امام زین العابدین (ع) فرمود:
ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمّه ام زینب(س) بسته شده بود.
منبع: آوینی کام
منبع: آوینی کام
شهادت عبدالله بن عفیف ازدی به دست عبیدالله بن زیاد در ماه محرم سال 61 هـ.ق
عبدالله بن عفیف ازدى، شخصیت بزرگوارى از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و در جنگهاى جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود. به همین دلیل، مشغول عبادت بود. او هنگامى که شنید عبیدالله بن زیاد(علیه اللعنه) به امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السلام) نسبت دروغ مىدهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش اى پسر مرجانه. دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد. اى دشمن خدا! فرزندان پیامبر(صلى الله علیه و آله) را مىکشى و در منابر مؤمنین این چنین سخن مىگویى؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیلهاش به خانه رفت؛ ولى بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتها، او و دخترش دستگیر شدند و همان طور که از خدا خواسته بود، به دست بدترین خلق یعنى عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید.
19 محرم ، حرکت کاروان اسیران کربلا از کوفه به شام در سال 61 ق
یزید بن معاویه (علیهما اللعنه)، به عبیدالله بن زیاد (علیه اللعنه) دستور داد که سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را به همراه سرهای پاک یاران باوفای وی و اهل بیت او به سوی شام روانه کند. در تاریخ آمده بعد از آن که عبیدالله بن زیاد یک روز (یا چند روز بنا بر روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. عبیدالله بن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.
ابن مرجانه کیست؟
ابن مرجانه همان عبیداللّه بن زیاد ملعون است که در زمان حادثه عاشورا والى کوفه بود و شهادت امام حسین علیه السلام و یاران او به دستور وى انجام گرفت. ابن زیاد را «ابن مرجانه» مى گویند؛ زیرا نام مادر او کنیزى بدکاره به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسراى اهل بیت علیهم السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاالسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه.
عبیداللّه از سرداران مشهور اموى بود که در سال ۵۴ هجرى از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال ۵۶ از آنجا عزل و به حکمرانى بصره منصوب گردید. پس از مرگ معاویه و روى کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والى کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود ـ داد. (سفینة البحار، ج ۱، ص ۵۸۰؛ معارف و معاریف، ج ۴، ص ۱۵۳۰؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامى، ج ۳، ص ۶۴۰ و فرهنگ عاشورا، ص ۳۰۵).
عبیداللّه، فرزند زیاد بن ابیه است؛ زیاد کسى بود که به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، کسى نتوانست نسب او را مشخص کند و نام پدر وى را ذکر کند. از این رو، او را زیاد پسر پدرش (زیاد بن ابیه) مى نامیدند. معاویه مى کوشید این حلقه مفقوده را مشخص کند و زیاد را از این ننگ دور سازد. بدین خاطر، او را زیاد بن ابى سفیان خطاب کرد!!. اما اقبال و استقبال از سوى عموم آشنایان با تاریخ خانوادگى زیاد، صورت نگرفت و باز هم او را زیاد بن ابیه مى نامیدند.
ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعاى خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند ولى کوفیان او و یارانش را از شهر بیرون کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهداى کربلا برآمدند. وى که به شام گریخته بود، براى خاموش ساختن انقلاب توابین به جنگ آن ها شتافت.
سرانجام او در یکى از درگیرى ها با سپاه مختار، در سال ۶۷ به هلاکت رسید. ابن مرجانه همان عبیداللّه است و تکرار دوباره آن با واو عطف تفسیرى معمول است. عبیداللّه بن زیاد فرد شناخته شده اى بود و ظلم و ستم بى حد او نسبت به شیعیان على بن ابى طالب او را مشهور ساخته بود ولى در این زیارت و در خطابه هاى اهل بیت و اسراى کربلا، ابن زیاد به مردم بیشتر معرفى شده و با معرفى مادر وى، اوج خباثت، ناپاکى و رذالت او به شنوندگان منتقل شده است. مرجانه مادر عبیداللّه بن زیاد از زنان بدکار مشهور و معروف بود(۱۰) و معرفى ابن زیاد در این زیارت و در خطابه هاى دیگر به ابن مرجانه یادآورى خباثت اصل و طینت و ریشه اوست.
عبیدالله در سال 28 و یا 29 هجری متولد و در سال 68 (5)و یا 67 هجری به دست یاران مختار به قتل رسید.(دایرة المعارف فارسی، ج2، ص 1678؛ تاریخ طبری، ج7، ص166)
اللهم العن عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانه و عمربن سعد و شمرا ... (زیارت عاشورا)
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
جنایت و آدم کشی، کریه ترین و زشت ترین جلوه قساوت و بی رحمی و خون خواری است و کشتن اسیر،قهقرای پستی و رذالت و بی وجدانی خون خواران داعشی که این روزها و در پی شکستهای متوالی در عراق و سوریه به هر وسیلهای چنگ میزنند تا شاید چند گاهی بیشتر بمانند و خون بریزند.
حالا حتی از سربریدن اسیران هم ابا نمیکنند، این ره گم کردههای مزدور و جاده صاف کنهای صهیونیسم و حامیان غربی عربی تروریسم که اکنون به واپسین روزهای سیطره و حضور خود در بسیاری از مناطق عراق و سوریه رسیده اند، هر جنایتی که بتوانند انجام میدهند تا شاید خللی در اراده محور مقاومت و جبهه حق ایجاد کنند و حالا برای رسیدن به این دلخواسته و آرزوی دست نیافتنی، پیشانی و چشم مقاومت را نشانه گرفته اند.
و کیست که نداند و تشخیص ندهد که چشم بصیر و بینای جبهه حق و مقاومت، ایران اسلامی و فرزندان دلیر و دل سپرده به قرآن و عترت این سرزمین است. پس داعشیان این «ابرخونخواران» تاریخ و روسفیدکنندگان چنگیزیان و مغولان و صلیبیون در نهایت بی وجدانی و قساوت به بی رحمانه ترین شکل از «محسن» عزیز ایران، جان ستاندند تا شاید رعب و ترس و وحشتی در دل هزاران هزار جوان در آرزوی پوشیدن لباس پرافتخار «مدافعان حرم» ایجاد کنند و خللی در اراده مجموعه جبهه حق و مقاومت.
اما چقدر جاهل و نادان و کوته بینند این دست پروردگان فرقه وهابیت و تکفیر و بازیچههای صهیونیسم و استکبار که اولا نه تنها عبرت آموز سرنوشت دیگر خون ریزان و آدم کشهای قرون و اعصار گذشته نیستند بلکه حتی از سرنوشت و سرانجام جنایتکاران سدهها و دهههای اخیر هم نمیخواهند درس عبرت بگیرند و ثانیا به خاطر کوته بینی و جمود و دگماتیسم و گوش بستن بر صدا و سخن حق و چشم بستن بر حقایق جهان هستی خود را از درک و فهم این حقیقت آشکار محروم کرده اند که اگر چه شاید بتوان با دروغ و شستوشوی مغزی و طرح ادعاها و وعدههای خلاف عقل و سنت و دین حقیقی و با زور و تحمیل جنگ و خون ریزی مدتی بر چهره خورشید حق و حقیقت خاک پاشید اما نمیتوان جوشش و زایش و روشنی بخشی ذاتی خورشید حقیقت را تعطیل و خاموش کرد.
داعشیان مزدور خون ریز و حامیان غربی و عربی شان گرچه نمیفهمند و عدهای از اینان خود را به نفهمی و خواب زده اند اما بدانند که نه فروغ جاودان آیین اسلام ناب محمدی خاموش شدنی است و نه جوشش عشق و غیرت و ایمان مردان و زنان حق باور و حق یاور و آزاده و با وجدان جهان باز ایستادنی است و تا ظلمت جهل و نادانی و عصبیت و وهابیت تکفیری و تروریسم و ظلم و آدم کشی و خاک پاشی بر چهره حقیقت جاهلانه و ناجوانمردانه جولان میدهد، در جای جای دنیا هستند انسانهای حق مدار آزادهای که به اشکال گوناگون به یاری حقیقت بشتابند هرچند در راه بر گرفتن غبار از جلوه زیبای حق و حقیقت و وجدان و انسانیت،جانها داده شود و سرهای جوانمردان سرافراز ایثارگر حق یاوری امثال محسن حججی از تنهای مطهرشان جدا شود.
و مگر یزیدیان توانستند با جدا کردن سر از پیکر مطهر فرزند پیامبر (ص) و یاران بزرگوارش نور حق را خاموش کنند که داعشیان بتوانند با جنایتها و سربریدن از یاوران حق نور حق را خاموش کنند؟!
نماهنگ/ «مرد میخواهد» با صدای عصار
مسلم فرزند عقیل بن ابیطالب؛ پسرعموى امام حسین علیه السّلام و نماینده اعزامى آن حضرت از مکّه به کوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود. او به علت خیانت کوفیان در کوفه بی یاور ماند و عاقبت به چنگ عبیدالله بن زیاد لعنه الله گرفتار شده، به شهادت رسید.
مسلم، فرزند عقیل بود و عقیل نیز فرزند بزرگ ابوطالب. با این حساب، مسلم بن عقیل، برادرزاده على بن ابى طالب علیه السلام و پسرعموى سیدالشهدا علیه السلام است.
او از خاندانى پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموى گرامىاش، على علیه السلام، و پسر عموهاى خود امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام پرورش یافت و از علم، تقوى و دیگر فضائل آن بزرگواران بهرهمند گردید.مسلم در میان جوانان بنىهاشم، یکى از رشیدترین و مؤمنترین چهرهها بشمار میرفت.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، او و پدرش را ستوده است. در سخنى که از عقیل و پدرش یاد میکند، از مسلم هم ستایش میکند و خطاب به امام على علیه السلام میفرماید: «فرزند او (مسلم) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک میریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود میفرستند».[۱]