سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان حجاب» ثبت شده است

کرامتی شگفت انگیز از عنایات امامزاده سیدجلال الدین اشرف از زبان آقای حاج علیمحمد صاحب الزمانی دبیر بازنشسته 72ساله آموزش و پرورش شهرستان رفسنجان متولی و خادم مسجد و حسینیه ابوالفضل العباس علیه السلام (دارالشفای ابوالفضل العباس شهرک فرهنگیان رفسنجان) در صحن امامزاده سیدجلال الدین اشرف برایش رخ داده است .


به گزارش پایگاه حفظ حیا و عفت مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها متولی دارالشفای ابوالفضل العباس شهرک فرهنگیان رفسنجان حاج علی محمد صاحب الزمانی گفت: در اولین سال ازدواجمان سال 1355 شمسی به اتفاق خانواده همسر و جمعی از دوستان برای اولین بار جهت زیارت به سمت امامزاده سلطان سیدجلال الدین اشرف شرفیاب شدیم. در مسیر جاده از سه راه ورودی شمس آباد نوق تا سمت امامزاده سیدجلال الدین اشرف جاده ای خاکی و ماسه بادی وجود داشت. قسمتی از جاده خاکی از آخر روستای شمس آباد به سمت امامزاده تپه ای از ماسه بادی را فرا گرفته بود. که اکثرا با پای پیاده یا با ماشین چیپ یا تراکتور تردد میکردند .

موضوعات: فرهنگی حجاب و بدحجابی , چادر مطالب عمومی و متفرقه
۰ نظر موافقین ۱ ۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۲۷
ع . شکیبا---۲۴
  https://www.adinehbook.com/images-1/images/products/B000BR073E._SR,1000_.jpg

((عکس شهید ابراهیم هادی))

یه نفر اومده بود مسجد و از دوستان سراغ شهید ابراهیم هادی رو می گرفت .
بهش گفتم : " کار شما چیه ؟ بگین شاید بتونم کمکتون کنم "
گفت : " هیچی ! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده ؟
قبرش کجاست ؟ "
مونده بودم چی بهش بگم ..
بعداز چند لحظه سکوت گفتم :
" شهید ابراهیم هادی مفقودالاثره ، قبر نداره .. چرا سراغشو می گیری ؟ "
با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد :
" کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش . من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه . یه روز بهم گفت :
" بابا این آقا کیه؟ "
گفتم : " اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند . "
از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم ، هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه .
چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی ؛
بهش گفته :
" دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم ؛
چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم. "
بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه : " این شهید ابراهیم هادی کیه ؟ قبرش کجاست ؟ "
بغض گلوم رو گرفته بود .. حرفی برا گفتن نداشتم ؛
فقط گفتم : " به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه مواظب نماز و حجابت باش ... "

موضوعات: حجاب و بدحجابی , چادر شهیدان خاطرات و یادداشت ها مدافعین حرم
۰ نظر موافقین ۱ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۰:۲۶
ع . شکیبا---۹۷۷