رئیسی:تنها راهحل مشکلات،تحول در مدیریت کشور است
انتظار این حجم از تخریب از طرف آقای روحانی را نداشتم/ دستگاه قضا بدون مماشات با متخلفان انتخابات برخورد کند
تولیت آستان قدس رضوی گفت: ما از بن دندان معتقدیم که تنها راهحل مشکلات و احقاق حق مردم ایران، تحول در مدیریت و استقرار یک عقلانیت انقلابی برای اداره کشور است.
به گزارش «نسیم آنلاین»، چندی پیش در ایام تعطیلات عید سیعد فطر مدیران عامل برخی خبرگزاریهای کشور سفری به مشهد مقدس داشتند که طی این سفر، دیداری صمیمانه نیز با حجت الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی فراهم گردید.
در این دیدار، سئوالات مختلفی درباره چرایی ورود حجت الاسلام رئیسی به انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و نیز تحلیل وی از متن، حاشیه و نتیجه این انتخابات مطرح گردید.
آنچه در پی میآید متن کامل این گفتگوی رسانهای است که از سوی دفتر حجت الاسلام رئیس در اختیار رسانه ها قرار گرفته است.
***
* آقای رئیسی، اگر امروز می خواستید برای ورود به انتخابات تصمیم بگیرید مجددا نامزد می شدید؟
من در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم چندین بار گفتم که بهترین شغل یعنی خادمی علی بن موسی الرضا(ع) و زوار بزرگوارشان را دارم و هیچ کاری برایم از این بالاتر و شیرین تر نیست؛ اما واقعاً با وضعیتی مواجه بودیم و هستیم که یک مسئولیت مضاعفی را برای حضور در انتخابات ایجاب میکرد.
جمهوری اسلامی در دهه چهارم حیاتش، باید از خود در حل مسائل پیچیده اقتصادی و بین المللی کارآمدی بیشتری نشان دهد؛ مردم را روز به روز به انقلاب و اهداف بلند آن امیدوارتر کند؛ نفوذ بینالمللی و منطقهای و گفتمانی اش را افزایش دهد؛ در یک کلمه نظام اسلامی باید نشان دهد که همچنان «میتواند» و باید کارآمد و الهام بخش و پیشرو باشد.
خب این تفکر «ما می توانیم» در چند سال اخیر به طور واضح در سطوحی از قوه مجریه کشور افول کرد، یعنی روحیه اعتماد بنفس و تلاش برای باز کردن راهها و گره از کار مردم و پیشرفت، در میان مدیران جای خودش را به «ناامیدی و نمی شود» داد. برای یک حرکت پیشرونده و یک موجود زنده با نشاط بهنام انقلاب، «نگاه ما نمیتوانیم» یک تهدید اساسی است. این واضح است که نسخه دشمن برای مقابله با انقلاب در دوره کنونی القاء پشیمانی از گذشته به مسئولان و مردم است تا جایی که مداوم دستور عقب نشینی صادر شود، یعنی بنا دارند تفکر و روحیۀ با نشاط مدیریت انقلابی را به یأس و نمیشود مبتلا کنند و بالطبع انقلاب اسلامی را به موجودی حاشیهای و هضمشده در مناسبات نظام سلطه و نظم نوین جهانی تبدیل کنند. متاسفانه این یک رویکرد غلط در اندیشۀ برخی از مدیریتهای کلان اجرایی هم نفوذ کرده است.
واقع مطلب این است که انقلاب اسلامی در عرصۀ مدیریت کشور پس از سالها هنوز نتوانسته است طرح خود را به صورت کامل ارائه دهد. الگوهایی از مدیریت انقلابی وجود دارد و آثار خوبی خلق کرده است ولی به عنوان یک جریان غالب نه خود را کاملاً شناسانده است و نه بر فرهنگ مدیریتی و اجرائی کشور حاکم شده است. ریشه های مشکلات کشور شناخته شده نبودن این نوع از مدیریت عقلانی و انقلابی و جاری نشدن آن در ساختارهای مدیریتی کشور است. من عقیده دارم انقلاب اسلامی حتی به کسانی که به این انقلاب اعتقاد ندارند بیشترین خدمت را کرده است و وظیفه هم دارد بکند. منتها این پروژه هنوز کامل نیست و خلاهایی دارد که باید پوشانده شود. همین موجب ناکارآمد نشان دادن انقلاب و نظام میشود.
حالا در مقابل این مسیر، تکلیف نیروهای دلسوز و دغدغه مند چیست؟ نشستن و تماشا کردن؟ نگرانی از هزینه شدن و هزینه دادن؟ مردم مومن و فداکار ما برای انقلاب شان این همه هزینه مالی و جانی را پذیرفته اند تا به یک الگوی مستقل تبدیل شود؛ یعنی بتواند واقعاً در همه ابعاد پیشرفت کند و در عین حال، عزت و عظمت داشته باشد و مردمش، شرمنده و کوچک شده و وابسته به قدرتهای زورگو نباشند؛ حالا در مقابل جریانی که میخواهد بگوید پیشرفت الا و لابد از راه وابستگی به غرب یا شرق میگذرد و در واقع میخواهد به مردم بگوید که شعارهای استقلال و آزادی را که در انقلاب خواسته اید، در حد یک شعار بوده است و تحقق یافتنی نیست، چه باید کرد؟ آیا نباید حرف منطقی و عقلانی انقلاب را سر دست گرفت؟ این یک وظیفه و یک مطالبه عمومی بود. بسیاری از مردم مومن و نخبگان دانشگاهی و علمای بزرگوار و طلاب و دانشجویان و اقشار مختلف اتمام حجت کردند و خواستند که در صحنه این مبارزه و امتحان حاضر شوم من هم سعی کردم وظیفه ام را انجام دهم و از این بابت خدا را شکر میکنم.
اساساً برخی از منازعات سیاسی در کشور به تقابل دو نوع نگاه برمیگردد. یک نگاه که میگوید انقلاب اسلامی الگویی برای ادارۀ کشور دارد که متفاوت از نظام سرمایه داری است و یک نگاه که نه از خلاقیتی برخوردار است و نه حاضر است دربارۀ نوع مدیریتی که تفکر انقلابی ارائه میدهد بیاندیشد و تنها راه بقاء را توجه به اراده بیگانگان میداند. من به این انتخابات قدم گذاشتم که بگویم رفتار و مدیریت انقلابی آن تصویری نیست که دشمنان آن ساخته اند و گام اول برای اینکه وضعیت کشور اصلاح شود اصلاح این تصویر است.
* با این توصیف شما، نتیجه انتخابات یعنی مردم به الگویی که شما معتقدید نادرست است، اعتماد کردند و مسیری را که شما نمایندهاش بودید و می گویید مسیر بهتری بوده، رد کردند؟
تحلیل نتیجه انتخابات با این سادهسازیها به نظرم خطائی است که نباید در دام آن بیفتیم. ما میدانیم مردم به دلائل مختلف به یک فرد یا یک جریان رای میدهند اگر این انگیزه ها را دقیق نشناسیم خودمان را به اشتباه خواهیم انداخت و موجبات سوء استفاده از رای مردم را فراهم خواهیم کرد. بله، یک جریان تبلیغی خاصی که طیف هم هستند از باندهای بلندگوی تبلیغاتی دشمنان از امریکا و انگلیس گرفته تا برخی رسانه های داخلی میخواهند نتیجه انتخابات را همینطور تفسیر کنند. چرا؟ چون با این تفسیر کار دارد. میداند که اگر بتواند این تفسیر را جا بیندازد، پلهای هست برای مقاصد بعدی و تضعیف هویت و استقلال ملی. اما واضح است که این تفسیر، معیوب است.
در تحلیل های علمی از یک انتخابات هم اندیشمندان علوم سیاسی مطالب مهمی دربارۀ دور دوم انتخابات ذکر کرده اند. به خصوص در کشور ما که اقتضائات خاصی وجود دارد که ساده اندیشی دربارۀ تحلیل یک انتخابات را رد می کند.