کربلا بود، زیرا همه در غم عزیزان خود بودند در عین حال غارت لباس و زیور الات کودکان و ترس آنان از حمله دشمن شرایط دشوار را بر کاروان تحمیل کرده بود. اهل بیت «امام حسین (ع)» شهدا را دیده و به سوگواری پرداخته بودند.
یازدهم محرم، حرکت کاروان اسرا از کربلا
عمر بن سعد (علیه اللعنه) در روز یازدهم ماه محرم از سال 61 قمری، تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتى روز از نیمه گذشت، فرمان داد تا دختران پیامبر (صلى الله علیه و آله) را بر شتران بىجهاز سوار کردند و امام سجاد (علیه السلام) را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند. هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان و دختران بر جسم مبارک امام حسین (علیه السلام) افتاد، بر صورت خودشان، سیلی زدند و به فغان و ناله مشغول شدند.
حرکت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه
عصر روز یازدهم محرم از سال 61 قمری، اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را با حالت اسارت، به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. به همین دلیل، آن بزرگواران داغدار و مصیبتزده را تا صبح، پشت دروازههاى کوفه نگاه داشتند. هنگام صبح، عمر بن سعد ملعون از کوفه خارج شد و مانند فرماندهى که از فتوحات خویش، خوشحال است، همراه اسراء وارد کوفه شد.
به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام ) چه گذشت؟!
زیارت عاشورا با صدای آرام و دلنشین ، حاج مهدی سماواتی
جمعه 22 دی 1391
حسن بن حسن بن علی علیه السلام معروف به حسن مثنی ، از فرزندان دلیر حضرت امام حسن مجتبی(ع) است. همسرش فاطمه صغری، دختر امام حسین(ع) بود.
او در حادثه غمبار کربلا در سپاه حسینی به میدان رفت و دلیرانه جنگید تا مجروح شد و به زمین افتاد.
پس از پایان جنگ، هنگامی که سپاه ابن زیاد برای جدا کردن سرهای شهدا آمدند، دیدند او هنوز زنده است و رمقی در بدن دارد.
اسماء بنت خارجه که از خویشان مادری او بود، وساطت کرد، او را با خود به کوفه برد، مداوایش کرد و بعد از کوفه به مدینه برد.
بسیاری از مطالب تاریخی وقعه عاشوراء توسط وی منتقل شدهاست. وی به دستور عبدالملک بن مروان (از خلفای اموی) مسموم گردیده و در 35 سالگی درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد.
دیباچه
گاهى براى انسان این سؤال پیش مى آید که: این همه اخبار تاریخى و نکات ریزى که 1400 سال پیش از منطقه جنگى کربلا به ما رسیده، چگونه به سینه تاریخ سپرده شده و به نسلهاى بعدى انتقال یافته است. آن چنان که ما امروزه با خواندن و شنیدن این روایات مى توانیم منظره غم بار و افتخار آفرین «عاشورا» را در ذهن خود به تصویر کشیده و مجسم کنیم. در حالى که بزرگترین و پرشورترین حوادث جهان و جنگ هاى گسترده در طول تاریخ، از این ویژگى برخوردار نیستند و چنین تاریخ روشن و زنده اى ندارند.
بدون تردید وجود خانواده و بستگان امام حسین علیه السلام در صحنه کارزار کربلا، عامل عمدهاى در انتقال اخبار و وقایع جانسوز آن به شمار مىآید؛ همچنین انتقال گزارش هایى توسط سربازان دشمن و احیاناً رهگذران و مسافران، جاى انکار نیست. اما از لابه لاى تاریخ در مىیابیم که علاوه بر این عوامل، ایثارگران فداکارى نیز در نشر و گسترش اخبار عاشورا دخیل بوده اند و به نقش حسن مُثَنَّى در رساندن اخبار و گزارش هاى حماسه عاشورا به نسلهاى بعدى پى مىبریم. او کسى است که در مبارزه با دشمنان ارزشهاى دینى، همانند سایر یاران امام حسین علیه السلام حماسه ها آفریده و از حریم عموى بزرگوارش حضرت اباعبداللّه علیه السلام با تمام وجود دفاع کرده است؛ اما دست تقدیر و شدت جراحات وارده موجب شده است که او بعد از آن همه جانبازى، از آن پیکار سهمناک جان سالم به در برده و بعد از بازیابى سلامت خویش، به عنوان شاهد صادقى، دیده ها و شنیده هاى خود را به دیگران بازگو کند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ابوحامد محمد غزالی (450 ـ 505 هجری قمری) فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی به دلیل ضدیت با تفکر عقلگرای شیعه از محبوبیت و جایگاه مردمی برخوردار نیست. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی و ریحانة الادب، ج 4، ص 237)
اخیرا کتابی با عنوان «حیات فکری غزالی» نوشته مهدی کمپانیزارع منتشر شده است که علاوه بر تصحیح و ترجمه رساله «المنقذ من الضلال» غزالی، نقد آرای این متفکر را به ویژه درباره تشیع در بر میگیرد. با کمپانی زارع درباره این کتاب و غزالی گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید.
* ابتدا اندکی درباره کتابتان توضیح دهید.
ـ در این اثر علاوه بر ترجمه و توضیح رساله «المنقذ من الضلال» متن عربی آن را نیز با استفاده از نسخههایی مانند سفینه تبریز تصحیح کردم. این اثر مهم تاکنون چندین بار به فارسی ترجمه شده است، اما غیر از ترجمه عبدالحسین زرینکوب، سایر ترجمهها از متن و محتوای کتاب دور بودهاند و به همین دلیل احساس کردم که مخاطبان کمتری میتوانند از طریق این ترجمهها با کتاب ارتباط برقرار کنند. از همین رو تصمیم به ترجمه آن گرفتم و بخشهایی از محتوای آن را که محل بحث بود، نقد کردم.
* با وجودی که غزالی جزو آن دسته از اندیشمندانی است که شیعیان نمیتوانند با او کنار بیایند، اما باز هم کم و بیش تحقیقات زیادی درباره وی در کشورمان انجام میشود...
ـ چون غزالی یکی از چهار یا پنج شخصیت تاثیرگذار در جهان اسلام است و شیعیان نیز علاوه بر اهل سنت به وی توجه داشتهاند. او البته در تسنن جزو یکی از دو شخصیت مورد توجه محسوب میشود، اما در تشیع نیز همیشه نظریاتش محل بحث بوده است و عدهای از نویسندگان و علمای شیعی توجه بسیار خاصی به وی داشتند، از جمله فیض کاشانی که کتاب هشت جلدی «المحجة البیضاء» وی در واقع بررسی «احیاء علوم الدین» غزالی است. با بررسیهایی که در آثار فیض کاشانی انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که بیشتر دیدگاههای او در مباحث فقهی و تصوف از غزالی متأثر است.
آیا غزالی نسبت به زبان فارسی بیاعتنا بود؟
* عدم محبوبیت غزالی در بین اهل تشیع تنها به دلیل آرای ضدشیعی اوست یا دلیل دیگری هم میتوان برای آن قائل شد؟
ـ این موضوع را کاملاً در کتابم توضیح دادهام. عدهای به اشتباه گمان کردند غزالی به دلیل اینکه به زبان فارسی اعتنایی نداشت در ایران محبوب نیست. آنچه غزالی را بیش از همه در میان ایرانیان و شیعیان مغضوب کرده، این است که او عمیقاً با دستگاه خلافت دستکم در یک دورهای از عمرش همراه شد و علیه اسماعیلیه و طیفهای دیگری از ایرانیان مواجه و درگیر شد، بهگونهای که فتواهای شدیدی علیه آنها داد و کمر به قتل آنها بست.
همان طور که در کتابم شرح دادهام، غزالی با هیچ گروهی به اندازه شیعیان دوازده امامی، شش امامی و هفت امامی عداوت و خصومت نداشت. یکی از نمونههای این عداوت کتاب «فضائح الباطنیه» اوست یا در «احیاء علوم الدین» غزالی نیز میبینیم که وی به نظریههای شیعه به ویژه نظریه امامت معصوم میتازد و آن را نادرست میداند.
همراهی غزالی با عباسیان به قتل شیعیان منجر شد
به نظر میآید که در جهان تشیع غزالی همیشه محل نقد بوده است و دلیل بیمهری شیعیان به او نیز موضع او نسبت به شیعه و امامت معصوم است. اما دلیل این عداوت غزالی را میتوان در همراه شدن وی با دستگاه خلافت و تلاش وی برای مشروعیت بخشیدن به این دستگاه دانست. در همین راستا غزالی از نظریههایی که به دستگاه خلافت عباسی مشروعیت میبخشید، دفاع میکرد و با نظریههای مخالف خلافت مقابله میکرد.
نکته اینجاست که غزالی با موضعی که در قبال شیعیان در پیش گرفت، راه را برای دیگراندیشستیزی در جهان اسلام هموار کرد. تمام افرادی که در دستگاه قدرت نبودند ـ به ویژه شیعیان باطنیه و اسماعیلیه ـ در دایره تکفیر غزالی قرار میگرفتند. همین مسئله باعث شد که وی در میان شیعیان محبوبیتی نداشته باشد.
غزالی درباره شیعیان دچار مبالغه شده است
* چه شد که از میان کتابهای غزالی «المنقذ من الضلال» را انتخاب کردید؟
ـ این رساله مهمترین اثر غزالی از حیث بیان سیر فکری اوست. از نظر من شاید هیچ کتابی از بین آثار تمامی متفکران اسلامی، تا این اندازه عمیق و دقیق، سیر حیات فکری نویسندهاش را تشریح نکرده است. از کجا آغاز کردم، به کجا رفتم، به چه میاندیشیدم و نمیاندیشیدم، در چه دورهای با چه امری موافق یا مخالف بودم، مسائلی است که غزالی درباره خود در این کتاب شرح میدهد. دستکم در فرهنگ خودمان متفکری را نمیشناسم که این قدر دقیق سیر فکری خودش را بیان کرده باشد.
نکته جالب توجه این است که غزالی در هر باب از این رساله کوچک، اصلیترین اندیشههایش را مطرح کرده است و از همین رو این اثر مدخل مناسبی برای افرادی محسوب میشود که میخواهند وجوه اندیشه غزالی را بشناسند. البته به نظر من غزالی در بخشهایی از این اثر به ویژه درباره شیعه و باطنیه دچار مبالغه میشود و به نقد احتیاج دارد. به همین دلیل علاوه بر ترجمه رساله «المنقذ من الضلال» مقالاتی را به کتاب «حیات فکری غزالی» الحاق کردم که به نقدهای او علیه شیعه و باطنیه پاسخ میدهد.
* چقدر سعی کردید که خود شما در نقد غزالی دچار مبالغه و تعصب شیعی نشوید؟
ـ نقدهای من بر رساله «المنقذ من الضلال» نقدهای روشی است. البته در این اثر نقدهای محتوایی نیز داشتهام، اما بیشترین توجهم بر روش غزالی در نقد و مواجهه با متکلمان و فلاسفه باطنیه بوده است و به گونهای شیوهام را در نقد انتخاب کردم که دچار تعصب نشوم.
غزالی در مقام نقد بسیار نامنصف است
* حال از نقدهای علمی و دور از غرض شما بر غزالی چه حاصل شده است؟
ـ غزالی در مقام نقد بسیار نامنصف است، موضوعی که عینالقضات نیز به آن اشاره میکند. به نظر میآید غزالی چه از نظر منطقی و چه علمی روش خوبی در مواجهه با دیگران در پیش نگرفت. او سخنان دیگران را بسیار خوب تقریر میکند نه اینکه آن را از منابع معتبر استخراج کند. او از قدرت زبانش برای تخریب فکری طرف مقابل خودش استفاده میکرد و خود نیز به خوبی از این ویژگیاش آگاه بود و در چند جای رساله «المنقذ من الضلال» به آن اشاره کرد.
غزالی در نقد شیعه از منابع دست چندم استفاده میکرد
غزالی از منابع دست اول استفاده نمیکرد، اما مدعی میشود که در نقد و بررسی عقاید شیعی تمام آثار دست اول شیعیان را خوانده و به منابع دشمنان شیعه مراجعه نکرده است، در حالی که با تحقیق در سخنانش متوجه میشویم که او از منابع دست چندم و به ویژه از منابع دشمنان شیعیان استفاده کرده است. در این کتاب ذکر کردهام که منابع اصلی او در مواجهه با شیعیان چه بوده است.
من در مواجهه با غزالی نقد روشی را برگزیدم و مغالطاتی را که او مدام مرتکب آنها میشد با ذکر نام و نمونه مغالطات نشان دادهام. او مهمترین مغالطات را در مقام نقد و اثبات مرتکب شده است و مغالطات نشان میدهند که غزالی در نقد دیگران روش مناسبی را اتخاذ نکرده است.
غزالی منتقد روشمندی نبود
غزالی در بخشی از رسالهاش سخن نادرستی درباره حضرت علی(ع) بیان میکند. من در نقد این نظر وی توضیح دادهام که این اختلاف اگر هم وجود داشته باشد، سبب تشخیص و تمایز حق از باطل شده است و اختلافی نیست که وجهی منفی برای آن قایل شویم. غزالی هر جا که به شیعه و باطنیه میرسد، عقل قوی، دقیق، نقاد و تیزبینش کند میشود. نمیدانم چشم او را غرضی یا مرضی فراگرفته بود که اجازه نمیداد در این باره واقعبین باشد. غزالی روش نقد را نمیدانست، در حالی که هر نقدی باید روش و مقرراتی داشته باشد که غزالی هیچ یک از آنها را رعایت نمیکرد، زیرا منتقد روشمندی نبود.
به گزارش فارس، چاپ نخست کتاب «حیات فکری غزالی، تصحیح، ترجمه، تحلیل و نقد رساله المنقذ من الضلال» با شمارگان 2000 نسخه، 181 صفحه و به بهای 55 هزار ریال از سوی انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.
منبع: فارس
مطلب مرتبط:
مشکلات عزاداری امسال
امسال حال و هوای عزاداری خودم ضعیف بود و توفیق و سعادتم بسیار کم. به طوری که شرمنده اهل بیت (ع) شدم و هستم.
اما به هر حال در حضور ظاهری در مراسمات عزاداری دو چیز به شدت آزارم میداد و سخت ناراحتم می کرد.
یکی دخترها و زنهایی که برای تماشای هیئت ها به خیابانها آمده بودند و از بدحجابی آنها مخصوصا از آنهایی که مانتو یا پالتویی کوتاه پوشیده بودند و یکی هم دخترها و زنهایی که موهای خود را عمدا بیرون گذاشته بودند و در جلوی این همه جوان عزادار و غیر آن ، بی حیایی خود را نمایش میدادند. در ذهن من اینها به هیچ وجه عزاداریشان قبول نبود و بلکه اگر در خانه می ماندند و تلویزیون تماشا می کردند ثوابشان خیلی بیشتر بود. لااقل گناهی برایشان نوشته نمی شد.
دسته دوم جوانهایی که با پیراهن های تنگ و آستین کوتاه و یقه باز و رنگ های زننده آمده بودند مخصوصا آنهایی که -قلاده طلا- به گردن بسته بودند و اینها هم عزاداریشان هیچ ارزشی نداشت و منفور اهل ایمان بودند که یقینا منفور اهل بیت (ع) هم می شوند.
خلاصه از این دو دسته به شدت آزرده خاطر بودم . آخر این رفتارها در سالهای گذشته کمتر و کمرنگ تر بود و این روند گسترش آن ، گناه آنان را دوچندان می کند.
خداوند همه مسلمانان را به راه راست هدایت کند و به ما هم توفیق بدهد که از راه راست منحرف نشویم.
24/8/1392 بعد از عاشورا