سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۰۳، ۱۱:۰۹ - Setayesh
    great
پیوندها
امکانات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارت امام رضا» ثبت شده است

https://ffll.ut.ac.ir/documents/54448535/0/96-05-09-2.jpg?t=1501665523055

ولادت با سعادت حضرت امام رضا (ع) بر همه شما عزیزان مبارک باد

سخن امام رضا (ع)

مطالب مرتبط با «امام رضا (ع) و مشهد مقدس»

موضوعات: اهل بیت (ع) امام رضا (ع) و مشهد مقدس
۱۰ نظر موافقین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۰:۳۳
ع . شکیبا---۱۷۰۶
آقای خامنه ای سپهسالار امام زمان(عج) است . آیت الله مولوی قندهاری
حضرت عبد العظیم علیه السلام : به امام جواد علیه السلام گفتم : من در باره زیارت قبر حسین علیه السلام در کربلا و زیارت قبر پدرت در طوس متحیّرم . چه مى‏ فرمایید؟ به من فرمود : «این جا باش» و سپس داخل اتاقى شد و در حالى بیرون آمد که اشک از دیدگانش جارى بود و به گونه‏ هایش مى‏ ریخت . آن گاه فرمود : «زائران قبر سیّد الشهدا زیادند ؛ ولى قبر پدرم، زائران کمى دارد!».
حضرت عبد العظیم علیه السلام : به امام جواد گفتم : من امیدوارم که آن «قائم از اهل بیت محمّد علیهم السلام» که زمین را پر از عدل و داد مى ‏کند پس از آن که از جور و ستم پر شده، شما باشى . فرمود :
«اى ابو القاسم ! ما اهل بیت، همه قائم به امر خداوندیم و راه‏نماى دین او هستیم ؛ لیکن آن قائم که خداوند به وسیله او جهان را از کفر و انکار حق، پاک مى ‏کند و جهان را از عدل و داد پر مى‏ نماید ، کسى است که ولادت او از انظار، مخفى مى ‏ماند و شخص او از مردم پنهان مى‏ شود و بردن نام او بر مردم حرام مى‏ گردد . او با پیغمبر هم نام و هم‏ کنیه است و او همان شخصى است که زمین براى او در هم پیچیده مى‏ گردد و هر دشوارى‏ اى برایش آسان مى‏ شود . یارانش - که به تعداد اصحاب بدر ، یعنى 313 نفرند - ، از اطراف و اکناف دنیا پیرامونش جمع مى‏ شوند ، و آیه شریف: ( در هر جایى که باشید، خداوند، همه شما را جمع مى‏ کند و خداوند به همه چیز، تواناست (بقره/148))، ناظر به این معناست . هر گاه این عدّه که از اهل اخلاص اند، اجتماع کنند ، خداوند، امر او را ظاهر خواهد نمود و هنگامى که لشکریانش - که ده هزار نفرند - ، به هم پیوندند، به فرمان و اذن پروردگار، ظهور خواهد نمود و پیوسته دشمنان خداوند را خواهد کشت تا این که خداوند راضى گردد» .
حکمت ‌نامه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام
محمّد محمّدی ری شهری
صفحه88

الغیبة للنعمانی : ... عَن جابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ ، عَن أبی جَعفَرٍ - فی حَدیثٍ - ... فَیَجمَعُ اللَّهُ عَلَیهِ أصحابَهُ ثَلاثَمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً ، ویَجمَعُهُمُ اللَّهُ لَهُ عَلى‏ غَیرِ میعادٍ قَزَعاً کَقَزَعِ الخَریفِ ، وهِیَ - یا جابِرُ - الآیَةُ الَّتی ذَکَرَهَا اللَّهُ فی کِتابِهِ : «أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى‏ کُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ» (بقره/148).
الغیبة نعمانى‏ - با سندش به نقل از جابربن یزید جعفى - : امام باقر علیه السلام فرمود: «خداوند، یارانش، سیصد و سیزده تن، را به گرد او فرا هم مى‏آورد و خداوند، آنان را بدون قرار قبلى، مانند جمع شدن ابرهاى پراکنده پاییزى ، گرد هم مى‏ آورد. - اى جابر - این همان آیه‏ اى است که خداوند در کتابش ذکر کرده است: «هر کجا باشید، خداوند، همه شما را [گرد] مى‏ آورد. خداوند بر هر کارى تواناست» ».
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ -جلد هشتم
محمّد محمّدی ری شهری
صفحه 374
جستجوگر حدیثی میزان
http://iqna.ir/files/fa/news/1397/7/10/1060369_235.jpg
موضوعات: مذهبی اهل بیت (ع) امام زمان (عج) و انتظار ظهور امام رضا (ع) و مشهد مقدس بسیج و بسیجی
۰ نظر موافقین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۱۶
ع . شکیبا---۶۸۳

https://www.iranhotelonline.com/Application_Image/Blog/573.jpg

*دید و بازدید

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!

پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن... وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می‌کرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی  غربت کردم: - خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم....

همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟

من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند.

بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.

و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: - من علی بن موسی الرّضا(ع) هستم. آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد.

1- ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره)

http://image.alkawthartv.com/image/855x495/2017/11/18/636466259389743644.jpg

مطالب مرتبط با «امام رضا (ع) و مشهد مقدس»

موضوعات: خاطرات و یادداشت ها علما و بزرگان امام رضا (ع) و مشهد مقدس
۰ نظر موافقین ۱ ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۱۳
ع . شکیبا---۴۴۷