خانواده مانند دیگر نظامهای انسانى و اجتماعى دارای یک سازمان است. در هر سازمان، هر فرد برای خود جایگاه ویژه اى دارد که نشانه قدرت و تأثیر او بر دیگران است. در جوامع انسانى سازمانى که همه افراد در آن در یک رتبه باشند، دیده نمى شود.(1) بسیارى از صاحب نظران خانواده، مانند مینوچین و جى هى لى، وجود سلسله مراتب شفاف و صریح درون خانوادگى را پیش فرض کارایى خانواده در نظر مى گیرند. ملاک سلامت و بیماری خانواده این واقعیت است و خانواده درمان گری، مانند مینوچین، هدف درمان را «نشاندن والدین پشت فرمان» اعلام مى کند. نظم و انسجام خانواده نیز به سلسله مراتب مناسب آن بستگى دارد.(2)