«جنگ بدر» نخستین برخورد جدی مسلمانان با کفار- ۱۷ رمضان سال دوم هجری
«جنگ بدر» نخستین برخورد جدی مسلمانان با کفار
«غزوه بدر» نخستین برخورد جدی مسلمانان با کفارِ قریش است که در هفدهم رمضان سال دوم هجری به وقوع پیوست و با پیروزی افتخار آمیز سپاه اسلام و شکست مفتضحانه کفار پایان یافت.
جنگ بدر که به «بَدرُ الکُبری» معروف است در ۱۷ رمضان سال دوم هجری میان سپاه قریش و سپاه مسلمانان رخ داد و نتایج مهمی برای مسلمانان در پی داشت. حضرت محمد (ص) شخصاً فرماندهی سپاه ۳۱۳ نفری مسلمانان را که یک چهارم آنان را مهاجران و سه چهارم انصار بودند بر عهده گرفتند. در این جنگ امیر مومنان علی(ع) گذشته از فداکاریهایی که نسبت به پیامبر اسلام داشت، پشت سپاه اسلام نیز بود و چند تن از دلاوران مکه که به شجاعت معروف بودند به دست او کشته شدند و شجاعتِ امام بود که پیروزی لشکر را مسلم ساخت.
در این جنگ بسیاری از کفار قریش از جمله سران عالیرتبه به هلاکت رسیدند و جنگ خیلی زود با پیروزی مسلمانان به پایان رسید. منطقه بدر ناحیهای سرسبز و برخوردار از منابع آب در ۱۵۰ کیلومتری جنوب مدینه است. بدر در محل پیوستن راه مدینه به راه کاروانرو مکه به شام قرار داشت و به سبب وجود آب، استراحتگاه کاروانها بود.
جنگ بدر را میتوان جزء جنگهای دفاعی حضرت محمد (ص) دانست. گرچه ظاهر این جنگ تهاجمی است، اما قطعاً دفاعی است چرا که زمینههای وقوع جنگ را زمانی باید دانست که مسلمانان مجبور شدند از مکه به مدینه هجرت کنند. مسلمانان زمانی که شنیدند اموالشان در مکه توسط مشرکان غارت شده است تصمیم گرفتند به کاروان قریش حمله کنند.
رهبری قریش متوجه این حرکت نظامی رسولالله شد به همین جهت از نظر نظامی کفار خود را کاملاً تجهیز کردند بهطوری که تعداد کفار قریش در جنگ بدر ۳ برابر مسلمانان بود(یکهزار نفر) و در صدد مقابله با دولتشهر مدینه برآمدند. سرانجام با وجودی که تعداد و تجهیزات سپاهیان قریش چند برابر مسلمانان بود، اما در نهایت با رشادت مسلمانان و نصرت الهی کفار قریش شکست سختی را متحمل شدند که در این خصوص باید به درایت و مدیریت حضرت محمد(ص) نیز اشاره کنیم. قدرت مدیریت رسولالله از نظر نظامی توانست بهترین مکان برای جنگ در نظر گرفته شود و هم مشاورههای نظامی که از صحابه کارآزموده خود استفاده کردند صحنه نبرد نظامی را به نفع مسلمانان تغییر داد.
عمده سران و طوایف قریش در این جنگ به فرماندهی ابوجهل شرکت داشتند که بیشتر این سران و از جمله ابوجهل در جنگ بدر کشته شدند. این شکست قریش پیامدهایی داشت. اول اینکه سران قریش در این جنگ کشته شدند و یک بحران عظیمی در میان قریش پدیدار شد. این شکست برای افرادی که در مکه اسم و رسمی داشتند قابل قبول نبود بهطوری که «ابولهب» که از شرکت در جنگ بدر خودداری کرده بود نتوانست ننگ شکست را تحمل کند و چند روز بعد از غصه مرد.
ابوسفیان قبل از آغاز جنگ بدر کاروان تجاری خود را از مسیری دیگر به سلامت به مکه رساند. ابوسفیان شخصیتی سیاستمدار بود و وقتی احساس کرد صحنه صحنهای خطرناک است سعی کرد به نوعی در این درگیری شرکت نکند. اما به هر حال سران دیگر قریش زمینه جنگ بدر را فراهم کردند و دنبالهرو ابوسفیان نشدند و در برابر سپاه اسلام صفآرایی کردند که اغلب آنان نیز کشته و تعدادی هم اسیر شدند. از طرفی هم موقعیتی برای سپاهیان مسلمان فراهم شد که بتوانند بزرگترین دشمن خود را در یک آوردگاه نظامی شکست دهند و این دستاوردی بود که نتایجش در شبهجزیره عربستان خیلی بزرگ بود.
یکی از نتایج مهم جنگ بدر این بود که ابهت و هیمنه قریش که خود را در شبهجزیره عربستان بیرقیب میدانست فروپاشید و از طرفی هم مسلمانان که قبل از جنگ بدر از سوی قریش و دیگر گروهها در شبهجزیره به حساب نمیآمدند ابهت خاصی پیدا کردند و موقعیت قریش تضعیف شد.
برخی گروههای یهودی از این پیروزی مسلمانان بر میآشوبند و نگران میشوند و به نوعی برای اینکه مسلمانان به عنوان تنها نیروی موجود در مدینه مطرح نشوند در صدد یک جنگ روانی بر علیه مسلمانان بر میآیند که نمونه آن گروه یهودی «بنی قینقاع» است که بعد از جنگ بدر مدعی میشوند که اگر قریش شکست خورد در نتیجه کم همتی و نالایقی آنان بود، اما ما چنین نیستیم. بنابراین این گروه در صدد تضعیف موقعیت جدید مسلمانان است که البته موفق نمیشوند و با برخورد حضرت محمد (ص) مواجه میشوند.
قرآن کریم هم در خصوص جنگ بدر زاویه دیگری را مطرح میکند و آن بحث امدادهای الهی است. از طرفی هم قرآن تصریح میکند که اگر مسلمانان در آرمانهای الهی پایداری کنند خدا هم آنها را یاری میکند. به هر حال زمانی امداد الهی شامل حال مسلمانان شد که آنان در راه خدا پایداری کردند.
بعد از جنگ بدر است که زمینه قدرتی یابی مسلمانان در مدینه تثبیت میشود و در آینده موجب گسترش قدرت آنان در سراسر شبهجزیره عربستان میشود.
قرآن کریم در آیهای قبل از جنگ تصریح میکند "که اذن جهاد به مسلمانان داده شده است چرا که مورد ظلم واقع شدهاند." یکی از مصادیق ظلمی که بر مسلمانان رفته بود ضبط اموال آنان از سوی قریش بود. غنائمی که پس از جنگ بدر به دست مسلمانان افتاد بخش قابل توجهی از خسارت مسلمانان را مرتفع کرد.
جنگ بدر گذشته از پیروزی نظامی از جهت دینی در روحیه مردم یثرب و اصراف آن اثر فراوان نهاد و دانستند که تنها با ایمان خود به اسلام و تکیه بر یاری خدا بر دشمنی چنان قوی پیروز شدند. اثر این جنگ از نظر پیروزی معنوی آنچنان بود که سالها پس از رحلت رسول خدا (ص)، خاندان هایی بر خود میبالیدند که پدرانشان در جنگ بدر حاضر بوده اند. وقتی قبیلههای اطراف یثرب دیدند محمد (ص) با گروهی در حدود یک سوم سپاه مکه، قریش را با چنان شهرت و عظمت شکست داد، گفتند این حقانیت دین او بود. کسانی از مردم مکه که در این جنگ کشته شدند، مردمی کارآزموده در کار بازرگانی بودند که رشته حیات اقتصادی شهر در دست آنان بود.
*منبع
شهیدی، سید جعفر(1383): تاریخ تحلیلی اسلام، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.
جنگ بدر
در روز جمعه در سال دوم هجرت جنگ بدر کبرى به وقوع پیوست 18 یا 19 این ماه هم ذکر شده است.
تعداد مسلمانان 313 نفر و تعداد شهداى آنان 9 تا 14 نفر، و تعداد کفار 950 نفر بود. مقتولین کفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسیر گرفتند. 35 نفر از 70 نفر کشته هاى کفار به دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) به قتل رسیدند.
در این جنگ ابوجهل نیز کشته شد. ابوجهل هشام بن مغیره مخزومى از دشمنان سر سخت پیامبر(صلى الله علیه و آله) بود. او با اینکه نامش هشام بود ولى از فرط بدجنسى و زشت سیرتى به ابوجهل مکنى شد. ابوجهل کسى بود که در مکه آزار و اذیت بسیار به رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) نمود. بچه دان شتر بر سر مبارک حضرت ریخت. خاکستر و خاک بر سر مبارک حضرت ریخت. سنگ به دندان مبارکش زد، نسبت کذب و جنون به آن حضرت داد. مادر عمار یاسر جناب سمیه را بعد از شکنجه بسیار با نیزه اى که به ران او زد شهید کرد.
در جنگ بدر دو برادر انصارى (معاذ و معوذ) به خاطر سابقه اى که از او در اذیت پیامبر(صلى الله علیه و آله) شنیده بودند تصمیم به کشتن او گرفتند. به هر صورت او را ضربه هایى زدند و یکى از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آویزان گردید، ولى چون دید دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست، زیر پایش گذاشت و دفعتا آن را از بدنش جداکرد، و سپس ابوجهل را نقش زمین کردند.
بعد از جنگ، پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: کسى خبر از ابوجهل بیاورد. عبد الله بن مسعود رفت و پا روى سینه او گذاشت. ابوجهل به هوش آمد و گفت: بر جاى بلندى پاى گذاشته اى، کاش قاتل من دهقان نبود(که کنایه اى به انصار بود). عبد الله بن مسعود سر او را از بدن جداکرد و نزد پیامبر(صلى الله علیه و آله) آورد و جلوى پاى آن حضرت انداخت. پیامبر(صلى الله علیه و آله) شکر الهى بجا آورد، و خداوند نصرت خود را بر پیامبر(صلى الله علیه و آله) نازل نمود، و آن حضرت فرمود: امروز روز عید است و باید شکر خدا را بر نعمتى که به اهل ایمان عطا فرموده به جاى آورد.