سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۰۳، ۱۱:۰۹ - Setayesh
    great
پیوندها
امکانات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا» ثبت شده است

ماه رمضان 

فضیلت و اعمال ماه مبارک رمضان از زبان پیامبر(ص)

معروف به خطبه شعبانیه

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) روزی (از روزهای آخر ماه شعبان) برای ما چنین خطبه خواند:‌

ای مردم! به درستی که ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است ؛
ماهی که نزد خدا بهترین ماهها، روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است ؛
ماهی که در آن به ضیافت خدا خوانده و از اهل کرامت خدا قرار داده شده‌اید ؛
نفسهای شما در آن ثواب تسبیح دارد و خواب شما در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعای شما در آن مستجاب است؛
پس با نیت‌های راست و دل‌های پاک، از خدا درخواست کنید که شما را برای روزه و تلاوت قرآن توفیق دهد ؛
به درستی که شقی و بد عاقبت، کسی است که از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود ؛
و به گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید ؛
و بر فقیران و مسکینان خود صدقه دهید ؛
سالمندان را احترام نمایید، بر خُردسالان رحم کنید و صله ارحام نمایید ؛
و زبان‌های خود را [از آن چه نباید گفت] و چشم‌های خود را از آن چه نباید دید و گوش‌هایتان را از آن‌چه نباید شنید حفظ کنید؛
و با یتیمان مردم مهربانی کنید، تا با یتیمان شما مهربانی شود ؛

موضوعات: مذهبی اهل بیت (ع) اعمال روزها ، ماهها و مناسبت ها
۲ نظر موافقین ۳ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۰۹
ع . شکیبا---۱۰۷۲

 
آیا امکان دارد که آمنه مادر پیامبر اسلام(ص) را معرفی نمایید؟

آمنه دختر‏ وهب‏ و مادرش برّه (به معنای زن نیکوکار) نام داشت.(1)
آمنه از عبدالله به پیامبر اسلام حامله شد و بر اساس نقل هایی که از او وجود دارد، مصائب و دردهای این دوران را به جهت حامله بودن به پیامبر احساس نکرد: «زمانی که به او (پیامبر اسلام) حامله شدم اصلاً احساس نکردم و در دوران حاملگی اثر سنگینى حمل که بر حسب عادت به زنان دست می دهد به من دست نداد، در این میان خواب دیدم که گویا کسى نزد من آمد و گفت تو به خیر الأنام حامله ای؛ زمانی که هنگام زائیدن رسید، بسیار به من آسان گذشت.(2)

خاطره ای از زیارت قبر مادر توسط پیامبر (ص)

زمانی که پیامبر اسلام، حجة الوداع خود را تمام می کرد و در حال برگشت به مدینه بود، به قبرى رسید که درحال خراب شدن بود. ایشان پیش آن قبر مدت طولانی نشست، سپس به گریه افتاد و در بالای آن قبر گریه کرد. اصحاب به ایشان گفتند: یا رسول اللَّه این قبر کیست؟

فرمود: «قبر مادرم آمنه بنت وهب است. از خدای تعالى درخواست کردم اذن در زیارت وى به من بدهد، پس إذن داد و من به زیارت آمدم». (3)
زمانی که پیامبر خدا (ص) شش ساله بود، آمنه به همراه پیامبر خدا جهت دیدار اقوم خود در مدینه و زیارت قبر عبدالله شوهرش، به مدینه سفر کرد. این سفر به همراه عبدالمطلب جد پیامبر و ام ایمن انجام شد و در برگشت از آن سفر آمنه فوت کرد.(4)

او در سی سالگی درگذشت.(5)

منابع:
(1). شیخ مفید، محمّد بن محمد بن نعمان، المقنعة، ص 456، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
(2). شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 196، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
(3). شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق، مصحح، میر شریفی، علی، ج 2، ص 64، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
(4). طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج 1، ص 188، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
(5) یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰.

http://fa.wikishia.net/images/b/ba/%D9%82%D8%A8%D8%B1_%D8%A2%D9%85%D9%86%D9%87_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%28%D8%B5%29_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D8%A1.jpg

قبر آمنه مادر حضرت محمد (ص) در ابواء

نکات مهم تاریخی درباره ابواء

ابواء، نام روستای بزرگی در نزدیک ودان میان راه مکه و مدینه که امروز به نام «مستوره» معروف است، در 19میلی سقیا و 23 تا 27میلی جحفه قرار دارد و یک شبانه روز از دریا فاصله دارد و آب مشروبش از چاههاست. همچنین ابواء نام کوهی در همان نواحی هم هست.

منطقه ابواء تقریباً در میانه راه مکه و مدینه قرار دارد؛ قریه‌ای است آباد و زراعی، در نزدیکی وادی ودان که میان آن وادی و شهر ابواء، 10 کیلومتر راه است.

1. آرامگاه آمنه بنت وهب، مادر حضرت محمد(ص)، که در برگشت از مدینه به مکه در سال 46 قبل از هجرت در ابواء درگذشت. زمانی که قریش برای خونخواهی شهدای خود در بدر، به سمت مدینه می رفتند و به ابواء رسیدند، گروهی خواستند قبر آمنه را نبش کنند، اما ابوسفیان پس از مشورت با صاحبنظران قریش از این کار خودداری کرد. همچنین در واقعه حدیبیه، پیامبر(ص) بر سر قبر مادرش رفت و بر آن گریست و به مرمت و بازسازی آن پرداخت. پس از حجه الوداع هم حضرت به زیارت قبر مادرش رفت و بر آن گریه کرد.

به نقل از تبیان زنجان

ابواء.jpg

برای مادر پیامبر (ص) صلواتی بفرستید.

موضوعات: اهل بیت (ع) پدر و مادر ، والدین
۰ نظر موافقین ۰ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۰۸:۳۲
ع . شکیبا---۱۲۱۴

https://rc.avayetowheed.ir/wp-content/uploads/2022/03/borujerdi1-1080x700.jpg

خاطره ای از آیت الله العظمی بروجردی(ره) از زبان آقای زعفرانی

تابستان همراه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به وشنوه رفته بودیم . یک روز مرحوم آیت الله العظمی میرزا عبدالله چهل ستونی جهت دیدار آیت الله بروجردی به وشنوه آمدند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بروجردی ، ایشان ادامه داد: پس از گفتگو ، جهت استراحت به اطاقی رفتند. مرحوم چهل ستونی به آیت الله بروجردی فرمودند: حضرت آقا مستدرک الوسایل خدمتون هست ؟ آیت الله بروجردی به من فرمودند برو در فلان اطاق ، کتاب را بیاور. من رفتم و کتاب را آوردم و به آیت الله چهل ستونی دادم.

ایشان بعد از یک ساعت استراحت ، برای نهار آمدند و کتاب را همراه خود داشتند. آیت الله العظمی بروجردی فرمودند: کتاب را نخواستید؟ چقدر زود پس آوردید !! آیت الله چهل ستونی فرمودند، داستانی دارد به این قرار:

من جوان بودم همراه با آقایی روضه هفتگی می رفتیم و در پایان منبر آن آقا، موقع گریز، من اشعاری می خواندم . یک روز آن آقا به من گفتند: عبدالله من مریضم و نمی توانم روضه بخوانم شب برو فلان منزل ، روضه زنانه است و اشعار بخوان . من به منزل آن خانم رفتم.

تعدادی زیادی از بانوان نشسته بودند . جّو مجلس مرا گرفت و تمام شعرها از ذهنم رفت . گفتم صلوات بفرستند . تا 3 مرتبه . خانم‌ها به من خندیدند. به خانه برگشتم حسابی گریه کردم . درهمان حال گریه خوابم برد. درعالم روُیا دیدم : مجلسی است سفره ای پهن کردند و رسول الله (ص) در صدر مجلس و ائمه (علیهم السلام ) در اطراف سفره نشستند.

رسول الله (ص) فرمودند : عبدالله بیا و غذا بخور. من یک لقمه غذای سفره خوردم . مادرم مرا از خواب بیدار کرد. دوباره خوابم برد. همان مجلس را دوباره دیدم و یک لقمه غذای دیگر خوردم ، دوباره مادرم مرا ازخواب بیدار کرد . از آن موقع هر مطلبی را که یکدفعه می خوانم ، حفظ می شوم و در ذهنم جای می گیرد.

آیت الله بروجردی فرمودند: اگر لقمه سوم را خورده بودید مرجع می شدید.

پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره)

موضوعات: مذهبی خاطرات و یادداشت ها علما و بزرگان اهل بیت (ع)
۰ نظر موافقین ۱ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۷
ع . شکیبا---۵۸۹