عکسی از قلعه خیبر که بدست امیرالمومنین (ع) فتح شد.
برای توضیح قلعه خیبر به اینجا کلیک کنید
برای توضیح قلعه خیبر به اینجا کلیک کنید
نیروهای یمنی در جریان این عملیات موفق شدند خطوط دفاعی مزدوران سعودی را در هم بشکنند و دهها تن از آنان را کشته و زخمی کنند.
به گزارش مشرق، تازهترین خبرها از مرکز استان الجوف یمن حاکیست، نیروهای ارتش و رزمندگان مقاومت انصارالله عملیاتی را از محور «وادی اسطر» و کوه «ملیسه» علیه مزدوران سعودی در منطقه «المهاشمه» در محور غربی بخش «خب و الشعف» انجام دادند.
نیروهای یمنی در جریان این عملیات موفق شدند خطوط دفاعی مزدوران سعودی را در هم بشکنند و دهها تن از آنان را کشته و زخمی کنند؛ منطقه راهبردی «المهاشمه» در حدفاصل صحرای «الاجاشر» و کوه «سرحان» واقع شده است.
در صورتی که نیروهای یمنی بر منطقه «المهاشمه» سیطره پیدا کنند، ارتباط مزدوران سعودی از صحرای الاجاشر با کوه «سرحان» دچار مشکل جدی میشود و آنان در این مناطق از سمت جنوب محاصره میشوند.
خبرها حاکیست، مزدوران سعودی نیز حملاتی را از منطقه «اسطر» علیه مواضع نیروهای یمنی در منطقه «وادی اسطر» انجام دادند اما با اقدام به موقع ناکام ماندند و شماری زیادی از آنان در جریان درگیریها کشته و زخمی شدند.
به گزارش مشرق، نیروهای یمنی در جریان یک عملیات دقیق در محور غربی بخش «خب و الشعف» توانستند کاروان نظامی تیپ ۱۵۵ مزدوران سعودی را در منطقه «الصابرین» در کمین گرفتار کنند و خسارتهای سنگینی به آنان وارد کنند.
براساس اطلاعات به دست آمده، نیروهای یمنی درصدد هستند با پاکسازی کامل محور غربی بخش «الخب و الشعف»، آرامش بیشتری را در مرکز استان الجوف برقرار کنند و امنیت جاده «الجوف - صعده» را هم تأمین کنند.
همزمان با عملیات در محور غربی بخش «خب و الشعف»، مزدوران سعودی حملات گستردهای را از حومه منطقه «الحزم» علیه مواضع نیروهای یمنی در محور شرقی و جنوبی بخش «المتون» در جنوب استان الجوف انجام دادند.
براساس اطلاعات به دست آمده، نیروهای ارتش و رزمندگان مقاومت انصارالله مستقر در منطقه از همان ابتدا موفق شدند تحرکات مزدوران سعودی را در این محور رصد کنند و واکنش قاطع نشان دهند.
به گزارش مشرق، نیروهای یمنی پس از درگیریهای سنگین چند ساعته در نهایت توانستند حملات را در این محور به طور کامل دفع کنند؛ بخش راهبردی المتون دروازه شرقی برای ورود به مناطق «المعیمره و الحزم» محسوب میشود.
به گفته منابع میدانی، مزدوران سعودی درصدد هستند با اشغال بخش «المتون»، امنیت مناطق اشغالی «المعیمره و الحزم» را افزایش دهند و نیروهای یمنی را در محور شمالی بخش «المصلوب» به محاصره دربیاورند.
استان الجوف در شمال یمن واقع شده و با استان نجران عربستان هم مرز است و بیش از ۷۵ درصد از مساحت این استان از جمله «صحرای الاجاشر، پایگاه الخنجر، المهاشمه و …» که اغلب بیابانی هستند در اشغال نیروهای مزدور سعودی است.
#یمن_پیروز_است
وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا. (احزاب آیه 25)
خدا کافران کینه توز را باز پس زد اینان به هیچ غنیمتی دست نیافتند و، در کارزار مؤمنان را خدا بسنده است زیرا خدا پرتوان و پیروزمند است
به گزارش جهان نیوز، شبکه «پرستیوی» از بازداشت و بدرفتاری پلیس آمریکا با مجری مسلمان آمریکایی این شبکه در فرودگاه بینالمللی «سنت لوئیز لمبرت» خبر داده است.
شبکه «پرستیوی» گزارش داد، «مرضیه هاشمی» خبرنگار و مجری این شبکه انگلیسی زبان به دلایلی نامعلوم در آمریکا زندانی شده است.
طبق این گزارش، خانم هاشمی در یک بازداشتگاه در واشنگتن دیسی، تحت بازداشت قرار گرفته اما تاکنون هیچ اتهام رسمی به او زده نشده است.
پرستیوی همچنین خبر داده که این مجریِ زاده آمریکا، به منظور دیدار با برادر بیمارش و دیگر اعضای خانواده خود به آمریکا سفر کرده بود اما روز یکشنبه در فرودگاه بینالمللی «سنت لوئیز لمبرت» بازداشت و سپس به یک بازداشتگاه افبیآی منتقل شده است.
گفته میشود که خانواده خانم هاشمی در آمریکا به مدت 48 ساعت نتوانسته بودند هیچ ارتباطی با او برقرار کنند.
مجری مسلمان آمریکایی بعد از آنکه سرانجام توانست با خانواده خود ارتباط برقرار کند، به آنها اطلاع داد که در بازداشتگاه رفتار بدی با او داشتهاند. او همچنین گفته که بهزور، حجاب از سرش برداشتهاند و با او مثل یک فرد مجرم رفتار کردند.
بنا بر گزارش پرستیوی، مقامهای بازداشتگاه به او اجازه دسترسی به غذای حلال یا غذاهای گیاهی را ندادهاند و هاشمی چند روز است که غذایش تنها نان و کلوچه بوده است.
این خبرنگار آزاداندیش که تا به امروز لحظهای از تلاش برای کنار زدن نقاب از چهره واقعی امریکا آرام نداشته است اکنون با دستها و پاهایی در بند "زنجیر" و حجابی که آن را دریدهاند در بدترین شرایط قرون وسطایی و با تحمل گرسنگی چند روزه بهدلیل امتناع از خوردن گوشت خوک در انتظار آیندهای نامشخص است.
همین شرایط باعث شده که خانواده این خبرنگار از فعلان رسانهای درخواست داشتهاند که هشتگ #FreeMarziehHashemi و #Pray4MarziehHashemi را به اشتراگ بگذارند.
مرضیه هاشمی پس از پخش فیلم مستند جنجالی ماجرای قتل ندا آقاسلطان با نام «تقاطع» از شبکه تلویزیونی انگلیسیزبان پرستیوی، شهرت بیشتری یافت.
او در این فیلم تأکید کرد که یک «خبرنگار مستقل» است و این امکان را دارد که افراد دخیل و مطلع از قتل آقاسلطان را گرد یک میز آورد، از محل قتل تصویربرداری کند و با بالگرد، از بالا محل قتل را ببیند.
تحقیقات این مستندساز در نهایت او را به این نتیجه رساند که به احتمال زیاد، یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین، ندا آقا سلطان را کشته است؛ نتیجهای که بعدها با سفر نامزد وی به سرزمینهای اشغالی و دیدارش با مقامات ارشد رژیم صهیونیستی و نیز حضور استاد او در شبکههای تلویزیونی ضدانقلاب، تقویت شد.
پدر شهید صدر زاده گفت: مصطفی در روز تاسوعای حسینی سال گذشته آن طوری که خودش دلش میخواست شهید شد و خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فقط با یک گلوله شهید میشوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا»؛ نمایندگان جامعه قرآنی کشور در پازدهمین دیدار خود طی سال جاری, در راستای تجلیل از خانوادههای معظم شهدای قرآنی و آشنایی با زندگینامه و سبک زندگی آنها به دیدار خانواده شهید مدافع حرم «مصطفی صدر زاده» در شهریار رفتند. شهید مصطفی صدرزاده متولد 1365 دانشجوی ترم آخر رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بود. او فرمانده ایرانی گردان عمار لشکر فاطمیون با نام جهادی «سید ابراهیم» بود که در ظهر تاسوعا حین درگیری با نیروهای تروریست توسط تیر تکتیرانداز نیروهای تکفیری در حلب سوریه و در عملیات محرم به شهادت رسید.
شهید مصطفی صدرزاده بهمدت دو سال و نیم در درگیریهای علیه تروریستهای تکفیری به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخته و طی این مدت هشتبار مجروح شده بود. از وی دختری هفتساله به نام فاطمه و پسری ششماهه بهنام محمدعلی به یادگار مانده است. او چند روز پس از شهادت به دست تروریستهای تکفیری در شهریار به خاک سپرده شد.
مصطفی هرجایی که خطری برای انقلاب بود در آنجا حاضر میشد
یاد شهید عزیز سید مجتبی نواب صفوی و یاران شهیدش را
در ۲۷ دی ماه گرامی می داریم
خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی
نواب صفوی به مشهد آمد. او را اولین بار در آنجا بود که شناختم. تصور می کنم سال 1331 یا 1332 بود. شنیدم که او و فدائیان اسلام، به دعوت عابدزاده، وارد مهدیه مشهد شده اند. جاذبه ای پنهانی، مرا به سوی او می کشاند و بسیار علاقه داشتم که نواب را از نزدیک ببینم.
می خواستم به مهدیه بروم، ولی نتوانستم، چون آنجا را بلد نبودم. یک روز خبر دادند که نواب می خواهد برای بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم، بیاید. آن روز، مدرسه را با آب و جارو مرتب کردیم. هرگز آن روز از یاد و خاطر من بیرون نمی رود و جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است. مرحوم نواب آمد. یک عده از فدائیان اسلام هم با او بودند که از روی کلاهشان مشخص می شدند، کلاه های پوستی بلندی سرشان می گذاشتند. آن ها دور و بر نواب را گرفته بودند و او همراه با جمعیت وارد مدرسه سلیمان خان شد. راهنمائیشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود، نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. نمی دانم تابستان بود یا اوایل پاییز، درست در خاطرم نیست. آفتاب گرمی می تابید. نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانیش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می شد و می ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می کرد. من محو نواب شده بودم. خود را از لابه لای جمعیت عبور داده و به نزدیکش رسانده و جلوی او نشسته بودم. همه وجودم مجذوب این مرد شده بود و با دقت به سخنانش گوش می دادم.
موقعی که شربت به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»او بنا کرد به شاه و به انگلیس و این ها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام، باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند و این هایی که در رأس کار هستند، دروغ می گویند، اینها مسلمان نیستند.
من برای اولین بار، این حرفها را از نواب صفوی می شنیدم و آن چنان، این حرف ها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعاً داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم.
همان طور که گفتم، آن روز هوا خیلی گرم بود و عده ای که همراه نواب بودند، در قدح بزرگی شربت آبلیمو درست کردند و آوردند که او و هرکسی که آنجا نشسته بود بخورد.
یکی از دوربری های او لیوان دستش گرفته بود و ذره ذره از آن شربت به هر کسی که آنجا بود و شاید صد نفری می شدند، می داد او با شور و هیجان عجیبی این کار را می کرد. اواخر، شربت کم شد و با قاشق به دهان همه می گذاشت. موقعی که به من داد، گفت:«بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»
فاطمه دربندی همسر شهیدمحمد زهرهوند نخستین شهید مدافع حرم اراک میگوید: شب غدیر با محمد عقد کردیم و آخرین دیدارمان هم پاییز ۹۴ بود که او باهمه عشقش به دخترمان ریحانه٬ هستیاش را فدای حضرت زینب و دفاع از حریم اهل بیت (ع) کرد.
این روزها در تمام کشور فرزندان این آب و خاک به خاطر دفاع از حریم اهل بیت همانند سروقامتان دفاع مقدس قدم در راه مبارزه گذاشته و مردانه به مبارزه با ظلم و کفر شتافتند این پرستوهای عاشق و سبک بال از نسل همان دلاوران دیروزند که زر و زیور رنگین دنیا نتوانست روح بلند اهوراییشان را تحت سیطره خود در آورده و اسیر کند.
این بزرگ مردان امروزی با حضور محکم و دفاع پیروزمندانه خود لقب مدافعان حرم را به خود نسبت دادند و توانستند خود را به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برسانند.
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در سالروز قیام تاریخساز مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ در دیدار هزاران نفر از مردم قم، با اشاره به ضرورت پرهیز از سهلانگاری و سهلاندیشی درباره ریشه دشمنی امریکا و استکبار با ایران اسلامی، «ماهیت و حقیقت انقلاب و شجاعت و وفاداری ملت و نظام به اهداف و مبانی انقلاب» را علت اصلی این خصومت عمیق و مستمر خواندند و با بیان وظایف مهم «مسئولان و مردم» در این مقطع تأکید کردند: رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم بهویژه قشرهای ضعیف مهمترین وظیفه امروز دولتمردان است و ملت و مسئولان باید با هوشیاری، تحریم های امریکا را همانند دوران دفاع مقدس به شکستی بی سابقه برای شیطان بزرگ تبدیل کنند.
حضرت آیت الله خامنهای با تجلیل از قیام سرنوشتساز مردم قم در ۱۹ دی سال ۵۶ بهعنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی، قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزههایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد.
ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزهها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دستهای خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.
رهبر انقلاب اسلامی سپس به بیان چند درس مهم و ماندگار از قیام ۱۹ دی پرداختند و خاطرنشان کردند: رئیسجمهور وقت آمریکا در ۱۰ دی ۵۶ به تهران آمد و با تمجید اغراقآمیز و دروغین از محمدرضا پهلوی، ایران را «جزیره ثبات» یعنی مایه آرامش خیال آمریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمآب آن، خواند.
ایشان قیام مردم قم علیه رژیم ظالم، وابسته و فاسد پهلوی در فاصله ای کمتر از ده روز از این سخنان را نشانه ضعف عمیق دستگاه محاسباتی آمریکا و غرب دانستند و گفتند: کمتر از ده روز پس از سفر رئیسجمهور آمریکا و تعبیر او از ایران به جزیره ثبات، قیام عظیم مردم قم شکل گرفت و به دنبال آن، قیام مردم تبریز و طوفان انقلاب اسلامی و نابودی رژیم سرسپرده طاغوت محقق شد.
حضرت آیت الله خامنهای، استمرار ضعف دستگاه محاسباتی آمریکا تا امروز را یک واقعیت برشمردند و افزودند: با وجود آنکه عدهای غربزده و آمریکازده، پُزِ قدرت محاسباتی و آیندهنگری آمریکاییها را میدهند اما آمریکا همچنان دچار ضعف محاسباتی است.
حجت الاسلام ابوترابی فرد در خطبه های نماز جمعه تهران:
شما در ظاهر پیام می دهید که ۱۰ تا ۲۰ درصد حقوق ها افزایش یافته است اما در پس پرده، پیام این است که ۳۰ درصد تا ۴۰ درصد ارزش پول کشور کاهش یافته است. این اقدام صحیحی نیست کاهش هزینه های عمومی باید جزء مسائل اصلی باشد.
این فایلها، اسلایدهای پاورپوینت هستند که نبدیل به pdf شده و علاوه بر مطالعه برای تدریس در ادارات و دانشگاهها یا نمایش در مساجد و مراکز فرهنگی بسیار مفید هستند.
در عملیات والفجر هشت همه یقین کرده بودند که ایشان شهید خواهد شد. شهید بزرگوار در چندین عملیات که شرکت کرده بود، با آرزوی شهادت رفته بود. تا این که بالاخره هم به شهادت رسید.
زمانی که پارسائیان، مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت....
شهید محمدرضا پارسائیان، فرمانده گردان امام علی(ع) تیپ 18 الغدیر (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
شهید محمدرضا پارسائیان
نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد : 1343/5/2
محل تولد : استان یزد
تحصیلات : دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف
تاریخ شهادت : 1364/11/21
محل شهادت : منطقه ام الرصاص (عملیات والفجر8)
بسمه تعالی
با سلامی خالصانه نثار پیامبران عظیم الشان خداوند به ویژه آخرین آنها حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) و ائمه اطهار از اولین شهید محراب علی بن ابی طالب (ع) تا آخرین، حضرت امام مهدی (عج) و شهدای کربلای حسین (ع) و کربلای ایران و کربلای تهران، سرچشمه و سردار آنها حضرت آیت الله بهشتی.
چیزی که چندین سال است در پی او هستم بالاخره خدا نصیبم کرد و این را با کمال وجود پذیرایم. به خداوندی خدا، این آگاهانه است و هیچ تحمیلی نبوده. عمری است در جبهه های مختلف و در عملیات های مختلف منتظرش بودم. از خدای بزرگ می خواهم که شهادتم را برای رضای خودش قرار دهد و ما را از ابرار و صالحین قرار دهد. امید است برادرانم نگهبانان خون من و امثال من باشند و نگذارند خون مطهر شهیدان پایمال شود.
پدرم، مادرم، رویی ندارم که از شما عذرخواهی کنم. به یکتایی خدا از شما می خواهم که فرزند خودتان را مورد عفو و بخشش قرار دهید که من وظیفه خود را نسبت به شما ادا نکردم و از این بابت شرمنده ام. امید است که جبران شود. برادرانم؛ از شما می خواهم که سربازان خوبی برای اسلام، این بهترین مکتب انسان ساز باشید که این امانتی است در دست شماها، سعی کنید دین خود را نسبت به اسلام ادا کنید که مسئولیت، مشکل بود و مسئولیت شما مشکل تر از ماست. خواهرانم، امید است، برادر کوچک خود را ببخشید و فرزندانی خلف تحویل جامعه ی اسلامی بدهید که جامعه اسلامی به وجود و تربیت فرزندان صالح احتیاج دارد. از کلیه ی اقوام، مردم کوچه و محل که حقیر را می شناسند تقاضای عفو و بخشش دارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته / محمدرضاپارسائیان
برگرفته از خاطرات شفاهی خانواده و دوستان شهید
· اکثر شب ها می دیدم که در حال خواندن نماز شب است. بیشتر اوقات با نیروهای بسیجی، جلسات قرآن داشت و هر روز صبح زیارت عاشورا می خواند. سفارش او همیشه این بود که فقط از نظر نظامی خود را تقویت نکنید، این معنویت شماست که باعث پیشرفت شما می شود.
· در مواقعی که در خانه بود، هیچ وقت روی تشک نرم نمی خوابید. از زمین کف حیاط برای استراحت استفاده می کرد و می گفت: «هرکس خود را به سختی عادت ندهد و راحت بخوابد، سنگر و جبهه را فراموش می کند. (راوی : برادر شهید)
· بعضی از همرزمان ایشان گفتند: در موقعیت شوشتر که بعدها به عنوان مقر شهید پارسائیان نام گرفت، یک شب نان هایی که بچه ها دور چادرهای خود ریخته بودند را جمع می کرد.
صبح فردا، به شدت با نیروهای خود برخورد نموده بود و تذکر داده بود که چرا این چنین اسراف می کنید و در نگهداری نعمت خدا، کوتاهی می کنید. در واقع تعالیم اسلامی را عمیقاً آموخته بود و به دقت عمل می کرد. (راوی : برادر شهید)
· در زمان جنگ، سه دفعه مجروح شد. بار اول از ناحیه زانو، بار دوم از ناحیه انگشتان دست و این بار مصادف با همان زمانی بود که می خواست امتحان کنکور بدهد. لذا با همان حال مجروحیتش شرکت کرد و قبول هم شد. و بار سوم هم از ناحیه پهلو زخمی شد.
· شهید سید محمد ابراهیمی به عنوان مسئول عملیات تیپ، نظر مساعد داشت که شهید پارسائیان در عملیات والفجر 8 به عنوان فرمانده گردان باشد و جداً ایشان در این مسئولیت فرماندهی بسیار موفق بود. شب عملیات، گردان امام علی (ع) به عنوان گردان احتیاط نزدیک به ساحل شرق اروند، پدافند کرده بود. ما ماموریت داشتیم که بعد از گردان امام حسن (ع) که خط را شکستند بنابه در خواست آن گردان وارد عمل شویم. ساعت هایی بعد از نیمه شب، سردار میرحسینی با تماسی که با ایشان داشت، دستور داد گردان از رودخانه اروند عبور کنند. پس از گفتن رمز عملیات، نیروها به خط زدند.
حد فاصل بین دو گردان حضرت رسول (ع) و گردان امام حسن (ع) اولین گروهان از گردان ما بود که حرکت کردند. «گروهان فتح» به دستور شهید پارسائیان به راه افتاد.
در آن جا حملات دشمن بسیار سنگین بود که ما با آنها درگیر شدیم و تا نزدیکی های صبح با دشمن دست و پنجه نرم کردیم. تا این که شهید پارسائیان با یک گروهان دیگر به عنوان پشتیبان ما آمد تا کار را تمام کند. صبح حدود 10 تا 30/10 طول کشید. ما می بایست به ساحل غرب ام الرصاص می رسیدیم ولی با توجه به مشکلاتی که در دو جناح گردان داشتیم و چاله هایی که در آنجا بود پاکسازی آنجا مشکل بود. در خصوص این موضوع من و شهید پارسائیان در حال صحبت کردن بودیم که چگونه آن جا را پاکسازی نماییم که یک دفعه دشمن با تیربار شروع به شلیک کرد.
از قضا در همین لحظه حساس چند تیر به پهلوی شهید اصابت کرد و ایشان در همان زمان چند بار الله اکبر و یا زهرا گفت. ده دقیقه بیشتر طول نکشید که به شهادت رسید. (راوی : همرزم شهید)
· بعد از نماز صبح، هر روز؛ سه الی چهار ساعت نیروها را به ورزش های رزمی وامی داشت و به همین علت بود که نیروهای گردان، قوی و آماده بودند. در آن زمان کسانی به جبهه می آمدند که خالص بودند. امور گردان از طرف فرمانده بزرگوار جناب آقای خدابنده ـ چون سنی از ایشان گذشته بود و کمتر در مسائل نیروها وارد می شدند ـ به پارسائیان و ... واگذار شده بود و به من چون سابقه حضور در جبهه را داشتم، کارهای برنامه ریزی اداری گردان را محول نمودند.
من و پارسائیان شروع کردیم به شناخت تک تک افراد گردان تا دریابیم و محک بزنیم که از نظر قدرت رزمی در چه حدی می باشند.
آن چه برای ما بسیار حائز اهمیت گردید، این بود که خدا رحمت کند پارسائیان، به من گفت: بیاییم و میزان شهادت طلبی و آمادگی روحی نیروها را بیازماییم.
پس از نماز مغرب و عشاء ساعت هشت اعلام کردیم که امشب عملیات است و در این عملیات صد نفر باید حضور داشته باشند و آن قدر این عملیات حساس و خطرناک است که هیچ کس از آن عملیات برنخواهد گشت. هرکس داوطلب است ثبت نام کند و اجباری هم در کار نیست. اطلاع رسانی کاملی صورت گرفت و به همه چادرها خبر داده شد. پس از آن اعلام کردیم: هر کسی که در این عملیات شرکت می کند، باید وصیت نامه خود را به طور کامل نوشته و امضاء کند.
تا ساعت 30/9 عده ای اعلام آمادگی کردند. طبق برنامه ارائه شده، کمتر از دو ساعت تا عملیات آزمایشی فرصت داشتیم.
همه امکانات فراهم شد. برنامه ها اعلام شد. قرآن را آماده کردیم و جناب آقای خدابنده و چند نفر دیگر، کنار خاکریز مستقر شدند تا قرآن بالای سر رزمندگان بگیرند. مرتب بیان می شد که در این عملیات، راه برگشتی وجود ندارد و هرکسی که نمی خواهد می تواند نیاید.
اتفاق عجیبی که صورت گرفت این بود که: تمام صد نفر به تدریج داوطلب شدند و اعلام آمادگی کردند. در میان این صد نفر، فقط سه نفر از حقیقت موضوع خبر داشتیم.
همگی به راه افتادیم. دو سه ساعتی که حرکت کردیم نتوانستیم خودمان را کنترل کنیم، از طرفی هم بچه های گردان بسیار خسته شده بودند. ساعت یک بعد از نیمه شب بود. ناگزیر شدیم به بچه ها واقعیت قضیه را بیان کنیم. به محض این که به بچه ها گفتیم که این برنامه، در حقیقت یک مانور آزمایشی است، شروع به گریه کردند.
باور نمی کردیم که این مانور تا این حد نیروها را متحول کند. بسیاری از اعضای گردان درخواست کردند تا شب را همانجا بمانند و به نماز و دعا سپری کنند. در همان مکان، نماز امام زمان (عج) خواندیم و مختصری تا صبح خوابیدیم.
نکته ای که برای من بسیار جالب بود، این بود که همه بچه ها خواب دیده بودند که به شهادت رسیده اند. همه روحیه بسیار بالایی داشتند و از این که به درگاه خداوند کریم پذیرفته شده بودند، بسیار دلشاد بودند. (راوی : همرزم شهید)
· در عملیات والفجر هشت همه یقین کرده بودند که ایشان شهید خواهد شد. شهید بزرگوار در چندین عملیات که شرکت کرده بود، با آرزوی شهادت رفته بود. تا این که بالاخره هم به شهادت رسید. زمانی که پارسائیان، مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت، با الله اکبر خود لبیک شهادت می گفت. صورت مبارکش را که به طرف آسمان خیره شده بود، بوسیدم و ایشان با تکان دادن دست، خداحافظی کرد و گفت: برادران تا پیروزی صحنه را ترک نکنید.
· محمد رضا دو شب قبل از عملیات والفجر هشت خیلی اصرار می کرد که «خط شکن» باشد. نزد من آمد و التماس کرد، حتی گریه نمود تا خط شکن باشد.
عجیب بود، روز قبل از عملیات، خیلی شاد و خندان بود و همراه با معاون خویش «شهید محمد حسین دهقان بنادکی» خیلی آرام و متین می نمود. هیچ گله و درخواستی نداشت.
به او گفتم: چرا این طور هستی؟ گفت: «ما برات را گرفته ایم و خواب شهادت را دیده ایم.» و تقدیر الهی نیز چنین بود که هر دوی آنها در این عملیات به شهادت برسند.
· من خیلی به این دو فرزندم افتخار می کنم. روحیه آنها با بقیه فرزندانم فرق داشت. مثل این که خداوند آنها را برای خودش تربیت کرده بود و آخر هم به پیش خود برد. لیاقت آنها بالاتر از آن بود که در دنیا باشند. (راوی : مادر شهید)
· محمد رضا اهل ریا، خودنمایی و تمجید نبود حتی پس از شهادت وی با تمام خدمات بسیاری که انجام داده است، از او کمتر یاد می شود و گویا می خواست تمام تلاش های خودش را که برای رضای خدا انجام داده بود، با خود ببرد و تنها خداوند از آن باخبر باشد. (راوی : مادر شهید)
شهید محمدرضا پارسائیان، با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به منطقه کردستان رفت تا وظیفه خود را در برابر انقلاب به عرصه ظهور نشاند. سپس به منطقه گیلانغرب رفت و در عملیات مطلع الفجر شرکت نمود و مجروح شد. پس از بهبودی نیز دوباره سراسیمه به جبهه شتافت و در علمیات رمضان و محرم به عنوان فرمانده گروهان به هدایت و فرماندهی نیروهای سپاه اسلام مشغول شد. علاقه زیادی به تحصیل داشت. در سال های پر حماسه دفاع مقدس همزمان با شرکت در آزمون سراسری در رشته مهندسی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد، ولی باز هم عشق به شهادت و تکلیف الهی او را واداشت تا تحصیل را رها نموده و در عملیات والفجر مقدماتی والفجر 1 و 2 و 4 حضور یابد و دوشادوش سایر فرماندهان شجاع جنگ به حماسه آفرینی بپردازد.
چند نوبت مجروح شد و باز هم جهاد در راه خدا را فراموش نکرد. در نهایت این سردار سرافراز در عملیات والفجر 8 در حالی که فرمانده گردان امام علی (ع) درتیپ 18 الغدیر بود در منطقه ام الرصاص به شهادت رسید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
اداره کل امور فارغ التحصیلان
به منظور قدردانی از مقام متعالی شهیدان انقلاب اسلامی ایران، و به استناد مصوبه یکصدو هفتادو دومین جلسه مورخ 8/9/67 شورای عالی انقلاب فرهنگی و به پاس ایثارگری های شهید محمد رضا پارسائیان فرزند حبیب الله دارنده شماره شناسنامه 395 صادره از یزد متولد سال 1343 دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف که در تاریخ 21/11/64 در راه اعتلای کلمه توحید و دفاع از عزت و سربلندی کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به فیض عظمای شهادت نائل گردیده و تا همیشه تاریخ فراروی همه حق جویان طریق حق، خطی از نور علم و ایمان را بر صحیفه دانشگاه ترسیم نموده، این دانشنامه با درجه کارشناسی افتخاری در رشته مهندسی صنایع به آن شهید بزرگوار اعطا می گردد.
شماره 504، تاریخ : 26/2/1369
وزارت فرهنگ و آموزش عالی
روحش شاد و یادش گرامی
ماجرای کشف حجاب و هتک حرمت به زنان باحجاب به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ شمسی در ایران باز میگردد. قانونی که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند و اجازه استفاده از هیچ گونه از ملزومات حجاب فوق را نداشتند.
به عقیده تاریخدانان و محققان تصویب این قانون اوج سیاستهای رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷ شمسی آغاز شده بود. این سیاستها واکنشهایی از جمله قیام مردم و روحانیون در مسجد گوهرشاد را در پی داشت.
در طول مدت اجرای قانون منع حجاب در آن دوران به بانوان محجبه اهانتهای فراوانی صورت گرفت و سرانجام این قانون با درخواست و پیگیری مستمر علما و درگیریهای فراوانی که ماموران گمارده شده از طرف رضاخان برای برداشتن حجاب از سر زنان و دختران محجبه رخ داد، در سال ۱۳۲۳ در دوره حکومت محمدرضا پهلوی لغو شد.
در ادامه فیلمی کوتاه را مشاهده میکنید که در آن حضرت امام خمینی(ره) ماجرای پاسخ آیتالله کاشانی به درخواست پهلوی برای کشف حجاب همسرش را نقل کردهاند.
معاون فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی از شناسایی ۵ هزار شهید دانشجو خبر داد و گفت: به طور قطع تعداد شهدای دانشجو بیشتر است اما بسیج دانشجویی تاکنون این تعداد را شناسایی کرده است.
به گزارش خبرنگار مهر، امیر وجدانینیا در مراسم اختتامیه دومین جشنواره فرهنگی ادبی رویش و سومین کنگره شهدای دانشجویان استان یزد با اشاره به اینکه ۵ هزار شهید از قشر دانشجو تقدیم انقلاب اسلامی شده است، اظهار داشت: این افتخاری برای جامعه دانشگاهی کشور است که بخشی از شهدای عرصه جهاد و مقاومت از دانشجویان بوده اند.
وی از جمع آوری اطلاعات ۵ هزار دانشجوی شهید خبر داد و عنوان کرد: به طور قطع تعداد شهدای دانشجو بیش از این آمار است اما ۵ هزار نفر آمار شهدایی است که توسط سازمان بسیج دانشجویی شناسایی و اطلاعات آن جمع آوری شده است.
معاون فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی با اشاره به اینکه امروز دانشجویان ما باید در عرصه و جبهه دیگری در برابر دشمنان ایستادگی کنند، بیان کرد: امروز نبرد در جبهه اقتصادی و فرهنگی به مراتب دشوارتر از مقابله نظامی است و در این عرصه اگر از ابزارهای نوین علیه دشمن استفاده نکنیم، به طور قطع مغلوب جنگ شدهایم.
وجدانی نیا تصریح کرد: امروز هر یک از دانشجویان ما باید یک مرد جنگی باشند و در برابر زورگوییهای دشمنان و برای دفاع از آرمانهای انقلاب مبارزه کنند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وجود استعدادهای بسیار خوب فرهنگی و هنری در میان دانشجویان اظهار داشت: در حوزه دانشجویی تا به امروز تلاش چشمگیری در زمینه هنر نشده اما جشنواره رویش تلاش کرده در میان دانشجویان عرصه هنر و علم ورود کند و با به تصویر کشیدن روح سلحشوری، این روحیه را در بین نسل جوان زنده نگاه دارد.
معاون فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی با اشاره به اهمیت ابزار هنر برای زنده نگاه داشتن آرمانهای انقلاب اسلامی، راه شهدا، اسلام و قرآن تصریح کرد: به طور قطع غرب برای ما هنر انقلابی تجویز نمیکند بنابراین خود باید به فکر هنر انقلابی و معرفی درست چهره اسلام و انقلاب با استفاده از ابزار هنر باشیم.
1395/11/28
شهید علم الهدی از ولادت تا شهادت
او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حملهور شدند.حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده آرپیجی را به سوی دشمن شلیک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
خاطره سید علی
روزهای ابتدای جنگ ، شبی تعدادی از بسیجیان طرح شبیخون به ارتش عراق را داشتند . ارتش عراق در اطراف اهواز بود . حسین وصیت نامه ای نوشت و به من داد . این برگه تاچندروز درجیب من بود . روزی مشغول مطالعه کاغذهای جیب خود بودم که ناخودآگاه نامه ی حسین را خواندم . حسین در وصیت نامه نوشته بود، به شاگردانم سفارش وتأکید می کنم که مطالعه نهج البلاغه را ادامه دهند.لانه جاسوسی آمریکا
خواهر داعی پور می گوید :" سال 1358 یکی از خواهران اطلاع داد که استانداری خوزستان چند نفر خواهر پاسدار می خواهد . قرار شد من وایشان به استانداری برویم . منتظر ماشین بودیم که یک ژیان جلوی ما ایستاد وراننده با دوست من ، سلام وعلیک کرد وگفت :" شمارامی رسانم ." دربین راه راننده صحبت می کرد واز دولت موقت انتقاد می کرد .من ناراحت شدم .ایشان اصرار کرد که کجا می خواهید بروید . بااصرار فراوان سرانجام دوستم به ایشان گفت :" قصد همکاری با استانداری را داریم ". ایشان بلافاصله ماشین را حرکت داد وما را به ساختمان سپاه واقع در باغ معین اهواز برد ، در آنجا چند کتاب به من داد وگفت :" این کتاب ها را مطالعه وفیش برداری کنید ." مدتی بعد ، همان برادربه من گفتند :" برای انجام کار بسیار ضروری باید همراه ایشان به تهران بروم" ، به تهران آمدیم وبا هم به سفارت آمریکا ، که مدتی قبل توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شده بود ، رفتیم. ایشان با دوستان خودش در سفارت مذاکره کرد وقرار شد مدارک سفارت را در اختیار من قرار دهند تااگر مطالبی در رابطه با مدنی استاندار خوزستان ، پیدا کردم ، جمع آوری نمایم . حدود یک ماه من در سفارت بودم ومطالبی را پیدا کردم .آن برادری که در این خاطره از او یاد کردم ، سید حسین علم الهدی بود که در حماسه هویزه به شهادت رسید.کلاس حج
با وجود آنکه حذف نردهها در نمازجمعهها را میتوان یک قدم مثبت و رو به جلو تلقی کرد اما سوال اینجاست اگر گفته میشود جمعیت امروز نماز جمعه نسبت به اول انقلاب کاهش داشته است آیا این کاهش جمعیت صرفا ناشی از نصب نردهها بوده یا انتقادات دیگری هم مطرح است؟
به گزارش ایسنا، «اعتماد» در ادامه نوشت: وقتی این سوال را با آیتالله هاشمزادههریسی نماینده مردم تبریز در مجلس خبرگان در میان گذاشتیم، گفت که گذاشتن این نردهها از ابتدا هم اشتباه بود و از این کارهای اشتباه زیاد داریم؛ این نردهها تنها فاصله میان مردم و مسئولان را بیشتر کرد.
وی افزود: نباید فراموش کنیم اقداماتی مانند برداشتن نرده ها هرقدر هم اقدام مثبتی باشد اما موضوع کوچکی است. مشکلات مردم خیلی فراتر از این حرفهاست که مسئولان باید به دنبال رفع آنها بروند. مردم این روزها درد دارند و انتقادشان تنها به بود و نبود چندتا نرده ختم نمیشود.
این عضو خبرگان گفت: مسئولان، خود را با این مسائل مشغول نکنند و مردم را هم به آن سرگرم نکنند. ما نباید فراموش کنیم کشور با مشکلات بسیاری دست به گریبان است و مردم واقعا گرفتار هستند. گرفتاری آنها آنقدر زیاد است که واقعا از روبهرو شدن با آنها خجالت میکشم. امروز اگر موضوع نردهها برایمان پررنگ میشود و به برداشتن آن افتخار میکنیم، به این جهت است که نمیتوانیم مشکلات بزرگتر را حل کنیم، برای همین به این موضوعات کوچک افتخار میکنیم.
او ادامه میدهد: من نمیگویم اینها کاملا بیسود و فایده است بلکه معتقدم باید این کارها هر چند هم کوچک انجام شود و هر کسی هم که دست به چنین اقداماتی بزند بنده از او تشکر میکنم اما این اقدامات افتخار نیست. اتفاقا اگر ما به چنین اقداماتی افتخار کنیم، خودش ضد افتخار و وهنآور است، چراکه بلافاصله با این سوال روبهرو میشویم که چرا اصلا آنها را گذاشتیم که امروز بخواهیم برداریم و به آن مفتخر شویم؟
هاشمزادههریسی میگوید: اگر مردم انتقاداتی دارند و اگر میزان حضور آنها در نمازجمعهها با اوایل انقلاب متفاوت است، این انتقادات و این حضور ربطی به نردهها ندارد بلکه نقد مردم خیلی فراتر از اینهاست. بهطوری که این نظام زیبا با محوریت عدالت و از بهترین نظامهای سیاسی دنیا را مخدوش کرده و لازم است به این موارد پرداخته شود.
منبع: ایسنا