سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۰۳، ۱۱:۰۹ - Setayesh
    great
پیوندها
امکانات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید عباس باقری تشکری» ثبت شده است

فرمانده شهید عباس باقری تشکری

نام و نام خانوادگى: عبّاس باقرى تشکّرى

 نام پدر: على

تاریخ و محلّ تولّد: 1344/12/8 ـ مشهد

تاریخ ومحلّ شهادت: 1362/12/15 ـ جزیره‏ مجنون

آخرین سمت: فرمانده گردان عبدالله از لشکر 5 نصر

عبّاس باقرى تشکّرى  فرزند على در سال1344در شهرستان مشهد متولّد شد.

صورتى نورانى داشت. انگار سیّد بود. کودکى پر جنب وجوش، باهوش و فعّال بود. براى یادگیرى قرآن به مسجد کرامت مى‏رفت. قران مى‏خواند و به دیگران یادمى‏داد. از همان کودکى نمازخواندن را شروع کرد به طورى که از 10 سالگى به صورت کامل نمازمى‏خواند.


دوره‏ ى ابتدایى را در مدرسه‏ ى طوسى در مشهد به پایان برد و دوره ‏ى راهنمایى را در مدرسه‏ ى کوچه زردى گذراند. دوره متوسّطه را در مدرسه شریعتى آغاز کرد، امّا با شروع جنگ تحمیلى به جبهه رفت و براى امتحانات مرخصّى مى‏گرفت و تا سوّم دبیرستان توانست تحصیل علم کند. کتاب‏هاى تاریخى،علمى، هنرى ،مذهبى و کتاب‏هاى شهید مطهّرى را نیز مطالعه مى‏کرد. نسبت به حجاب بسیار حسّاس بود. در تظاهرات و راهپیمایى‏ هاى علیه‏ رژیم شاه شرکت مى‏کرد. بعد از پیروزى انقلاب وارد بسیج شد. اعلامیّه‏ هاى امام را درخانه‏ ها مى ‏انداخت. بعد از مدّتى با تشکیل سپاه پاسداران عضو سپاه شد. به نماز اهمیّت مى‏داد. با شروع جنگ تحمیلى، زمانى که به جبهه مى‏رفت، مى‏گفت: «ما مى‏رویم تا حسین زمان را یارى کنیم.»و مى‏گفت: «تا زنده‏ام باید به جبهه بروم.» عبّاس در منطقه خط‏ شکن بود. در جبهه معاون گردان عبدالّله بود. او به خانواده ‏اش نگفته بود که فرمانده است چون دنبال پست و مقام نبود.

آر پى جى زن بود. در عملیّات بستان، محرّم، والفجر مقدّماتى و والفجر 3 شرکت داشت. در عملیّات بستان از ناحیه‏ ى شکم مجروح شد. بار دوّم از ناحیه‏ ى سر مجروح گردید. ولى در هر حال از رفتن به جبهه خوددارى نمى‏ کرد. حتّى دیگران را هم براى کمک به جبهه تشویق مى‏کرد. على باقرى تشکّرى ـ پدر شهید که خود ایشان نیز در جبهه بوده است ـ مى‏گوید: «در جبهه مراسم سوگوارى و سینه زنى برگزار مى‏ کرد.» در آخرین دیدارش با خانواده ، آن‏ها را براى رفتن به جبهه دعوت کرد. پدر به نقل از مادر شهید مى‏گوید: «آخرین بارى که مى‏ خواست به جبهه برود، گفت: این آخرین دیدار است و دیگر بر نمى‏ گردم. و از همه حلالیّت طلبید.» همچنین مى‏گوید: «زمانى که دوستانش شهید مى‏ شدند، براى آن‏ها مجلس ختم مى‏ گرفت. و هر وقت کسى مفقود مى‏ شد، مى‏ گفت: خوشا به سعادتش! مى‏ گفت: اگر همه شهید شوند، پس چه کسى بجنگد.» او دوست داشت مفقودالأثر باشد. مادر شهید مى‏گوید: «خواب دیدم که یک خانم محترمى به منزل ما آمد و دفترى را آورد و گفت: امضاکن. گفتم: من سواد ندارم. گفت: مى‏توانى امضاکنى. وقتى ازخواب بیدار شدم، عبّاس به شهادت رسیده بود.» عبّاس باقرى تشکّرى در تاریخ 15/ 12/ 1362، در عملیّات خیبر به درجه‏ ى رفیع شهادت نایل گردید. امّا جنازه‏ ى او به دست نیامد و در تاریخ 1/ 5/ 1363 روح او تشییع شد و در بهشت رضا(ع)مشهد به یاد او سنگ قبرى گذاشته شد.

وصیتنامه شهید:

شهید در وصیّت نامه ‏ى خود مى‏گوید:

«بار پروردگارا، ترا شکر که شربت شهادت، این یگانه راه رسیدن انسان به خودت را به این بنده‏ ى حقیر مسکین و گناهکار ارزانى داشتى و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم. اى پدران و مادران و اى برادران و خواهران گرامیم، این را بدانید که شهیدان ما رفتند و بار مسئولیّت شان را بر دوش ما گذاشتند و ما هم باید این مسئولیّت را به پایان برسانیم و به دیگر برادران بسپاریم. اگر براى اسلام خدمت نکنید، فردا نزد خدا رو سفید نیستید. امروز راه این نایب بر حقّ امام زمان (عج)، این فرزند امام حسین(ع) و این روحانیّت در خطّش دیگر روشن است. بعد از شهادت من از رفتن برادرانم به جبهه جلوگیرى نکنید. از شهادت من ناراحت نشوید که خداوند لطفى بر شما کرده است و شاید این امتحانى براى شما و براى خانواده‏ه اى شهدا باشد که با از دست دادن چند فرزند خود، هنوز ازپا ننشسته ‏اند و خود نیز به جبهه آمده ‏اند. مادرم، شما باید مانند مادر وهب باشید که وقتى سر فرزندش را برایش انداختند، او هم سر رابرداشت و به طرف دشمن پرتاب کرد و گفت: چیزى را که در راه خداداده ‏ام، پس نمى‏ گیرم. از شما نمى‏ خواهم که عزادارى نکنید، ولى هر وقت خواستید عزادارى کنید براى امام حسین(ع) و 72 یار او عزادارى کنید و براى حضرت زهرا (س) گریه کنید. از شما مى ‏خواهم که لباس سیاه به تن نکنید، چون در جشن لباس سیاه نمى ‏پوشند و شمابه آن‏هایى که نمى ‏دانند ما و دیگر رزمندگان براى چه هدفى به جبهه‏ ها رفتیم و به شهادت رسیدیم، بگویید: براى دفاع از اسلام و حفظ ناموس به جبهه ها رفتند و براى همین هدف به شهادت رسیده ‏اند. از شما پدر و مادر مى‏ خواهم که دست از امام، اسلام و روحانیّت برندارید. چون اگر خداى نکرده چنین اتّفاقى بیفتد، شما را از فلسطینى‏ ها بدتر مى‏ کنند. چون امام فرمودند: دشمن از اسلام سیلى خورده است و اگر پیروز شوند، اسلامى باقى نمى ‏گذارند. برادرانم از شما تقاضا دارم که اسلحه من و دیگر برادرانم را به زمین نگذارید. من از خداوند سبحان سلامتى امام و کلیه خدمتگزاران به اسلام را خواهانم.

و از کسانى که در زمان حیات، آن‏ها را مورد اذیّت قرار داده‏ ام مى‏خواهم که مرا عفو کنند. برایم یک ماه نماز بخوانید و 20 روز، روزه بگیرید.»

خاطرات زیبایی از مادر و خواهر شهید عباس تشکری 

نتیجه: شهدا آن زمان اینگونه جنگیدند. حالا مردم و به ویژه مسئولین باید در مقابل فشارهای سیاسی و اقتصادی دشمن ایستادگی و مقاومت کنند و از خون شهدا و راه امام  و رهبری محفاظت کنند.

مطالب شهدا و رزمندگان جبهه و جنگ

موضوعات: شهیدان جبهه و جنگ و رزمندگان
۱ نظر موافقین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۲
ع . شکیبا---۴۲۴