
ترانه شاه خراسانیم با نوای دلنشین خواننده تاجیکستان“دولتمند خُلف”
تقدیم شما و عاشقان حضرت مولا :
شاه پناهم بده ؛
خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن ؛
غرق گناه آمدم ...
غرق گناه آمدم !

ترانه شاه خراسانیم با نوای دلنشین خواننده تاجیکستان“دولتمند خُلف”
تقدیم شما و عاشقان حضرت مولا :
شاه پناهم بده ؛
خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن ؛
غرق گناه آمدم ...
غرق گناه آمدم !
![]()
حمید سبزواری، شاعر انقلابی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان "حال اهل درد" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اوضاع سبزوار در دوران کشف حجاب رضاخانی میگوید:
جریان کشف حجاب را کاملا یادم هست. در این زمان من ۹یا۱۰سال داشتم و فقط میدانم که عدهای را دعوت کردند در باغ ملی. ما بچه بودیم رفتیم. صدای ساز و آواز میآمد و گفتند نمایش میدهند و من رفتم پشت در؛ زنها اول با حجاب آنجا رفتند و وقتی که آمدند بیرون، دیدیم که اینها حجاب ندارند. بعضی از آنها یک کلاه سرشان گذاشتند، سرشان را از خجالت داخل آن کردند. برخی از آنها دستشان را به صورتشان میگرفتند و از آنجا به سرشان میگرفتند؛ با یک وضع بسیار موهنی از آنجا خارج میشدند.
گرچه این زنانی را هم که دعوت کردند بیشتر آنها زنان رؤسای ادارات و وابستگان به ادارات دولتی بودند و همچنین چند نفر از تجار معروف سبزوار. مردم که دور اینها را گرفته بودند هم نگاه میکردند، اینها واقعا با یک حالت شرمندگی از جلوی مردم رد میشدند.
بعد از فردای آن روز، شروع کردند به گرفتن زنهای محجبه و دستور این بود که هیچ مردی حق پالتو پوشیدن نداشت. عباها را از دوش مردم برداشتند، پوشش مردم را دستور دادند باید کت و شلوار باشد. پالتو پدر مرا در خیابان قیچی کردند، تکه پایین آن را دستش دادند او به خانه آمد و نشست و گفت: «آدم مرگش برسد بهتر از این است که در این اوضاع زندگی کند.» من یادم میآید که این مرد نشست و کلی گریه کرد و بر حال و روز مردم و ستمی که بر مردم میرفت.
هیچکس هم جرأت نمیکرد حرف بزند، علت هم آن بود که جاسوسان رضاشاه همه جا بودند و بیشتر آنها با اسلام در تضاد بودند و اینها در میان خانوادهها جاسوسی میکردند، عده زیادی از سبزواریها را نیز تبعید کردند که اسامی اینها را بهخاطر ندارم، فقط میدانم که عدهای را از آنجا تبعید کردند، از روحانیون نیز عدهای را تبعید کردند.
ای لعنت بر رضاشاه دیکتاتور
این خاطرات را بخوانید و دیگر نگویید حجاب اجباری !

در ما غرور طلحه کشی پا گرفته است
ما مرد نبرد و نعره ی تکبیریم
در راه تو یا خامنه ای می میریم
گر حکم کنی ، برای حفظ اسلام
هر چیز به هر که داده پس میگیریم !
گزیده هایی از اشعار قیصر امین پور
خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى
شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى
لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى
***
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
با دریغ و تأسف خبر درگذشت شاعر نامدار معاصر جناب آقای حسین آقا ممتحنی معروف به حمید سبزواری را دریافت کردم. این نام ماندگار و پر افتخار، یادآور تلاش ارزنده ی هنرمندی سختکوش و شجاع در پشتیبانی از انقلاب در عرصهی شعر و ادب است. حمید سبزواری، صریح و ثابت قدم و موقع شناس، هنر والا و فاخر خود را به خدمت گرفت تا انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را از جنبه ی اثرگذار شعر روان و جذّّاب، تغذیه و تأمین کند. سرودها و منظومه های بلند و غزلها و قصیده های خوش ساخت و پر مضمون او، ثروت ادبیِ درخوری را تقدیم انقلاب کرد. با انقلاب زیست و برای اسلام و انقلاب سرود و وفادارانه در کنار انقلاب ماند. رحمت و رضوان خدا نصیب او باد. مصیبت درگذشت او را به خاندان گرامی و همه ی دوستداران بویژه همشهریان قدردان سبزواریش تسلیت عرض میکنم.
سیّد علی خامنه ای
۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۵