سالگرد درگذشت علامه دکتر سید جعفر شهیدی
بنام خدا
با سلام به روح پاک و مطهر دکتر شهیدی عزیز
راستش من زیاد با دکتر آشنایی نداشتم الا کتاب تاریخ اسلام دانشگاهم .
سال گذشته یک روز همین طور افتادم یاد دکتر جعفر شهیدی ! ذهنم رفت سمت ایشان . با خودم گفتم ببینم این آقای دکتر چه کتابهایی نوشته و چه منزلتی داشته که اینقدر مشهور شده اند ؟
دقایقی بعد کتاب درسی فرزندم در وسط اتاق افتاده بود. همین طور چشمم رفت سوی کتاب و پشت جلد آن را دیدم. عکس و زندگی یک کسی بود . اما نمیدانستم کی !
با خودم گفتم که یک نگاهی بکنم ببینم روی کتاب فرزندم و دانش آموزان زندگی چه کسی را تبلیغ می کنند؟! کنکاشی بکنم .
کتاب ادبیات فارسی بود و زندگینامه و عکس دکتر جعفر شهیدی ! تا آن روز نمی دانستم که آقای دکتر , سید بوده اند. به هر حال ما برای سادات احترام خاصی قائل هستیم.
تاریخ درگذشتش را که دیدم همان روز , سالروز درگذشت این مرد عرفانی بود! 23 دی ماه 1392. برایش فاتحه با صلوات فرستادم و مهرش به دلم نشست.
---------
امشب هم سر نماز افتادم یاد ایشان. و برایشان از درگاه خداوند طلب مغفرت کردم.
بعد که آمدم پای رایانه در تقویم دیدم که نوشته بود سالروز درگذشت دکتر سید جعفر شهیدی !!!!
خدایش رحمت کند و با اولیای الهی محشور فرماید.
23 دی ماه 1393 ساعت دو بامداد
- امروز دنبال قلعه خیبر و تاریخ اسلام بود که رسیدم به این مطلب. تقویم را نگاه کردم دیدم 25 دی ماه است ! یعنی ایام سالگرد درگذشت دکتر شهیدی . خداوند رحمتش کنه . عجیب است.
25دی ماه 1400
روایتی از مناظره استاد سید جعفر شهیدی با فرزندشهیدش |
||
|
||
استاد سید جعفر شهیدی به سال 1297 در بروجرد متولد شد و در 23 دی ماه 1386 از این جهان بار سفر بست. استاد شهیدی را غالب نخبه گان و بیشتر مردم ، به نام «موسسه دهخدا» و استاد بلند پایه ی ادبیات فارسی در دانشگاه تهران می شناختند. نام ایشان پیوند کاملی با ادبیات فارسی داشت و کمتر کسی بود که بداند این ادیب گرانسنگ ، مجتهدی است مسلم که مراتب فقهی خود را در نجف و در محضر علمایی چون آیت الله العظمی خویی طی نموده و در ایران نیز از شاگردان آیت الله العظمی بروجردی به شمار می آمده. همین طور نیز انگشت شمار بودند کسانی که خبر داشته باشند ، فرزند دلبندِ و عزیز کرده ی استاد شهیدی ، در جبهه های دفاع مقدس ، مفقودالاثر شده است و تا زمانی که در اوایل دهه 80 ، پیکر سید احسان تفحص و به خانواده اش بازگردانده شد ، حتی هم کاران و هم درسان استاد نیز مطلع نبودند که او نزدیک به 20 سال داغ فرزندش را در دل داشته است.
امروز استاد شهیدی به جوار فرزندش رفته و از آن دو عزیز یادی مانده است که به خون و مرکب بر تارک تاریخ ایران نقش بسته است. یاد این ستارگان آسمان علم و جهاد را گرامی باد. آن چه خواهید خواند ، روایتی است و دیگر فرند استاد ، درباره پدر و برادرش: اوایل جنگ بود و سیداحسان علاقه داشت به جبهه برود و پدر، هم به خاطر علاقه پدر و فرزندی و هم به دلیل اینکه ظرفیت های بالای یادگیری در ایشان دیده بود؛ خیلی علاقه نداشت که ایشان به این جریان ملحق شود. از آن جایی که فضای تربیتی و تعامل ما با مرحوم پدر در چنین مواردی بیشتر شبیه به یک فضای گفت و شنود علمی بود تا یک محیط عاطفی خانوادگی، کار به مباحثه کشید و پدر چون مجتهد بودند فرمودند: «این حرفی که میزنم از باب تشخیص فقهی است و شما نباید به جبهه بروی!» جوابی که برادرم داد این بود: « اولا در این یک مورد، امام خمینی رضایت والدین را شرط وجوب تکلیف نمی دانند و دوم این من مقلد امام هستم و نخستین مسأله از باب دفاع در رساله ی ایشان می گوید که اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن... و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست. به عنوان یک طلبه با همه احترامی که برای شما قائلم اکنون چنین اتفاقی افتاده و من هم مقلد آیة اللّه العظمی خمینی هستم و به موجب این حکم مکلفم که به جبهه بروم! و حتی با برداشت بنده ، ظاهرا این حکم شامل حال شما هم می شود! حالا شما در مورد استنباط بنده چه میفرمایید؟» پدر تأملی کردند و گفتند: « من استنباطم از لفظ بلد، محدوده شهر تهران است؛ اگر شهر تهران در معرض چنین هجمه ای قرار گیرد، من هم به دفاع بر میخیزم... به اعتقاد من این مرزبندی ها تقسیمات موجهی نیستند و قدرت های جهانی بعد از جنگ ها بنا به مصالح خودشان این مرزها را ترسیم کرده اند.» بعد از این مناظره بود که برادر ما به جبهه رفت و در نهایت هم به شهادت رسید. منبع: پایگاه شهید آوینی |
نفر سمت چپ : دکتر سید جعفر شهیدی
و من امروز 24 دی ماه به طور اتفاقی دنبال مطلبی بودم که به وبلاگ شما رسیدم
روحشان شاد