دیدار با پیکری که سر بر بدن نداشت
دست کشیدم روی پاهای حاجی. مصطفی، پسرم، هم بود. چشمهایش ضعیف است. دست کشیدم روی پاهای پدر شهیدش و کشیدم به صورت و چشمهایش. خودم هم پاهایش را بوسیدم.
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از کرمان، سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی سال 1340 هجری شمسی در خانواده ای متدیّن، در روستای زنگی آباد کرمان به دنیا آمد. پدرش ملاحسین مردی مؤمن و عاشق اهل بیت بود، وقتی از دنیا رفت یونس دوازده سال بیشتر نداشت. با شروع زمزمه های انقلاب در حالی که دانش آموز دبیرستان بود در تظاهرات و حرکت های انقلابی نقش جدی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ رسماً به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. تدبیر و شجاعت و جسارت او درعملیات های مختلف باعث شد تا وی را فرماندهی بنامیم که تمام زندگی اش در جبهه های جنگ خلاصه میشد. خاک شلمچه و عملیات کربلای ۵ با شکوهترین فراز زندگی سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بود. حماسه شورانگیز حاج یونس دراین عملیات نام بلند او را برای همیشه در کنار سرداران رشید اسلام و مردان بزرگ ایران زمین جاودانه کرده است.من دست از «خمینی» بر نمیدارم
مدت زیادی نبود که خدا به حاج یونس فرزندی داده بود. به حاجی گفتم: حاجی، دلت برای بچّه ات تنگ نشده؟ جبهه و جنگ بس نیست؟ شما به اندازه ی خودت در جنگ بوده ای! حاج یونس لبخندی زد و گفت: اگر صدتا بچّه هم داشته باشم و روزی صدمرتبه هم خبر بیاورند بچّه ات را ازت گرفته اند، من دست از «خمینی» بر نمیدارم و جبهه و جنگ را به هر چیز دیگری ترجیح میدهم.
امروز تکلیف ما این است که مثل یک برادر از آنها پذیرایی کنیم