بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی
وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه
وا بکنیم پنجره هـا رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه
بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو آورد از توو کوچه توو خونه
حیاط ما یه غربی باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون
بهار بهار یه مهمونِ قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه بچه ها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
آخ که چه زود قلک عیدیامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفا رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگیه زمین کرد
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو، دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
منو با حسی دیگه، آشنا کرد
یه حرف که از حرف های من؛ کتاب شد
حیف که همش سوالِ بی جواب شد
دروغ نگم؛ هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب،دنبال آب و نون بود
دروغ نگم هنـوز دلم جوون بــود
که صبح تا شب، دنبـال آب و نون بود
بهار بهار صدا، همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی
وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت
چقد دلم فصلِ بهارو دوست داشت
وا شـدن پنجــره هـا رو دوست داشت
شعر از : علی معلم