بالاتر از بیداری !
پنجم ذیالحجه سال 1361 هجری قمری مصادف است با سالروز درگذشت آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی اصفهانی از عرفا و علمای معاصر شیعه است.
آنچه در ادامه میخوانید گذر کوتاهی است بر زندگی این عالم ربانی:
خاندان محقق غروی از آن خانوادههای متدینی بودند که نسل در نسل در آن ناحیه سکونت داشتند و همیشه میان مردم جایگاه ممتازی را دارا بودند. از اجداد و نیاکان محقق، تنها نام نیکی در تاریخ مانده است که از آن جمله میتوان به پدرش «محمدحسن» که تاجری درست کار و دیندار بود فرزند «علی اکبر» و نواده «محمد حاتم نخجوانی» است.
پس از آنکه در سال 1243 هجری قمری قرارداد ترکمانچای با دستهای خیانت پیشه قاجاریان امضا شد و در نتیجه شوم آن، بخشی از ایران (قفقاز و نخجوان و قسمتی از آذربایجان) جدا شد، مسلمانان آن سوی رود ارس دچار بلاهای بزرگ و درد و رنجهای سنگینی گشتند و در زیر فوج فاجعهها و در حصار حادثهها خرد شدند. گروهی مردند، گروهی ساختند و سوختند و گروهی دیگر هجرت را برگزیده، از خانه و کاشانه چشم پوشیده، تنها جان به سلامت بردند. محمداسماعیل نخجوانی (پدر بزرگ محقق غروی) از این گروه اخیر بود که به همراه خانوادهاش به شهر قهرمان خیز تبریز کوچ کرد.
اما در تبریز هم اوضاع را مساعد ندید و پس از چند صباحی به شهر اصفهان روی آورد. سالیانی را در آن شهر سپری ساخت تا آنجا که خود و فرزندانش به «اصفهانی» شهرت یافتند. ولی دیری نپایید که خاندان نخجوانی از اصفهان هم کوچ کردند تا بالاخره به شهر زیارتی و مذهبی کاظمین پناه بردند و همانجا را برای خود وطن اختیار کردند و در آنجا محمدحسن اصفهانی (پدر غروی اصفهانی) برای خود اسم و رسمی یافت.
محمدحسن دیگر آن مرد غریب نبود که روزی پس از روزگاری آوارگی روی به شهر کاظمین آورد. اکنون همه او را مردی محترم، پرخیر و باکفایت میشناختند. بگذریم از اینکه او در میان مردم و تاجران سرشناس عراق به نیک مردی و کارسازی پرآوازه بود و در حوزه بزرگ آن روز نجف هم تاجری صاحب نام و آبرومند بود و همگان وی را با شهرت «معین التجار» گرامی میشمردند.
آیتالله غروی اصفهانی علاوه بر پرداختن به درس و عرفان، از شعرای نامدار نیم قرن پیش ایران است که چون در میان اشعارش، همه نوع شعری اعم از غزل، قصیده، مرثیه وجود دارد، او را «کمپانی» خواندهاند.
دیوان اشعار آیتاللّه غروی اصفهانی «مفتقر» نام دارد. این کتاب که شعرهای فارسی حکیم غروی را دربر دارد، با نام کمپانی که برازنده او نیست، ده ها بار چاپ و منتشر شد. این اشتباه از آنجا ناشی شد که پدر وی، حاج محمدحسن اصفهانی، معروف به «معین التجار» مسئولیت کمپانی یعنی شرکت راه آهن بغداد کاظمین را به عهده داشت و او بود که برای نخستین بار، بانی این کار خیر شد. از این جا و تنها به همین علت است که دیوان اشعار فرزندش، با نام «دیوان کمپانی» و نام آن حکیم الهی به نام «آیتاللّه کمپانی» معروف شد، چنان که شماری نقل کردهاند، او از این اسم ناراضی بود و از شنیدن این کلمه بیگانه به شدت ناراحت می شد.
پدرش می خواست این تنها پسر خویش را به تجارت بگمارد ولی محمدحسین که شوق تحصیل داشت با توسل به حضرت موسی بن جعفر(ع) رضایت پدر را جلب کرد و راهی نجف شد. وی پس از رحلت آخوند خراسانی با اینکه 33 سال بیشتر نداشت به تدریس پرداخت. روحی فلسفی داشت و اهل مراقبه و سلوک و محاسبه بود. پیوسته در حال تفکر به سر می برد و به ندرت سخن میگفت.
معروف است که بعضی از شبها بعد از نماز مغرب و عشاء سر به سجده میگذاشت و تا سحر که به نماز شب بر میخاست، در سجده بود. روزی در حرم امیرالمؤمنین(ع) در سجده طولانی بود که امام حسین(ع) را دید. حضرت به او فرمودند: «اینجا در حضور جمعیت برای سجده ی طولانی خوب نیست، این گونه اعمال را در جای خلوت انجام دهید».
سیدمحمد فشارکی اصفهانی و رضا همدانی از جمله استادان آیتالله غروی اصفهانی بودند. او علاوه بر فقه و کلام در علوم تفسیر، حکمت، تاریخ، ادبیات و عرفان نیز مهارت داشت.
آیتاللّه غروی خدمات ارزندهای برای عالم اسلام انجام داد؛ وی پس از کسب علوم عالی، بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله، مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد. مکتب علامه غروی را چه در علم اصول و فقه و چه در حکمت و فلسفه، باید از مکتبهای بسیار پربرکت شیعه به حساب آورد. حدود یکصد و پنجاه عالم بزرگ، افتخار شاگردی در مکتب علامه غروی را داشتند.
عجیب اینکه در میان شاگردان، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکر و نویسنده و عارف و واعظ و... را میتوان دید که همگى به نوعى به شاگردى غروی اصفهانى مباهات میکردهاند.
همچنین آیتاللّه غروی اصفهانی قهرمان عرصه قلم و نگارش نیز بود. او در اکثر علوم اسلامی، اعم از فقه، اصول، کلام، حدیث، تاریخ، تفسیر و ادبیات تألیفات و تصنیفاتی ارزنده، آموزنده و بیسابقه از خود به یادگار گذاشت که هریک در نوع خود، مهم و نشانگر نبوغ فکری و مقام والای علمی نویسنده آن هستند.
کتاب چهار جلدی «نَهایه الدِرایَه فی شَرحِ الکِفایه(در چهار جلد)» بزرگترین اثر علامه غروی در علم اصول است.
مهمترین امتیازی که در آثار نابغه نجف دیده میشود استدلالی و ابتکاری بودن آنهاست که حکایت از ژرفنگری و دقت نظر او میکند و همین است که او را یکی از استوانههای علم اصول و حکیم ژرفاندیش و عارف پارسا و زاهد شب زندهدار، مشهور و پر آوازه کرده است و این همه را آثار او به زبان رسا حکایتگرند. حال بخشی از آثار ماندگار او را در اینجا میآوریم:
علم اصول:
1. الاجتهاد و التقلید و العداله
2. الاصول علی النهج الحدیث
3. الطلب و الاراده عند الامیه و المعتزله و الاشاعره
این سه کتاب در یک مجلد بزرگ با نام «بحوث فی الاصول» چاپ شده است.
4. چندین رساله در مباحث مختلف اصولی.
5. حاشیه بر رساله قطع شیخ انصاری.
آیتالله غروی اصفهانی، در حوزه عرفان نیز صاحب رأی و نظر بود «ایشان، مدت زمانی طولانی، حوزه درس عرفان خصوصی داشتند که در خانه خود برگزار میکرد. صاحبدلانی که در این حلقه حال و اشراق، گردهم می آمدند، عبارت بودند از: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی، آیتالله سیدمحمدهادی میلانی، آیتالله سیدابوالقاسم خویی، آیتالله میرزایوسف ایروانی، آیتالله امام زنجانی، و آیتالله اعتماد رشتی، آیتالله شیخ محمدرضا مظفر و آیتالله محمدتقی بهجت، از جمله شاگردان این عالم بزرگوار به شمار میروند.
آیتالله بهجت می فرمود: اگر کسی آیتالله غروی اصفهانی را در حال مطالعه و تحقیق میدید، میاندیشید جز این کاری ندارد و اگر او را در حال عبادت میدید، گمان میبرد که جز عبادت و سجده کار دیگری ندارد.
آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی پنجم ذیحجه سال 1361 هجری قمری در نجف درگذشت و پیکرش در آستان قدس علوی زیر ایوان طلای مولا، جنب مناره شمالی، در مقبره کوچکی در کنار مقبره علامه حلی، به خاک سپرده شد.
منبع: خبرگزاری فارس
مکاشفه ای به روایت آیت الله بهجت
مرحوم آیت الله بهجت که خود یکی از شاگردان ایشان بود، در مورد استادش علامه کمپانی فرموده است: «او خیلی متعبد و اهل عبادت بود. من پیش از آن که سر درس ایشان بروم، در روضه ی منزل ایشان شرکت می کردم... خود ایشان روزی فرمودند: من در ایوان نجف به سجده رفته بودم، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را دیدم که به من فرمودند: جای این کارها در خلوت است. در این بین کسی از آقازاده ها که در مجلس بود از ایشان پرسید: شما در بیداری دیدید؟ ایشان فرمود: از بیداری هم بالاتر!»