سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بغداد» ثبت شده است

https://media.mehrnews.com/d/2016/05/03/4/2066666.jpg?ts=1486462047399

زندگی و شهادت امام کاظم (ع)

بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.

درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.


۳ نظر موافقین ۳ ۱۷ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۰۸
ع . شکیبا---۱۰۳۰

یا-جواد-الائمه-س

شیخ طوسی نیز در کتاب مصباح می‌گوید امام جواد (ع) در روز دهم ماه رجب سال 195 هجری قمری متولد شده است.

در میان اقوال ، قسمتی از دعای ناحیه مقدسه ، قول شیخ طوسی را تایید می نماید آنجا که حضرت می فرمایند: " اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب محمدبن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتخب ..." (مفاتیح - اعمال ماه رجب)

پیشگوئی نسبت به ولادت امام جواد علیه السلام

شخصی بنام ابن ابی نجران نقل می کند :حسین پسر قیاما ،از سران فرقه واقفیه ، به حضرت امام رضا علیه السلام گفت:« آیا تو امام هستی؟» حضرت فرمود:« آری.» او گفت: « به خدا قسم که تو امام نیستی.» حضرت رضا علیه السلام مدتی سر را پایین انداخت، سپس سر بلند کرد و فرمود: « چرا فکر می‌کنی که من امام نیستم؟»

او پاسخ داد:« از امام صادق علیه السلام برای ما روایت شده که امام، عقیم ( بدون نسل) نیست و تو اکنون به این سن‌و‌سال رسیده‌ای و فرزند پسری نداری.»

حضرت رضا علیه السلام این بار طولانی‌تر از بار پیش، سر پایین انداخت؛ آنگاه سر بلند کرد و فرمود: « قسم به خدا که مدت زیادی نخواهد گذشت که خداوند، پسری به من عطا کند.»

ابن ابی نجران می‌گوید: « از آن به بعد ما ماه‌ها را شمارش کردیم. خداوند کمتر از یک سال بعد، حضرت امام محمد جواد علیه السلام را به امام رضا علیه السلام عنایت فرمود.»

حضرت امام جواد علیه السلام

۲ نظر موافقین ۲ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۱۴:۵۷
ع . شکیبا---۵۲۱

http://www.zohd.ir/wp-content/uploads/2012/09/7.jpg

یا موسی بن جعفر،  یا باب الحوایج ...

فایل صوتی گلچین مداحی شهادت امام موسی کاظم (ع) در این گزارش قابل دریافت است

فضایل امام موسی بن جعفر (ع)

۱ نظر موافقین ۰ ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۰۷
ع . شکیبا---۵۸۷

زندگینامه: عباس دوران

خلبانی که حسرت برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها را به دل صدام گذاشت

زندگینامه خلبان شهید عباس دوران (1329 - 1361)

شهید عباس دوران۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.

وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.

عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید.

مردی که بغداد را لرزاند

در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت 2 ماه از برنامه پروازی باز ماند.

پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.

با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.زندگینامه: عباس دوران

خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید می‌کرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد.

شهید عباس دوران در هفتم آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسه‌ای بزرگ آفرید و به کمک خلبان شهید حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله الامیه و البکر منهدم ساخت و بقایای آن را به قعر آب‌هاب نیلگون خلیج فارس فرستاد.

به گفته یکی از همرزمان خلبانش، در یکی از نبردهای هوایی که فرماندهی دو فروند هواپیما را به عهده داشت، به مصاف ۹ فروند از جنگنده‌های دشمن رفت و با ابتکار عمل و مهارتی خاص، یک فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپیمای دیگر را مجبور به فرار از آسمان میهن کرد.

خلبان شهید عباس دوران همواره در عملیات جنگی پیش قراول بود و برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظه‌ای آرام و قرار نداشت.

وی سرانجام در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ ناپذیر مورد ادعای صدام، با پنج نفر از زبده‌ترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با اراده‌ای پولادین به پالایشگاه الدوره یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش؛ ستوان‌یکم منصور کاظمیان در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه می‌توانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقه‌وار خود و هواپیمایش را بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام در بغداد شد.

پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد.

پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد. شهید خلبان عباس دوران به هنگام شهادت ۳۲ سال داشت و امیررضا تنها یادگار اوست.

عباس دوران

ده خاطره کوتاه از شهید عباس دوران

1) در یکی از روزهای بهار سال 1360 مسئولین شهر شیراز تصمیم می گیرند به خاطر رشادت ها و دلاوری های عباس دوران، یکی از خیابان های شهر شیراز را به نام او کنند؛ لذا از دوران دعوت می شود تا در مراسم شرکت کند و او نیز قبول کرده و به آن جا می رود که از دوران به شایستگی تقدیر می شود. چون او ضربات مهلکی به دشمن وارد نموده بود، همیشه عوامل نفوذی دشمن قصد ترور وی را داشتند که یکی از این موارد هم در همین زمان بود که خوشبختانه این ترور عقیم ماند.


درد دل خود عباس
هشتم تیر 1360
دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند. دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم. ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟!
باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من. چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.

عباس دوران

2) در طول پرواز صحبت نمى کرد. همواره مى گفت: اگر از مسیر منحرف شده و یا حالت نامتعادلى داشتم، با من صحبت کنید، خودتان هم مواظب اطراف باشید. همچنین بسیارى از دوستانش از زبان او شنیده بودند که اگر روزى هواپیماى من مورد هدف قرار گیرد، هرگز آن را ترک نمى کنم و با آن به قلب دشمن حمله ور مى شوم.

3) وقتی قرار شد به پاس کاردانی های وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یافته ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت. باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.

4) تابستان۱۳۶۱صدام حسین بر برگزاری کنفرانس سران غیر متعهدها دربغداد پافشاری و تاکید داشت و چند ماه زودتر بنزهای تشریفات خریداری شده برای اجلاس را در اتوبان های بغداد به نمایش گذاشت. اما صبحگاه تیر  ۱۳۶۱آخرین پرواز عباس دوران . جولان بر فراز بغداد با جنگنده دوست داشتنی اش E3_F4 ۶۵۷۰ و بمباران پالایشگاه الدوره بود . او ضمن نمایشی از عزت وشجاعت ، جنگنده ی شعله ورش را با خشم و نفرت بر قلب دشمن فرود آورد تا خواب صدام را پریشان کرده و میزبانی اجلاس سران غیرمتعهد ها را از او بگیرد.

عباس دوران

5) او به عنوان لیدر دسته ای دو فروندی F_14 برای مقابله با تجاوز هوایی ۹فروند هواپیمای دشمن از زمین بلند شدند. دقایقی بعد در حالی کنترل زمینی به آنها هشدار می داد که مراقب باشند تا مورد اصابت قرار نگیرند در آسمان خوزستان به سوی جنگنده های مهاجم حمله ور شد و با سرنگون کردن دو فروند میگ۲۳ عراقی بقیه را مجبور به فرار کرد . این نبرد درخشان هوایی در جدول آمارها و رکود درگیری های هوایی جهان بانام A_DoWran بسیار پر آوازه و برای هر ایرانی غرورآفرین است.

6)عملیات در تاریخ 1359.9.7 شروع می شود. در همان ساعات ابتدایی نبرد ، در یک عملیات متحورانه عباس دو ناوچه نیروى دریایى عراق را در حوالى اسکله «الامیه» و «البکر» سرنگون کرد. تا پایان عملیات، دوران و همرزمانش مرتبا هواپیما عوض می کردند. به طوری که بعد از فرود، دوران از هواپیما پیاده می شد و به هواپیمای دیگری که مسلح بود سوار می شد و به نبرد ادامه می داد. عباس بی‌نهایت شجاع بود. آن روزها سخت‌ترین مأموریت‌ها را قبول می‌کرد. در این عملیات به او که درحال پرواز بود اطلاع دادند باید عملیات نیمه تمام رها شود، که عباس قبول نکرد و با رشادت تمام این دو اسکله را نابود ساخت. چنان چه مى‏گفتند و به اثبات هم رسیدف نیروى دریایى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى کشاندند.

عباس دوران

7)امروز پرواز cas انجام دادیم من شماره دو بودم . شماره یک سرتیپ محمود ضرابی خلبان و عسگری کمک بود ، شماره دو من خلبان و پیروان کمک بود .
در طول مسیر در ارتفاع بالا پرواز می کردیم . اهواز را در ارتفاع 5 هزار پایی قطع و نیروهای دشمن را کاملا دیدم . آنها به طرف ما تیراندازی می کردند . البته 5 دقیقه دیرتر روی هدف رسیده بودیم و با یک دسته هواپیماهای اف 5 خودی روبرو شدیم که البته اتفاقی نیفتاد . نیروهای دشمن در حال کندن سنگر بودند و ما هم نیروی توپخانه و یا زرهی که همراه با فرمانده و تجهیزات باشد نداشتیم ، به هر حال راکت ها و فشنگ ها را روی آنها ریخته و خیلی واضخ دیدم که یکی از تانک ها آتش گرفت ، البته موقع زدن راکت در ارتفاع پانصد پایی بودم.

8)در آستانه عملیات بیت المقدس، دشمن دست به تحرکات گسترده ای زده بود و مرتبا نیرو و تجهیزات به جبهه های جنوبی ارسال می کرد. لذا از سوی نیروی هوایی تدبیری اندیشیده شد تا ضربه ای کاری به دشمن وارد شود لذا بعد از کسب اطلاعات لازم و تهیه نقشه های پروازی، تصمیم بر این شد که در یک عملیات گسترده هوایی عقبه دشمن از جمله نفرات و تجهیزات آنها از ارتفاع بالا بمباران شدید شود.
در 29 اسفند سال 1360 طرح آغاز شد و دوران به عنوان لیدر یا همان فرمانده دسته پروازی، انتخاب و 15 نفر از خلبانان تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز انتخاب شدند. بعد از توجیهات لازم توسط دوران، همگی به پرواز درآمدند و با هدایت او مواضع دشمن به سختی بمباران شد و راه برای فتح خرمشهر هموار گردید.

9) عباس دوران در طول 22 ماه حضور در جنگ 120 پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است. شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروهای دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزو داشتند او را اسیر کنند.

عباس دوران

10) این عملیات برای جمهوری اسلامی از نظر سیاسی بسیار مهم بود. اگرکنفرانس سران کشورهای غیره متعهد در بغداد برگزار می شد صدام به مدت ۸سال ریاست آن را به عهده می گرفت .تنها راهی که می شود از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد، ناامن نشان دادن بغداد بود. برگزاری بود که صدام به امنیت آن افتخار می کرد . عباس با این حرکت شهادت طلبانه اش باعث شد که این اجلاس به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود. به آسمان پرکشید... با روحی به وسعت آسمان . قصد ترک سفینه ی آتش گرفته را نداشت این را بارها قبل از حادثه به دوستانش گفته بود که ( بعثی ها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد ) عاشقانه در حالی که به کابین عقب خود دستور خروج اضطراری داده و دستگیره ی خروج او را کشیده بود جنگنده ی شعله ورش را به یکی از ساختمانهای نظامی بغداد کوبید و از حجم انبوه دود و آتش برای مشاهدی جمال الهی به آسمان ها پرکشید.. پس ازسال ها غربت در روز دوم مرداد ۱۳۸۱بقایای پیکر پاک سرلشکر شهید عباس دوران به خاک میهن بازگشت تا این سند افتخار همیشه جاویدان تاریخ ایران اسلامی در سرزمینی که دوست داشت تشییع و در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شود.

شادی روح پاکش صلوات

منبع : همشهری آنلاین ...+ زندگینامه سایر شهدا

۰ نظر موافقین ۱ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۰۰:۳۷
ع . شکیبا---۸۵۳

شهید تندگویان

به خاطر آنکه قاب عکس صدام را شکسته بودم، مرا به گودالی که هشتاد و یک پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یک مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس کردند، از بس کوچک بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازة ابعاد یک میز تحریر بود. شب فرا رسید و کلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق که بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محکم به در سلول کوبیدم. نگهبان که فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟
گفتم: یا مرا بکشید یا از اینجا بیرون بیاورید که کلیه‌ام درد می‌کند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم.
او در سلول را باز کرد و چند متر جلوتر در یک محوطه بازتر کشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم.
در آنجا متوجه یک پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی که سکوت کرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟
جوابش را ندادم. دوباره تکرار کرد. گفتم: آره، چه کار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از کجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران کیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: ... نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: کجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تکان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و کاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌کردم. نگاه به بدنی که از بس با اتوی داغ به آن کشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو.


گفت: این سیاه چال، طبقة زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت: ... پیام من مرزداری از وطن است... صبوری من است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاک ما تعرض کند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید کشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد.
گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم که نگذاشت...
 

شهید مهندس محمد جواد تند گویان - وزیر نفت دولت شهید رجایی
منبع : ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89 – 86. -
راوی: عیسی عبدی

۰ نظر موافقین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۵۸
ع . شکیبا---۱۰۰۱